eitaa logo
ذاکرین آل الله
360 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2هزار ویدیو
446 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
. مدح ویژهٔ ولادت عقیلهٔ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی سماواتی ●━━━━━━─────── الا ای آیه خون را دمت تفسیر یا زینب الا ای شیر حق را در شجاعت شیر یا زینب زبانت فتحِ اهلُ البیت را شمشیر یا زینب کلامت سینه تنگ عدو را تیر یا زینب تو از خون جبین، وجه خدا را شست و شو دادی تو تا صبح قیامت بر شهیدان آبرو دادی که برده یک تنه کوه بلا بر شانه غیر از تو که دارد نوک نی هفتاد و دو ریحانه غیر از تو که کرده صبر را از صبر خود دیوانه غیر از تو که گفته پای جسم غرق خون شکرانه غیر از تو تو از گودال خون تا تشت زر کردی شکیبایی ندیدی در چهل منزل اسارت غیرِ زیبایی *طعنه زد اون ملعون گفت دیدی خدا با شما چه کرد؟ فرمود: "ما رایت الا جمیلا" من غیر از زیبایی چیزی ندیدم* نماز شب به اشک چشم و جسم خسته‌ات نازد شرف، آزادگی بر دست‌های بسته‌ات نازد حسین از نیزه بر پیشانی بشکسته‌ات نازد خدا بر ذکر یا رب یا رب پیوسته ات نازد ثنایت بارور کرده است نخل سبز میثم را عجب نبوَد که از این نخل بخشد میر عالم را :استاد سازگار صل علی محمد، زینب کبری آمد اللهم صل علی محمد و آل محمد ای آنکه خدا جلوه دهد یادت را تالی نبود صبر خدا دادت را باشد که در آستانهٔ قدس حسین بر پای کنی جشن میلادت را «صل علی محمد، زینب کبری آمد» امروز کند فخر به ایّام دگر آورده فلک اختر زیبای دگر این زینب کبری است به دامان علی یا ختم رسل گرفته زهرای دگر؟ «صل علی محمد، زینب کبری آمد» در برج ولایت است کوکب زینب علامهٔ نارفته به مکتب زینب گفتم به خرد یگانه دوران کیست بی پرده دو بار گفت: زینب، زینب *نثار قدم‌های نازنینش صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•آخر نگاه خویش را... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی سماواتی •✾• "صل الله علیک یا فاطمه الزهرا یا بنت رسول‌الله و یا زوجة ولی الله" روز آخر عمر حبیبه خداست تو بستر افتاده لحظات آخر و سپری میکنه. نمیدونم امروز چه جوری کار خونه را انجام داد. همه چیزرو مرتب کرد آنگونه که خوشحال شدن اهل خانه.. همین که علی مرتضی مسجد رفت و بچه ها رفتن. گفت اسما..* آخر نگاه خویش را سویم بیفکن میخوابم اینک پرده ایی رویم بیفکن بنشین کناری ناله از دل در خفا زن بانوی خود را ساعتی دیگر صدا زن دیدی اگرخاموش به بستر خفته ام من راحت شدم نزد پیامبر رفته ام من آیند چون طفلان معصومم به خانه پرسند از مادر خبر داری تو یا نِه دیدند اگر خاموش وبی تاب است مادر آهسته بگو به آنها بگو خواب است مادر *اما اومدن مضطرب و نالان سراغ مادرو گرفتن جوابو شنیدن قانع نشدن.اومدن کنار بستر روپوش را کنار زدن. امام حسن (علیه السلام) صدا میزنه مادر.. ابی عبدالله صدا میزنه..مگه مادر جواب میده نه.. امام حسن گریه میکنه میگه مادر "کلِّمِینِی" با من حرف بزن مادر. "قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی" الهی بمیرم حسینیا ابی عبدالله صورت کف پای مادر..مادر "کلِّمِینِی" لباتو باز کن مادر من حسینم، من حسینم، من حسینم... دیدن نه ناله ها اثر نداره سراسیمه اومدن مسجد بابا بیا. مادر از دنیا رفت. علی مرتضی تا این جمله را شنید با صورت زمین افتاد..خدا میدونه چگونه به خانه آمد او هم تا رسید عبا و عمامه از سر انداخت. اومد کناربستر فاطمه صدا میزد زهرا جان، فاطمه جان، دختر پیغمبر، مادر حسنین من، مادر زینبین من،"يَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ" دید فاطمه لب از لب باز نمیکنه ،چاره ساز عالم کانّه بیچاره شد. دستاشو زمین گذاشت صورت مقابل صورت فاطمه صدا زد.. زهرا جان من علیم تا به حال نشده جوابم رو ندی.. اشک چشمش به صورت فاطمه چکید کارخودشو کرد. مگه فاطمه میتونه اشک چشم علی را ببینه روح به بدن حبیبه خدا برگشت.چشماشو باز کرد صدا زد.. علی جان! "هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ‌"..