eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
812 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. یا رقیه گل ولایی تو هدیه ی حی کبریایی تو نوه ی شاه اولیایی تو دختر شاه کربلایی تو تویی نور دل محبانت پدر و مادرم به قربانت یا رقیه زهرا نشانی تو نور چشمان شیعیانی تو عمه ی صاحب الزمانی تو سائلان را زدرمرانی تو عالمان زمانه حیرانت پدر و مادرم به قربانت یا رقیه چو فاطمه خویت می وزد بر مشام جان بویت جنت شیعیان بود کویت دستای خالیم بود سویت تویی گل، من خار گلستانت پدر و مادرم به قربانت یا رقیه گل حسینی تو همه هستی زینبینی تو مرتضی را نور دو عینی تو زینت جمع عالمینی تو شامل کل عالم احسانت پدر و مادرم به قربانت یا رقیه منم گدای تو شاملم لطف تو عطای تو در دل من بود ولای تو جنتم صحن تو سرای تو جنت شیعه صحن و ایوانت پدر و مادرم به قربانت ما همه خسته ایم و درمانده با ولای شما شدیم زنده همه دلها زمهرت آکنده جود و رحمت تو را بود بنده تا صف حشرشیعه مهمانت پدر و مادرم به قربانت گل زهرا نما رقیه جان تویی مشکل گشا رقیه جان درد مارا دوا رقیه جان بده مارا شفا رقیه جان پر شد عالم ز نور ایمانت پدر و مادرم به قربانت همچو زینب به کربلا بودی شاهد ظلم اشقیا بودی تو اسیر رنج و بلا بودی چهل منزل با شهدا بودی با خدا بوده عهد و پیمانت پدر و مادرم به قربانت تن در خون تپیده دیدی تو حنجری را بریده دیدی تو سینه ای را دریده دیدی تو عمه را قد خمیده دیدی تو سوخت از داغ، قلب سوزانت پدر و مادرم به قربانت یا رقیه چو غنچه پژمردی غصه ها از داغ پدر خوردی هر کجا که نام حسین بردی کعب نی، تازیانه میخوردی شد سیه روی ماه تابانت پدر و مادرم به قربانت از ستم بر تو تازیانه زدند تو رو از کینه بی بهانه زدند دل بسوزد چه ظالمانه زدند بر سر و رو و کتف و شانه زدند شیعه تا روز حشرگریانت پدر و مادرم به قربانت دشمن دین حق به جای کمک زده بر زخم تو رقیه نمک زده بر چهره ی تو مهر فدک از عدوخورده ای رقیه کتک شده کم سو ،نور چشمانت پدر و مادرم به قربانت شامیان از بس بدو پستند دست های کوچک تو را بستند نانجیبان دل تو بشکستند پیش چشمت لب پدر خستند سر بابا شمع شبستانت پدر و مادرم به قربانت شده کاخ یزید ویرانت بسته دشمن ز کینه دستانت سر بابا دارو و درمانت شد فدای سر پدر جانت هر دل عاشق تو نالانت پدر و مادرم به قربانت گفته ای درد دل به تاب و تب جان تو آمده دگر بر لب بابا ممنون عمه ام زینب تو مرا همرهت ببر امشب شد رقیه بابا پریشانت پدر و مادرم به قربانت من (رضا )نوکر شما هستم شکر لله که دل به تو بستم از ولایت همیشه سرمستم در همه عمر به یادتان هستم منم عبد و غلام و دربانت پدر و مادرم به قربانت .
