.
#زمینه
#شهادت_امام_حسن علیه السلام
#امیر_قربانی_فر✍
➖➖➖
چه روزگاری
حسن غریب عالمینِ
حسن غریب تر از حسینِ
که گنبد و حرم نداره
چه روزگاری
امون ازین شهر مدینه
سوغاتی زائرش اینه
بال و پر خاکی میاره
چه حرم قشنگی داره کرببلا
خداوکیلی یه سره دل میبره ازت
فدای غربت بقیع آقام بشم
دور و بر امام حسن دیوارِ فقط
امیر دلهایی ، غریب دنیایی
میون خونه ت هم ، یکه و تنهایی
کرامتت میگه ، که خیلی آقایی
---
چه روزگاری
فدای بغضِ تو نگاهش
نه تنها ما بین سپاهش
تو خونشم غریبِ آقا
چه روزگاری
چی بگم از تلخیِ تقدیر
تابوت و هفتاد ضربه ی تیر
ای پسر مظلوم زهرا
سخته یه عمری خون دل باشه همدمت
حرفت دلت رو نگی حتی با خواهرت
سخته یه عمری وقتی از کوچه رد بشی
روبروشی با قاتلِ زهرا مادرت
تو کوچه ها ای وای ، مادر ما ای وای
بی هوا سیلی زد ، یه بی حیا ای وای
مادرم افتادش ، بزیر پا ای وای
➖➖➖
👇
چه روزگاری.m4a
2.7M
🔳 #زمینه_امام_حسن علیه السلام
📜 چه روزگاری امیر_قربانی_فر
🖊به قلم #امیر_قربانی_فر
.
#زمینه
#شهادت_امام_حسن مجتبی علیه السلام
➖➖➖
میگن غریب، میگم امام حسن
میگن حبیب، میگم امام حسن
برا دل، بیمار و بی نوا
میگن طبیب، میگم امام حسن
درمونه، درد ناعلاجم
هرجایی، اسم تو سراجم
لطف تو، سایه ی سرم بود
عشق تو، معراجم
گره ی کورم باشه
کرمت اونقدریه، که دلم گرمه
کی به غیر از تو آقا
توی هر حالم بازم، منو میفهمه
جان من، جان من ... یا حسن یا حسن
...........
میگن نعیم، میگم امام حسن
میگن علیم، میگم امام حسن
کرامتت، هرجا زبان زده
میگن کریم، میگم امام حسن
مهتابی، توو شب نیازم
ذکر تو، میشه چاره سازم
آقایی، ای امام خوبم
ای بال، پروازم
تو دوای دردمی
واسه دردام مرهمی، تو چه آقایی
دل مارو میبری
با نگاه حیدری، دم زهرایی
نقلِ هر، انجمن ... یا حسن، یا حسن
جان من، جان من... یا حسن، یا حسن
.......
میگم شفا، میگن امام حسن
میگم دعا، میگن امام حسن
گرفتارا، میگن امام حسین
حسینیا، میگن امام حسن
ذکر تو ، کربلامو میده
راه تو، راه هر شهیده
نور تو، به ظلمت قلبم
هر لحظه، تابیده
یا حسین و یا حسن،
ضربان قلب من، تب و تاب من
تو تمام هستی ام
تویی شور و مستی ام، ای شراب من
ذکر لب، دائماً ... یا حسن یا حسن
➖➖➖
#رضا_سرانی✍
.👇
377.3K
🔳 #زمینه_امام_حسن مجتبی علیه السلام
📜 میگن غریب میگم امام حسن
🖊به قلم #رضا_سرانی
.
#زمینه
#رحلت_پیامبر_اکرم
#رضا_سرانی ✍
➖➖➖
یا رحمت الالعالمین، قرین رحمتم کن
بیا زیارت بقیع،یک بار قسمتم کن
ای آرزوی دل من،
کلید هر مشکل من
از مهر و احسان تو شد،
سرشت آب و گل من
ای لطف ابدی،ای عشق ازلی،
نور فاطمیون،ای مولای علی
........