* *دلا رو ببرم کربلای معلی از لحظه آخر حسینش بگم..خواهرش اومد خودشو رساند دید یه گوشه میدان شمشیرا بالا میره پایین میاد هی صدا زد.."وا محمدا، وا علیا وا حسینا" کسی اعتنا نکرد. صدا زد" یا قوم اَمافیکُم مُسلِم" مگر میان شما یه نفر مسلمان نیست. باز هم اعتنا نکردن صدا زد.."یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُوعبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟" حسین جانم حسین...* *روز شهادت مادرش فاطمه هست یه جمله هم بگم.. امان از اون لحظه ایی که دید بولهب بر صفحه قرآن نشست.. روی حنجر خنجر برّان نشست بشکند پایت شکست آیینه اش پیش من منشین به روی سینه اش این مسیحِ من نفس دارد هنوز مرغِ روح او قفس دارد هنوز با نگاهش حرفا میزد حسیـــــن پیش زینب دست و پا میزد حسیـن «صلی الله علیک یا ابا عبدالله» ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. |⇦•کعبه دلهای ما... بن عقیل علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی ●━━━━━━─────── کعبه دل‌های ما کرب و بلای حسین مرغ دل ما زند پر به هوای حسین «حبیبنا یا حسین سیدنا یا حسین» چون به عزا خانه‌اش می‌روی آهسته رو بال ملائک بود فرش عزای حسین «حبیبنا یا حسین سیدنا یا حسین» خنده کنان می‌رود روز جزا در بهشت هر که به دنیا کند گریه برای حسین «حبیبنا یا حسین.. سیدنا یا حسین » *یکی از گریه‌کناش مسلم بن عقیله، اون همه سختی کشیده، اون همه بلا به سرش اومده، اون همه تهمت شنیده، اون همه جراحت برداشته لحظات آخرشه چیزی نمانده سر از بدنش جدا کنند دیدن داره گریه می‌کنه گفتن باید فکر اینجا رو هم می‌کردی فرمود: گریه‌ام خودم نیست گریه‌ام برای اون آقایی که به دعوت شما نامردا داره میاد دست زن و بچه‌اش هم گرفته.. طفل شش ماهه داره، دختر سه ساله داره، جوان داره، نوجوان داره خواهرش داره میاد.. نوشتم نامه یابن عم بیا کوفه، میا کوفه ولی صد حیف بگذشته است کار از کار می‌گریم برای قتل من شوری به پا گردیده در کوفه اما من، به طفلان و جوانان شه ابرار می‌گریم *یه زبان حالش این بود حسین جان برگرد * اینجا به همه حرمله با دست نشان داد تیری که جدا کرده برای پسر تو حسین جان غوغاست برای زدن چشم اباالفضل اینجا همه خارند به پیش قمر تو *آب طلب کرد ظرف آبو بهش دادن اما خون جراحات لب و دندانش نگذاشت بنوشه آبو برگرداند.با لب تشنه یه نگاه به طرف ابی عبدالله کرد صدا زد "السلام علیک یا اباعبدالله" لحظات آخر به یاد ابی عبدالله بود. ابی عبدالله هم لحظات آخر او رو یاد کرد بگم کجا؟ آماده‌ای بشنوی: تکیه به نیزه غریبی داد یارانشو صدا زد..اولینشون رو که نام برد صدا زد یا مسلم بن عقیل! یا هانی بن عروه! یا بُریر! یا زُهیر! و یا اخی ابالفضل العباس! عوض اینکه اینا جواب بدن دشمن جواب حسینو داد نانجیبی سنگ پرتاب کرد....حسین* بیهوده مرا سنگ زنید از در و دیوار من عاشق دلباخته‌ام دار بیارید خواهید اگر عاقبت کار ببینید فردا همگی روی به بازار بیارید .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•دل از جهان بریدم.. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده نفسِ حاج مهدی سماواتی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دل از جهان بُریدم و گفتم حسین حسین مهرش به جان خریدم و گفتم حسین حسین دادند چون که بادهٔ قالو بلا مرا زان جرعه‌ای چشیدم و گفتم حسین حسین در نیمه‌های شب به خیال حریم او آه از جگر کشیدم و گفتم حسین حسین چون مرغ پر شکستهٔ گم کرده آشیان تا کوی او پریدم و گفتم حسین حسین می‌گفت یا حسین شب و روز مادرم من هم از او شنیدمو گفتم حسین حسین دنبال دسته‌جات حسینی برهنه پای در کوچه‌ها دویدم و گفتم حسین حسین کعبهٔ دلهای ما کرب و بلای حسین مرغ دل ما زند پر به هوای حسین گر به عزاخانه‌اش می‌روی آهسته رو بال ملائک بود فرش عزای حسین «حبیبنا یا حسین سیدنا یا حسین» خنده کنان می‌روند روز جزا در بهشت هر که به دنیا کند گریه برای حسین «حبیبنا یا حسین سیدنا یا حسین» *یکی از گریه کناش نازدانه سه ساله‌اشه روز سوم ماه محرم دلها بره گوشه خرابه