eitaa logo
ذاکرین آل الله
278 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
آئینه توحید به قم می آید یا خواهر خورشید به قم می آید نذر نفحات فاطمی اش صلوات با آمدنش عید به قم می آید
با همه عزت و مقام آمد باز هم خواهر امام آمد با سلام و درود وارد شد قم که آمد به احترام آمد همه اش احترام می کردند دسته دسته سلام می کردند همه جا مهر بود و گل باران حق او را تمام می کردند هیچکس ناسزا نگفت به او جز درود و ثنا نگفت به او هیچکس وقت آمدن غیر از آیه انمّا نگفت به او در دلش حول و التهاب که نیست دست او بسته در طناب که نیست لرزه بر جان او نیفتاده حرفی از مجلس شراب که نیست خوب شد که سری به نیزه ندید خوب شد هیچ حرف بد نشنید خوب شد وقت دست و پا زدنش نیمه جان برادرش نرسید قم عجب میهمان نوازی کرد تا ابد ماند و سرفرازی کرد قم عجب کرد آبرو داری کوفه با آبرو چه بازی کرد ای امان از غریبی زینب وای از غم نصیبیِ زینب هیچ چشمی به شام و کوفه ندید دل قرار شکیبی زینب ** بس که همچون حسین محو خداست درد و غم پیش چشم او زیباست تا خدا همچو زینبی دارد پرچمش تا همیشه پابرجاست .
خورشید ولایت ز تو تابان شده باشد از نور جلال تو درخشان شده باشد اقبال عجم بود، قدم رنجه نمودید یک «فاطمه»هم قسمت ایران شده باشد
تا کویرِ قم سراغ از ساحتِ دریا گرفت آمدی و بر لبِ ایران تبسم پا گرفت آمدی و شهد شد تقدیرِ شوره زارها تا زمین شیرینیِ نام تو را بالا گرفت خاک پایت شد! شبیه تک تکِ گل هایِ سرخ آمد و زیر قدم های تو قلبم جا گرفت حضرت معصومه ای(س) و چشم هایم فرش توست با تو ایران رنگ و بویِ حضرت زهرا(س) گرفت سر به زیر و با وقاری! از حریم چادرت لذّت و شیرینیِ حُجب و حیا معنا گرفت تا ابد شد خانۂ خورشید، بیت النّورِ تو ماه از لحن مناجات تو نورش را گرفت حضرت أختُ الرضا(ع) ایکاش تأییدم کنی دوستت دارم! بگو چشمت مرا آیا گرفت؟! رو زدم بر دختر موسی بن جعفر(ع) بودنت چون همیشه بهترین را دختر از بابا گرفت! 🔸شاعر: _________________________
"اجازه هست کنار حرم قدم بزنم برای شعر سرودن کمی قلم بزنم بساط شعر کریمانه را رقم بزنم و از نگاه پر از اشتیاق دم بزنم به کاشی در ساعت نوشته است چنین «سپهر سوده به خاک درش هماره جبین» خدا کند که همیشه فدایتان باشم کبوتری بشوم در هوایتان باشم که خط آبی گلدسته‌هایتان باشم اسیرتان شده‌ام...؛ خاک پایتان باشم رسیده از لب بابا به ما ارادت قبل دو روز فاصله افتاده از زیارت قبل نمک چشیدۀ مهر تو «حوضِ سلطان» است همیشه شاعرتان قطره‌های باران است قرار آینه‌ها روبروی ایوان است ببین که قلب ترک خورده‌ام بیابان است شبیه گرد و غبارم ولی پر از دردم به خویش آمدم و در زمان سفر کردم رسانده‌اند به قم ردّ پای محزون را تو آمدی و به هم ریختی قانون را نبرده‌ای به خراسان، دل پر از خون را ببین کنار خودت شوق اشعریون را سلام خواهر خورشید، آمدی از دور که با حضور تو بیتم شده‌ست بیت‌النور «رواق منظر چشم من آستانۀ توست» رسالت سفر عشق روی شانۀ توست تبسم همه از لطف بی‌کرانۀ توست چه عاشقانه در این قلب شهر، خانۀ توست رسید بارش باران عشق، هفده روز کویر قم به نگاه تو ایستاده هنوز میان حوض حرم شوق آسمان مانده‌ست هنوز عطر گل «باغ بابِلان» مانده‌ست کنار پنجره‌ها پلک نیمه‌جان مانده‌ست صدای خستۀ یک دختر جوان مانده‌ست که گفت: چادرتان جا برای ما دارد؟ خوشا به حال کسی که فقط تو را دارد میان برف به سویت کشیده شد راهم دخیل آینه‌هایم، نفس نفس آهم رسید تا به ضریح تو دست کوتاهم به غیر سایۀ تو سایه‌ای نمی‌خواهم بگیر در حرمت دست‌های خالی را نبین گناه مرا و شکسته بالی را... به سجده می‌روم و مثل ابر می‌بارم مطهّر است دلم، حال بهتری دارم به نور مسجد بالاسرت گرفتارم ستارگان حرم روشن‌اند و بیدارم چه سرخوشانه کسی گفت در دل حرمت که درسِ خارج ماه ا‌ست داخل حرمت نه حاج مولوی‌ام من، نه مثل کوثری‌ام نه مثل میثم و پروانه مست نوکری‌ام نه لایق صفت پاک ذرّه پروری‌ام نگاه کن به دل کوچک و کبوتری‌ام تمام حرف دلم را شنیده‌ای بانو و لحظه لحظه به دادم رسیده‌ای بانو" 🔸شاعر: _________________________
در آن شهری که بانوی بهشتی چون تو هم باشد سزاوارست نام هر خیابانش "ارم" باشد رسیدی تا نشان ما دهی آن قبر پنهان را بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد تبسم میکند ناخواسته...در قلب زائرها مگر صحن تو اصلا میگذارد درد و غم باشد؟ ندیدم هیچ شب در حوض، کامل انعکاسش را همان بهتر قد مهتاب هم پیش تو خم باشد حریم آسمانی تو "پروین" دارد و خوب است اگر نام یکی از باب ها باب القلم باشد کرامت میکنی تا گاه از نزدیک و گاه از دور تنور شعرمان گرم است ای خورشیدِ بیت النور به دریا میزند اینجا دل، آهوی بیابان هم به پابوسی میاید از مسیر دور، باران هم زیارت میکنندت عاشقان در باد و بوران هم ز تو رو برنمیگرداند این زلف پریشان هم هدایت شد به راه راست در شهرت خیابان هم قمت را مطلع خورشید میداند خراسان هم به شوقت غرق "بهجت" شد دلِ تنگِ "گذرخان" هم کنار این حرم مست است "قبرستان شیخان" هم صفائی چون "صفائیه" ندارد باغ رضوان هم دل "آذر" به تو گرم است در فصل زمستان هم رسیدی با چنان حجبی که تا پایان دوران هم نبیند گرد محمل را نگاهِ "چارمردان" هم نشسته عطر جنت در حریمت روی هر دامان شمیمت پرکشیده تا خودِ "بلوار پردیسان" قمت مانند مشهد شوکتی دارد که حیرانم برایت در زیارت "آمدم ای شاه..." میخوانم چنان خوبی که یادم میرود پیش تو مشکل را تویی آنکه امین الله دستت میدهد دل را سلام ای گرد و خاک صحن هایت سرمه افلاک سلام ای آستان قدسیِ تو مدفنِ لولاک چه القابی: کریمه، مرضیه، معصومه، مقدامه گرفته زائرت از آتش دوزخ امان نامه 🔸شاعر: _________________________
وقت است زبانوی کرامت بنویسم چون زائر در حال زیارت بنویسم بر جامعه شرحی به روایت بنویسم باخط شکسته دو سه رکعت بنویسم دیباچه ی وصف کرمش نور علی نور تحریر صفای حرمش نور علی نور در آینه اش لولو و مرجان متصور آیات خوش سوره ی انسان متصور در صحن عتیقش گل و ریحان متصور هر جا نگری شاه خراسان متصور قم گشته بهشتی که خدا در نظرش بود در دفتر معراج پیمبر خبرش بود تو نور زلالی که خدا هدیه نموده ست آن سوره ی والشمس تو را هدیه نموده ست از دامن صدیقه به ما هدیه نموده ست الحق که خداوند به جا هدیه نموده ست مائیم و دل ودسته گل روی تو بانو مدهوش تو و ضامن آهوی تو بانو بگذار تو را روح مناجات بخوانیم از مصحف اندیشه ات آیات بخوانیم انبوه احادیث و روایات بخوانیم مادر نشده عمه ی سادات بخوانیم ای از کرم و لطف تو دریا متصور با نام تو شد حضرت زهرا متصور هستیم چنان از خم کوثر متنعم بر سفره ی سادات سراسر متنعم هر دم ز عنایات برادر متنعم بر خوان کریمانه ی خواهر متنعم از مادری فاطمه سرشار حضوریم ما از کرم مادرمان مست غروریم از یمن شما شهر معطر شده بانو از آیه ی روی تو منور شده بانو فیضیه پر از روح مطهر شده بانو سرشار گل تازه ی قمصر شده بانو تو آینه ی روشنی از کوثری ای عشق سر تا به قدم فاطمه ی دیگری ای عشق 🔸شاعر: _________________________
دارد مسیح ما میاید دیگر از راه پس خیر میبیند گدا سرتاسر ار راه ما قبله خود را گرفتیم آخر از راه دست نیاز از ما و ناز دلبر از راه از شوق لبریز است چشم جاده حتی از خانه بیرون ریخت هر دلداده حتی این دختر زهرا که نه! زهراست اصلا در صبر عین زینب کبراست اصلا بین کریمان شهره در دنیاست اصلا جان علی موسی الرضای ماست اصلا ساکن شده اینجا! که چون باران ببارد.. در شوره زار شهر قم گندم بکارد در محملش امنیتی بسیار دارد اندازه یک شهر خدمتکار دارد هم ناقه ای آرام و بی آزار دارد هم اینکه راهی راحت و هموار دارد اهل محل نه بددهن نه لات هستند تا چند خانه دور و بر سادات هستند چشمی به ناموس خدا هرگز نخورده بر چادر او جای پا هرگز نخورده سیلی برویش بی هوا هرگز نخورده آسیبی از شلاق ها هرگز نخورده امن است راهش بی بروبرگرد اینجا سررا به زیر انداخته هر مرد اینجا دستی سوی معصومه طه نیامد پیش نگاهش خیزران بالا نیامد تا کاخ بالاجبار و با دعوا نیامد پای پیاده یک قدم حتی نیامد هرچند بی بی روزه بود اما غذا بود در هرشرایط احترام او به جا بود 🔸شاعر: ______________________________
سوی قم از مدینه یار آمد با وجودیکه بی قرار آمد همۀ شهر غرق استقبال خواهر اینبار با وقار آمد همه اش احترام می کردند دسته دسته سلام می کردند همه جا مِهر بود و گلباران حقِّ او را تمام می کردند هیچکس ناسزا نگفت به او جز درود و ثنا نگفت به او هیچکس وقت آمدن غیر از آیۀ انّما نگفت به او قم عجب میهمان نوازی کرد تا ابد ماند و سر فرازی کرد قم عجب کرد آبروداری کوفه با آبرو چه بازی کرد خوب شد که سری به نیزه ندید خوب شد هیچ حرف بَد نشنید خوب شد وقت دست و پا زدنِ نیمه جانِ برادرش نرسید ای امان از غریبیِ زینب وای از غم نصیبی زینب هیچ چشمی به شام و کوفه ندید در بلا بی شکیبیِ زینب از ورودش به شهر خود ای داد محملش طعمه ، کوفیان صیاد در تکاپوی خطبه ای غرّا چشم زینب به نیزه ای افتاد تا کنون ماه خویش را از دود این چنینش ندیده بود کبود ماهِ خاکستری! کجا بودی؟ جای تو در تنور خانه نبود! بر یتیمیت نظاره کن کم کم آب شد قلب کوچکش نم نم ای سرت روی نیزه چون کعبه چشمۀ اشک چشمِ من زمزم بسکه همچون حسین محو خداست درد و غم پیش چشم او زیباست تا خدا همچو زینبی دارد پرچمش تا همیشه پا برجاست 🔸شاعر: ____________________________
خورشید ولایت ز تو تابان شده باشد از نور جلال تو درخشان شده باشد آبادی ما رو به فنا بود، که دیدیم از یمن قدم هات، گلستان شده باشد هر کس که نیاورد به توحید تو اسلام از کرده ی خود سخت پشیمان شده باشد بی معجزه دیدن... به شما پشت به پشتم با فخر و مباهات مسلمان شده باشد اقبال عجم بود ، قدم رنجه نمودید یک فاطمه هم قسمت ایران شده باشد بین الحرمینی که تو احداث نمودی یک سر قم و یک سمت خراسان شده باشد تنها خوشی مادر پیرم سر هر ماه یک جعبه ی سوغاتی سوهان شده باشد قم حرمت تو داشت کجا پیش قدم هات یک شهر سراسیمه چراغان شده باشد فرق است میان تو و زینب که چهل بار آواره ی صحرا و بیابان شده باشد فرق است میان تو و چشمی که به گودال دیده ست برادر تنش عریان شده باشد فرق است میان تو و هم قافله ی زجر هر چند که گیسوت پریشان شده باشد یک نان بخور و صد بده خیرات نرفتی… …آنجا که پر از برده فروشان شده باشد آزرده (خیال) است که چون منبر نیزه اجلاس گه قاری قرآن شده باشد 🔸شاعر: _______________________________