آیینه ی جمالِ حق، دریای مهربانی
آیینه ی جلال حق، تو نور بی کرانی
تبسمت دریای مهر، نگاه تو معنای مهر
محبتت مفهوم عشق، عشق تو انتهای مهر
معراج دل من، جام مستیه من
گویم هر نفسی، عشقت هستیه من
...........
راه تو راه حق بُوَد، راه تو راه دین است
پیروِ تو فاطمه و، امیر المومنین است
سعی تویی صفا تویی، عهد تویی وفا تویی
نور تویی شور تویی، اصل تویی بنا تویی
جانِ جان منی ، ای آرامش دل
از تو یک نگهی، تنها خواهش دل
➖➖➖
#رسول_الله
.👇
🏴 ۱۴۰۲
#شور
#امام_حسن علیه السلام
#احسان_نرگسی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
دلبرم
نیفته عشق تو از سرم
به تو میگن آقای کرم
چجور از عشق تو بگذرم
یل حسن
تیغ تو مثل اجل حسن
ای یکه تاز جمل حسن
عشق تو خیر العل حسن
نور عین تویی / ذکر لب عالمین تویی
ما سینه زنا که جای خود / نعم الامیر حسین تویی
مولانا یا حسن ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
یار من
همیشه هستی کنار من
پسر ارشد فاطمه
همه ی دار و ندار من
دم حسن
توو دلا داری حرم حسن
همه جا حرف آقاییته
ای سفره دار کرم حسن
با نگات خوشم / این که بزنم صدات خوشم
اینکه یه روز بعد اربعین / بیام تا صحن و سرات خوشم
مولانا یا حسن ۴
.
#بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت_امام_حسن
👇
.
#واحد
#شهادت_امام_حسن
ای همه جانها بفدای حسن(۲)
ارض و سما پُر از صدای حسن(۲)
کلام او بوَد کلام علی ۲
حسن، یعنی که تمام علی ۲
🏴🏴🏴🏴🏴
ای پسر ارشد خیرالنسا ۲
قامت تو زینت اهل کسا۲
ای که وجودت حسن در حسن ۲
غریب در خانه ، غریبِ وطن ۲
🏴🏴🏴🏴🏴
حضرت مجتبی امام کریم ۲
مظهر خالق خدای رحیم ۲
ارض و سما را تو امام ولی ۲
سید نا یا حسن ابن علی ۲
🏴🏴🏴🏴🏴
تو مظهر عجائب و غالبی ۲
جان علی ابن ابیطالبی ۲
جنگ جمل ،دیده تو با هیبتی ۲
بر شتر فتنه زدی ضربتی ۲
🏴🏴🏴🏴🏴
کسی ندیده، ای غریب دوران ۲
جنازه ی شهید و تیر باران ۲
لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یا حسین ۲
این همه نیزه دار و تنها حسین
🏴🏴🏴🏴🏴
یوسف حق پرست اشتهاردی(غريب)✍
👇
.
|⇦•از تب زهر ....
#روضه و توسل شهادت #امام_رضا علیه السلام اجرا شده به نفس حاجمهدی #سلحشور
●━━━━━━───────
لاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ..