شام کنار دل این نازدانه نمی‌دونم چه جوری خوابش برد با اون بدن لطمه دیده، صورت کبود و پای پر آبله. اما بابا رو در عالم رویا دید تا چشم باز کرد دید از بابا خبری نیست. معلومه دیگه بهانه بابا می‌گیره، بی‌قراری می‌کنه، گریه می‌کنه و اشک می‌ریزه. مگه میشه نازدانه سه ساله ابی عبدالله است کسی میتونه صدا گریه شو بشنوه بتونه آروم بگیره و گریه نکنه. گاهی بغله عمه جانش زینب بود آرام نمی‌گرفت، گاهی بغل امام زین العابدین آرام نمی‌گرفت. دل شب گوشه خرابه یه پارچه عزا شد همه گریه می‌کردند به گریه این نازدانه، تا قصر اون ملعون راهی نبود صدای گریه به قصر اون ملعون رسید پرسید چه خبره؟ براش گفتن گفت سر بریده باباشو براش ببرید ساکتش کنید. آخه مگه دختری که بهانه بابا گرفته با سر بریده باباش ساکتش می‌کنن؟ طبقو آوردن، نوشتن عمه سادات چشمش به طبق افتاد فهمید چه خبره می‌خوان چه کنن اومد دم در خرابه مانع شد ، ببریدش خودم آرومش می‌کنم اما مگه پذیرفتن؟ نه راضی شدن؟ نه اصرار کردن، نوشتن دیدن بی بی مانع شده اجازه نمیده.دست به تازیانه بردند، سیدا یکی از جایی که عمه جانتون زینب کبری تازیانه خورد همینجا بود.زینبو زدن، لابد رو زمین افتاد سرو وارد خرابه کردن، همیشه گفتم خدا کنه این روایتی که بعضی نوشتن غلط بوده باشه، تا سر را آوردن مقابل این نازدانه پرتاب کردن، ای وای..سر بابارا دیده خون آلوده، خاکستر آلوده پیشانی شکسته، لب‌ها خیزران خورده، دختری که بهانه گرفته بود بابا رو ببینه درد دلاشو به بابا بگه همه دردای خودشو یادش رفت. صدا می‌زد" يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي! يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ!يا أبتاهُ، لَيْتني وُسدتُ الثَّري و لا أري شَيبكَ مُخضَّباً بِالدّماء"* به کودکی شده سرو قدم نهال خمیده ز گیسویم زده در شهر شام صبح سپیده شده است دامن من رحل و رأس پاک تو قرآن و یا که بر سر دستم شکفته لالهٔ چیده به کودکی سر پاک پدر به دامن دختر مصیبتی است که من دیدم و کسی نشنیده سلام بر تو که زخم سرت دوا نپذیرد درود بر تو که خون دلت ز دیده چکیده درود بر لب خشکیده ز چوب کبودت سلام بر تو و این حنجر بریده بریده به جرم آنکه شنیده شبیه فاطمه هستم عدو مرا زده سیلی و عمه آه کشیده *از ناقه زمین افتاد بین راه دل شب اومدن دنبال این نازدانه، زجر ملعون مامور شد، دختری که دل شب گم شده همش منتظره یکی بیاد او را پیدا کنه بغل بگیره نوازش کنه، اشک چشمشو پاک کنه، دلداری بده، اما نوشتن تا این ملعون ازل تا ابد رسید "فرفسها به رجله" معنا نمی‌کنم این عبارت را مگر با این یکی دو بیت* دشت و شب و طفل نابلد واویلا گر دست حرامی برسد واویلا پهلوی سه ساله و لگد واویلا مابقی عبارت اینه:"ثم لطمها"بیخودی نبود بیخودی نبود گفت بابا* دست عدو بزرگ‌تر از صورت من است یک ضربه زد دو گونهٔ سرخم سیاه شد «صلی الله علیک یا اباعبدالله» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•شد عنان گیر دلم ... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده نفسِ حاج مهدی سماواتی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ شد عنان گیر دلم قصۀ ویرانه شام زآنچه با آل علی گشت به کاشانۀ شام از ازل کاش نمی‌گشت بنا خانۀ شام که بلا موج زنان گشت ز پیمانۀ شام هر زمان یاد ز دروازۀ ساعات کنم به خرابی، سخن از پیر خرابات کنم سر بی پیکر شاه شهدا زیور نی ز جلو آن سر و هجده سر ببریده ز پی محمل پردگیان آمده اندر پی وی چه بنات ‌النعش افتاده دنبال جُدی بسته سر سلسله قوم چو در سلسله بود از قضا سلسله بر گردن آن سلسله بود گاهی از سنگ ستم خسته شده پیکرشان در برابر به سر نیزه سر سرورشان در برابر به سر نیزه سر اکبرشان بسته اند در غل و زنجیر تن سرورشان همه مزمار و نی و چنگ و دف و تار زدند کوس شادیّ برِ هر کوچه و بازار زدند *بی مقدمه نخواستم برم خرابه همین که واردشون کردن سر هر کوچه و بازار نگهشون داشتن، یا سنگشون زدن یا تازیانه زدن، یا مقابلشون زدن و رقصیدن، خوب که گردوندن، برگردوندن دم دروازه ساعات، نشاندند اینا همه خسته ،تکیده، دل شکسته، رنجور، سر به گریبان، نوشتن سرها را به شاخه درخت آویزان کردند، راوی میگه دیدم یه دختر بچه‌ای از جا بلند شد، آرام آرام اومد به طرف سر بریده بابا، دستشو دراز کرد قدش نمی‌رسه میگه دیدم شاخه خم شد، پایین اومد، این نازدانه سر بریده بابا را بغل کرد...