eitaa logo
ذاکرین آل الله
278 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
به پایان آمد آخر اضطراب بی امان ما رسید از راه ، ماه گریه های بی کران ما دوباره شد حسینیه مسیر انتهای ما پناه روزهای سخت و ایام خزان ما دوباره باز شد دارالشفای عالم و آدم بیایید ای جهان سوی امام مهربان ما که خاک فرش صحن تکیه ما هم شفادارد غلط گفته هر آنکس ناروا گفت از مکان ما دوای دردهای لاعلاج ما حسینیه ست ضرر کرده هر آنکس دور شد از آشیان ما حریم خانه حق هم گَهی شد باز و گه بسته ولی هرگز نشد بسته ورودی جنان ما چه یارانی که رفتند و ندیدند این محرم را خدا رحمت کند اموات و جمله رفتگان ما نمی گردد ادا حق عزایت هرگز آقا جان اگر خون جای اشک آید ز چشم و دیدگان ما دوسالی میشود گشتیم اسیر ابتلائاتی خودت یاری نما آخر شود این امتحان ما شروع سال ما با ذکر زیبای حسین جان است چه خوشبو میشود با نام زیبایت دهان ما برای بردن نام حسینت داد باید زد شبیه مادران داغدیده از جوان ما شبیه خواهری کز روی تل فریاد ها میزد رها کن جسم بی جانِ بزرگِ خاندان ما جسارت کرد بر انگشت و بر انگشتری تو عجب داغی نشانده بر دل ما ساربان ما 🔸شاعر: ________________________
حالا که داری میخری آماده ام کن آقا برای نوکری آماده ام کن از مادر خود رزق اشکم را بگیر و با یک دعای مادری آماده ام کن سنگم! مرا با دست خود از خاک بردار مانند زیبا گوهری آماده ام کن نگذار باشم کمتر از حرّ و زهیرت با نیّت یاریگری آماده ام کن تا بر تنِ باطل فرود آیم به شدّت برّنده ام کن، خنجری آماده ام کن بگذار از عشق تو در خونم بغلطتم با گوشه-چشم ِ محشری آماده ام کن لطفا شهیدم کن! به آن نحوی که از من اصلا نماند پیکری...آماده ام کن تا که مرا عاشق تر از سابق بسازی با داغِ ویرانگرتری آماده ام کن باید بمیرم سوم ماه محرم نذر سه ساله دختری آماده ام کن بر روی تل می ایستم حیران، برای- گریان شدن با خواهری آماده ام کن بر سینهٔ عطشانِ تو؛ «ألشمرُ جالسْ»... با روضهٔ شعله وری آماده ام کن! 🔸شاعر: ________________________
این چه سرّی است که عالم شده مدهوش حسین همه از پیر و جوانند سیه پوش حسین بر سر هر گذر و کوی عزا خانه ی اوست هر کسی لقمه ی خود می خورداز توش حسین بارش رحمت حقّ است مگر می بارد که چنان سیل روانند به آغوش حسین نه کسی واهمه از مرگ و هراس از دشمن گوئیا نفخه رسد از لب خاموش حسین نه فقط کر ببلا از غم او می سوزد که به پا گشته به عالم همه جا جوش حسین قدم آهسته گذارید به منزلگه عشق که همه بال ملائک شده مفروش حسین مرغ وماهی و مَلَک جمله در این واقعه سوخت آب هم گریه کنان است ز تن پوش حسین واله در روز جزا باک مدار از دوزخ می شوی پرده نشین بر در شش گوش حسین 🔸شاعر: ____________________________
حی علی العزا که محرم رسیده است ماه عزا و گریه و ماتم رسیده است حی علی البکاء، شنیدیم تا که ما در چشم نوکران تو زمزم رسیده است باگریه بر تو بود که آدم عزیز شد گویا که فصل توبه ی آدم رسیده است این اشک وناله ها همه تسکین درد توست بنگر برای زخم تو مرهم رسیده است پشت در حسینه اذن دخول خواست آقا غریبه نیست ،که محرم رسیده است جانم به سفره ای که بزم تو پهن شد شاه و گدا به بزم تودرهم رسیده است خیل ملائکه همه در پشت این درند از بهر نوکری تو حاتم رسیده است این پرچم سیاه تو حبل المتین ماست کز جانب خدا به دو دستم رسیده است از لطف حیدر است که مارا خریده اند لطفش به ما همیشه و هردم رسیده است در روز حشر فاطمه باشد شفیع ما برگ امان ز بانوی عالم رسیده است مارا اگر کسی نخرد میخرد حسین آقا مگر به داد دلم کم رسیده است؟ این ناله میرسد به دو عالم اناالغریب گویا به اسمان و زمین هم رسیده است دربین قتلگاه مادر پهلو شکسته ای با قامت کمان و قد خم رسیده است 🔸شاعر: ____________________________
باز هم رزق عزا را برسان ای‌مادر شد محرم غم ما را برسان ای‌مادر قابلیت بده، بر چشم گناه‌آلوده اشک بر خون‌خدا را برسان ای‌مادر درد‌ما سینه‌زنان دوری از بزم‌عزاست به عزادار دوا را برسان ای‌مادر ای که در چای حسینیه شفا می‌ریزی دفع شر کرونا را برسان ای‌مادر شب‌اول وسط‌حلقه تو مظلوم بکش آتش و سوز‌ و نوا را برسان ای‌مادر بوی پیراهن‌خونین حسینت آمد پیرهن مشکی ما را برسان ای‌مادر گریه‌کن‌های حسینت همه حاجتمندند اربعین، کرببلا را برسان ای‌مادر وسط‌روضه که حرف از عطش مسلم شد ناله‌ی واپسرا را برسان ای‌مادر 🔸شاعر: ____________________________
شعر زمان تقدیم غدیریان پای در راه محرم ذکر تو خوش اهنگ تر از لحن اذان است کوثر به تمنای تو در روضه روان. است این حرف دل انگیز دل پیر و جوان است تو عشق منی قیمت این عشق گران است دل نیست دلی که دل او با دگران است * "زیر علمت امن ترین جای جهان است " "چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است" * ما دل به علمدار تو بستیم که هستیم او ساقی امان بوده که هر ثانیه مستیم حتی سر سجاده امان جام به دستیم تو شاهدمان باش که پیمان نگسستیم در مستی و لامستی امان باورمان است * زیر علمت امن ترین جای جهان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است * این بال فراهم شده را باز گشودیم با کعبه به سمت تو سفر ساز نمودیم هرچند از اغاز به دنبال تو بودیم این شعر هم امروز به عشق تو سرودیم در سینه امان شعله ور این شعر زمان است * زیر علمت امن ترین جای جهان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است * فرمان برسد سر بسپاریم به کویت در بند تو هستیم در ان سلسله مویت هستیم به صف تا ببریم اب وضویت ما از رمضانیم به دنباله ی بویت ذکر لبمان مصرع ان مرثیه خوان است * زیر علمت امن ترین جای جهان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است * قدر امد و فطر امد و ما فکر غدیریم چون مسلم  تو بر سر هر کوچه سفیریم اگاه به لطف تو از این راه خطیریم با عشق به بند سر زلف تو اسیریم خواندیم ز خطی که بر ابروی کمان است * زیر علمت امن ترین جای جهان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است * تا کرب و بلا مانده اگر چند صباحی دیدیم که در محضر تو حر ریاحی پیش از همه دریافته تو روح و ریاحی ان قدر لطیف است نگاهت که صباحی شد شاعر این معجزه و در جریان است * زیر علمت امن ترین جای جهان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است * باران زده ام کن برسانم به محرم همدسته ترم کن تو به بیگانه و محرم از عید در ارم بنشانم به دل غم تو دم به دمم ده که شوم با همه همدم این حرف دل شاعر بی نام و نشان است * زیر علمت امن ترین جای جهان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است * من مدعی عشق توام اهل ریایم بیهوده بلند است در این قریه صدایم با این که تو دانی چقدر بی سر و پایم بی اذن تو در محفل عشاق نیایم تو اخر عشقی که خدا اول ان است * زیر علمت امن ترین جای جهان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است * بگذار در اخر دو سه خط روضه بخوانم بگذار بماند سر پا اتش جانم حق است که بی اکبر. تو زنده نمانم یاد عطش اصعر تو برده توانم گفتم به بهاری که بدون تو خزان است * زیر علمت امن ترین جای جهان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است * در علقمه دست از  دل و جان شسته مدیحت شرمنده شد از این که نبوسیده ضریحت شعری که نشد نوحه ی ان طفل ملیحت ای کاش شبی تحفه بگیرد ز ذبیحت هر چند که لطف تو در این شعر روان است * زیر علمت امن ترین جای جهان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است 🔸شاعر: ____________________________
شادی برای تو غم عالم برای من از ماه های سال، محرم برای من آوای آسمانی داوود مال تو خاموشی مقدس مریم برای من از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست این بود ارث حضرت آدم برای من بی مهری است رسم محبت برای تو تنهایی است مونس و همدم برای من این زخم ها معلم خندیدن من اند حیرانم از ترحم مرهم برای من یوسف که نیستم ولی آن بنده ام که هیچ نگذاشته ست صاحب من کم برای من بگذار عمر در گذر عشق طی شود حتی اگر نشد که تو یک دم برای من... 🔸شاعر: ____________________________
🏴 اشعار _____________________ ألسّلامُ علی، ساکن کربلا بانیِ ماه غم، یابن خیرالنسا شد دوباره سیاه، رنگ پیراهنم با نگاهت شدم، مُحرم روضه ها میشوم دور تو، حاجیِ در طواف کعبۂ من شده، خیمه های عزا آمدم روسیاه، خسته از اشتباه تا دوباره مرا، مادرت زد صدا پای کار توام، داغدار توام بد به حال کسی، که شد از تو جدا گوشۂ پرچمت، باز بستم دخیل تا ابد اسم تو، ذکر مشکل گشا ذره ای تربتت، مرهم دردهاست گوشۂ هیئتت، هست دارالشفا شد شب جمعه و فاطمه(س) تشنه لب با امام زمان(عج)، میرود کربلا اشک میریزد و، گوشۂ قتلگاه یادش آمد که تو، میزدی دست و پا وای از آن لحظه که، پیش چشمش نشست شمر(لع) با خنده بر، سینه ات بیهوا! 🔸شاعر: __________________________
عاشق که باشی وضع من را تازه می فهمی اینگونه‌ سرگردان شدن را تازه می فهمی محشر لباس مشکی ات وقتی شفیع ات شد خاصیّت این پیرهن را تازه می فهمی https://eitaa.com/Arbabhosyn
🏴 اشعار _____________________________ کوفه شد چشم و مرا گرم تماشا شده است یار بی یاور تو بی کس و تنها شده است بین این شهر زبانزد شده نیرنگ میا صحبت از غارت انگشترت آقا شده است قدر یک دشت به همراه عبا داشته باش سخن از ریختن یوسف لیلا شده است من ازآن خنده ی تلخ عدویت دانستم کز برای سر شش ماهه چه غوغا شده است نعل تازه به سم مرکبشان می کوبند صحبت از تنگی گودال در اینجا شده است تا که طفل تو نرفته به کنیزی برگرد حرف نامحرم و دردانه ی نوپا شده است مثل آن کوچه که زهرای جوان گیر افتاد مسلم آزرده در این کوچه چو زهرا شده است من شنیدم که به دیوار سر فاطمه خورد در دلم روضه ی صدیقه ی کبرا شده است 🔸شاعر: ___________________________
من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدم  نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم  ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاه‌الرجالند  خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند  اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند  عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند  تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد  قـلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد  این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود  ای قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود  زن‌هـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد  از بام‌ها بر فرق من آتش فشاندنـد  مـن جـان نثار عترت خیرالانـامم  صید بـه خـون غلطیده بـالای بامم  وقتی که خود را از عطش بیتاب دیدم  عکس لب خشک تـو را در آب دیدم  در موج خون دریای لارا دیدم امروز  از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز  انگـار می‌بینم جراحـات تنـت را  خونین به چنگ گرگها پیراهنت را  انگـار ‌بینـم لاله‌های پـرپـرت را  پاشیده از هم عضوعضو اکـبرت را  انگار می‌بینم که بعد از قتـل یـاران  هم تیرباران می‌شوی هم سنگ باران  انگـار مـی‌بینم ذبیـح کـوچکت را  زخم گلوی شیرخواره کودکت را  انگار می‌بینم که با اشک دو دیـده  داری به روی دست خود دست بریده  انگار بینم غرق خـون آیینه‌ات را  جای سم اسبان و زخم سینه‌ات را  انگار بینم شمـر مـی‌آید بـه گودال  انگار بینم می‌زنی در خون پر و بال  ****  ...انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد  زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد  من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم  مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم  لب تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من  آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من  تنهـا نـه ایـن نامرد مردم می‌کُشندم  در کـوچه‌های شهر کوفه می‌کِشندم  «میثم» شرار از نظم جانسوزت فشاندی  بس کن که دل‌ها را به بحر خون نشاندی 🔸شاعر: ===========================
از کعبه رو به کرببلا می‌کند حسین  وآنجا دوباره کعبه بنا می‌کند حسین گر ساخته است خانه‌اى از سنگ و گل، خلیل  آن جا بنا ز خون خدا می‌کند حسین روزى که حاجیان به حرم روى می‌نهند  پشت از حریم کعبه چرا می‌کند؟ حسین آن حجّ ناتمام که بر عمره شد بدل  اتمام آن به دشت بلا می‌کند حسین آنجا وقوف در عرفات ار نکرده است  فریاد معرفت همه جا می‌کند حسین آنجا اگر که فرصت قربانیاش نبود  اینجا هر آن چه هست، فدا می‌کند حسین آنجا که سعى بین صفا در دویدن است  این جا به قتلگاه، صفا می‌کند حسین آنجا حنا حرام بُوَد بهر حاجیان  اینجا ز خون خویش حنا می‌کند حسین وقتى به خیمه‌گاه رود از پى وداع  اینجا دوباره حجّ نسا می‌کند حسین بعد از هزار سال به همراه حاجیان  هر سال رو به سوى منا می‌کند حسین از چار سوى کعبه ز گل‌دسته‌ها هنوز  هر صبح و ظهر و شام ندا می‌کند حسین بشنو دعاىِ در عرفاتش که بنگرى  با سوز دل هنوز دعا می‌کند حسین سر داده است و حکم شفاعت گرفته است  بر وعدهاى که داده، وفا می‌کند حسین در اوج منزلت که «مؤیّد»! از آن اوست گاهى نگاه سوى گدا می‌کند حسین 🔸شاعر: ===========================
- آی مردم!کسی میان شما رحم و انصاف در دلش مانده؟ غیر از این است نامه های شما حضرت عشق را فراخوانده؟ - پس چه شد اشتیاقتان به حسین؟ چه شد آن نامه های دلتنگی؟ اینهمه نفرت از کجا آمد؟ که شده کینه جای دلتنگی - یک نفر مرد در میان شما هست نامه دهد به آقایم؟ که بگوید نیا تورا به خدا که بگوید خجل ز مولایم - بشکند دست من که باعث شد حجّ ارباب نیمه کاره شود ترس دارم که روز عاشورا گلوی شیر خواره پاره شود - بنویسد که کوفیان آقا حرف ناموس مرتضی زده اند به هرآنچه خیال می کردیم اعتنا نه…پشت پا زده اند - بنویسد تورا به جان علی معجری بهر دخترت بردار حرمله…حرمله…چه گویم من فکر قنداقه اصغرت بردار - بنویسد که شمر آماده ست خشکیِ حنجرت بسوزاند خنجرش را نداده او صیقل که دل مادرت بسوزاند 🔸شاعر: ===========================
همراه خود نیاور ای شاه زیورآلات  این‌ها به خانواده دادند قول سوغات شب تا سحر نشستم زانو بغل گرفتم  اى واى از این خیالات، اى واى از این خیالات ...کوفه میا حسین جان... کوفه وفا ندارد می‌سوخت نامه‌ی من از سوز این عبارات   ...هجده هزار نامه... هجده هزار نیزه تفریط پشت تفریط، افراط پشت افراط نامسلمین کوفه، با مسلمت چه کردند خوب است تازه اینجا... وای از بلاد شامات ای وای از زنی که در ازدحام باشد  من رد شدم خلاصه از کوچه با مکافات با عفت رباب و حجب و حیای زینب دارند کوچه‌ها و بازارها منافات با دست بسته وقتی افتادم از بلندی  گفتم عزیز زهرا، قربان قد و بالات برعکس از قناره...، عکس مرا کشیدند  طفلان شهر کوفه در دفتر مجازات باشد قرار بعدی دروازه‌ی همین شهر آنجا که رأس ما با هم می‌کند ملاقات 🔸شاعر: ===========================
🏴 اشعار ======================= خِیری نبود اینجا به غیر از بی وفایی بر هر دری میشد زدم ، تا  تو نیایی در کوچه ها پای غم تو سنگ خوردم غصه چقدر از کوچه های تنگ خوردم این آسمان شهر کوفه بی ستارست دستان خالی در خیال گوشوارست طوعه پناهم داد تا از پا نیفتم در خانه اش تا صبح جز یارب نگفتم در خانه ی او غیرِ نور اصلا ندیدم نان داد  اما  من تنور  اصلا ندیدم گفتم به طوعه که به پشت در نیاید یک زن میان اینهمه لشگر نیاید پشت دری گفتم، مدینه یادم امد آن روضه ی مسمارو سینه یادم آمد هرچند اینجا جز به گریه سر نکردم هرچند آخر لب ز آبی تر نکردم تنهای تنها  پای عشقت ایستادم درس وفاداری به اهل کوفه دادم از من بیفتد  سر  زتو  یک ‌پَر نیفتد مسلم بمیرد  معجری از سر نیفتد از بام می افتم به تاب و تب نیفتی تو پیش چشم خواهرت زینب نیفتی جانان من از غم خبر داری نداری زینب کجا و کوفه و ناقه سواری من غصه دارم غصه طفل حسن را من دیدم اینجا نعل بر مرکب زدن را 🔸شاعر:
🏴 اشعار ======================= به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم به غیر دربه‌دری‌ها پناهگاه ندارم شب گذشته به هر خانه جای بود مرا، لیک به هیچ خانه در این شام تیره راه ندارم ز خستگی‌ست به دیوار طوعه تکیه زدم من و گرنه جز به خداوند تکیه‌گاه ندارم کِشَند جانب دارالاماره با چه گناهم عزیز فاطمه جز عشق تو گناه ندارم به زیر تیغم و بالای بام وقت شهادت حسین از تو جز امید یک نگاه ندارم به راه عشق تو سر می‌دهم که وای به حالم اگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم به اشتباه سوی کوفه خواندمت که بیایی دریغ مهلت جبران اشتباه ندارم غم تو کرده سیه روز من که در همه عمرم قسم به خال تو یک نقطۀ سیاه ندارم سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت نگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم... 🔸شاعر: ===========================
و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ اول محرم ●•┄༻↷◈↶༺┄•● محرمی که نباشی در آن محرم نیست بدون تو ضربان زمین منظم نیست چقدر ساده گرفتیم بی تو بودن را هزار سال بدون تو زندگی کم نیست خودت بخواه که دست از گناه بردارم *اونی که اهل ناله‌س فرقی نداره چجوری تو جلسه بشینه با فاصله بشینه ماسک بزنه ..* خودت بخواه که دست از گناه بردارم که عهدهای منِ رو سیاه محکم نیست هزار بار خودت را به ما نشان دادی ولی چه فایده چشمان ما که محرم نیست خودم به چشم خودم دیدم که در روضه حلاوتی است که در هیچ جای عالم نیست *با هر سختی شده ما روضۀ ارباب رو میگیریم .. خدا به همتون خیر بده .. همه دنبال این بودیم که این خیمه رو پا بشه .. نگن که حالا این بیماری اومد جا زدن نه!! برای ارباب جا نمیزنیم* حوائجم همه در بین روضه یادم رفت غمت چه کرده غم روزگار یادم نیست *آقاجان شب اولِ .. اجازه بدید بدونِ مقدمه بگم :* بیا و روضۀ گودال را بخوان آقا محرمی که نباشی در آن محرم نیست بازم لباس مشکی پوشیدم رویِ دیوارا پرچم کوبیدم آقا چقده دلشوره داشتم بازم سیاهیاتُ من دیدم یک سال، پُر از غمتم که منتظرِ محرمتم شکر خدا که برات نفس میزنم تو ماه عزات آقا بمیرم برات .. قلبم شبایِ جمعه بی تابه بی تاب، برا ضریحِ اربابه بازم به یا طفلی معصومم طفلی، که توی خیمه بی تابه لالا میخونه رباب میگرده برا یه قطرۀ آب بی تاب برای علی سیاهی میره، چشمای علی لای لای، لالایی علی .. مظلوم رو خاک صحرا افتادی مجروح میون دست صیادی تشنه به زیر چَکمَش بی تابی مذبوح تو ته گودال جون دادی آقا، تنت به زمین سرت روی نی، با چشم حزین آقا، صداتُ شنید پیش مادرت سرت رو برید آقا بمیرم برات .. سخت در غربتِ این شهر شدم مضطرتان خنجرِ کوفه گرفته ست نشان حنجرتان وای از این شهرِ طلبکار که راضی نشود جز به اعضاء مقطع شدۀ پیکرتان ریختند از همه سو بال و پرم را کندند کاش مقراض نریزد سر بال و پرتان کوفه شمشیرُ سنان، سنگُ عصا می آرد بِبَرَد جوشن و عمامه و انگشترتان *ماسکم زدی پشت این ماسکا میخوای ناله بزنی حتماً یاد میکنی از بچه های حضرت زهرا(س) .. آستین به دهان میگرفتن ناله میزدن حالا این یه بیتُ خوب گوش بده، حقشو ادا کن ..* مرد بودم منو در کوچه ای گیر افتادم آه در کوچه چه آمد به سر مادرتان حرمله در دهنم زد که نگویم برگرد دو سه دندان من اُفتاد فدایِ سرتان *با این بیت مادرش حضرتِ رُباب امشب ضجه میزنه* قصد شومیست پسِ تیرِ سه پر ساختنش نکند غبغب ناز علیِ اصغرتان ... فقط از آمدنِ کوفه حذر کن بلکه سر بازار تماشا نشود خواهرتان حاضرم دختر من را به کنیزی ببرند نکند دستی اشاره به سویِ دخترتان هرچه در قافله مشک است پُر از آب کنید خواهشم را برسانید به آب آورتان عذرِ تقصیر که بازویِ مرا هم بستند همۀ هستی من پیشکش محضرتان *هی دست روی دست میزدُ اشک میریخت .. بعضی وقتا زخم طعنه، زخم زبان از زخم شمشیر کاری تره .. بیشتر آدمُ اذیت میکنه .. از همۀ وجودش داره خون میریزه مسلم .. اما برای این حرف خیلی آزرده شد یه نفر گفت مسلم به توام میگن سفیر حسین نایب حسین؟.. آبروی یارای حسین و بردی حالا که گرفتار شدی اینطور داری گریه میکنی اشک میریزی از مرگ ترسیدی .. یه وقت صدا زد نانجیب، گریۀ من برای خودم نیست .. آخه برا آقام نوشتم بیاد به سمت کوفه .. گفتم دست زن و بچه تم بگیر بیا .. همۀ اینا آمادۀ مهمون نوازی هستن .. داره رقیه رو میاره .. داره شیرخواره رو میاره .. مهمان نوازیتونُ دیدم .. از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا ظرف آب طلب کرد براش، نتونست بخوره .. سه بار آوردن ظرف غرق خون شد .. دندان شکسته لب پاره پاره است .. گفت بهره ای از این آب ندارم .. مسلم آب طلب کردی حداقل برات آوردن .. بمیرم برای اون آقایی که هرچه میگفت آه جگرم داره میسوزه ...* ↫
و توسل اجرا شده شبِ اول محرم ●•┄༻↷◈↶༺┄•● «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ» اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ.. از سرِ شب، غربت و دلشوره‌ام بسیار شد غصۀ یک عمر، بین سینه‌ام انبار شد خواب بودم، غافل از احوالِ خود، تا ناگهان با صدای ناله‌ای محزون، دلم بیدار شد ناله می‌فرمود:« یا عَطشان... بُنیَّ یاحسین» از همین ناله، دو چشم عرشیان خونبار شد چشم وا کردم لباسِ غرق خون دیدم به عرش تا نظر کردم بر آن، از گریه چشمم تار شد شاعر: *هر کسی سفر میره یه سوغاتی میاره .. همچین که کاروان رسید مدینه هر کسی سفر میره یه سوغاتی میاره .. یه مرتبه دیدن بی بی شتابان رفت بالا سرِ قبرِ رسول الله .. دیدن یه بقچه در آورد .. از تو بقچه یه پیراهن غرق در خون و پاره پاره رو درآورد .. بعضیا تعجب کردن این چیه بی بی از تو ساروق بقچه درآورد یه مرتبه پیراهنُ رو دست گرفت .. این پیراهنِ داداشمِ .. اینا جای نیزه و شمشیر و نعل اسباست که رو بدنِ داداشم تازوندن .. نه امروز و دیروز دلتنگتم که دل خیلی وقته پر از غم شده من از شام عاشورای سال قبل دلم تنگ ماه محرم شده یه سال همه فکر و ذکرم اینه محرم شه، روضه بگیرم برات یه ساله دارم روز و شب می‌شمارم که تا روز سوم، بمیرم برات هزارون هزار بار شکرت خدا رسوندیم به ماه عزای حسین حالا تنها چیزی که می‌خوام اینه بذاریم بمیرم برای حسین شب اوله، اشک چشمم بده بذار خون ببارم به حال خودم دوباره زدم زیر قولم ولی دوباره نذارم به حال خودم چقدر حرف دارم، کجاشو بگم؟ که از درد و غصه پُرم یاحسین چیه این بلائی که نازل شده؟ از این فاصله دلخورم یاحسین دلم تنگه واسه همون روزایی که زانو به زانو، نفس توو نفس صدامونو توو هم گره می‌زدیم با هم می‌پریدم از توو قفس یه عمره که باهم برات سوختیم جدایی حالا واسه‌مون مشکله نذاری که فردای محشر دیگه میون ماها باشه این فاصله توی خلوت روضه، کِز می‌کنم شلوغیه باب‌الحسین و می‌خوام دلم لک زده واسه اینکه بازم پیاده مسیر حرم رو بیام خودت میدونی قصۀ اربعین روی قلب زارم چه داغی شده ببین خسته‌م از کار دنیا چقدر دلم تنگه چای عراقی شده دلم تنگه عکس شهدائیه که رو هر ستون خیره بودیم به هم شهیدا هم الان شهادت میدن چه اندازه دلتنگه حاج قاسمم آهای مردم شهر باور کنید که از هرچی گفتید دل می‌کَنَم ولی روضه‌ها رو نگیرید ازم که والله بی‌روضه، دق می‌کنم آقامون به خاک و به خون میکِشَن مگه میشه روضه نگیرم براش مگه میشه از غربت مادرش نخونم، نسوزم، نمیرم براش الهی شما غم نبینید ولی دل ما که از دست دنیا پره الهی نبینید هیچ مادری جلو چشم بچش کتک می‌خوره الهی نبینید مردی غریب با چشمای گریون تماشا کنه که زخم روی بازوی خانمش توی غسل دادن دهن وا کنه چجوری نمیرم برای علیم که زهراش و داره کفن میکنه حسینش رو می‌گیره آروم کنه چه فکری برای حسن می‌کنه؟ تو کوفه آهِ غربتم پیچید اما کسی فریادم و نشنید سنگم زده اونیکه تا دیروز سنگِ تو رو به سینه می‌کوبید تنها که موندم یه چیزایی دیدم جز ناسزا هیچ چیزی نشنیدم تو کوچه‌ها اون حال زهرا رو سیلی که خوردم تازه فهمیدم راه منو توو کوچه‌ها بستن دستامو مثل مرتضی بستن اما دلیل اشکام اینه که کمر به کشتن شما بستن «مظلوم کربلا حسین جانم غریب کربلا حسین جانم» دردای بی‌اندازه می‌بینم هر روز یه درد تازه می‌بینم توو کوچه بازارا که می‌گردم تیرایی مثل نیزه می‌بینم دیگه دلم از کوفه بیزاره هر کس برات یه فکرایی داره از توو چشای خولی می‌بینم دست از سرِ تو برنمی‌داره حال دلم، حالم پریشونه ،چشمام گریون از حرفاشون، میشه دلم پر خون به دختراشون قول گوشواره قول کنیز میدن به زن‌هاشون هرجوری میتونی میگم برگرد با این لبِ خونی میگم برگرد من تشنه جون میدم میدونم که لب تشنه می‌مونی میگم برگرد حرف از خرید خنجره، برگرد حرف از گلو و حنجره، برگرد تیری که دست حرمله دیدم از نیزه‌ها هم بدتره، برگرد تو کوفه زینب میشه پیر برگرد مخدرات میشن اسیر، برگرد اینجا کسی هم بازی اون نیست دست رقیه‌ت بگیر برگرد «مظلوم کربلا حسین جانم غریب کربلا حسین جانم» شاعر: .
در میان کوفه شده بود! همین شد که را هم کردند ..
عرفان مِنهای سیاست، میشود حماقت محض!
و توسل به حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم . ●•┄༻↷◈↶༺┄•● بِسمِ رَبِّ النُّور، رَبِّ العِشق، رَبِّ العالمین بِسمِ احمد ، بِسمِ زهرا و امیرالمؤمنین بِسمِ رَبِّ الجود، بسم مجتبی، بسم کریم بِسمِ ثارالله، بِسمِ الله رَحمنِ الرَّحیم السلام ای بهترین ماه، ای مُحرم السلام السلام ای بهترین ارباب عالم، السلام از تو ممنونم که از غم راحتم کردی حسین با تمامِ روسیاهی دعوتم کردی حسین تا شدم مجنونِ تو، عقلم دو چندان رشد کرد در محرم نورِ ایمانم فراوان رشد کرد ذره ای هستم که از مِهر شما آکنده ام شک اگر کردم به درمانِ شما شرمنده ام آنکه اهلِ حرف بود و در عمل جا زد منم آنکه دائم پایِ عشقت رنگ می بازد منم تو همان آقایی و روضه همان بيتُ الشفاست گریه بر داغِ تو بر هر دردِ بی درمان دواست هست مدیون تو سر تا پا وجودم یاحسین بی نگاهت صد کفن پوسانده بودم یاحسین واجبِ عینی است، گریه قابل تبدیل نیست کعبه هم تعطیل باشد، روضه ات تعطیل نیست می شود این روضه ها بی سایبان هم برقرار برتر از عرش است، روضه سقف می خواهد چه کار چادر زهرایِ اطهر سایبانِ روضه هاست بانویِ پهلو شکسته میزبانِ روضه هاست ما تأسّی می کنیم امسال بر بانو رباب سینه زن خواهیم شد حتی به زیرِ آفتاب فاصله فرقي ندارد بهرمان بي اختيار گریه باید کرد مثل مادرانِ داغدار *امام صادق عليه السلام فرمود: "نوحوا عَلَی الحُسین، نوحَ الثَکلی عَلَی وَلَدَها" برا جَدِّ ما مثه مادراي جوان مُرده گريه كنيد...* گریه های مادرانه یادگارِ فاطمه است روضه خواندن کار ماها نیست، کارِ فاطمه است : علی ذوالقدر *اگه ميخواي خوب گريه كني برا امام حسين، اين چند روز مواظب چشمات باش، به هر چيزي نگاه نكن، زيارت عاشورا رو بخون برايِ سلامتيِ هر كي كه داره پرچمِ ارباب رو بالا نگه ميداره، برا همه دعا كنيد... شبِ اول، شبِ مسلم بن عقيلِ، با اذن حضرت مسلم واردِ دهه ي اول محرم ميشيم، هجده هزار نامه دادن به امام حسين كه ما بزرگتر نداريم، ما امام نداريم، ما رهبر نداريم، آقا فرمودند: من مي فرستم برادرم رو، پسر عموم رو، شخص قابلِ اعتمادي رو، اِبنِ عقيل رو... حضرت مسلم حركت كرد، هزاران نفر اومدن استقبال،لذا وقتي اوضاع رو ديد نامه نوشت برا امام حسين، نوشت: ميخواي بياييد بيا... اما چيزي نگذشت، قول پست و پول باعث شد دورِ مسلم رو خالي كردن، حالا مسلم تك و تنهاست.* تو اين شهرِ غربت كسي رو ندارم رو خاكِ غريبي اگه سر ميذارم نبودي ببيني چه سنگِ دلاشون من و راه ندادن تويِ خونه هاشون غريب و پريشون و بي هم نفس دارم بي تو فكرِ اَجَل مي كنم يه گوشه تو اين شهرِ پستِ دو رو بي تو زانوهامُ بغل مي كنم حسين جان، حسين جان حسين جان،حسين... چه قلباي سنگي، چه چشماي هيزي آخه دخترِ تو، كجا و كنيزي حالا كه ميآيي، نيار دخترات رو بكش رويِ اصغر، حسين جان عبات رو مي بينم گوشايِ بي گوشواره رو رويِ نيزه ها رأسِ شيرخواره رو بميرم ربابت رو اين ميكُشه ببينه تو بازار گهواره رو حسين جان، حسين جان حسين جان،حسين... كجايي ببيني كه دستامُ بستن تويِ كوچه هاشون سرم رو شكستن من و تشنه بردن رو دارالاماره تنم رو كشيدن به ميخِ قناره قرارِ ما باشه وروديِ شهر همونجا رويِ مركبِ نيزه ها همونجا كه خواهرِ تو مياد ميونِ نظرهايِ نامحرما *آيت الله فاطمي نيا مي فرمايند: خانم ها بايد برا حضرتِ مسلم داد بزنن، چون هر كسي تويِ كربلا رو زمين افتاد، زنها از تو خيمه ها بيرون اومدن، برا اون شهيد ناله و عزاداري به پا كردن، اما وقتي حضرت مسلم از بالايِ دارالاماره پايين افتاد زنهاي كوفه لياقت نداشتن براش گريه كنن... شهادت شهدايِ كربلا خيلي شباهت به امام حسين داشت، اما شهادت حضرت مسلم يه شباهتي به امام حسين داشت، كه بين بقيه شهدايِ كربلا نبود، همه ي شهدايِ كربلا تشنه شهيد شدن، ارباب ما هم تشنه شهيد شد، حضرت مسلم هم تشنه شهيد شد، خوب اين شباهت بين همه بود، اگه حضرت مسلم از بالايِ دارالاماره افتاد، شهدايِ كربلا هم از رويِ مركب افتادن، اما يه شباهت بود فقط بين حضرت مسلم و ارباب بي كفن بود، حضرت مسلم كه افتاد رو زمين هيچكي نبود بياد سرش رو به دامن بگيره، تو كربلا هر شهيدي رويِ زمين افتاد ارباب اومد بالا سرش، برا اون غلام سياه هم اومد، غلام سياه تعجب كرد، ديد يه نفر داره سر رو به زانو ميذاره، چشماش رو باز كرد ديد پسرِ پيغمبرِ،حُر وقتي رويِ زمين افتاد فكرش رو هم نميكرد وقتي چشماش رو باز ميكنه سرش تو بغلِ امام حسين باشه، اما اربابِ ما وقتي رويِ زمين افتاد، هيچكي نبود بياد سَرِ اربابِ مارو به دامن بگيره، يه نفر اومد كاش نيومده بود...* او مي نشست و من مي نشستم او رويِ سينه من در مقابل او مي بُريد و من مي بُريدم او از حسين سر ، من از حسين دل *ناله بزن بگو: حسين!....* .
... و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم محرم شد بازم تو کوفه مسلمِ تو تنها شد خیمه‌های غریبی تو برپا شد بازم سر انگشتر تو دعوا شد محرم شد دوباره میشه دختر تو جون بر لب دوباره قصه‌ی اسارت زینب دوباره آه و گریه از غمت هر شب گدا مگه جز تو کیو داره؟ یا ثارالله وابن ثاره... چشام فقط برا تو میباره یا ثارالله و ابن ثاره... *حالا مسلم داره میگه..* ازت دورم نمی‌دونم کجای این بیابونی شاید داری نامه‌‌ ی من رو می‌ خونی حالِ دلِ مسلمتو نمی‌ دونی ازت دورم به جاده‌ ی اومدنت نگاه کردم از این بلندی هی تو رو صدا کردم برای بچه‌های تو دعا کردم چشام فقط برا تو می‌باره یا ثارالله وابن ثاره...‌ مگه بگم نیا، اثر داره؟ یا ثارالله وابن ثاره.... *این شبا اومدیم فقط بگیم دوست داریم...همین...دوست داریم...* هراسونم... از کوفیا از راه و رسمِ فرداشون بویِ خدا نداره دیگه درداشون چه می‌کنی تو با نگاهِ مرداشون..؟! هراسونم..‌. نگه ندارن احترام زینب رو هر ناکسی بیاره نام زینب رو جواب نده کسی سلامِ زینب رو چشام فقط برا تو می‌باره یا ثارالله وابن ثاره.‌‌... مگه بگم نیا، اثر داره؟ یا ثارالله وابن ثاره.‌‌‌... *خب روضه ی ما تمامِ...شب اولِ...نیتامون رو خالص کنیم...از خدا کمک بخوایم...* سلام بی بی... به روضه ی حسین، تو راهمون دادی برای گریه به چشا توون دادی راه بهشتی شدنو نشون دادی سلام بی بی.... می بینمت تو کوچه ی عزاداری... شده رو صورت کبودت اشک جاری‌‌‌... با قدِ خم چه نوحه ای به لب داری با تیر و تیغ و سنگ، توی گودال یا ثارالله و ابن ثاره.... داره میره زینب دیگه از حال یا ثارالله و ابن ثاره.... *بی بی سلام! ماه محرم شروع شد...* سلام بی بی... به روضه ی حسین، تو راهمون دادی برای گریه به چشا توون دادی راه بهشتی شدنو نشون دادی سلام بی بی.... می بینمت تو کوچه ی عزاداری... شده رو صورت کبودت اشک جاری‌‌‌... با قدِ خم چه نوحه ای به لب داری با تیر و تیغ و سنگ، توی گودال یا ثارالله و ابن ثاره.... داره میره زینب دیگه از حال یا ثارالله و ابن ثاره.... : رضا يزدانی و سيد مهدی سرخان .