سرودمسجدی بال ملائک وا شده 🌸✨🍀🌸✨🍀🌸 امشب من از جام ولا ، مست مست مستم گاهی رود دل در دمشق ، گه مدینه هستم شب سرور دله شب میلادِ گُله امشب به شور و شعف نغمه خون هر بلبله رقیه خاتون مدد ۴ گر چه از بار گناه ، من شکسته بالم باب الحوائج از کرم ، کن نظر به حالم منم چو پروانه ات در بدر خانه ات امشب زند پر دلم به دور قنداقه ات رقیه خاتون مدد ۴ چه میشود بی بی شوم ، در حریمت مهمان منم شوم مدافعی ، غرق جود و احسان ولایتت در دلم مهرت همه حاصلم با اذن حق می کنی حل همه ی مشکلم رقیه خاتون مدد ۴ در راه دفاع از حرم ، جان من فدایت شکر خدای مهربان ، که شوم گدایت ای همه ی حاصلم گدای ناقابلم بجان بابات حسین کن نگهی بر دلم رقیه خاتون مدد ۴ 🌸✨🍀🌸✨🍀🌸✨🍀 التماس دعای خیر
گریه می کند بر حال شام ؛ کرب و بلا گریه می کند همراه با حسین ؛ خدا گریه می کند او رفت و عشق را به زمین و زمان سپُرد لب را گذاشت بر لب بابا و جان سپُرد شاعر: حسّی از عشق فراتر متولّد شده است نور در قالب اَختر متولد شده است جبرئیل آیه ی تطهیر نخواند عجب است ماه بانوی مُطهّر متولّد شده است گفت ارباب پس از بوسه زدن بر دهنش طفل نَه ، قند مکرّر متولّد شده است فاطمه آمده از سلسله ی فاطمیون کوثر از تیره ی کوثر متولّد شده است می شود از حرکات و سکناتش فهمید عشق عبّاس دلاور متولّد شده است آخرین" فاطمه سادات " حسین آباد است این که در خانه ی دلبر متولّد شده است بی سبب نیست اگر حیدریون سرمستند نوه ی حضرت حیدر متولّد شده است دختر زینت دوش نبی آمد ، یعنی زینت دوش برادر متولّد شده است عطر مادر شده از هر نفسش ، استشمام گر چه در کِسْوت خواهر متولّد شده است أمّ اسحاق تو رفتی ولی از دامانت غنچه ای ناز و مُعطّر متولّد شده است توأمان است غم و شادی امروز حسین همسرش رفته و دختر متولّد شده است تا که آماده ی جُنباندن گهواره شود زودتر از علی اصغر متولّد شده است کوچ او مثل پرستوست ، غریبانه و تلخ گر چه مانند کبوتر متولّد شده است بعداً از " أَیتمنی " گفتن او می فهمیم خبره ی روضه ی منبر متولّد شده است شاعر: در مکتب ما شاه حسین است وَ لاغیر بیراهه نـرو راه حسین است وَ لاغیر جز کرب وبلا منزل و مقصود نداریم این سِیْر الی الله حسین است ولاغیر هرکس به حرم وصل شده عرش نشین است شیرازه ی درگاه حسین است ولاغیر تو قبله نشین هستی و میعاد تو قبله دلبسته و دلخواه حسین است وَ لاغیر عرش است چنانْ فرش به زیر پَرِسلطان عالـــَم متوسّـل شده بر دخـترِ سلطان دُردانه ی ارباب کرم جلوه ی راز است طـــنّازترین ناز به درگاه نیاز است هرچند سه ساله ملکوتی و خدایی ست حالا نَه نتیجه که خدیجه به نماز است این فاطمه ساداتْ که آئینه ی زهراست مَلموس ترین کوثر دربار حجاز است در گریه ی او خطبه ی مولاست هویدا انگار علی آمده و قافیه ساز است آهی که رسید از سوی قنداق رقیه لرزانده چنان تیغ عمو پشت اُمیّه او آه کشید و بدن توطئه لرزید او آمد وعباس کمی فاطمه را دید ارباب پس از دیدن این جلوه ی محجوب یا فاطر و یافاطمه ای خوانده و بارید باران شد و بوسید گل روی رقیه این غنچه ی یاس حـرم فاطمه بوئید انگار شده قصه ای از فاطمه تصویر با دیدن او روضه تداعی شد و جوشید این کوثر دردانه ی ارباب شهید است صد شکر بَر وُ صورت این یاس سفید است یاس حرم الله کجا؟! طعنه کجا؟!