دختر صورت خون آلوده بابا رو می‌بوسه، بابا هم دختر را می‌بوسه. بگم اینجا دختر اومد خرابه بابا اومد.دستا کوچکشو اینجا دراز کرد، سر بریده بابا را برداشت به دامن گرفت، جاداشت بگه بابا، گفتم از سفر میای منو رو دامنت می‌نشونی بابا.. نوازشم می‌کنی منم درد دلامو بهت میگم، اما یه جوری اومدی من سر بریده اتو به دامن بگیرم..حسین حسین حسین...* روی دامان خود امشب می‌نشانم میهمان را می‌زنم بوسه لبانش جای چوب خیزران را ای پدر جان پیکرت کو اکبرت کو اصغرت کو گرچه من طفلم ولیکن داغ تو بنموده پیرم بابا با لب خونین دعا کن.. *می‌دونم با این لب خونین دعا کنی دعات مستجاب می‌شه با این لب‌های خیزران خورده..* با لب خونین دعا کن تا در این وادی بمیرم *خیلی زبان حال داره با بابا، یه زبان حالش هم این بودبابا...* دست عدو بزرگتر از صورت من است یک ضربه زد دو گونه سرخم سیاه شد *خم شد لب به لب‌های بابا گذاشت، بر نداشت مگر اینکه جان داد..حسین‌ * دشت و شب و طفل نابلد واویلا گر دست حرامی برسد واویلا پهلوی سه ساله و لگد واویلا ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
. |⇦•نام آن پروانه عبدالله... حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── شمع ها از پای تا سر سوخته مانده یک پروانه ی پر سوخته نام آن پروانه عبدالله بود اختری تابنده تر از ماه بود *امروز روز یتیم‌نوازیه، روز یادگار امام حسن مجتبی‌ست حضرت عبدالله بن حسن علیهم السلام..* کرده از اندام لاهوتی خروج یافته تا بامِ «أوْ أدنی» عروج خون پاکش زاد و جانش راحله تار مویش عالمی را سلسله صورتش مانند بابا دلگشا دست‌های کوچکش مشکل‌گشا رخ چو قرآن چشم و ابرو آیه‌اش آفتاب آیینه دار سایه اش مجتبایی با حسین آمیخته بر دو کتفش زلف قاسم ریخته از درون خیمه همچون برق آه شد روان با ناله سوی قتلگاه پیش رو عمو خریدارش شده پشت سر عمه گرفتارش شده بر گرفته آستینش را به چنگ کای کمر بهر شهادت بسته تنگ ای دو صد دامت به پیشِ رو، مرو این همه صیاد و یک آهو، مرو *آخه تا صدای ناله ذوالجناحو شنیدن همراه عمه دوان دوان اومدن به طرف میدان دید دور عمو رو گرفتن، نتونست طاقت بیاره، عمو رو غریب و تنها ببینه، دوید به طرف میدان افتاد چشم عم افتاد صدا زد "یا اختا احبسینی" بگیر یادگار برادرمونو، این آقازاده‌ هم فریاد می‌زد "والله لا فارغ عمی"یعنی به خدا از عموم جدا نمی‌شم او رو تنها نمی‌گذارم..* ای دو صد دامت به پیشِ رو، مرو این همه صیاد و یک آهو، مرو کودک ده ساله و میدان جنگ یک نهال نازک و باران سنگ دشمن اینجا گر ببیند طفلِ شیر شیر اگر خواهد زند او را به تیر *یعنی این‌ها به صغیر و کبیر ما رحم نمی‌کنند..* تو گُل و صحرا پُر از خار و خس است بهر ما داغ علی‌اصغر بس است با شهامت گفت آن دَه ساله مرد طفل ما هرگز نترسد از نبَرد بی‌عمو ماندن همه شرمندگی است با عمو مُردن کمال زندگی است تشنگی با او لب دریا خوش است آب اگر او تشنه باشد، آتش است بوده از آغاز عمرم انتظار تا کنم جان در رهِ جانان نثار جانِ عمه، بود و هستم را مگیر وقت جانبازی است دستم را مگیر عمه‌جان در تاب و تب افتاده‌ام آخر از قاسم، عقب افتاده‌ام ناله‌ای با سوز و تاب و تب کشید آستین از پنجهٔ زینب کشید تیر گشت و قلب لشکر را شکافت پَرکشید و جانب مقتل شتافت دید قاتل در کنار قتلگاه تیغ، بگْرفته به قصدِ قتلِ شاه تا نیاید دست داور را گزند کرد دستِ کوچک خود را بلند *دوان دوان اومد دید شمشیر برهنه بالا سر عمویه، چه کنه وسیله دفاع نداره، تا رسید دستاشو سپر قرار داد..* تا نیاید دست داور را گزند کرد دستِ کوچک خود را بلند *دیگه معلومه چی می‌شه، چی به سرش میاد..