وابسته ام به نان و نوایت، هنوز هم
میمیرم عاشقانه، برایت هنوز هم
سلطان تویی و شاعر درباری ات منم
هستم در آرزوی، عبایت هنوز هم
دِعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین
از عَجز و التماس به پایت هنوز هم
در گوشِ آهوانِ به صیاد مبتلا
می پیچد انعکاس صدایت هنوز هم
هفت آسمان مجاور بابُ الجواد تو
خورشید محو آینه هایت هنوز هم
نَقّاره خانه، پنجره فولاد، خادمان
شاهانه هست صحن و سرایت هنوز هم
شُکر خدا که می شود از عشق منقلب
در صحن انقلاب گدایت هنوز هم
محتاجم و کنار ضریحت نشسته ام
در انتظار خیر دعایت هنوز هم
با سردی و گلایه و با دلخوری که نه
با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم
از راه دور عرض سلام و دو قطره اشک
پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم
از تب زهرِ نفس گیر، تنت می لرزد
همچُنان مار گزیده، بدنت می لرزد
*وقتی حضرت به قصر مأمون رفت و با اون هیبت برگشت، به اباصلت فرمود اگه دیدی عبا روی سرم هست بدون کارِ من تمامه. اباصلت میگه دیدم آقا داره میاد عبا به سر کشیده، حال آقا خرابه، قربون حالت برم آقاجان، میگه سفره ای پهن کرد غلامها همه سرسفره نشستن حضرت دید اینها هیچکدوم لب به غذا نمیزنن فرمود: چرا غذا نمیخورن؟ عرضه داشتن آقاجان میدونن حال شما خرابه گفتن لب به غذا نمیزنیم. حضرت با اون حالش برا اینکه غلامها غذا بخورن لقمه درست کرد تو دهنش گذاشت. اما میگه دیدم لقمه پایین نرفته حضرت با پشت افتاد زمین مثل مارگزیده داره به خودش میپیچه...*
چه کنم ناله زِ دل، وقت تردد نکشی؟!
چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟!
رنگ در چهره نداری و رُخت زرد شده
مهربان، دست رئوفت چقدَر سرد شده
شمس نورانی افلاک، زمین افتادی
باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی
بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است
تا به حجره، پَر خود را مکش اینقدر بس است
به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی
یاد مادر، به در حجره ی خود خیره شدی
*حضرت فرمود اباصلت، فرش های حجره رو جمع کن، بزار رو این خاکا جان بدم...*
خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرش های کف این حجره چرا جمع شده؟!
*غریبانه جان دادی تو اون لحظات آخر یاد کربلا بودی ،اما... اما...*
خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد
اندکی صبر کن آقا که جوادت برسد
بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند
حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت
*سر مبارک شما رو دامن جوادِ، داری پاهاتون رو به زمین میکشید، حتی این منظره رو هم خوب شد خواهرتون حضرت معصومه سلام الله علیها نبود و ندید...
اما حضرت زینب سلام الله علیها نگاه کرد دید سَرِ علی اکبر روی زانوی حسینِ...
دید یه عده دارن کف میزنن یه عده دارن هلهله میکنن... یه وقت ابی عبدالله صدا زد: جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر درخیمه رسانید..*
ــــــــــــــــــ
#شهادت_امام_رضا
#روضه_امام_رضا
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#آخر_صفر
#زیارت_مخصوص
#حاج_مهدی_سلحشور
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
روضه خانگی - امام رضا (ع) - 1268.mp3
12.52M
|⇦•از تب زهر....
#روضه_شهادت_امام_رضا علیه السلام اجرا شده به نفس حاج مهدی سلحشور
●━━━━━━───────
از امام رضا درباره بهترین بندگان سؤال شد . فرمود : آنان هرگاه نیکىکنند خوشحال شوند ، و هرگاه بدى کنند آمرزش خواهند ، و هرگاه عطا شوند شکر گزارند ، و هرگاه بلا بینند صبر کنند ، و هرگاه خشم کنند درگذرند
.
|⇦•رسید موعد داغی...