تشریف فرما گشتی و ایران منور شد خاک وطن تا آخر دنیا معطر شد ای شاه بانوی عرب تسلیمتان ایران! قلب تمام آریایی ها مُسَخر شد نور خداوندی و از فیض نزول تو رزق تمام کشورم چندین برابر شد دستت به کم عادت ندارد بس کرم داری از برکت تو خشت خام خانه ها زر شد یک گوشه ازاعجازهای صحنتان اینست (لات و اراذل) آمد اما (اهل منبر) شد خورشید عالمتاب زهرایی که بی منت خدمتگزارت مریم و حوا و هاجر شد دست تو و لطف رضا در سرزمین ما بنیانگذار دولت موسی بن جعفر شد مخفی ست قبر فاطمه، اما خدا را شکر در قم زیارت کردن زهرا میسر شد هر خواهری را داغدیده، دیدم افتادم _ یاد زمانیکه رقیه بی برادر شد در خواب هم کابوس نیزه دید و شش ماهه از بس نگاهش روبه‌رو باچشم اصغر شد         🔸شاعر: _______________________
              آئينه توحيد به قم مي آيد       يا خواهر خورشيد به قم مي آيد       نذر نفحات فاطمي اش صلوات       با آمدنش عيد به قم مي آيد        *       هم زمزمه‌ي سبز بهاران با تو       هم روح بلند چشمه ساران با تو       از راه رسيدي و کويري تشنه       جنت شده، اي حضرت باران با تو        *       تا خاک مرا سرشت، يا معصومه       روي دل من نوشت: يا معصومه       يک پنجره پرواز مرا خواهد برد       از صحن تو تا بهشت، يا معصومه         🔸شاعر: _______________________
      سرگشته ی مسیر عبور برادری       تو از تمام فاطمیان، زینبی تری       آرام و باوقار و صمیمی و چاره ساز       الحق که نور دیده ی موسی بن جعفری       الحق که خون فاطمه جوشیده در رگت       الحق که ماده شیری از اولاد حیدری       بی تاب و بی قرار سوی طوس آمدی       گفتی امام را  ز غریبی در آوری        گفتی دلت هوایی کوی رضا شده ست       چون آهوی شکسته دلی، چون کبوتری        کردی نزول و قم به قدومت مدینه شد       معصومه ای و نایب زهرای اطهری               شمعی و در طواف تو پروانه های شهر       نور تو را گرفته همه خانه های شهر               مشهد اگرچه دل به قدوم تو بسته بود       قم بی قرار بر سر راهت نشسته بود       کوفه کجاست خاک خجالت به سر کند       زان دم که دست عمه ی سادات بسته بود       از راه دور آمده بود و غریب بود       از محنت فراق ، غریبانه خسته بود       با بالهای زخمی خود اوج میگرفت        جایی که آسمان و زمینش گسسته بود       القصه کوفه با دل زینب چه ها نکرد       پیشانی و نماز و دلش را شکسته بود       چشمش اگرچه بسته، ز بیداد خسته بود       دستش اگرچه خسته، به زنجیر بسته بود               معصومه ای و تاج سر خانه های شهر       آباد شد به یمن تو ویرانه های شهر                از ناقه سر برون کن و بین ازدحام را       این شور و شوق گفتن بانو سلام را       مأمون کجا و جاه ولیعهد فاطمه        داده خدا به مسندتان این مقام را        باران گل گرفته و فریاد میزند:       این شهر زیر هر قدمت احترام را        هم دختر امامی و هم عمه ی امام       هم خواهری " چو زینب کبری " امام را       با روضه هات بغض دل شهر پاره شد       داری بنا که زنده کنی یاد شام را        یاد حضور زینب و جشن یهودیان       یاد سر بریده و بزم حرام را                آباد بود اگرچه همه خانه های شهر       کارش کشید گوشه ی ویرانه های شهر         🔸شاعر: _______________________