* در هوای یاری دستِ خدا دستِ عبدالله شد از تن جدا گفت نه تنها سر و دستم فدات نیستم کن ای همه هستم فدات آمدم تا در رهت فانی شوم در منای عشق، قربانی شوم کاش می‌بودم هزاران دست و سر تا برای یاری‌ات می‌شد سپر تو سلامت، گرچه ما را سر شکست دست ساقی، باز اگر ساغر شکست ای همه جان‌ها به قربان تنت دست عبدالله وقف دامنت چون به پاسِ دستِ حق از تن جداست دست ما هم بعد از این دستِ خداست هر که در ما گشت فانی، ما شود قطره دریایی چو شد، دریا شود تا دهم بر لشکر دشمن شکست دست خود را چون عَلَم گیرم به دست با همین دستم تو را یاری کنم مثل عبّاست علمداری کنم بود در آغوشِ عمّش ولوله کز کمان بشتافت تیرِ حرمله *شمشیر دستشو از بدن جدا کرد، ناله می‌زد می‌گفت عمو دستم، با دست بریده تو بغل عمو افتاد، اینجا بود یه داغ دیگه به دل حسین گذاشت اون ملعون ازل و ابد، حرمله یه تیر دیگه تو چله کمان گذاشت، گلوی این آقازاده رو نشانه گرفت..حسین حسین حسین.... * تیر زهرآلود با سرعت شتافت چون گریبان، حنجر او را شکافت گوشه‌چشمی به عمو باز کرد مرغ روحش از قفس پرواز کرد با گلوی پاره در دشت قتال شه تماشا کرد و او زد بال بال همچو جان بگْرفت مولا در برش تازه شد داغِ علیِّ‌‌ اصغرش .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•نام آن پروانه عبدالله... حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── شمع ها از پای تا سر سوخته مانده یک پروانه ی پر سوخته نام آن پروانه عبدالله بود اختری تابنده تر از ماه بود *امروز روز یتیم‌نوازیه، روز یادگار امام حسن مجتبی‌ست حضرت عبدالله بن حسن علیهم السلام..* کرده از اندام لاهوتی خروج یافته تا بامِ «أوْ أدنی» عروج خون پاکش زاد و جانش راحله تار مویش عالمی را سلسله صورتش مانند بابا دلگشا دست‌های کوچکش مشکل‌گشا رخ چو قرآن چشم و ابرو آیه‌اش آفتاب آیینه دار سایه اش مجتبایی با حسین آمیخته بر دو کتفش زلف قاسم ریخته از درون خیمه همچون برق آه شد روان با ناله سوی قتلگاه پیش رو عمو خریدارش شده پشت سر عمه گرفتارش شده بر گرفته آستینش را به چنگ کای کمر بهر شهادت بسته تنگ ای دو صد دامت به پیشِ رو، مرو این همه صیاد و یک آهو، مرو *آخه تا صدای ناله ذوالجناحو شنیدن همراه عمه دوان دوان اومدن به طرف میدان دید دور عمو رو گرفتن، نتونست طاقت بیاره، عمو رو غریب و تنها ببینه، دوید به طرف میدان افتاد چشم عم افتاد صدا زد "یا اختا احبسینی" بگیر یادگار برادرمونو، این آقازاده‌ هم فریاد می‌زد "والله لا فارغ عمی"یعنی به خدا از عموم جدا نمی‌شم او رو تنها نمی‌گذارم..* ای دو صد دامت به پیشِ رو، مرو این همه صیاد و یک آهو، مرو کودک ده ساله و میدان جنگ یک نهال نازک و باران سنگ دشمن اینجا گر ببیند طفلِ شیر شیر اگر خواهد زند او را به تیر *یعنی این‌ها به صغیر و کبیر ما رحم نمی‌کنند..* تو گُل و صحرا پُر از خار و خس است بهر ما داغ علی‌اصغر بس است با شهامت گفت آن دَه ساله مرد طفل ما هرگز نترسد از نبَرد بی‌عمو ماندن همه شرمندگی است با عمو مُردن کمال زندگی است تشنگی با او لب دریا خوش است آب اگر او تشنه باشد، آتش است بوده از آغاز عمرم انتظار تا کنم جان در رهِ جانان نثار جانِ عمه، بود و هستم را مگیر وقت جانبازی است دستم را مگیر عمه‌جان در تاب و تب افتاده‌ام آخر از قاسم، عقب افتاده‌ام ناله‌ای با سوز و تاب و تب کشید آستین از پنجهٔ زینب کشید تیر گشت و قلب لشکر را شکافت پَرکشید و جانب مقتل شتافت دید قاتل در کنار قتلگاه تیغ، بگْرفته به قصدِ قتلِ شاه تا نیاید دست داور را گزند کرد دستِ کوچک خود را بلند *دوان دوان اومد دید شمشیر برهنه بالا سر عمویه، چه کنه وسیله دفاع نداره، تا رسید دستاشو سپر قرار داد..* تا نیاید دست داور را گزند کرد دستِ کوچک خود را بلند *دیگه معلومه چی می‌شه، چی به سرش میاد..