#نوحه_مسجدی
#دو_طفلان_حضرت_زینب(س)
ای دلها مبتلایت – طفلان ِ من فدایت
دو عزیز خواهر تو – به فدای اکبر تو
یابن اُمّی ای حسین جان...
کودکانم پُر دردند – آماده ی نبردند
به دو طفلانم یا اخا – بده رخصت حقّ زهرا
یابن اُمّی ای حسین جان...
من که زار تو هستم – بی قرار تو هستم
از برایت ای دلدارم – به جز این دو گل ندارم
یابن اُمّی ای حسین جان...
*************************
حر بن یزید ریاحی علیه السلام
آمد به دربار تو – عبد خطاکار تو
به لبش دارد تمنا – بده راهش جان زهرا
سیدی مولا یا مظلوم...
راه شما را بستم – قلب زینب شکستم
به حریمت بنده ام من – به خدا شرمنده ام من
سیدی مولا یا مظلوم...
در کویت ای ماه دِیر – گشتم عاقبت به خیر
عشق پاکت هستم گرفت – لطف زهرا دستم گرفت
سیدی مولا یا مظلوم
#نوحه
#مسجدی
﷽
#سینه_زنی
#شب_چهارم_ماه_محرم
#طفلان_زینب(س)
دل و دلداده اند عقیله زاده اند
برای نوکری آماده اند
دو طفل خواهر تو فدای اکبر تو
#حسین سالار زینب
ز نسل جعفرند یل و جنگ آورند
به رزم آیینه دار حیدرند
شده غوغا به میدان
امیری ای حسین جان
#حسین سالار زینب
دلم در خون تپید شدم أُمّ الشهید
شدم پیش حسینم رو سفید
اگر دیدم مصیبت سرت آقا سلامت
#حسین سالار زینب
#طفلان_حضرت_زینب (س)
✍#حاج_غلامرضا_هادی_اردبیلی
#ترکی
ئولسون باجون گورّم گوزون گریاندی قارداش
اوغلانلاریـم جانیــم سنـه قربانـدی قارداش
سن آغلاسون قان آغلارام
قلب جهانی داغلارام
صبر ایله قارداش (2)
دُرّ ســرشگـون ایلمـه رخســاره ارزان
اولسون ئوزوم اوغلانلاریم ای جان جانان
بیـر تــار مـوی اکبـره میـن دفعه قربان
بو سوز منه عشقیم ویرن فرماندی قارداش
حفظ ایت وقارون آغلامـا ای شاه خوبان
دشمـن قباقینـده دایـان شاداب و خندان
زینب باجون اولسون سنه هر لحظه قربان
عشقونده جان قربان ایدم ارزاندی قارداش
سن راحت اولزینب سایار بو دردی ساده
شرمندیـم فِدیـم حسیـن یـوخ فوقالعاده
حاشا سـالام اولادیمـی بیـر یـولدا یـاده
هــر تـک تکـی قربانـی قرآندی قارداش
درس عَمَـل مـن آغلیـان نسوانـه ویرّم
گـر ممکن اولسا جانیمـی جانانه ویرّم
میـن اوغلومـی قربـان رَه قـرآنه ویرّم
دینـون بقـاسی دهریده چون قاندی قارداش
غیرت خروش و جوش ایدور زینب قانیندا
ایمـان قانیـلان سیر ایدور یورقون جانیندا
اولاد آدیـن مــن دوتمـارام لیــلا یانیندا
اکبر کیمـی اوغلی ئولـوب نالاندی قارداش
عالَـم بیلـور اکبـر نجـه نازلـی بالیدی
هـر بیـر نگاهـی قلبیـدن طاقت آلیدی
ای کـاش ئولیـدی زینبون اکبر قالیدی
لیـلا سینـه دنیـا یوزی زنداندی قارداش
دنیــا و مافیهـا هامـی قرآنــه قربان
اوغلانلاریم جانیم ئوزوم جانانه قربان
قربانلاریم سن ویردیگون قربانه قربان
اظهاریمه خندان یوزوم برهاندی قارداش
من بیر الی بوش بندَیم گُللر سنوندی
اکبر حضورینده گوزل اکبر سنوندی
من بسلین گللر حسین یکسر سنوندی
صر صر ویروب گلزاروی تالاندی قارداش
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
4_5902364222481763466.ogg
366.3K
✦❥※❥※✿✿※❥※❥※✿✿※❥※❥✦
﷽
#نوحه
#زمینه
#دو_طفلان_حضرت_زینب(س)
برادرم یا حسین نبینم تنها شدی
بی کس ویاور چرا میون صحرا شدی
عزیز زینب نمرده یاور تو
برا غریبیت بمیره خواهر تو
نزن رومو زمین که دلم می گیره
نزن رومو زمین خواهرت میمیره
#حسین عزیز خواهر 3
❥※✿✿※❥※❥※✿✿※❥
این دو گل از باغ من نذر علی اصغرت
وقف نگاه تو و روی علی اکبرت
تموم دار و ندار خواهر تو
فدای گلهات گلای خواهر تو
بذار فدا بشن واسه طفلای تو
ببین که افتادن به روی پای تو
#حسین عزیز خواهر 3
❥※✿✿※❥※❥※✿✿※❥
خودم با دستام کفن می کنم بر تنشون
برا شهادت دلی نمونده تو سینه شون
دو لاله ام رو ببین چقدر غمینن
نذار که سیلی خوردنمو ببینن
نمونده واسه من دیگه راه چاره
بمیرم از غمت به خدا جا داره
#حسین عزیز خواهر 3
❥※✿✿※❥※❥※✿✿※❥
✍#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
🎤#مداح_اهلبیت(ع)
🎧#استاد_حاج_پیرزاده
👌#پیشنهاد_دانلود
#التماس دعای فرج
✦❥※❥※✿✿※❥※❥※✿✿※❥※❥✦
4_6014718977807222249.ogg
318K
﷽
#سینه_زنی_دو_طفلان
#حضرت_زینب(س)
ما یادگار شیر خداییم
فرزند زینب مست ولائیم
از امر مادر خود فدا کنیم سر خود
🌿 یا سیدی حسین جان
بده اجازه به جان زهرا
در خون بگیریم نشان زهرا
ما را ببین کفن پوش
از غربت تو مدهوش
یا سیدی حسین جان
ای که تو بر ما نعم الامیری
مشو توراضی بر ما اسیری
ما سبط مرتضاییم
ما غیرت خداییم
🌿یا سیدی حسین جان
🎧#مداح_استادحاج_پیرزاده
#التماس دعای فرج
4_5915601535026333694.ogg
748.4K
--❅ೋ❅◼️◼️◼️❅ೋ❅--
﷽
#شب_چهارم_دو_طفلان
#حضرت_زینب(س)
#از_پنچ_ارکان_مداحی
دوطفلانم حسین.بقربان سرت
مزن تو دست رد.به هست خواهرت
دوتا رزمنده از
تبار جعفر اند
زشیرِ زینب و
زخون ِ حیدراند
حبیبی یا حسین
کنایه دارد این
سخن با چشم تر
نبیند مادرش
زمین خورده پسر
تورا جان حسن
زجان سیرم نکن
جلوی این دوتا
زمین گیرم نکن
حبیبی یا حسین
نمی آیم برون .دگر از خیمه گاه
نبینم اشک تو.میان این سپاه
چرا تو آه ِ غم
زسینه میکِشی
بدان آخر مرا
حسین جان میکُشی
✍#قاسم_نعمتی
🎧#مداح_استادحاج_پیرزاده🎤
#التماس دعای فرج
--❅ೋ❅◼️◼️◼️❅ೋ❅--
#درود اهل کرامت...
#قسمت_اول روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شبِ هفتم محرم ۱۴۰۱
🎧#به نفس سید مهدی میرداماد
درود اهل کرامت به بنده ی کَرَم است
حرم سلام رساند به زائر حرمت
خدا چنان عَلمت کرده در جهان وجود
که هست مملکتش زیر سایه ی عَلمت
جهنم است به چشم بهشتیان درحشر
دلی که نیست در آن سوزی از شرار غمت
اگر شود زِ غمت اشک آب دریاها
به قطره قطره ی خونت قسم کم است
به وقت مرگ بیا پا به دیده ام بگذار
هزار جانِ گرامی فدای یک قدمت
بعید نیست ببخشی گناه حرمله را
اگر به خونِ علی اصغرت دهد قَسمت
(جای دیگه ای شاعر گفته :
ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش
از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین)
«کربلا کربلا این دل تنگم عقده ها دارد
گوییا میل کربلا دارد»
*هیچکس برا بچه مثل مادر نمیشه. مگهمادر دلش میاد خار به پای بچه اش بره ...سلامخدا به رباب..چه جوری از بچه اش گذشت. عشق حسین چه میکنه...
وقتی به مادر موسی امر شد و قرار شد فرزند یه روزه اش رو تو سبد روی آب روان بذاره. مادر مگه به این راحتی دل میکنه. خدا تو قرآن ببین برا این مادر چه کرده.به احترام این مادر وحی بر دلش نازل شد" وَ أوحَیٰ إِلی اُمِّ موسی" برای اینکه یه مادر نگران نشه. چند تا جمله این مادر رو آرومکرد.
"و رَبَطْنا عَلى قَلْبِها "تازه غیر از اینا بازم آرومش کرد. قول داد خدا ضمانت کرد
"إِنَّا رَادًّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ"هم برش میگردونیم همپیامبرش می کنیم هم زنده تحویلت میدیم.بعد قرآن یه حرفی زده، قبل از اینکه بچه ات رو تو سبد رو آب روان بذاری"أَنْ أَرْضِعِيهِ"بچه ات رو اول سیرابش کن، شیرش بده. این یه مادر بود، تازه بچه یه روزه کجا شیش ماهه کجا، دل کندن از بچه ی یه روزه راحتره، اما شیش ماه رو شیش ماه شیرش دادی، بغلش کردی، بوش کردی،انگشتاش رو لمس کردی، لباش رولمس کردی، چشماش رو دیدی.....
اما یه مادری توکربلا نه وحی براش اومد.نه آرومش کردن. اماچی شد از بچه اش گذشت. از وحی بالاتر حُبُّ الحُسین بود.
بعضی نقلها نوشتن رباب نشست ته خیمه گفت: نرم جلو شاید حسین من رو ببینه سرش رو از خجالت بندازه پایین. خجالت آقام رو نبینم.نیومد جلو. "رادًوه إلیه" کجا برگردونی؟کجا بهتراز سینه ی حسین.. بذار بچه ام رو سینه ات بمونه. ای جانم فدای این مادر...
⬇️⬇️⬇️
AudioCutter_Seyed Mehdi Mirdamad - Muharram 1401 Shab 7 - 1.mp3
5.02M
#قسمت_پایانی روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شبِ هفتم محرم ۱۴۰۱
🎧#به نفس سید مهدی میرداماد
حضرت وسط میدانه یه نگاه کرد به طرف چپ یه نگاه کرد به طرف راست، دید عباس یه طرف، قاسم و علی اکبر یه طرف ، حجت خدا تنهاست صدا بلند کرد "هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی"
اما تا فرمود: "هَلْ مِنْ ناصِرٍیَنْصُرُنی" صدای هلهله ی دشمن بلند شد. دشمن گفتن حسین دیگه تنها شده، غریب شده. از اون طرف صدای هلهله بلند شد از این طرف صدای ضجّه ی زنها بلند شد. ابی عبدالله دید صدای زنها بلند شد با همه ی سختی رفت به طرف خیمه که زنها رو آرومکنه. آمد داخل خیمه دید غوغا مال یه نقطه است همه دور یه گهواره دارن گریه می کنن. فرمود:" نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیر" اینجام باز رباب جلو نیومد. بچه رو دست عمه اش داد.خانم شما بچه رو ببر بده به آقام ابی عبدالله. آمد بچه رو گرفت.
مرحوم دربندی میگه:وقتی حسین تو میدون گفت:"هَلْ مِنْ ناصِرٍیَنْصُرُنی" اول خدا گفت: لبیک، بعد پیغمبر جوابش رو داد لبیک، بعد امیرالمؤمنین گفت لبیک، بعد مادرش زهرا گفت لبیک، بعد داداشش حسن گفت لبیک، مرحومدربندی میگه جمیع انبیا و اولیا لبیک گفتن. حتی ابدان شهدا لبیکگفتن. مقتل میگه تا حسینگفت:"هَلْ مِنْ ناصِرٍیَنْصُرُنی" ابدان مجروح شهدا تکون خورد. شهدامگفتن: لبیک. آخرین کسی که کربلا گفت لبیک ..میدونی کی بود؟ دیدن بچه داره دست و پا میزنه خودش رو از گهواره میخواد بندازه پایین... بابا منم هستم اینجا ابی عبدالله بچه رو برداشت رفت تو دل لشکر.. حسین اومده میدون. نوشتن نه لباس رزم پوشید نه شمشیر و سپر بست، با لباس پیغمبر و عبا و عمامه ی رسول خدا به میدان رفت .اینقدر دستش رو برد بالا یعنی بچه امخیلی حال نداره....
امیر المؤمنین فرمود:حسین من مظهر عزّت خداست.حسینمنحاجت از کسی نمی خواد. ابی عبدالله به کسی رو نمی زد. تو سن خردسالی هم از کسی حاجت نمی خواست امیرالمؤمنینمیگه: حتی از جدّش پیغمبر چیزی نمی خواست.
اما کربلا قصّه فرق داره برا خودش نخواست.کاری کردن بچه اش رو بیاره روی دست.."يا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْل" ای قوم، اگه به من رحم نمی کنید،به این طفل خردسال رحم کنید.
امام سجاد علیه السلام فرمود: گریه ی ما برای تیر نیست، برای شهادت نیست، برای بلا نیست، درد ما برای نیزه و شمشیر و سه شعبه نیست. پس گریه ی ما برای چیه؟ حضرت فرمود: روضه ی ما به خاطر هتک حرمته، گریه ی ما به خاطر بی ادبی وجسارته.
کجا بهحضرت جسارت کردن، بی ادبی کردن؟ حسین داشت حرف می زد نذاشتن حرف زدنش تموم بشه. یهو دید بچه داره دست وپا می زنه. یه نگاه کرد، "فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ..."
یه نگاه کرد دید این بچه میخواد دست وپا بزنه. حضرت بند قنداق رو باز کرد بچه ام راحت دست و پا بزنه..
اینقدر مصیبت سنگین بود حسین نگاه کرد به آسمون ،خون رومی پاشید به آسمون داری میبینی باهام چه می کنند....ای حسین....
⬇️⬇️⬇️
Seyed Mehdi Mirdamad - Muharram 1401 Shab 7 - 2.mp3
4.11M
#قسمت_پایانی روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شبِ هفتم محرم ۱۴۰۱
🎧#به نفس سیدمهدی میرداماد
⬆️⬆️⬆️
#ای پدر! چشم تو روشن...
#قسمت_اول روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱
🎧#به نفس سیدمهدی میرداماد
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَاللَهّ يا اَبا عَبْدِالله، أَلسَّلامُ عَلی مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ،أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ،أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ..." ای حسین...
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِسَیِّدَتَناومولاتنا یا رُقَیَّةَ
ای پدر! چشم تو روشن، شب بیداری ماست
به اباالفضل بگو: وقت علمداری ماست
*راستی چرا عمو رو نیوردی؟ تو که بی عمو جایی نمیرفتی، بعضی حرفارو به تونمیتونم بگم به عموم میخواستم بگم ...*
خصم، بیهوده به ما سلسله بست؛ ای بابا!
کاروان بعد تو، ساکت ننشسته؛ ای بابا!
حیدر قافلهات، تیغ دو دَم را برداشت
به اباالفضل بگو: عمّه، عَلَم را برداشت
کوفه را با نَفَس خویش چنان مقبره کرد
خطبهای خواند که کار همه را یکسره کرد
من هم از زینبم و در رگ من، خون علی است
سوختم؛ سوختن از عشق تو، قانون علی است
دخترم؛ دختری از تیرهی اُمّالنّجبا
عمّه، بسته به سرم معجری از جنس حیا
لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه
*هرقطره اشکم خونه ی این شامیاروخراب میکنه، قطره های اشکم سیل میشه دشمنت رو باخودش میبره *
لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه
درس عزّت بدهم بر پسر مرجانه
*خانم زینب جوری این دختر رو بار آوُرده، به نقل معروف: مادر، رقیه رو وقتی به دنیا آوُردش از دنیا رفت، لذا این سه ساله مادر نداشت،توجه عمه بهش بیشتر بود ،برا همینخیلی بابایی شده بود،برا همین عاطفه اش به بابا فرق میکرد،لذا تو مدرسه زینب بزرگ شده بود، زینب هم که توی دامن زهرای مرضیه بزرگ شده بود، واقعا بچه اینجوری بار اومده که گریه کرد مثل مادربزرگش، نه گریه ی ضعف، یه بار برا دردهاش گریه نکرد، مادرش هم تو مدینه یه برا پهلوش گریه نکرد، فقط میزد تو سینه اش میگفت: علی غریبه، رقیه هم میزد روپاش میگفت بابام کجاست؟*
آهم، ارثی است که از خطبهی زهرا بردم
شام گریاند مرا؛ آبرویش را بردم
عمّه آموخت به من شکوهای از غم نکنم
زخم هم شد؛ سر خود پیش کسی خم نکنم
حرفی از آبله، از زخم به زینب نزدم
خاطرت جمع؛ به نان صدقه، لب نزدم
*بابا خاطرت جمع، داشتم از گرسنگی می مردم، اینقدر گرسنه شده بودم، تشنگی یادم رفته بود، دیدم نان وخرما میدن لب نزدم ...*
⬇️⬇️⬇️
Mirdamad - Muharram 1401 Shab 3 - 1.mp3
4.92M
#گِله ای نیست...
#قسمت_پایانی / روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱
🎧#به نفس سیدمهدی میرداماد
گِله ای نیست؛ گِله،حوصله هممیخواهد
من دلم تنگ شده؛ بوسه دلم میخواهد
*یه ساعت وقت داشته باشم فقط می بوسمت، اینقدر منتظر بودم تو بیای ..از اینجا به بعد دیگه این بچه قرارش از دست رفت، شب آخر بنارو گذاشت به گریه کردن، یه جوری گریه کرد شهر رو ریخت به هم، یهجوری گریه کرد صداش رسید به اون ملعون، از خواب نحسش بیدارشد، گفت: چیه این صدا،مال کیه؟ از کجاست؟ گفتن: از خرابه میاد، گفت: کی داره اینجور گریه میکنه؟ مگه اینها هنوز نفس دارن؟! مگه جون دارن گریهکنن؟ گفتن: آری، حسین یه دختر کوچیکداره این بچه تا باباش رو نبینه آروم نمیشه، باباش رو میخواد...
علامه مجلسی اینجارو نقل کرده میگه نانجیب صدازد: "اِرفَعُوا رَأسَ أَبِیهَا وَاَطرَحُوا إِلَیهَا"......سرباباش رو بندازید جلوش، یه کاری کنید صداش دیگه بند بیاد، زینب فهمید چه خبره، دید جلو در شلوغ شد.. مرحوم ربانی خلخالی در کتاب ستاره درخشان شام مینویسه، میگه: تا دید دارن سر رو میارن عمه ی سادات بلند شد، اُم کلثوم بلند شد، رباب بلند شد، زنا جلو در خرابه ایستادن، نیارید سر رو ،ما آرومش میکنیم.
چیکار کردن ؟یکی رو با لگد زدن،یکی رو با تازیانه زدن، ریختن تو خرابه مثل مدینه که ریختن تو خونه ی مادر ما، همه رو زدن سر رو گذاشتن جلو این بچه...
این سؤال رقیه که گفت: "ما هذا الرأس ؟"مثل عمه اش زینب بود، مثل اون سؤال توی قتلگاه بود، که آیا توحسینمنی ؟ این سؤال از رو نشناختن نبود، میدونی چرا گفت این سر کیه؟ با تعجب گفت: گفت تو بابای رقیه ای؟ مگه چند روز من ندیدمت؟ بیست و پنج روزه ندیدمت، چیکار کردن باهات؟حسین .....
سر رو بغل کرد، آروم سر رو آورد بالا، آروم دست میکشید، حالا لحنش عوض شد ...*
چند وقت است که شانه نزدی بر مویم
بغلم کن ولی آهسته؛ کمی پهلویم
خورده شلّاق روی بال و پرم
چیزی نیست لگد شمر، شکسته کمرم
پای چشمم، گُلِ زخم است؛ فدای سر تو
دخترت می رود از دست؛ فدای سر تو
*سر رو أوُرد بالا، دست کشید، آدمی که نمی بینه یا کم می بینه دست میکشه، با حس لامسه خیلی چیزا رو میفهمه، تا دست کشید، گفت:*
مهربانم! تو چرا پاره شده لبهایت؟
چقدر خاکی و خونی است سر زیبایت
راهی تشت شدی از سر نی؛ میدانم
گریه کردی وسط مجلس می؛ میدانم
بیحیا، جام به دست آمد و من میدیدم
چوبدستی به لبت میزد و من میدیدم
عمّهجان بود مراقب؛ سر ما پایین بود
ولی آن مرد نگاهش چقدر سنگین بود
خواهرم، نه دلم آشفته بماندبهتر
داغ ناموس تو، ناگفته بماند بهتر
*دیگه طاقت نیاورد، دست کشید رو لب ها ،دست کشید رومحاسن، دید پُر خاکِ ،پُر خونِ...
من از شما سؤال میکنم بعد ازلب و بعد از محاسن چیه؟محاسن رو زد کنار انگشتاش روگذاشت روی رگهای بریده، دید رگ ها از هم جدا جدا شده...
اونجا چیکار کرد ؟ می دونست باباش بالاسَرِ داداش اکبرش چیکار کرده، شنیده بود از عمه اش، شاید شنیده بود از خواهراش، باباش وقتی رسید بالا سر اکبر، سر رو به زانو گذاشت آرومنشد، رقیه هم سر بابارو روی زانو گذاشت آروم نشد، بابا سر علی اکبر رو به سینه چسبوند آرومنشد، رقیه هم سر بابا رو به سینه چسبوند، آروم نشد...
شنیده بود باباش صورت به صورت داداشش گذاشته " وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّه "رقیه هم همین کار رو کرد، صورت روی صورت بابا گذاشت ،لباش رو روی لبهای بابا گذاشت...
کنار بدن علی اکبر همه گفتن:حسین جان داد، تا زینب رسید، زینب حسین رو برگردوند، اگه خواهرش نبود بابا و پسر کنار هم رفته بودن... زینب دست گذاشت رو شونه ی حسین، حسین رو زنده کرد، اما تو خرابه زینب دیر رسید، تا اومد بچه رو برداره، دید سر یه طرف، رقیه هم یه طرف، همه بگید حسین .....*
⬇️⬇️⬇️
Mirdamad - Muharram 1401 Shab 3 - 2.mp3
5.26M
#گِله ای نیست...
#قسمت_پایانی / روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱
🎧#به نفس سیدمهدی میرداماد
⬆️⬆️⬆️
﷽
#روضه_دفتری
#روضه_طفلان_مسلم(ع)
🌴رخسار شهید کربلا را صلوات
🌴تقدیم بر آن نگار والا صلوات
🌴او زینت عرشو زینت دوش نبی ست
🌴بر زینت عرش بر آن دل آرا صلوات
(دعای فرج)
#اللهم صل علی محمد و آل محمد …
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه …
السلام علیک یا مظلوم یا غریب یا اباعبدالله…
یا حسین 3…
🥀دلارو ببریم حرم یتیمان مسلم ع
بیاد دو یادگار مسلم ع که کنار نهر فرات مظلومانه سر از بدنشون جدا کردند …
🌾بیا ای دل دمی به کوفه بگذر
🌾به طفلان یتیمان واله بنگر
🌾میان کوچه سرگردان و حیران
🌾غریب و در به در با چشم گریان
🌾گهی گویند الا بابا کجایی
🌾چرا دنبال طفلانت نیایی
🌾همه درها در این شب بسته باشد
🌾دل ما جان بابا خسته باشد
🌾اونایی که کربلا رفتن
وقتی می خوای از بغداد به سمت کربلا بری …
وقتی نگاه میکنی ، بین نخل های خرما دوتا گنبد کوچک پیداست.…
(سوال میکنی میگی اینجا کجاست؟)
میگن مزار دو ناردانه ی مسلم بن عقیله…
(وقتی داخل حرمشون میشی، خدا شاهده نه واعظ میخوای ، نه زیارتنامه خون ،نه روضه خون…)
همین که پاتو داخل حرم این دو تا آقا زاده میذاری , دوتا قبر کوچیکو پهلوی هم می بینی آتیش میگیری…
(حالا که دلت آماده است ، یه لحظه رو یاد کنم ناله بزن غریب نوازی کن به یاد یتیمان غریب و مظلوم مسلم ابن عقیل ع)
🌾خدا لعنت کنه حارث رو … کنار نهر فرات چه کرد…
( لحظه ای که اومد سر برادر کوچیکه رو جدا کنه … میگه برادر بزرگتره خودشو انداخت رو پای حارث…)
گفت حارث اول سر منو از تن جدا کن ، آخه وقتی که از مادر جدا شدیم… مادرم برادرمو به من سپرد… این برادر امانت منه…
(حارث سر برادر بزرگتر رو از تن جدا کرد…)
وقتی سر برادر و از تن جدا کرد ، برادر کوچکتر اومد ، کنار شط فرات، خون برادر و به سر و صورت می ماله . گریه می کنه و ناله میکنه…
(بعد نانجیب سر برادر کوچیکتر رو از تن جدا کرد.)
این دو تا برادر تو خون خودشون غلطیدند و از دنیا رفتن…
🥀ای گرفتارا … آی مریض دارا …
این دو تا بچه در خونه خدا آبرو دارند…
اگه حاجتمندی بسم الله … اگه جوون داری بسم الله …
🥀آی دلای کربلایی
اینجا برادر اومد بالین برادر گریه کرد
دلا بسوزه برای اون آقایی که اومد بالا سر برادر ..
دید علمدار و سقاش زمین افتاده… دست در بدن نداره… بدن پاره پاره ست … فرق سر شکافته ست… تیر به چشم نازنین برادر
🥀گر نخیزی تو زجا ، کار ِحسین سخت تر است
🥀نگران حرمم ، آبرویم در خطر است
( عباس جان)
🥀قامتِ خم شده را هر که ببیند گوید
🥀بی علمدار شده ، دستِ حسین بر کمر است
(اوج) آخ ناله کرد حسین… فرمود عباسم …
*الانَ اِنکسَرَ ظَهری و قَلَّت حیلَتی.."
یعنی داداش کمرم شکست …
آخ امیدم ناامید شد داداش…
عباس جان پاشو دشمن داره هلهله میکنه…
داداش پاشو دشمن داره سرزنشم میکنه…
🌾پناه اهل دنیا یا ابالفضل
🌾به حق دست های بریده یا ابالفضل
🌾بگیر این دست ها را یا ابالفضل
🌾بده حاجت ما را یا اباالفضل ۲
🌾یا ابالفضل
🌾یا ابالفضل
🌾ناله داری به قصد فرج امام زمانت عج از سویدای دلت ناله بزن بگو یا حسین …
یا حسین
یا حسین
.
#نوحه_سنتی
#دهه_محرم
#سبک_مرحوم_حاج_حسین_محلوجی
➖➖➖➖
✅ #شب_اول_محرم
حضرت مسلم علیه السلام
چونکه نباشد وفا به کوفه
عزیز زهرا نیا به کوفه
آمد سر من عذاب کوفه
عزیز زهرا نیا به کوفه
ارزشی ندارد عهدی که بستند
کوفیان وعده هاشان را شکستند
یاحسین یاحسین نیا به کوفه4
➖➖➖
قربان نامت ایل و تبارم
فکر تو هستم با حال زارم
در کوفه تنهای روزگارم
فکر تو هستم با حال زارم
میفروشند به دیناری سرت را
یا نیا یا نیاور دخترت را
یاحسین یاحسین نیا به کوفه4
#مهدی_کبیری✍
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
.
✅ #شب_دوم_محرم
از زبان حضرت زینب سلام الله علیها
➖➖➖➖
حس غریبی در سینه دارم
در سینه شوق مدینه دارم
کاری بکن ای پناه قلبم
انگار داغی دیرینه دارم
تا که در کربلا خیمه علم شد
ای برادر دلم آماج غم شد
ای حسین ای غریب مظلوم عالم
➖➖➖➖➖
چشمم شده چون ابر بهاری
در دل ندارم صبر و قراری
زینب بمیرد اما نبیند
ای شاه عالم یاورنداری
زینبت را نکش با غم هجران
جان عالم فدایت ای حسین جان
ای حسین ای غریب مظلوم عالم
➖➖➖➖ ➖➖➖➖➖
.
✅ #شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
➖➖➖➖
اکبر ندارم اصغر ندارم
عمه نگو که باور ندارم
من بر سر خود معجر ندارم
عمه نگو که باور ندارم
عشق من،دین من، دنیای من کو
عمه حرفی بزن، بابای من کو
ای فدای سرت باباحسین جان4
➖➖➖➖
من قوتی در زانو ندارم
بابا ندارم، عمو ندارم
مرهم به زخم پهلو ندارم
بابا ندارم عمو ندارم
ماه شبهای من،آقای من کو
عمه حرفی بزن بابای من کو
ای فدای سرت بابا حسین جان4
➖➖➖➖➖➖➖➖
.
✅ #شب_چهارم_محرم
#حضرت_حر علیه السلام
➖➖➖
حیران شدم تا کردی نگاهم
ممنون که آقا دادی پناهم
حررم ولی در بند توهستم
وقتی گذشتی از اشتباهم
شد دلم زیر و رو با نام زهرا
حر شده بعد ازین غلام زهرا
یاحسین یاحسین مولا حسین جان4
➖➖➖
از شرم سقا غرق عذابم
حالا که من هم محتاج آبم
از تشنگیه طفلان کبابم
حالا که من هم محتاج آبم
غیر پرپر شدن حاجت ندارم
اذن میدان بده طاقت ندارم
یاحسین یاحسین مولا حسین جان4
➖➖➖➖➖➖➖
.
✅#شب_چهارم_محرم_حبیب
#حضرت_حبیب علیه السلام
➖➖➖
محکوم دردم، درمان ندارم
شرمنده ام که، صد جان ندارم
غیر از دوچشم گریان ندارم
شرمنده ام که، صدجان ندارم
من حبیبم که مجنون تو هستم
غرق خون زار و گریون تو هستم
یاحسین یاحسین مولا حسین جان4
➖➖➖
بود و نبودم فدای زینب
جانم فدای غم های زینب
دار و ندارم برای زینب
جانم فدای غم های زینب
سرم بر نیزه ها شد بی قرارت
چرا انگشترت رفته به غارت
یاحسین یاحسین، مولا حسین جان4
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
.
✅ #شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم
من مانده ام با بغض گلویم
تا اذن میدان دهد عمویم
حرف دلم را با که بگویم
تا اذن میدان دهد عمویم
(تا عمویم تنم کند کفن را
میبرم نامه ی بابا حسن را)2
ای عمو ای عمو جانم فدایت4
➖➖➖
زدم به میدان با بی قراری
ای دشمن دون، امان نداری
به پای تیغم جان می سپاری
ای دشمن دون، امان نداری
(قاسمم میوه ی دل مجتبا
جمل بر پاکنم در دل صحرا)2
ای عمو ای عمو جانم فدایت4
➖➖➖➖➖➖
.
✅ #شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
➖➖➖
کسی نمانده دیگر به میدان
طفل مرا هم ببر به میدان
یار تو باشد اصغر به میدان
طفل مرا هم ببر به میدان
به مصاف آمده با خیبر خود
مثل حیدر شود با حنجر خود
یاحسین علی اصغرم فدایت4
➖➖➖
بستم دگر قنداق علی را
باید ببینم داغ علی را
هر لحظه دیدم خواب سه شعبه
اصغر ندارد تاب سه شعبه
عدو یاری کند عموی او را
سه شعبه تر کند گلوی او را
لالا لالا بخواب آروم جونم 4
.👇
زمینه شب سوم
طبقو برگردونید برید؛ ازتون من خواهش میکنم
قول میدم صدای گِریَش نیاد، من خودم آرومِش میکنم(۲)
رهاش کنید
جایِ این فکری به حالِ تَرَکِ لباش کنید
فکری به جایِ زنجیرِ روو دست و پاش کنید؛رهاش کنید
توی اِزدحام زدنش/مجلس حرام زدنش/
گفت بابا میخوام،زدنش زدنش زدنش
تا چشاشو بست زدنش/دندوناش شکست زدنش
چند تا مردِ مست،زدنش زدنش زدنش
رحم کن سَرو بِبَر
دختره بی طاقته
آااه یادگاریه
دست من امانته (۲)
###
مگه این دختر چندسالشه ، که موهاش اینجوری شد سفید
غیر باباش ازتون چی میخواد ؟ واسه چی انقدر زجرش میدید؟
تو رو خدا
یه مسلمون مگه پیدا نمیشه بین شما؟
خودتون دختر دارید آخه بی مروتا، تو رو خدا
خواب بودی توو خواب، زدنت/مجلس شراب زدنت/تا که گفتی آب، زدنت زدنت زدنت
بی سوال جواب، زدنت/ بی حساب کتاب زدنت/ آخ برا ثواب زدنت زدنت زدنت
دست رو دلم نذار
از بابات خبر نگیر
آه میکُشی منو
دست روی کمر نگیر
####
من ازین تنهایی دلخورم، منی که با درد هم بازی ام
من بابامو میخوام هرجوری هست، به سر بریدهشم راضی ام
منو زدن
بوی نون داره میاد چی شده مهربون شدن؟
کی غذا خواستم عمه؟ بگو بابامو بدن، منو زدن
افتادم زمین زدنم/ پاهامو ببین زدنم/ به بابام نگین زدنم زدنم زدنم
هی میرن میان میزنن/ هرچقد میخوان میزنن/ خولی و سنان میزنن میزنن میزنن
من بابامو میخوام
حرف من کجاش بده؟
من بابامو میخوام
طاقتم سر اومده
#جواد_قمری
#داود_رحیمی
6563_1580645758.mp3
4.46M
محمد حسین حدادیان
نوحه حضرت ابوالفضل
قلبم گرفتارت حالم پریشونت
من گریه ها کردم با اسم محزونت
هر شب به یاد تو چشمامو تر کردم
دیدی جوونیمو تو روضه سر کردم
( باز آبرومو خریدی میدونم )
( درمون دردامی دردت به جونم )
( خیلی بدهکار آقایی هاتم )
( میخوام همیشه کنارت بمونم )
آقا حسینه حسینه حسینه
مولا حسینه حسینه حسینه
اشک منو دیدی بازم کرم کردی
آدم نبودم من تو آدمم کردی
دور از تو دنیا رو میخوام چیکار آقا ؟
بازم دلم تنگه تنهام نذار آقا
(نیمه شبا سر رو تربت میذارم )
( میگم حسین آروم آروم می بارم )
( از تو بغیر از محبت ندیدم )
( من هیچکسو مثل تو دوس ندارم )
آقا حسینه حسینه حسینه
مولا حسینه حسینه حسینه
عمری دل زارم مست اباالفضله
روزی هر سالم دست اباالفضله
کارم گره خورده ای با وفا عباس
ماه بنی هاشم مشکل گشا عباس
( از بچگی گریه کردم براتو )
( از من نگیر اشک تو روضه هاتو )
( اسمت شده مرهم هر چی درده )
( هیچکی تو قلبم نمی گیره جاتو )
سقا اباالفضل اباالفضل اباالفضل
آقا اباالفضل اباالفضل اباالفضل
دینم حسین و رباب و رقیه
دنیام اباالفضل اباالفضل اباالفضل
آقام اباالفضل اباالفضل اباالفضل
آقام اباالفضل اباالفضل اباالفضل
488.5K
#زمینه
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بند 1⃣
طبقو برگردونید برید
ازتون من خواهش میکنم
قول میدم صدای گِریَش نیاد
من خودم آرومِش میکنم
رهاش کنید
جایِ این فکری به حالِ تَرَکِ لباش کنید
فکری به جایِ زنجیرِ روو دستوپاش کنید
رهاش کنید (٣)
توی اِزدحام زدنش/ مجلس حرام زدنش/ گفت بابا میخوام، زدنش زدنش، زدنش
تا چشاشو بست زدنش/ دندوناش شکست زدنش / چند تا مردِ مست، زدنش، زدنش، زدنش
رحم کن سَرو بِبَر
دختره، بی طاقته
آااه یادگاریه
دستِ من امانته
بند 2⃣
مگه این دختر چندسالشه
که موهاش اینجوری شد سفید
غیر باباش ازتون چی میخواد؟
واسه چی انقدر زجرش میدید؟
تو رو خدا
یه مسلمون مگه پیدا نمیشه بین شما؟
خودتون دختر دارید آخه بی مروتا
تو رو خدا (٣)
خواب بودی توو خواب، زدنت/ مجلس شراب، زدنت/ تا که گفتی آب، زدنت، زدنت، زدنت
بی سؤال جواب، زدنت/ بی حسابکتاب، زدنت/ آخ برا ثواب، زدنت، زدنت، زدنت
دست رو دلم نذار
از بابات خبر نگیر
آه میکُشی منو
دست روی کمر نگیر
بند 3⃣
من ازین تنهایی دلخورم
منی که با درد همبازیام
من بابامو میخوام هرجوری هست
به سر بریدهشم راضیام
منو زدن
بوی نون داره میاد چی شده مهربون شدن؟
کِی غذا خواستم عمه؟ بگو بابامو بدن
منو زدن (٣)
افتادم زمین، زدنم/ پاهامو ببین، زدنم/ به بابام نگین، زدنم، زدنم، زدنم
هی میرن میان میزنن/ هرچقد میخوان میزنن/ خولی و سنان، میزنن، میزنن، میزنن
من بابامو میخوام
حرف من کجاش بده؟
من بابامو میخوام
طاقتم سر اومده
✍ #جواد_قمری و داود رحیمی