      محملت با وقار می آمد       سبز تر از بهار می آمد               وه! عجب خوش خرام می آمد       با شکوه تمام می آمد               محملت بود و... خیل ِ استقبال       کم محلی نشد زبانم لال               دم قم گرم! سربلند شدیم       ازدعای ِ تو بهره مند شدیم               دم قم گرم ! احترام گذاشت       هرچه گل داشت،روی ِ بام گذاشت               قم نگاهش لبالب ازشرم است       شام ویران که نیست! خونگرم است               پاکی و حُجب،باورِ چشمش       قدم میهمان سرِ چشمش               چادرت ذره ای غبارندید       آفتابی به نی سوار ندید                با مَحارم به قم رسیدی ،شکر       سردروازه ای ندیدی، شکر               دست ِ بیعت به طبل جنگ نخورد       به غرورت کلوخ و سنگ نخورد               قم کجا کوفه ی خراب کجا       تو کجا زینب و رباب کجا               گوشه ی معجرت نمور نبود       خبر داغی از تنور نبود               ساربان محملت عجول نراند       چادرت زیرپای ِ شمر نماند               هرچه شد،شد! رسیده جان برلب       ای امان ازغریبی ِ زینب               عمه ات اشک ِ ارغوان را دید       خنده ی نحس ِ خیزران را دید               ته گودال ِ پربلا را دید       تن ِ پامال ِ چکمه ها را دید               کوفه را بی عصای ِ پیری رفت       خاک عالم سرم، اسیری رفت 🔸شاعر: ___________________________
ای به قم آفتاب قلب جهان! دخت موسی !سلالۀ قرآن! عمه و دخت و خواهر سه امام! مادر کل عالم امکان! تو به چشم ائمه زهرایی بعد زهرا به قدر و عزت و شان زینب دوم بنی الزهرا عمۀ چار حجّت یزدان هم وجودت کریمة عترت هم ولایت، حقیقتِ ایمان فیض فیضیه از کرامت توست شهر قم از تو گشته مهد امان حرم یازده ولی خدا حرم توست ای سپهرمکان مدح تو ای ملیکۀ هستی وصف تو ای یگانۀ دوران نه توان با هزار دست نوشت نه!توان گفت با هزار زبان صحن تو مسجدالرسول همه حرمِ امن توست کعبۀ جان پدر و مادرم به قربانت نه، همه جان عالمت قربان کوثر کوثر رسول خدا عصمت عصمت الله منّان قم، جلال مدینه پیدا کرد تا نهادی قدم به دیدۀ آن گشت روز ورود تو در قم روز عید کرامت و احسان روز عید نزول رحمت ها روز عفو و عنایت و غفران اهل قم از برای استقبال همه با دسته‌گل شدند روان مرد و زن دور محملت گشتند اشک شوق همه ز دیده روان قم دل از گلشن بهشت گرفت محملت بس که گشت گل‌باران همه گفتند فاطمه در حشر پای بنهاده ای گنهکاران حرمت شیعیان قم، ز تو کرد ستم اهل شام را جبران کاش زینب به قم سفر می کرد تا نمی دید آن همه طغیان اهل قم کی برند مهمان را گه به بزم شراب و گه زندان؟ جای تو بیتِ «موسی خزرج» جای زینب به گوشۀ ویران دور تو عالمان فقه و اصول دور او ابن سعد و شمر و سنان دور تو دسته های گل در دست دور او سنگ بود و زخم زبان 🔸شاعر: _____________________________
اقبال عجم بود، قدم رنجه نمودید یک «فاطمه»هم قسمت ایران شده باشد
قبله ی هفتم ما قبله ی هشتم دارد تا خراسان رضا آینه در قم دارد توبه شد عاقبت گریه ی هر زائر مست بر زمین ریخته هر باده که در خم دارد «بُعد منزل نبود در سفر روحانی» هر سلامی بفرستیم , علیکم دارد می روم در حرم از صحن به صحنی دیگر موج تا در دل دریاست تلاطم دارد عکسم افتاد در آیینه ی صحنت ، دیدم شیشه این جاست که با سنگ تفاهم دارد ای کریمه چه عجب از کرم و بخشش تو که گدا در حرمت حق تقدم دارد از سر لطف تو در جمعیت شاعر ها «شاطر عباس قمی» فیض تکلم دارد روسیاه است ولی باز کلاغ دل ما از سر گنبد تو حسرت گندم دارد 🔸شاعر: ___________________________
جبرییل اینجا هر از گاهی کبوتر میشود خاکبوس دختر موسی ابن جعفر میشود قم بهشت آرزوی هر پریشان خاطری است عافیت خواهی اگر ، اینجا میسر میشود سال ها علامه پای این ضریح افطار کرد بوسه از درگاه او قند مکرر میشود عصمت و شرم و نجابت ارث او از فاطمه است در صفات و خلق ، دختر عین مادر میشود در وقار و صبر ، تمثال شریف زینب است در کمال علم ، تالی تلو حیدر میشود حضرت معصومه هم شأن نزول کوثر است در زلال مهر او دلها مطهر میشود در مثل آئینه آئینه است کوچک یا بزرگ هر که انکار مقامش کرد کافر میشود یک اشارت از نگاهش بانی فیضیه شد دست لطفش امتداد فیض کوثر میشود نام او را چون به حاجت بر زبان می آورم باغ جانم از نسیم او معطر میشود تا زند جوش شفاعت زمزم احساس او عرصه ی محشر " کمیل" ، آن لحظه محشر میشود 🔸شاعر: ________________________
ای دختر و خواهرِ ولایت آیینۀ مادر ولایت بر ارض و سما ملیکه در قم آرام دل امام هفتم معصومه به کنیه و به عصمت افتاده به خاکِ پات عفّت در کوی تو زنده، جان مرده بر خاک تو عرش سجده برده گفتند و شنیده‌اند ز آغاز کز قم به جنان دری شود باز حاجت نبود مرا بر آن در قم باشدم از بهشت بهتر قم قبلۀ خازن بهشت است اینجا سخن از بهشت، زشت است قم شهر مقدّس قیام است قم خانۀ یازده امام است قم شهر مدینه تو بتولش صحنین تو مسجد الرسولش قم تربت پاک پیکر توست اینجا حرم مطهّر توست گر فاطمه دفن شد شبانه نبود ز حریم او نشانه کی گفته نهان ز ماست آن قبر من یافته‌ام کجاست آن قبر آن قبر که در مدینه شد گم پیدا شده در مدینۀ قم مریم به برت اگر نشیند این منظره را مسیح بیند سازد به سلام سرو و قد خم اوّل به تو بعد از آن به مریم روزی که به قم قدم نهادی قم را شرف مدینه دادی آن روز قرار از ملک رفت ذکر صلوات بر فلک رفت تابید چو موکبت ز صحرا شهر از تو شنید بوی زهرا در خاک رهت ز عجز و ناله می‌ریخت سرشک همچو لاله با گریۀ شوق و شاخۀ گل برد اند به ناقه‌ات توسّل دل بود که بود محفل تو غم گشت به دور محمل تو آن پیر که سیّد زمان بود رویش همه را چراغ جان بود گردید به گرد کاروانت شد، پای برهنه ساربانت بردند تو را به گریه هودج تا خانۀ موسی ابن خزرج از شوق تو ای بتول دوّم قم داد ندا به مردم قم کای مردم قم به پای خیزید از هر در و بام گل بریزید آذین به بهشت قم ببندید ناموس خدا مرا پسندید قم شام نبود تا که در آن دشنام دهد کسی به میهمان قم شام نبود تا که از سنگ گردد رخ میهمان ز خون رنگ قم کوفه نبود تا که خواهر بیند سر نی سر برادر حاشا که قم این جفا پذیرد مهمان به خرابه‌ جای گیرد بستند به گرد میهمان صف قم با صلوات و شام با کف قم مهمان را عزیز خواند کی دخت ورا کنیز خواند؟ "میثم" همه عمر آنچه را گفت در مدح و مصیبت شما گفت 🔸شاعر: ________________________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللهِ في اَرْضِه بهترین سلام ، تقدیم به محضر آقا امام زمان ارواحنا فداه آقا سلام میدهم از جان و دل به تو، تا اینکه بشنوم و علیک السّلام را … سال ها، نه بلکه قرن هاست که کفه ترازوهای ما تعادل ندارد با دستی خالی و ندار، دل‌هایمان پر از دل تنگی برای کسی‌است که او از ما دلتنگ تر است. کسی که باید باشد ولی نیست ...
14-moemeni-masoomeh(rasekhoon.net).mp3
3.59M
۩ پادکست ۩ زیارت حضـرت معصومه ۩ آشیانه اهلبیت ۩ حاج سید حسین مومنی ┄𑁍┄┄┄┄┄┄┄┄
* * بخوان دعای فرج را دعــــــــــا اثــــــر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را و عـافــیــت بـطـلـــب که روزگار بســـی فتنه زیر ســـر دارد بخوان دعای فرج را کـه یـوسـف زهــــــرا ز پشت پرده ی غیبت به ما نظـر دارد بخوان دعای فرج را به یاد خیمه ی سبز که آخرین گل سرخ از همه خبـــر دارد
|⇦•صد البته که قلبِ.... ویژهٔ دهۀ کرامت و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها صد البته كه قلب عاشقا زده پر و هوايى قُمه صد البته كه عيديمون ديگه تو دستاى امامِ هشتمه گدا من و شما كريمه اى سَجيه ى شما سِخاوته صداى قدمات داره ميگه آغاز دهه ى نور و كرامته «يا بِنتُ الهُدى، يا أُختُ الرضا» بى بى جانم! نفس نفس شما را مى خوانم ورودى حرم من دَربانم برادر شما شد سلطانم «يا بِنتُ الهُدى، يا أُختُ الرضا» صد البته كه خونه ى شما پناه دلِ هر چى سائله مُخَدَّره اى و مُجلله تو عالمه اى و تو فاضله پاى ضريح تو برا دلم چيزى كه نمى مونه ماتمه از اون روزى كه قم مدينه شد داره حرم تو شميم فاطمه «يا بِنتُ الهُدى، يا أُختُ الرضا» از جان بهتر... قرار قلبِ موسى ابن جعفر شفيعه ى منى صبح محشر مزار تو پر از بوى مادر «يا بِنتُ الهُدى، يا أُختُ الرضا» صد البته كه بين هر قنوت نواي توئه يا امام رضا ميگن همه امام حسينيا تو زينبى برا امام رضا چه خواهر و برادرى خدا دل من و به نامتون زده خانوم يه جورى دل سپردى كه قبرت قُمه ولى دلت تو مشهده «يا بِنتُ الهُدى، يا أُختُ الرضا» دل آرومه... به نام تو شده اين منظومه روى ضريح تو يا معصومه برات كربلامون معلومه :محمد حسین مهدی پناه
ویژهٔ دهۀ کرامت و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها زِ شوق شاخه ی طوبی ستاره می ریزد به پای دختر موسی ستاره می ریزد به روی خویش در آیینه میزند لبخند خدا به خنده ی زهرا ستاره می ریزد علی چه ذوقی کرده به خیر قدمش ومُشت مُشت قمر با ستاره میریزد نشسته زُل زده بابا به چهره ی دختر به لحظه های تماشا ستاره می ریزد به یُمن مَقدم این نو رسیده جبرائیل زِ بام جَنتُ الاَعلا ستاره می ریزد هزار مرتبه اللّه اکبرش گفته براش چادرِ حوّا ستاره می ریزد به چَشم روشنی نجمه آمده مریم گلاب می پاشد یا ستاره می ریزد خبر دهید به مردم کریمه آمده است بیاورید تَمنّا ستاره می ریزد کریمه ای که زِ یک گوشه چشم احسانش میان سفره ی دنیا ستاره می ریزد به بارش آمد نه قطره قطره که این ابر به قَدر وسعت دریا ستاره می ریزد فرشته ها همه تعارف کنند نُقل و نبات نثار زینب آقا امام رضا صلوات دوباره بَحر کرم در تلاطم آمده است به جلوه طاهره یُذهِب عَنکُم آمده است چه دیدنیست در آغوش حضرتِ نجمه عزیز کرده ی مولای هفتم آمده است دهانش آب نیفتاده بلکه نهر عسل ز بوسه از لب سلطان هشتم آمده است نگاه کن به دل ذره ذره ی هستی زِ شوق آمدنش در تَرنُّم آمده است تمام پنجره ها محو در تماشایند مگر که حُسن خدا در تجسم آمده است سلام کرده و در پای گنبدش خورشید پِی جواب سلامٌ علیکم آمده است سر گرفتن اذن طلوع چون هر روز از آسمان چهارم سوی قم آمده است نشسته است دو زانو که مُستفیض شود جناب خِضر به کسب تَعَلُّم آمده است اگر که صحن عتیقش فرشته باران است عجیب نیست آخه بهشت تبسم آمده است چه احتیاج به خواهش کریمه با رِغبت به استجابت حاجات مردم آمده است امام از تو بخواهد که کم دلیلی نیست کسی به جز تو سزاوار اِشفَعی لی نیست سلام و عرض ارادت به محضرت بانو رسیده ام بزنم حلقه بر درت بانو به غیرِ گوشه بام تو آشیانم نیست بریز دانه برای کبوترت بانو امامِ تو به لبش مَزه ی فِداها داشت زِ سیر در جَلَوات مُطهرَت بانو ملیکه ای به تمام حریم اهلُ البیت و خواهریِ تو فخر برادرت، بانو! مُصَمم است به قربانی پسر این بار خلیل دست به سینه برابرت، بانو! زِ بی کرانه علم تو قطره ای کافی برای حوزه ی علّامه پرورت، بانو! نگاه ملتمس زائر تو دل بسته به دستگیریِ فردای محشرت، بانو! *حاج شیخ عباس قمی نقل کرده: میرزای قمی را درعالم رویا دیدم پرسیدم. آیا خانوم‌حضرت معصومه روز محشر می تونه اهل قم رو‌شفاعت کنه یا نه؟ میرزای قمی فرمودن‌: شفاعت مردم‌ قم با من است .این خانوم شفیعه ی عالمه، روز محشر همه دست به دامان بی بی هستند ...* فقط به نذر فرج این دو بیت هم روضه ببخش میشود آزرده خاطرت، بانو! به احترام شما را به قم که آوردند نه سنگ و چوب که گُل بود بر سرت، بانو! ندید سایه ای از ناقه ی تو نا محرم نسیم کی شده نزدیک معجرت، بانو
خانه‌ای که سایه‌اش موسی‌ابن جعفر می‌شود خوشبحال آنکه در این خانه دختر می‌شود از زیارت نامه‌ات پیداست بیش از آن ، رضا از مقاماتت بگوید خلق کافر می‌شود از سفارش‌های آقایم رضا فهمیده‌ام خوشبحال هرکه  با تو  او برادر می‌شود باورش سخت است اما باورِ ما هست که..  زائرت با زائرِ زهرا برابر می‌شود می‌شود ام‌ابیها هرکه نامش فاطمه است دختر این خانه هم یک روز مادر می‌شود در مقام زائرانت دیده‌ام این شأن را هرکه از قم می‌رود مشهد کبوتر می‌شود تکه سنگی بودم و گفتند باید قم روی سنگ اگر عاشق شود در صحن مرمر می‌شود می‌شود مرمر ولی نه ، چند وقتی  بگذرد زیر پای زائران یک تکه  گوهر می‌شود دانش‌آموز آمدند و عاقبت مرجع شدند سنگ هم اینجا بیاید عاقبت زر می‌شود هر کویری  که تو را فهمید می‌گردد بهشت هر بهشتی  که به تو دل داد قمصر می‌شود گاه در مشهد زمانی قم زمانی شهر‌ری خوشبحال ما که با تو عمرِ ما سر می‌شود 🔸شاعر: _______________________
خاک این شهر به چشمان تو عادت دارد خوش بحال نفس قم که لیاقت دارد چون تو یک روز از این کوچه گذشتی عمری زندگی در دل این شهر سعادت دارد گنبدت پر شده از کفتر و تنها دل من چون کلاغی ست که رویای زیارت دارد کوچک است آه ولی حوض تو با دریا و ... گنبدت با خود خورشید رقابت دارد… حرمت مثل نگيني است ولي در دل خاک زير خاکي همه جا اين همه قيمت دارد حرمت مثل نگینی ست در انگشتر شهر که در اطراف خودش فاضل و بهجت دارد حرم حضرت معصومه و درهای بهشت جمکران ، این همه این شهر علامت دارد .....وکجا بهتر از این شهر برایت دیگر مومن آن است که یک ذره لیاقت دارد
اي سوره نامت تفسير اعطينا زهرا ترين زينب ، زينب ترين زهرا خير کثير تو ، آئينه کوثر نامت سرآغاز تکثير خوبي ها روشن تر از نوري ، در نور مستوري پيدا ترين پنهان ، پنهان ترين پيدا پيدا ماه مقيم قم ، خورشيد «بيت النور» در سايه سار توست سرتاسر دنيا وقتي که معصومان ، معصومه ات خواندند در وصف تو لال است ، شعر و شعور ما فهم زمين عاجز ، از درک اوصافت والا مقامي تو ، در عالم بالا از آه لبريزم ، از اشک سرشارم اين قطره را درياب ، درياب اي دريا