* در هوای یاری دستِ خدا دستِ عبدالله شد از تن جدا گفت نه تنها سر و دستم فدات نیستم کن ای همه هستم فدات آمدم تا در رهت فانی شوم در منای عشق، قربانی شوم کاش می‌بودم هزاران دست و سر تا برای یاری‌ات می‌شد سپر تو سلامت، گرچه ما را سر شکست دست ساقی، باز اگر ساغر شکست ای همه جان‌ها به قربان تنت دست عبدالله وقف دامنت چون به پاسِ دستِ حق از تن جداست دست ما هم بعد از این دستِ خداست هر که در ما گشت فانی، ما شود قطره دریایی چو شد، دریا شود تا دهم بر لشکر دشمن شکست دست خود را چون عَلَم گیرم به دست با همین دستم تو را یاری کنم مثل عبّاست علمداری کنم بود در آغوشِ عمّش ولوله کز کمان بشتافت تیرِ حرمله *شمشیر دستشو از بدن جدا کرد، ناله می‌زد می‌گفت عمو دستم، با دست بریده تو بغل عمو افتاد، اینجا بود یه داغ دیگه به دل حسین گذاشت اون ملعون ازل و ابد، حرمله یه تیر دیگه تو چله کمان گذاشت، گلوی این آقازاده رو نشانه گرفت..حسین حسین حسین.... * تیر زهرآلود با سرعت شتافت چون گریبان، حنجر او را شکافت گوشه‌چشمی به عمو باز کرد مرغ روحش از قفس پرواز کرد با گلوی پاره در دشت قتال شه تماشا کرد و او زد بال بال همچو جان بگْرفت مولا در برش تازه شد داغِ علیِّ‌‌ اصغرش .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
|⇦•رو زدم آب بگیرم... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج مهدی سماواتی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ" "وَ صِلِ اللَّهُمَّ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ وُصْلَهً تُؤَدِّی إِلَی مُرَافَقَهِ سَلَفِهِ اللَّهُمَّ سَرِّحنی عَنِ الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ، وَ وَحْشَةِ الصَّدْرِ، وَ وَسْوَسَةِ الشَّیْطَانِ" ای جانِ جهان، جهانِ جان ادرکنی قیّوم زمین و آسمان ادرکنی ای زنده کنندهٔ مسیحا الغوث یا مهدی صاحب‌الزمان ادرکنی اى حسين، ای كه ز داغت در و ديوار گريست هر دلِ زنده و هر ديدهٔ بيدار گريست انبياء را همه دل سوخت به مظلومى تو اوليا را همگى ديده و دل، زار گريست حسین جان در دلِ نوح، غمِ تشنگی‌ات طوفان كرد كه به دریا زد و چون موجِ گرانبار گريست آقای من بود ذكر عطشت پيش‌تر از خلقت آب ای كه ابر از غم تو بر سرِ كُهسار گريست گفت چون واقعهٔ كرب و بلا را جبريل فاطمه ناله زد و احمد مختار گريست *تا جبرئیل خبر از واقعه کربلا داد حبیبهٔ خدا با خبر شد. عرضه داشت: بابا شما هستید؟ فرمود: نه.. فاطمه جان، علی مرتضی هست؟ فرمود: نه دخترم.. من هستم؟ فرمود: نه فاطمه جان..عرضه داشت پس کی برا حسینم عزاداری می‌کنه ؟ فرمود: فاطمه جان ناراحت نباش میاد یه شب و روزایی که عده‌ای که نه منو دیدن نه علی رو دیدن نه تو رو دیدن نه حسینتو دیدن دور هم جمع میشن عزاداری می‌کنند، برا حسینت اشک می‌ریزن، فاطمه جانم زن‌هاشونو تو شفاعت کن، مرداشونو من شفاعت می‌کنم.* ديد در خواب تو را چون به دل لُجّه خون خونِ دل در عوضِ آب، علمدار گريست "صل الله علیک علی الباکین علیک یا ذبیح العطشان" روز هفتم ماه محرمه، امروز آب رو که مهریه فاطمه بود به روی بچه‌هاش بستن، کاری کردن، کار عطش به جایی رسید نازدانه ابی عبدالله می‌فرماید: عطش بر من غلبه کرده بود گفتم برم خیمه عمم زینب شاید برا ما بچه‌ها آبی ذخیره کرده باشه . میگه رفتم نزدیکی خیمه عمه که رسیدم دیدم عمه قنداقه علی‌اصغر را بغل گرفته، گاهی می‌نشینه گاهی برمی‌خیزه، گاهی دور خیمه می‌گردونه، هی صدا می‌زنه "صبراً صبرا" علی جان صبر کن، آرام باش، طولی نکشید ابی عبدالله اومد دم در خیمه، صدا زد طفل شیرخوارمو بدید با او وداع کنم، قنداقه رو گرفت راه افتاد به طرف میدان، آنقدر به لشکر نزدیک شد که هم خوب می‌دیدند هم خوب می‌شنیدن، حجت رو بر همشون تمام کرد، حجت خدا ست تهیه آب براش کاری نداره اما انگار شش ماهه رو بغل گرفته اومده میدان، صدا می‌زنه اگه به من رحم نمی‌کنید به این بچه شیرخواره رحم کنید. بلکه یکی دلش بسوزه بیاد این بچه رو ببره آبش بده، این آقازاده تو لشکر یه نفس بکشه، اهل نجات بشن بهانه پیدا کنه دستشونو بگیره، بگه رو زدم آب گرفتم، اینها رحم کردن، اما نه تنها آب ندادن، حرمله یه تیر سه شعبه در چله کمان گذاشت، گلوی نازک این آقازاده رو نشانه گرفت، "فذُبح الطفل مِن الان الی الاذن، من الورید الی الورید.." رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند *یه گوشه مصیبتش این بود طفل شیرخوارشو رو دستش ذبح کردن انقدر دلش سوخت که خدا به دلداریش اومد هاتفی بین زمین و آسمان صدا زد یا حسین !"دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ"یعنی کار علی رو به ما واگذار ما برات بزرگش می‌کنیم.هر آسمان می‌پاشیم پاسخ ندایی که شنید کفشو پر می‌کرد از خون گلوی علی به سمت آسمان می‌پاشید، صدا می‌زد ."هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی"یعنی چون خدا می‌بینه برام آسانه، " أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ" ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