وای دردانه کجا؟!نیمه شب و حادثه ها وای آغوش حسین و بغل عمه کــجا و … زنجیرکجا؟! سرزنش بی سروپا وای گلواژه ی شیرین شب و روز کجا و… این تشتْ کجا؟!روضه برای اسرا وای دق کردنِ در روضه ی ارباب چه زیباست چشم حرم الله به راه گل زهراست شاعر: شب شب عشق است و جهان خرم است مهر به دامان بنی آدم است چشمهء چشم همگان زمزم است بر لب اهل دو سرا این دم است دیده گشوده به جهان کوثری زینبی و فاطمهء دیگری قلب و زبان و شریان از تو گفت شاعر خوش لهجه روان از تو گفت ماذنه در وقت اذان از تو گفت خون خدا ، جان جهان از تو گفت گفت که چشمم به تو روشن شده خانهء من با تو چو گلشن شده چرخ ، منیر از رخ تابنده ات شاه و گدا خادمه و بنده ات واژهء خاتون شده زیبنده ات خون خدا محو یکی خنده ات اکبرِ لیلا شده سرمست تو ام بنین بوسه زند دست تو ای که به هر حیث ز عالم سری ماه جمالی و نکو منظری قطره ای از کوثری و کوثری زینبی و فاطمه ای دیگری مدح تو باید بکند جبرئیل ای شرف عرش خدا الدخیل بانوی عشقی و دلم خانه ات لیلیِ لیلا شده دیوانه ات ماه دخیل درِ کاشانه ات قبلهء جان گوشهء ویرانه ات سوی شما دست دعا میبرم خاک درت را به شفا میبرم ای حرمت ملجاء ما السّلام ای ثمر خون خدا السّلام فاطمهء کرببلا السّلام منزل تو شام بلا السّلام روضهء تو روضهء رضوان من نوکری ات فخر دل و جان من از غم تو چشم ترم سوخته آب نخوردی جگرم سوخته سوخته ای بال و پرم سوخته زین دم‌ جانسوز حرم سوخته “عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده” شاعر: نیست کوچک او بزرگ عالم است کی سه ساله ؟ پیر بازار غم است وای اگر می ماند ، اگر قد میکشید دلبر عالم در این عمر کم است مُحرم حج حسین بن علیست در حریم کبریایی مَحرم است کسب فیض از دامن عباس کرد پس یقین مانند او صاحب دم است در مسیر جذب عشاق حسین بر سر دوش رقیه پرچم است روز محشر دستگیر ما همه است دست او در دستهای فاطمه است شاعر:
✨💫✨💫✨💫 💫✨💫✨💫 ✨💫✨💫 💫✨💫 ✨💫 💫 برای: به قلم: (منتظر) مشهد متن: سبک: 💫✨💫✨💫✨💫 بند1 زهرا ی سه ساله کربلا رو دیدی مثل بی‌بی زهرا جون دادی خمیدی تو دیدی شهر شامو تو دیدی شلوغی و بزم حرامو میون راه معجر و از سرت کشیدن تو دیدی سنگای روی بامو برات بمیرم درد و بلا کشیدی طمع لگد چشیدی از دشمنای بابات حرفای بد شنیدی (برات بمیرم...چه سختی ها کشیدی)* 💫✨💫✨💫✨💫 بند2 کوه صبری بانو بودی بی پناه و منزل پشت منزل طی کردی تو راه و راه رفتی ضربه خوردی سوغاتِ راه و واسه بابا آوردی سخته پدر دختر و اینطوری ببینه باخودت واسه بابا زخم هاتو بردی برات بمیرم به شوق روی بابا راه اومدی تو اما میگن بابا نگی که میزننت نامردها (برات بمیرم...چه سختی ها کشیدی)* 💫✨💫✨💫✨💫
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل فراقِ حرم و حضرت رقیّه سلام اللّه علیها اگر چه دستِ گدا از ضریحتان دور است بساطِ روضه وُ گریه به لطفتان جور است برایِ نوکرَت این آه وُ گریه شیرین است اگر چه قطره‌یِ اشکِ دو دیده‌اَش شور است بهشتِ ماست اتاقی که از تو می‌خوانیم اِرم اگر نَشود حرف از حرم  گور است ببین که سینه‌زنت بغض کرده واویلا شبیهِ طفلِ غریبی که خانه‌اش دور است به طفلِ گمشده سیلی زدن مُروّت نیست پس از پدر چقَدَر خاطرات ناجور است شبی که طفلِ حرم بینِ راه شد مفقود تمامِ روضه همین شد که زجر مأمور است کشید گیسویِ سر را پرید رنگِ حرم چرا به گونه‌یِ دُردانه‌یِ تو هاشور است به رویِ صورتِ آهو که گرگ پنجه کشید دعایِ ندبه دَمِ سینه‌هایِ مکسوره‌َست
زیارتنامه ▪اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنـا رُقَيَّةَ،عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يـا بِنْتَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ عَلِيِّ بْنِ اَبي طالِبِ، ▪اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمينَ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَديجَةَ الْكُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ ▪اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الْحُسَيْنِ الشَّهيدِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، ▪اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا التَّقيّةُ النَّقيَّةُ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الزَّكِيَّةُ الْفاضِلَةُ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِيَّةُ،صَلَّى اللهُ عَلَيْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ،فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَكِ وَمَاْواكِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِكِ وَاَجْدادِكِ،▪الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ الْمَعْصُومينَ،اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ،وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْحـافّينَ حَوْلَ حَرَمِكِ الشَّريفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ،وَصَلَّى اللهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ وَسَلَّمَ تَسْليماً برَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ. 🥀🥀🥀
به نام خدا ┄┅═✼✵🌼✵✼═┅┄ جانَــه حسینـین قیــزی جانانَه دیر عشـق حسین ، شمعینه پروانَه دیر گــؤل یارانیــب گلشـــن پیغمبــرَه باغ بهشتَـــه گــؤلِ ریحــانَــه دیر گؤلْ قدمی عرشَه سالوب زمزمه شرم و حیا بحرینَه ، دُردانَه دیر عالَمَــه گَلمَــز بِئلَـــه باب المـــراد درگهی هر ، دردَه دواخــانَه دیر باب حوائج ، اَلـی مشکــل گشا سفره سی معنایِ کرمخانَه دیر خورداجا اَلدَن نَه کرامت یاغیر وارث دستــان کـریمــانَـه دیر اؤچ یاشی وار ، سینه سی دریا ولی علم و ادب درسینَــه فرزانَه دیر زینب و زهــرادَن آلیب دَرسینی عالِمـــهٔ مکـتــب ریحــــانَه دیر راحتی جانِ حسینــدور بوقیــز عمه سینَــه شمع حرمخانَه دیر کربوبلانیـن گؤزَل آهـو سیدی اشکِ تری گوهـــر یکــدانَه دیر گؤل یؤزؤنَه مادری زهرا کیمین رَدّی قالان ، سیلیِ خصمانَه دیر عمر کمیندَه ، غم دوران گؤرؤب سینَه سی سوزان ،دیلی غمخانَه دیر واردی اَیاقلاردا تیکان یارَه سی تورش اولونان خارمغیلانَه دیر مادرَه بَنــزَر  یارالــی پیکـــری یـاس کبـــودِ دل ویــرانَه دیر اِیلَه دیر آبــاد آدی ویرانــه نی همّتــی زهرا کیمی مردانَه دیر شهر دمشقیــن مَهِ تابانیــــدور گؤل حـرمی درگَه شـاهانَه دیر دردون اگر اولسا یاپوش دامنیــن چون آدی هردردَه ، شفاخانَه دیر ┄┅═✼✵🌼✵✼═┅┄ 📝رقیه سعیدی(کیمیا
آن دَرد می اَرزد، که دَرمانش تو باشی آن هِجر می چَسبد، که پایانش تو باشی دل آرزو دارد، در این تاریکیِ مَحض یک شَب بیایی، ماهِ تابانش تو باشی روحی که در سَردَرگُمی ها در عَذاب است آرامشِ حالِ پریشانش تو باشی یک عُمر مانده مُنتَظِر، پیرِ مَحَلّه یک دَم ببیند پیشِ چَشمانش تو باشی دل میخورَد حَسرت، به حالِ آن جُذامی که نیمه شَب، هَم لُقمه ی نانش تو باشی حالا برایت، روضه ای می خوانم آقا آن روضه که، عُمریست گریانش تو باشی دُختَر به بابا گُفت؛ "بابای عَزیزم بَد نیست ویران هَم... چو مهمانش تو باشی... ...بد نیست، حَتّی شام هم خوب است، بی شام! امّا به شَرطی که، پِدَرجانش تو باشی تو چوب خوردی، دُختَرَت زَخمِ زَبان خورد مَن غُصّه خوردَم، عَمّه هَم، سَنگ از زَنان خورد
بود در شهر شام از حسین دختری آسیه فطرتی، فاطمه منظری تالی مریمی، ثانی هاجری عفّت کردگار، عصمت اکبری لب چو لعل بدخش، رخ عقیق یمن او سه ساله ولی عقل چلساله داشت با چهل ساله عقل روی چون لاله داشت هاله برده ز رخ، رخ چو گل ژاله داشت لاله روی او همچو مه هاله داشت ژاله آری نکوست، بر گل نسترن شد رقیّه ز باب نام دلجوی او نار طورکلیم، آتش روی او همچو خیر النساء، خصلت و خوی او کس ندیده است و چون چشم جادوی او نرگسی در ختا، آهویی در ختن گرچه اندر نظر طفل بود و صغیر گر چه می آمدی از لبش بوی شیر لیک چون وی ندید چشم گردون پیر دختری با کمال، اختری بی نظیر شوخ و شیرین کلام، خوب و نیکو سخن از نجوم زمین تا نجوم سما دید در هجر او تربیت ماسوی قره العین شاه، نور چشم هدا هم ز امرش روان، هم ز حکمش بپا عزم گردون پیر نظم دهر کهن بر عموها مدام زینت دوش بود عمّه ها را تمام زیب آغوش بود خواهران را لبش چشمه نوش بود خردیش را خرد حلقه در گوش بود از ظهور ذکا، وز وفور فتن بس که نشو و نما با پدر کرده بود روی دامان او، از و پرورده بود بابش اندر سفر همره آورده بود پیش گفتار او، بنده پرورده بود از ازل شیخ و شاب تا ابد مرد و زن دیده در کودکی، سرد و گرم جهان خورده بر ماه رخ سیلی ناکسان کتف و کرده هدف، بر سنان سنان در خرابه چه جغد ساخته آشیان یا چه یعقوب و در کنج بیت الحزن از یتیمی فلک کار او ساخته رنگ و رخساره را از عطش باخته از فراق پدر گشته چون فاخته بانگ کوکوی او، شورش انداخته در زمین و زمان از بلا و محن داغ تبخاله را پای وی پایدار طوق و درگردنش از رسن استوار وز طپانچه بُدَش ارغوانی عذار گریه طوفان نوح، ناله صوت هزار نه قرارش بجان، نی توانش به تن در خرابه سکون ساخته در کرب شور اَیْنَ أبی؟ کار او روز و شب شامگاهان به رنج، روزها در تعب ای عجب ای سپهر از تو ثمّ العجب تا کجا دون نواز شرمی از خویشتن قدری انصاف و کن آخر از هرزه گرد عترت مصطفی وینقدر داغ و درد شد زنانشان اسیر یا که شد کشته مرد آخر این بیگناه طفل بیکس چه کرد تا که شد مبتلا اینقدر در فتن در خرابه شبی خفته و خواب دید آفتابی به خواب رفت و مهتاب دید آنچه از بهر وی بود و نایاب دید یعنی اندر به خواب طلعت باب دید جای در شاخ سرو کرده برگ سمن شاهزاده به شه مدّتی راز داشت با پدر او بهرراه دمساز داشت ناگهانش ز خواب بخت بد باز داشت آن زمان با غمش چرخ و دمساز داشت گشت و بیدار و ماند شکوه اش در دهن در سراغ پدر کرد و آن مستمند باز و چون عندلیب آه و افغان بلند عرش را همچه فرش در تزلزل فکند ساخت چون نی بلند ناله از بندو بند جامه جان ز نو چاک و زد در بدن زد درآن شب به شام برق آهش علم سوخت برحال خویش جان اهل حرم باز اهل حرم ریخت از غم به هم گشته هریک ز هم چاره جو بهر غم اُمّ کلثوم را زینب ممتحن ناله وی رسید چون به گوش یزید کرد بهرش روان رأس شاه شهید آن یتیم غریب چون سر شاه دید زد به سر دست غم وز دل آهی کشید همچو ((صامت)) پرید مرغ روحش ز تن
تو بگو عشق 5.mp3
زمان: حجم: 1.39M
تو بگو عشق من میگم رقیه میره قلبم با یه ذکر سه ساله تو بگو دل سر برات میارم دست ازت بردارم آخه محاله دیگه محاله محشره رقیه بهترین اسم دختره رقیه خودش یه تنه لشکره رقیه حبل المتینه معجر رقیه تاجداری بانو، پرچمداری بانو تنها دلیل ذوق علمداری بانو شاهکاری بانو، با وقاری بانو ارث از پدربزرگته کرّاری بانو یا رقیه
. صدای ارباب به گوش آید خون محبان به جوش آید أنا قتیل العبرات منم سفینه نجات ای اهل عالم اجازه دادم سیه بپوشی به این سیاهی گنه بپوشی شده ضیافتم به پا رسیده موسم عزا شده محرم ز شهر کوفه رسد نوایی الهی آقا کوفه میایی خداکند نیاوری به همرت تو دختری عزیز زهرا در انتظارت نشسته کوفه ببین غرورم شکسته کوفه قسم به جان مادرت میاوری تو خواهرت عزیز زهرا ✍ ................... . صدای ارباب به گوش آید خون محبان به جوش آید أنا قتیل العبرات منم سفینه نجات ای اهل عالم زخاک صحرا رسیده آوا خوش آمدی ای حاجی زهرا به پا نما تو خیمه ها به سرزمین کربلا به دست سقا عقیله با چه وقار کامل پیاده گردد ز عرش محمل اهل حرم مودب اند همه غلام زینب اند بیا تماشا عزیز زهرا صدایی آمد بیا حسین جان دلم گرفته در این بیابان مشو‌ دمی ز من جدا غم تو می کُشَد مرا غریب و تنها عزیز زهرا برس به داد دلم عزیزم بگو چه خاکی به سر بریزم اگر ببینمت اخا که مانده ای به زیر پا به خاک صحرا عزیز زهرا .............. . سه ساله اما بزرگ شامم شدم فدای راه امامم خرابه را کنم حرم مُحیِ نام حیدرم (من از تبار حیدرم) عزیز زهرا ببین چه کرده زمانه با من سرت گذارم به روی دامن مگر که مُرده دخترت چنین عوض شده سرت عزیز زهرا دو دیده واکن ببین عزیزم به این قیافه شکل کنیزم؟! لباس پاره ای به تن نخورده شانه موی من عزیز زهرا سلام الله علیها ............... . صدای ارباب به گوش آید خون محبان به جوش آید أنا قتیل العبرات منم سفینه نجات ای اهل عالم کرببلا شد منای زینب رسیده وقت عطای زینب منم عقیلةُ العرب زینب هاشمی نسب عزیز زهرا منم از تبار ابوترابم وقار زهراست در این حجابم چادر من روی سرم شبیه کعبه محترم عزیز زهرا ز نسل جعفر زخون حیدر کشیده زینب زخیمه لشگر بیا و دست رد نزن به این دوتا جان حسن عزیز زهرا ............... . صدای ارباب به گوش آید خون محبان به جوش آید أنا قتیل العبرات منم سفینه نجات ای اهل عالم به کودکی من کوه وقارم بداند عالم حسن تبارم منم منم عبد خدا پارهٔ قلب مجتبی عمو حسین جان زخیمه دیدم . زمین تکان خورد به پهلوی تو . نوک سنان خورد میان‌پنجه موی تو به زیر پا گلوی تو عموحسین جان چه نا مرتب سرم جدا شد به سینهٔ تو‌ تنم رها شد کنار تو به ضربه ها شدم به به چکمه جا به جا عموحسین جان ......... . شده چه ماهی ز خیمه عازم یوسف نجمه جناب قاسم شاخهٔ یاسمن شده جوانی حسن شده جانم به قاسم به روی مرکب نشسته زیبا حسن کجایی بیا تماشا ببین شده عجب یلی بنام مرتضی علی جانم به قاسم به خاک صحرا چه آرمیده زیر لگدها چه قدکشیده شده شبیه مادرش شکسته صورت و سرش جانم به قاسم ................. . علیه السلام به روی دستم بخواب عزیزم بگو چه خاکی به سر بریزم ببین شدم در اضطراب دهم چه پاسخ رباب لای لای علی جان فدای چشمان نیمه بازت به خون نشسته گیسوی نازت چه بد بریده شد سرت شده دریده حنجرت لای لای علی جان دگر برایم نمانده صبری چه زود عزیزم میان قبری ببین تکان دست من خنده به روی من نزن لای لای علی جان ......... . دوباره زنده شده پیمبر به صورت تو علیِّ اکبر تویی بزرگ عالمین ابن الحسن ابن الحسین علیِّ اکبر تمام اهل حرم پریشان پیمبرانه روی به میدان به هر قدم که می روی قاتل جانم می شوی علی اکبر شدی به ضربه چه نامرتب تنت بریزد زروی مرکب به طرف ببینمت روی عبا بچینمت علی اکبر ........ . حضرت سقا علی خصائل باب الجوائج یا ابوفاضل ای پسر ام البنین یابن امیرالمومنین جانم اباالفضل به اهل خیمه قوت قلبی برای من تو کاشفِ کربی امیری و مؤدبی پشت و پناه زینبی جانم اباالفضل دعا کنم که زمین نیفتی همین ادرک اخا تو گفتی ز خیمه ها دویده ام ببین که قد خمیده ام جانم اباالفضل دودستت افتاد میان راهم به صورت تو خیره نگاهم چه کرده با تو این چنین ضرب عمود آهنین جانم اباالفضل ............. . در این شب غم به دیدهٔ تر به گوشم آید صدای مادر بنی نوردیده ام شهید سر بریده ام غریب مادر برس به داد دلم تو امشب بیا و بنشین کنار زینب به چشم تر ببینمت تا سالمی ببوسمت غریب مادر جدایی از تو شده عذابم دارم سوالی بده جوابم اگر جدا شود سرت به پیش چشم خواهرت بگو چه سازم .👇