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفس حاجمحمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
رسید موعد داغی که سخت سوزان بود
غمی که در اثرش فاطمه پریشان بود
رسید لحظه و ساعات آخر مردی
که اوج دغدغه اش یاری فقیران بود
رسید روز وداعِ رسول خوبیها
همان که بر همگان رحمتی فراوان بود
*وقتی آیه نازل شد بر #رسول_الله ، که با رسول ما درست حرف بزنید او را درست صدا بزنید(بعضیها ایشان را با اسم صدا میزدند)،همه میگفتن "السلام علیک یا رسول الله"،وارد خانه ی فاطمه شد،بی بی دست روی سینه گذاشت و فرمود:"السلام علیک یا رسول الله"،رسول الله فرمود:این آیه برای تو نیست قربونت برم من عاشق بابا گفتن توأم،بگو سلام بابا!...
من بیشتر عشق میکنم...*
به یاد ام ابیها گفتنش به پیغمبر
دوچشمِ ام ابیها عجیب گریان بود
*همه دور بستر پیامبر گریانند ولی گریه های فاطمهٔ زهرا یه جور دیگه است خیلی بیقراره.پیغمبر طاقت نیاورد و صداش زد:
دخترم نزدیک بیا، نزدیک بستر شد
آروم درِ گوشش یه چیزی گفت. یه وقت امیرالمومنین دیدن فاطمه اشک هاشو پاک کرد یه لبخندی زد از کنار بستر بلندشد...
امیرالمومنین فرمود:فاطمه جان چی بابات بهت گفت؟اینطور بیقرار بودی و حالا داری میخندی؟فاطمه صدا زد: علی جان بابام گفت: عزیزم اینقدر بیقراری نکن اولین شخص میان این جمع تو هستی به من ملحق میشی،چیزی نمیگذره بابا..*
دوباره یاد اُحُد بود و یاد دندانش
دوباره خسته از این لشکر دورویان بود
همان زمان که بنای سقیفه برپا شد
دمِ شهادت خاتم زمانِ هجران بود
اگرچه زهر گرفت از وجود او طاقت
ولی هنوز رخش مثل شمس تابان بود
چقدر تشنه شد و سوخت لحظه ی آخر
همان نبی که دلیل نزول باران بود
هنوز جای همان سنگ های اهل جفا
به روی بال و پرِ خسته اش نمایان بود
هنوز اهل کَساء مستِ عطر او بودند
هنوز خانه پر از خاطرات جانان بود
چقدر حیف،نگاهش اگر که بسته شود
همان نگاه که اوج یقین سلمان بود
چقدر حیف نفس های آخرش باشد
همان نفس که معطر به عطر قرآن بود
رسول رفت و فدک غصب شد در آن اوضاع
امان زِ حال علی، سخت نا به سامان بود
رسول رفت و در این خانه چادرِ زهرا
میان دود لگدمالِ حزب شیطان بود
رسول رفت و علی را کشان کشان بردند
بتول در عقبش بین راه بی جان بود
رسول رفت و به بازوی او غلاف زدند
همان دری که در آن کوچه راه بندان بود
رسول رفت و به اشکِ بتول خندیدند
سه ماه فاطمه از خَلق روی گردان بود
*پیامبر خدا تو خانه ی فاطمه سلام الله علیها هستن،در میزنند، دق الباب میکنند،حضرت زهرا میره جلو در،میبینن که جوانیه لباس عربی تنشه،میگه که بی بی جان سلام علیک،میخوام ازتون اذن بگیرم بیام عیادت رسول خدا. بی بی فرمود:بابام حالش خوش نیست و کسی هم به حضور نمیپذیره،برگشت.
پیغمبر فرمود:دخترم این جوان، برادرم عزرائیله،جایی اذن نمیگیره امّا در خونه ی تو ایستاده و اذن میگیره اگه تو اجازه ندی وارد نمیشه....
گفتن: نانجیب! این همه هیزم براچی آوردی؟ دختر پیغمبر پشت درِ این خونه است. نانجیب گفت:خونه رو با اهلش آتیش میزنم...
اذن نگرفتی، آنچه جنایت بود انجام دادی، چرا جزء افتخارات نوشتی؟
برا معاویه نوشت:اومدم پشت در صدای نفس کشیدن های فاطمه رو میشنیدم، معاویه! چنان با لگد به در زدم که صدای شکسته شدن استخونای فاطمه رو شنیدم... مادر...مادر...
دیدن در باز شد دوتا آقازاده ها دوان دوان اومدن خودشون رو روی بدن پیغمبر انداختن، امیرالمومنین خواستن بچه هارو از روی سینه ی پیامبر بردارند، پیغمبر اشاره کردند که علی جان بذار باشن اینا سینه ام روسنگین نمیکنند که هیچ، اینها باشن جان دادن من راحت تر است...
یا رسول الله! جات خالی بود یه وقت سینه ی حسین سنگین شد چشمش رو باز کرد،"وَشِمرُجالسٌ علی صَدرکْ" یا حسین...
ــــــــــــــــــ
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ویژهٔ_ایام_صفر
#حاج_محمد_طاهری
#رحلت_پیامبر_اکرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
1401070204.mp3
38.78M
|⇦•رسید موعد داغی .....
#روضه_پیامبر_اکرم صلوات الله علیه اجرا شده ماه صفر ۱۴۰۱ به نفس حاج محمدرضا طاهری
.
|⇦•ای خاک ره تو...
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفس حجت الاسلام انصاری
●━━━━━━───────
بسم الله الرحمن الرحیم
ای خاک ره تو خُطّۀ خاک
پاکی زِ تو دیده عالمِ پاک
ای بر سرت، افسر لَعَمرک
زیبِ بَرِ تو قَبای لولاک
یا اَعظَمَ صورةٍ تَجَلّیٰ
فیها الله مَا أدَقَّ مَعناک!
دامان جلالت ای شَهَن شاه
هرگز نَفُتَد به دست ادراک
این بنده و مدح چون تو شاهی
حاشاک از این مدیحه حاشاک
فرموده به شأنت ایزد پاک
لَوْلاک، لَما خَلَقْتُ الاَفْلاک
*پیامبر در روز بیست و هشت ماه صفر، بعد از نماز ظهر و عصر به امیرالمومنین فرمود: هرکی تو این اتاقه بگو بره بیرون فقط اونایی که اسم میبرم پیشم باشن .خودت باش، زهرا باشه و حسن و حسینم باشن، زینبین هم باشند. آقا عذر همه رو خواست و بیرون کرد. در اتاق رو بست این چند نفر کنار بستر پیامبر نشستن آقا صدازد:علی جان لحظه ی رفتن منه، حسین رو روی سینه ی من بخوابون،خواهر داره میبینه، اون موقع زینب شش یا هفت سالش بود. اما داره این منظرهٔ عجیب رو تماشا میکنه...امیرالمومنین حسین رو بغل کرد و روی سینه ی پیغمبر خوابوند،پیامبر دوتا دستش رو انداخت گردن ابی عبدالله، شروع کرد پیشانی و لب و دندان و زیر گلوش رو بوسیدن... پیامبر در حالیکه داشت جون میداد گریه میکرد،میگفت: "مالي لِیَزید؟" مگه من با یزید چیکار کرده ام؟*
*امروز خواهر دید برادر عجب جايی خوابیده، دیگه بالاتر از اینجا جایی نیست، اینجایی که حسین خوابیده عرش واقعی پروردگاره، يعني روي سينه ي رسول خدا...
اما زینب پنجاه سال بعد اومد تو میدان کربلا وقتی به اون بدن قطعه قطعه نگاه کرد صدا زد.."یومٌ عَلی صَدرالمُصطفی ..." حسین من یه روز رو سینه ی پیغمبر خوابیدی "وَ یومٌ عَلی وَجهِ الثری"امروزم بدن قطعه قطعه ات روی خاک بیابان افتاده...*
برادر دعا کن که زینب بمیرد
نباشد که بعد از تو ماتم بگیرد
برادر به قربان خُلقِ نکویت
اجازه بفرما ببوسم گلویت
* زینب میگه: میخوام صورتت رو ببوسم دستم نمیرسه، سر تو بالای نیزه زدن،چه جوری دلم رو آروم کنم؟زینب دوتا دستش رو دو طرف بدن گذاشت و خم شد گلوی بریده رو بوسید....*
ــــــــــــــــــ
#روضه_پیامبر_اکرم
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#بیست_و_هشتم_صفر
#حجت_الاسلام_انصاری
#رحلت_پیامبر_اکرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
روضه خانگی - پیامبراکرم(ص) - 776.mp3
9.43M
|⇦•ای خاک ره تو....
#روضه وتوسل ویژهٔ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفس حجت الاسلام انصاری
.
#امام_حسن
#بیست_و_هشتم_صفر
#زمزمه
۸۲۷
حسین عزیزم بشین گرد بستر
دارم با تو صحبت در این روز آخر
بشین تا بگم که چه رنجی کشیدم
بشین تا بگم که توو کوچه چی دیدم
منم طایری که شکستن پرم رو
دیدم بین کوچه زدن مادرم رو
نمیره ز یادم که مادر زمین خورد
یه جور خورد به دیوار که با سر زمین خورد
****
نکن گریه داداش که طاقت ندارم
برا حنجر تو ببین بی قرارم
تورو بین گودال غریب گیر میارن
نفس میکِشی رو_ تنت پا میذارن
جلو چشم زینب جلو چشم زهرا
حرامی تنت رو میچرخونه با پا
میپیچه توو صحرا صدا مادرتو
میشه نامنظم رگ حنجرتو
#محمود_اسدی_شائق✍
.👇
.
#زمزمه
#امام_حسن
#شهادت_امام_حسن
۸۳۰
در این دم آخر باچشم ازخون تر
باهرنفس میگم کجایی ای مادر
خسته شدم از بس طعنه شنیدم من
خدامیدونه روز خوش ندیدم من
جانم رسیده برلب ولیکن باشد اجل طبیبم
بیا ببین که درخانه ی خود بی یاور وغریبم
یادم نرفته که توکوچه چی دیدم
هر لحظه از وحشت به خود میلرزیدم
دیدم که اون نامرد دستشو بالا برد
سیلی زدو مادر با سر به دیوار خورد
صدای سیلی یه عمره خوابو گرفته از چشمانم
خدا میدونه به یاد کوچه شب تا سحر گریانم
#محمود_اسدی_شائق✍
#بیست_و_هشتم_صفر
👇
.
#زمینه
#شهادت_امام_حسن
#امام_حسن_مجتبی_سلام_الله_علیه
۸۳۱
من کریم آل طاها مجتبایم
در غریبی با همه خلق آشنایم
من غریبم
همسرم با زهر کینه قاتلم شد
کس نمی داند چه خونی بر دلم شد
من غریبم
زنده در پیش نگاهم کوچه می شد
خواهرم دانی که در کوچه،چه می شد
من غریبم
از جفای دومی زخمم نمک خورد
مادرم در پیش چشمانم کتک خورد
من غریبم
#محمود_اسدی_شائق✍
#هفتم_صفر
👇
.
#نوحه
#شهادت_امام_حسن
#امام_حسن_مجتبی_سلام_الله_علیه
۸۳۳
تنهایم و بی یار. غم شد نصیبم
حتی در خانهی خود هم غریبم
میمیرم امشب کجایی زینب
یا فارس الحجاز آجرک الله
****
داغی عظما باشد، کنج دل من
کوچهی مدینه، شد قاتل من
دیدم در آنجا گل را زیر پا
یا فارس الحجاز آجرک الله
****
در کوچه مادرم افسرد و دیدم
از مغیره، کتک می خورد و دیدم
از غم نخفتم با کس نگفتم
یا فارس الحجاز آجرک الله
****
#محمود_اسدی_شائق
#بیست_و_هشت_صفر
.👇