3. مناجات.mp3
زمان: حجم: 6.55M
قسمت سوم : ( عجل الله تعالی فرجه ) ای که در حُسن کسی همسر و همتای تو نیست جلوه یِ ماه فلَک چون رخ زیبای تو نیست سروِ افراخته چون قامت رعنای تو نیست کیست آن کو به جهان واله و شیدای تو نیست چهره بنمای که رخسار تو دیدن دارد سخن از لَعل تو ای دوست شنیدن دارد آتش عشق تو در سینه نهفتن تا کی ؟ همه شب از غم هجر تو نخفتن تا کی روی نادیده و اوصاف تو گفتن تا کی ؟ طعنه ز اغیار تو ای دوست شنفتن تا کی ؟ ره نبردیم به کوی تو و خون شد دل ما رفت بر باد فنا از غم تو ، حاصل ما اگر ای مَه ، زِ ره مِهر بیایی چه شود ؟ نظری جانب عشّاق نمایی چه شود ؟ غنچه ی لب به تکلّم بگشایی چه شود ؟ همچو بلبل به چمن نغمه سرایی ، چه شود ؟ بی گُل روی تو گلزار ندارد رونق از صفای تو صفا یافته گیتی ، الحق « یابن الحسن » تکرار .
. |⇦•شامیان من در مدینه... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ر ●━━━━━━─────── شامیان من درمدینه سیدُ ذوالاِحتشامم ظالمان من سبط پیغمبر و فرزند امامم زاده‌ی شاه حجازم این چنین ازجور عدوان دربه در، در کوچه های کوفه و بازار شامم *پرسیدن آقا کجا به شما سخت گذشت؟؟ سه مرتبه فرمود: "الشام الشام الشام" اونقده پشت دروازه ی ساعات نگهمون داشتند تا شهر رو آذین بستند، چراغان کردند، لباس نو به تن پوشیدند، وقتی هم که واردشون کردند سنگشون زدند، خاکستر روشون ریختند، خارجی خطابشون کردند، تازیانه اشون زدند، مقابلشون چنگ و دف و نی زدند و رقصیدند..* کعب نی بر من زدند از کینه این نامرد مردم با وجود اینکه پیغمبر بُود جدِّ گرامم چون غلام زنگ بارم برغل و زنحیر بستند من که حوران‌ کنیزند و بُود غِلمان غلامم *کاری کردند اینجا دیگه ناله اش بلندشد "اُقاد ذلیلاً فی دمشق کأننی من الزنج عبد غاب عنه نصیر. و جدی رسول الله من کل مشهد و شیخی امیر المومنین وزیر" فیا لیت امی لم تلد لی" ای کاش مادرمنو نمی زایید.."و لم أکن یزید یرانـــی فی البلاد اسـیرُ" تا یزید من رو اینگونه اسیر نبینه.. «حسین..» *بمیرم حق داشت تا زنده بود گریه کنه آب می دید گریه می کرد،غذا براش می آوردند میل کنه تا چشمش میافتاد به غذا روضه می خوند و گریه می کرد.. جوان می دید گریه می کرد،طفل شیرخواره می دید گریه می کرد... امان از اون لحظه ای که می دید گوسفندی رو می خوان ذبحش کنند جلو می رفت با گریه می پرسید آیا آبش دادید یا نه ؟؟ بله آقا ما مسلمانیم...ناله اش بیشتر میشد صدا می زد.. آی مردم! پدر منوکربلا غریب با لب تشنه سر بریدن... مشغول صحبت بود دید دوتا دختر بچه از این اتاق به اون اتاق دویدند شروع کرد به گریه کردن.. آقا چی شده؟ فرمود: یاد عصر عاشورا افتادم...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•شامیان من در مدینه... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ر ●━━━━━━─────── شامیان من درمدینه سیدُ ذوالاِحتشامم ظالمان من سبط پیغمبر و فرزند امامم زاده‌ی شاه حجازم این چنین ازجور عدوان دربه در، در کوچه های کوفه و بازار شامم *پرسیدن آقا کجا به شما سخت گذشت؟؟ سه مرتبه فرمود: "الشام الشام الشام" اونقده پشت دروازه ی ساعات نگهمون داشتند تا شهر رو آذین بستند، چراغان کردند، لباس نو به تن پوشیدند، وقتی هم که واردشون کردند سنگشون زدند، خاکستر روشون ریختند، خارجی خطابشون کردند، تازیانه اشون زدند، مقابلشون چنگ و دف و نی زدند و رقصیدند..* کعب نی بر من زدند از کینه این نامرد مردم با وجود اینکه پیغمبر بُود جدِّ گرامم چون غلام زنگ بارم برغل و زنحیر بستند من که حوران‌ کنیزند و بُود غِلمان غلامم *کاری کردند اینجا دیگه ناله اش بلندشد "اُقاد ذلیلاً فی دمشق کأننی من الزنج عبد غاب عنه نصیر. و جدی رسول الله من کل مشهد و شیخی امیر المومنین وزیر" فیا لیت امی لم تلد لی" ای کاش مادرمنو نمی زایید.."و لم أکن یزید یرانـــی فی البلاد اسـیرُ" تا یزید من رو اینگونه اسیر نبینه.. «حسین..» *بمیرم حق داشت تا زنده بود گریه کنه آب می دید گریه می کرد،غذا براش می آوردند میل کنه تا چشمش میافتاد به غذا روضه می خوند و گریه می کرد.. جوان می دید گریه می کرد،طفل شیرخواره می دید گریه می کرد... امان از اون لحظه ای که می دید گوسفندی رو می خوان ذبحش کنند جلو می رفت با گریه می پرسید آیا آبش دادید یا نه ؟؟ بله آقا ما مسلمانیم...ناله اش بیشتر میشد صدا می زد.. آی مردم! پدر منوکربلا غریب با لب تشنه سر بریدن... مشغول صحبت بود دید دوتا دختر بچه از این اتاق به اون اتاق دویدند شروع کرد به گریه کردن.. آقا چی شده؟ فرمود: یاد عصر عاشورا افتادم...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
|⇦•خوشا آن دل ... و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای جان جهان جان ادرکنی قیوم زمین و آسمان ادرکنی ای زنده کننده ی مسیحا الغوث یا مهدی صاحب الزمان ادرکنی ای شمع جهان افروز بیا و ای شاهد عالم سوز بیا ای مِهر سپهر قلمرو غیب شد روز ظهور و بروز بیا ای طائر اسعد فرخ رخ امروز تویی پیروز بیا ما دیده به راه تو دوخته ایم از ما همه چشم مدوز بیا عمری ست گذشته به ما دانی ای علم و ادب آموز بیا شد گلشن عمر خزان از غم ای باد خوش نوروز بیا من مفتقر رنجور توام تا جان به لب است هنوز بیا «یا صاحب الزمان» اللهمَّ صلِّ علی علی بن موسی الرِّضَا المُرتَضی الاِمامِ التَّقیِ النَّقی و حُجَّتِکَ علی مَن فَوقِ الارض و مَن تَحتَ الثَّری الصِّدّیقِ الشَّهید صَلاةً کثیرَةً تامَّةً زاکِیةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفضَلِ ما صلَّیتَ علی احَد مِن اولیائِک خوشا آن که دل در هوای تو بسته که چشم و دل از ما سوای تو بسته شفاعت بدون تو معنا ندارد رضای خدا بر رضای تو بسته کرم چهره بر آستان تو سوده شفا دل به دارالشفای تو بسته دری هست درگاه رحمت که گردد برای تو باز و برای تو بسته سرِ رشته‌ ی رحمت آسمانی به گلدسته های طلای تو بسته بشر نه، که جبریل دامانِ خدمت به اِیوان و صحن و سرای تو بسته *حیف که قدرتو ندونستن آقا، اباصلت میگه دیدم از خانه ی مأمون خارج شد، عبا به سر کشیده، به سفارش خود آقا حرفی نزدم، اما دیدم هی رو زمین مینشینه برمی خیزه، آقایی که قرار زمین و زمان در دستشه بی قراری میکنه، یه قدم میاد مینشینه، به سختی بلند میشه راه میفته، تا حجره با اینکه راهی نبود قریب به پنجاه مرتبه رو زمین نشست و برخواست، وارد حجره شد با همون حال، تحمل کرد، غلام ها اومدن غذاشونو خوردن و رفتن، دیگه فرشای حجره رو عقب زد، رو زمین افتاد، یابن الحسن، یَتَمَلمَلُ کَتَمَلمُلِ السَّلیم، مثل مارگزیده به خودش میپیچید، از این پهلو به آن پهلو میغلتید، یه وقت دیدم جوانی که شبیه ترینِ مردم به امام رضاست وارد حجره شد، گفتم آقا من که درها رو بسته بودم چگونه وارد شدین؟ فرمودن: همون خدایی که به چشم به هم زدنی منو از مدینه به طوس آورد، از درِ بسته هم وارد کرد، نشست، سرِ بابا رو به دامن گرفت، ودایع امامت رو تحویل گرفت، پدر رو دامن پسر جان داد... ای حسین، به چشم به هم زدنی از مدینه به طوس آمد میوه ی دل امام رضا، اما کربلا چه خبر بود؟ از خيمه تا گودال امام زین العابدین نتونست بیاد...* خواهر اومد دید بالای بلندی ازدحام صد حرامی دور یک بیت الحرام کوفیان مهمان نوازی می‌کنند *بمیرم، یه عده با شمشیر، یه عده با نیزه، یه عده هم با سنگ و چوب..* «صلی الله علیک یااباعبدالله و صلی الله علیک یا اباالحسن یا علی بن موسی ایها الرضا» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop 🎞 سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram