eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
810 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•به لطفش... وتوسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین‌ کربلا اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• "السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا صَرِيعَ الْعَبْرَةِ السَّاكِبَةِ وَ قَرِينَ الْمُصِيبَةِ الرَّاتِبَةِ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة، اَلسَّلامُ عَلَیک یا بابَ نِجاةِ الْأمّة أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَهِ الزّاکِیَهِ، أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّهِ السّامِیَهِ،" به لطفش غم آه پروری داری به سمت سینه ی عشاق معبری داری همیشه نام تو اشک مرا در آورده حسین خاصیت گریه آوری داری *لذا فرمودن: هرکی جلوش سه بار بگی حسین اشکش جاری نشه دلش نلرزه با نام حسین نگران ایمانش باشه..* کتاب داغ تو را جبرئیل شرح دهد میان عرش خداوند منبری داری یکی ز اهل بکاء قدیمیت نوح است تو نسل گریه کن از هر پیمبری داری حسین جان! کلید دار حریمت رقیه خاتون است در آستان خودت شاه دختری داری بیا به سینه زنانت قیامت عظماست چه های وهوی شریفی چه محشری داری تمام هم و غمم کار و بار هیئت توست خودت هوای مرا وقت نوکری داری مس وجود مرا چای روضه ات زر کرد عجب شراب خوشی کیمیاگری داری بهشت بین دو انگشت تو به عابس گفت *شب عاشورا یه نقل اینه ارباب از بین دو انگشتش جایگاه اصحابش رو در بهشت نشون داد. وقتی نوبت حبیب که شد دست گذاشت رو دست آقا گفت: اولاً بگو جاییکه من رو میبرن تو هم هستی یانه؟ عشق اینه* بهشت بین دو انگشت تو به عابس گفت جنون بخواه که فردای بهتری داری فقط تویی که وهب را حبیب خود کردی فقط تویی که چنین فن دلبری داری مولای من! شبیه جون مرا هم دعاکنی ای کاش و حَظ کنی چه غلام معطری داری تو مانده ای تک و تنها میان یک لشگر نه همدمی نه پناهی نه یاوری داری نفس نفس زدنت شمر را جری تر کرد بلند کرد صدا را چه حنجری داری غروب بود سرت روی نیزه بالا رفت غروب بود سنان در خیام زن ها رفت *ارباب وقتی وارد کربلا شدن یک آه پردردی کشیدن ابی عبدالله. نفس حضرت ب شماره افتاد.خود نامرد ملعون‌ میگه من پشت در صدای نفس زدن زهرا رو میشنیدم....چندکار پشت هم اتفاق افتاد یکیش اینکه به کربلا رسیدن "تَنَفَّسَ الصّعَداء" یکیش آه سرد،پر درده پر غم کشید به نفس نفس افتاد ابی عبدالله. کاربعدی این بود سوال کرد اینجا کجاست؟ شاطی الفرات،غاضریه،نینوا بعد حضرت فرمود: اسم دیگه ای هم داره؟ گفتن آقاجان کربلا.. فرمود: "اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ " اینم یه کار ابی عبدالله بود.یه کار دیگه هم ابی عبدالله کرد وقتی جبرائیل برا پیغمبر هم خاک‌ کربلا آورد یه مشت خاک کربلا رو دستش گرفت و بویید. امیرالمومنین هم تو صفین رسید به کربلا همینجا مشتی خاک کربلا رو گرفت و بویید ابی عبدالله هم مشتی از خاک کربلا رو گرفت بویید و گریست.بزرگای ما هم اینجوری بودن اصلا تربت کربلا رو براشون میاوردن میگرفتن میبوسیدن میبوییدن. اصلا چرا حالا این تربت اینقدر عظمت داره؟ آخه رفقا فرمودن: اتفاقات عجیبی روی این خاک افتاده."أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ" توناحیه میخونیم سلام به اون خون هاییکه روی خاک ریخته."أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ"عظمت این خاک همینه اما از همه ی اینا بالاتر.. سیدا منو ببخشن یاصاحب الزمان..میدونی براچیه؟ "أَلسَّلامُ عَلَی الْخَدِّ التَّریبِ." وقتی ابی عبدالله به کربلا رسید.نوشتن خاک کربلا رنگ عوض کرد بادی وزید این خاک بلند شد به محاسن ابی عبدالله نشست. همچین که این خاک به محاسن ابی عبدالله نشست غم همه وجود حسین رو گرفت.اینجا فقط نبود محاسن‌حسین خاکی شد "فسقط الحسین عن فرسه إلی الأرض علی خدّه الأیمن"آقای ما یه روزم با گونه ی راست به زمین افتاده و محاسنش خاکی شد..* ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به کربلا اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• ای حضرت غریب من ای آشنای من ای کعبه ی معظمه ی کربلای من زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی رحلی گذار تا برسد آیه های من داداش! هر جا تویی بهشت معلای زینب است صحرا و خانه فرق ندارد برای من حسین جان خون تو با اسارت من‌ جلوه میکند پس انتهای توست همان ابتدای من تا شیرهای آل علی دور زینبن کرب وبلاست مرکز دولت سرای من حالا نبین برای تو فریاد میکنم همسایه لحظه ای نشنیده صدای من گفتی قراره گریه کنان است این زمین خرج تمام‌ گریه کنانت به پای من عباس خیمه را بغل خیمه ام بزن هر جا که میروم تو بیا از قفای من زینب علیست هیچ نمیترسد از،بلا گیرم به کوچه ها برسد ماجرای من امشب که به شانه ی تو تکیه میکنم روز دهم چه میشود اینجا خدای من حسین بگذار تا که ذبح شوم من بجای تو با بچه ها برو به مدینه بجای من گفت داداش.. عالم اسیر سفره ی خیرات زینب است نان بیات کوفه نباشد غذای من لعنت به نیزه های میان گلوی تو لعنت به خنده های وسط گریه های من *کار بعدی ابی عبدالله این بود شروع کرد توصیف کردن این سرزمین:"هاهُنا وَاللّهِ مَناخُ رِکابِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ سَفْکُ دِمائِنا،" اینجا همینجاست که خون ما رو میریزن وَ هاهُنا وَاللّهِ هَتْکُ حَریمِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ قَتْلُ رِجالِنا،" اینجا همونجاست که زنها بیوه میشن..من نمیدونم این یه تیکه رو جلو رباب گفت یا نه.."وَ هاهُنا وَاللّهِ ذِبْحُ اَطْفالِنا" بعضی حرفا همه رو به گریه میندازه اما.. بعضی از حرفا رباب رو به گریه میندازه بیشتر از همه به گریه میندازه.اما بعضی از حرفا کوه غیرت رو به تلاطم میندازه و بی قرار میکنه.یه وقت صدا زد..اینجا همونجاست که دستای ناموسمو میبندن..من نمیدونم اباالفضل با این‌ جمله چه کرد.کار بعدی ابی عبدالله این بود: خیمه ها که بنا شدن همه رو توی خیمه جمع کرد."فنظر ساعة" همه رو ی ساعت میدید و گریه میکرد.نوشتن گریه به گونه ای بود همه محاسن حسین خیس اشک شد.برادراش میدید گریه میکرد، خواهراش میدید گریه میکرد، دختراش میدید گریه میکرد،همسرشو میدید گریه میکرد،علی اصغر، علی اکبر میدید گریه میکرد،حسین حرف نمیزد فقط گریه میکرد. وقتی همه رو دید گریه کرد یوقت صدا زد "اللّهُمَّ إنِا عِترَهٌ نَبِيِّكَ.."خدا ما رو آواره کردن خدا ما رو از،شهرمون دور کردن آواره مون کردن ما عترت پیغمبر توییم... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
و توسل ویژهٔ ورود آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• دلم، دلم چرا یجور دیگه در اضطرابه چرا، چرا آب فرات به چشم‌ من سرابه این جوونا با ابالفضل خیمه که میزنن پیش من باش داداش دوست ندارم که بشینه گرد و خاکی به روی تو داداش من و زاری من و زاری چرا خیره به گودال پر از خاری من و زاری من و زاری بگو که زینب و تنها نمیذاری داداش دادش از آسمونه انگار داره آتیش میباره داداش داداش از وقتی اومدیم رباب آروم‌ نداره خاک اینجا مثل آتیش میسوزونه همه تار و پودم اون بلندی تل خاکی دلهره میندازه تو وجودم تو این پیکار، تو این پیکار اگه با نیزه جسم‌ تو بشه نیزار منِ پرده نشین میرم سر بازار *ارباب وقتی رسید کربلا فرمود: جاییکه میخوایید خیمه رو برپا کنید روی بلندی نباشه. جای پست و پایینی خیمه ها رو برپا کنید.زینب کبری صدا زد داداش بابامون‌ هر جا خیمه در جنگ‌ برپا میکرد جای مرتفع که بتونه مشرف به جنگ باشه برپا میکرد. اما گفتی جایی پایین و پست تر؟! ابی عبدالله گریه کرد. صدا زد خواهر بابامون تو اون جنگ ها همیشه غالب بود اما خواهر اینجا ما رو میکشن. من نمیخوام تا اونجایی که بشه نگاهشون به ناموس و اهل خیامم بیفته..وای وای وای...صدای حجاج بن مَسروق بلند شد "نَکِسوا ُروسکم" سرتون‌ پایین بندازید چشمتون ببندین بناست ناموس علی زینب پیاده بشه.دیدن عباس زانو زد رکاب گرفت. از اونطرف علی اکبر اومد جلو..قاسم اومدجلو.. بنی هاشم و محرم ها اومدن جلو با چه عظمتی دختر علی رو پیاده کردن.اما این کربلا روز دوم رو دید روز دهم و یازدهم رو هم دید.کار به جایی رسید بین این همه لشگر زینب دنبال یه محرم میگشت. محرمی نمونده یه وقت نگاه کرد به علقمه عباس بیا،،یه نگاه به گودال قتلگاه داداش بیا،،نگاه به خیمه ی دارالحرب علی اکبر، اباالفضل.. ای حسین......* ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•کاروان ز دور می آید... و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده نفسِ حاج عباس حیدرزاده•✾• کاروانی ز دور می آید میزند خیمه در دل صحرا همه در زیر سایه ی خورشید همه در فکر قسمت فردا یک به یک مشکهایشان سیراب و عَلَم در کف علمدار است اثری نیست از بلا اکنون بخت با کودکانشان یار است با قدم روی زانوی اکبر بانو آید فرود از محمل ناگهان پیش چشم آیینه ها می‌کشد آهی آتشین از دل *تا عمه ی سادات پاشو رو زمین گذاشت آه کشید ...* اینجا کجاست جگر زینب می‌سوزه اینجا کجاست دل زینب و آتش زده مگر این خاک تشنه نامش چیست *چرا شاعر میگه خاک تشنه ؟این خاک تشنه ی خونِ این خاک تشنه ی بدن اربا اربا ست.. این خاک تشنه ی بدنی که زیر سم اسبها میره..* مگر این خاک تشنه نامش چیست مردمی نینوا بخوانندش البته نام دیگری هم هست عده ای کربلا بخوانندش *تا گفتن کربلا دیدن ابی عبدالله بلند بلند گریه کرد. "اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاء"میدونی روز دوم چرا جگرت میسوزه میخوای بیشتر گریه کنی ؟برای اینکه اربابابمون ابی عبدالله تا نام کربلا رو شنید بلند بلند گریه کرد آی حسین،حسین، حسین..* روزگاری نام این زمین غربت را روزگاری شنیدم از مادر آری آن روز خوب یادم هست اشکهایی که دیدم از مادر چی دیدی بی بی جان یا زینب؟ آری ،آری آن روز خوب یادم هست خون داره از جسم بی کفن می‌باره مادر از جسم بی کفن می‌گفت اشک میریخت پیش چشمانم از تو و غارت بدن می‌گفت از لب تشنه ای که خونین است از ملاقات‌ سنگ و پیشانی زلف خورشید و دست طوفانها روی نی عالمی پریشانی *امروز تا ابی عبدالله فرمود: همین جا خونهای ما رو میریزند، همین جا جوانهای ما رو به شهادت میرسونن، روایت داره بی بی زینب گریبان پاره کرد. سیدا عمه جانتون به صورتش لطمه میزد. تا زنها و بچه ها دیدن بی بی داره گریبان پاره میکنه به صورت میزنه گریبان چاک میده زنها هم گریه کردن.. همه همه ،همه گریه کردن بگم یا بی بي زینب،هنوز اتفاقی نیفتاده گریبان پاره میکنی ،گریبان پاره کردن رو بذار بر اون موقعی که میایی بالای بلندی یه نگاه میکنی میبینی شمر روی سینه ی حسینه...* خودم دیدم ز بالای بلندی حسینِ تشنه لب را سر بریدند *تا نگاه کرد دید شمر روی سینه ی حسینش نشسته دیگه طاقت از کف داد دیدن هی بی بی مینشیند و بلند میشه هی صدا میزنه حسین ،حسین...* آتش است اینجا نسوزی چون سپند یا برو یا چشمهایت را ببند *اونقدر مضطر شده بود بی بی روشو کرد به طرف دشمن خدا عمر سعد جوری با عمر سعد ملعون حرف زد که دل سنگ ایت نانجیب رو آب‌ کرد اشکش جاری شد... فرمود: "أَیُقْتَلُ ابُوعَبْدِاللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ؟" دارن حسین من رو سر میبرن و تو نگاه میکنی ؟تا دید اون نانجیب روش رو برگردوند ،بی بی دیگه چکار کنه یه خانم دست تنها. روش رو کرد طرف لشکر فرمود: "اما فیکم مسلم؟"آیا یه نفر مسلمون بین شما نیست؟ یکی بداد حسینم برسه دارن حسین من رو سر میبرن،کسی جواب زینب رو نداد بگم چکار کرد زبان حال رو کرد به طرف شمر ملعون...* گفت ای نامرد کمتر بین خون تابش بده یا مبر سر از تنش یا لااقل آبش بده *دید میره رو سینه محاسن رو تو دست میگیره..حالا بگو ای تشنه لب حسین....* ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
🔴هواشناسی اعلام کرد : هوای مهدی فاطمه را داشته باشید خیلی تنهاست 🟢سلامتیش ۵ تا صلوات خجالت نکش رفیق کپی کردنش عشق میخواد❤️
‍ 🌼صدای هلهله ی عاشقانه.... ویژهٔ سالروز ازدواج امیرالمؤمنین وحضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده صدای هلهله‌ای عاشقانه می‌آید صدای پای تغزل، ترانه می‌آید بهشت خنده کنان، این میانه می‌آید خدا به شوق در این آستانه می‌آید حدیث وصل دو دریا عجب شنیدنی است عروسی علی و فاطمه چه دیدنی است از این به بعد، دو عاشق کنار هم هستند تجلّی هم و آیینه‌دار هم هستند به روی سفرۀ خود نان بیار هم هستند چو کوه پشت هم و دوستدار هم هستند دوباره پوزۀ شیطان شکست، شکر خدا عروسی علی و فاطمه است، شکر خدا از این وصال مبارک خدا هدف دارد چقدر حضرت خاتم به دل شعف دارد دلم هوای ضریح شه نجف دارد عروسی علی و فاطمه است، کف دارد به بزم عشق همه عاشقانه دف بزنید برای خاطر داماد باز کف بزنید کنار سفرۀ عقد، این عروس گل سیما زکیّه، طاهره، انسیّه، فاطمه، زهرا نشسته اذن «بلی» تا بگیرد از بابا پدر اجازه گرفت از خدای جلّ علا بساط خطبه از این اذن تا فراهم شد علی به فاطمه‌اش تا همیشه محرم شد * چه شبیه امشب برا مولا برا حضرت زهرا برا پیغمبر.. خدایا! انقد دل امیرالمؤمنین شاده برای اولین بار امشب، فاطمه رو می‌بینه روبند و کنار می‌زنه ..سلام عزیز دلم..!* بگیر دامن پر برکت پیمبر را بپاش بر سر امّت، گلاب قمصر را گره زدند به هم عادیات و کوثر را کشانده‌اند به دنیا بهشت و محشر را از این وصال، غدیر از گزند ایمن شد نوشته‌اند که تکلیفِ شیعه روشن شد نوشته‌اند که شیعه نشانه‌ای دارد شراب کوثریِ جاودانه‌ای دارد کبوتری شده و آشیانه‌ای دارد برای گریه و شادی بهانه‌ای دارد تمام عمر دلم زیرِ دِین می‌آید از این وصال مقدّس حسین می‌آید سخن ز عشق که باشد، شراب شیرین است برای تشنۀ عشق، آفتاب شیرین است کنار یار، خوشی و عذاب شیرین است سلام‌های بدون جواب، شیرین است اگر که فاطمه باشد کنارِ شیر خدا زمان فتنه، شود ذوالفقار شیر خدا زمان فتنه قمر در مِحاق می‌افتد تبر به جان درختان باغ می‌افتد میان امّت احمد، نفاق می‌افتد و آن دوشنبۀ شوم اتّفاق می‌افتد که درب خانۀ زهرا شکسته می‌شود و دو دست حیدر کرار بسته می‌شود و خدا کند که نبینی قیامتی را که کنار خانۀ حیدر جماعتی را که شکسته‌اند دری را، نه! ساحتی را که شکست ضربهٔ آن درب، قامتی را که پس از سه ماه علی نیمه شب، غریبانه به دست قبر سپردش، عجب غریبانه *گفت مگه چقد گذشته تو نه سالت بود توو خونه‌ی من اومدی...ببخشید ها شادیم امشب خب!بذار دو دیقه برا پدر و مادرمون گریه کنیم...مثل فردا و مثل امروز و مثل دیشب دست توو دست هم گذاشتن فاطمه نه سالش بود.گفت تا عمر دارم همه‌ی وجودمو خرجت می‌کنم.امیرالمؤمنین هم گفت همه‌ی وجودمو نذرت کردم عزیز دلم..پیغمبر هم گفت ان‌شاءلله به پای هم پیر بشین...اما نبودی یا رسول‌الله..همه‌ی عالمو جمع می‌کردن.. مثل فاطمه، مدافع امیرالمؤمنین گیر نمی‌اومد توو این نه سال لحظه‌ی آخر.. شبِ آخر لحظه‌ی تدفین گفت: مگه چند سال گذشته شبی که پیغمبر تو رو به من سپرد تو اینجوری نبودی، چرا سه ماه، روو از من گرفتی؟ مگه میشه هجده سالگی موهات سفید بشه فاطمه جان! اما دید توو لحظه‌ی غربتش یه صدایی میاد"لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ" یعنی علی جان امانتیمو به من برگردون...* ای بیابان، گِل ز اشکِ جاری‌ات آفرین بر این امانتداری‌ات «دستا رو بالا بگیرید..سه مرتبه بلند بگو: یا زهرا(س)..»
‍ 🌼شب، شبه شور و... ویژهٔ سالروز ازدواج امیرالمؤمنین وحضرت زهرا سلام الله علیها شب شبه شور وشادیه ان شاءالله مبارکش باد شب یه عهد ازله ان شاءالله مبارکش باد همون شبی که فاطمه به مرتضی گفته بله ان شاءالله مبارکش باد فاطمه میشه امشب چشم وچراغ خونه به پاشده جشن ساده وعاشقونه چه خونه ایی که خاکش آرزوی بهشته خداخودش این عقد و تو آسمون نوشته شبِ پیوند دو نوره چشم بد ان شاء الله دوره روی لبا تبارکه مبارکه و مبارکه فرشته اومده زمین عروس و دوماد و ببین ان شاءالله مبارکش باد علی به خونه می بره ان شاءالله مبارکش باد ساقه ی سبزِ یاسشو کی دیده اینجوری عروس هدیه بده لباسشو ان شاءالله مبارکش باد شبیهه این عروسی ندیده این قبیله که ساقدوش دومادش حضرت جبرئیله علی میگه به زهرا تاج سری عزیزم فاطمه میگه آقا هستی امو  پات میریزم «ان شاءالله مبارکش باد» «یاعلی و یاعلی و یاعلی و یاعلی»
‍ از سن کودکی شده غم... و توسل به راوی دشت‌کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام  از سن کودکی شده غم آشنای من باد خزان وزیده به دولت سرای من بغض و شرر گرفته مسیر صدای من بالا گرفته کار دل و گریه های من اهل زمانه غصه به قلبم رسانده اند بر روح و جان من غم و غربت چشانده اند من را به روی مرکب سمّی نشانده اند از زهرِ زینِ اسب ورم کرده پای من بر روی خار سخت مغیلان دویده ام از ابن سعد و حرمله طعنه شنیده ام هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیده ام این روضه هاست گوشه ای از ماجرای من بازار و ازدحام نرفته زِ خاطرم آتش زِ پشت بام نرفته زِ خاطرم بزم حرام شام نرفته زِ خاطرم یادم نرفته چشم ترِ عمه زینبم آتش گرفته بود ، پرِ عمه زینبم یادِ لباس شعله ور عمه زینبم من روضه خوان غربت عمه رقیه ام مردم شکست، حرمت عمه رقیه ام آه … از شبِ شهادت عمه رقیه ام یاد غروب کرب و بلا زار و مضطرم آن خاطرات می گذرد از برابرم یک عمر یاد تشنگی جدِّ اطهرم :محمدجواد شیرازی
‍ عاشقی همجوارت.... و توسل به راوی دشت‌ کربلا حضرت  امام‌ محمد باقر علیه السلام عاشقی همجوارت نیست همدمی هم کنارت نیست حتی، شب عزاداریت کسی پیش مزارت نیست «وای وای وای ..» تو ذهن خودم حرم میکشم میام و غبار مرقدتو به روی چشِ ترم میکشم آه از بی یاری آه غصه داری آه از زهرِ کاری «غریب آقام غریب آقام ... » (امام زاده‌ی آبادی‌ام حرم دارد ولی امامِ غریبم هنوز بی‌حرم است) تو هنوزم عزاداری گریه‌ی بی‌صدا داری هر روز واسه خودت آقا روضه‌ی کربلا داری «وای وای وای ...» دلت از عطش کبابه هنوز تو خاطرِ تو تَلَظّی و گریه‌های گُلِ ربابه هنوز آه از کربلا آه وا عطشا آه کو مشکِ سقا «غریب آقام غریب آقام ... » دیدی سنگ روی بامو ناسزاها و دشنامو میشه مگه فراموش کرد کوچه پس کوچه‌ی شامو «وای وای وای ...» با رنج و عذاب با حال خراب با دستای بسته نانجیبا کشوندنمون به بزم شراب آه از اسارت آه از جسارت آه شکسته حرمت «غریب آقام حسین حسین ...»
|⇦•منم آن‌گناهکاری... و توسل ویژهٔ روز عرفه اجرا شده ۱۴۰۳به نفسِ استاد حاج منصور ارضی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ منم آن گناهکاری به سوی تو دوان است تویی آن بزرگواری که کریم و مهربان است تو همیشه در فرازی، گدا نوازی که در اوج بی‌نیازی نگران بندگان است تو اگر مرا برانی در دیگری نکوبم که به غیر از آستانت همه جا پر از زیان است عرفه ز راه آمد گل فاطمه نیامد همه عمر جز تو یارب چه کسی رفیق من بود تو امان من نباشی چه کسی مرا امان است تو خدای مرتضایی تو همیشه با وفایی خوشم اینکه خاک پای پسر ابوترابم همه عمر سایه‌ بانم علم حسین جانم نکند خدا نکرده نرسم به اربعینش دل عاشقان از الآن نگران آن زمان به فدای ان امامی که نشسته در بیابان دل اوست غرق ماتم نگران کاروان است نگران کاروانی که پر از مخدٔرات است نگران پرده‌ای که روی محمل زنان است به فدای آن نگاهی که به آن سه ساله دارد به فدای اشک‌هایی که ز چشم او روان است به فدای آن شهیدی که نخورد آب و جان داد ز غمش هنوز زهرا شب جمعه روضه خوان است پسرم به تو جفا شد، سرت از قفا جدا شد به خدا عطش دلیل تَرَک لبت نبوده ترک لبت برای ضربات خیزران است ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•با دلی سوخته... و توسل ویژهٔ روز عرفه اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ کربلایی حمید عسکری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ با دلی سوخته و کوه گناه به حریم تو پناهنده شدم تا که دیدم تو بغل وا کردی از همه غیر تو دل کنده شدم سفره ای قدر گناهکاری خویش رو به احسان تو انداخته ام دامنم را بتکانم یعنی هر چه داده‌ای همه را باخته ام *تو رو خدا غافل نشید راست راستی امروز حسین پای کار..* بین اسما تو با یا ستار روزگاریست که مانوس‌ترم هرچه دیدی ز همه پوشاندی راه دادی که بیایم به حرم گشتم و هیچ کسی غیر خودت بار افتاده من را نخرید در رفاقت همه جا میارزد منت مثل تو دلدار کشی رسم این است که هرچیز شکست دیگر از قدر و بها می‌افتد در عوض تا که دلی می‌شکند بین آغوش خدا می‌افتد صاحب سوز و مناجات یکیست می‌زنم این در آن در چه کنم من هوایی خراسان شده‌ام نگرانی محرم دارم دست بر دامن سلطان شده ام دوستانم همه رفتند حرم عرفه کرب و بلا دیدنی است در سرازیری باب القبله گریه مادر ما دیدنی است «حسین حسین..» مادری دست به پهلو آید تا کنار تن عریان حسین بعد گودال به هم ریخته است مثل گیسوی پریشان حسین «حسین حسین..» می‌زند ناله بنی چه کنم؟ بدنت هست سرت نیست حسین نعل تازه چه سرت آورده بین صحرا اثرت نیست حسین هرکی حال روزتو بدونه گریه می‌کنه مَردم اونه که برات زنونه گریه می‌کنه از بعد گودال زینبت شبونه گریه میکنه تا می‌بینه لباستو خونه گریه می‌کنه هر دفعه که دلم برات می‌گیره حسین میشینم نگاه به این لباس می‌کنم خواب می‌بینم همش دارم من داداش به شمر التماس می‌کنم خواهش می‌کنم برید کنار که من خودم خاکش می‌کنم *الهی به آبروی اون آقایی که امروز یه جوری گریه می‌کرد که روایت میگه اشکاش خیلی میومد عجب اشک ریختی امروزآقا جان به حق آقایی که دیروز راه افتاد رفت کربلا رفقا بدونید دعای عرفه شصت هجری نبودها این هرسال میگم سالها قبل عاشورا بود روز یوم التربیه روز هشت ذی الحجه آقاتون راه افتاد رفت کربلا چقدر نامه همراه ابی عبدالله بود حسین بیا آقا ولی یه حرفی مسلم زد صدا زد..* حسین! تا که خاکی نشده معجر زینب برگرد ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•ای امیر عرفه... و توسل ویژهٔ روز عرفه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای امیرِ عرفه ،دست من و دامانت جان به قربانِ تو و گردشِ آن چشمانت ای امیرِ عرفه ،حالِ مناجات بده بر گدایِ حَرَمت ،وقت ملاقات بده دل بیتاب مرا با نگهی تاب بده ای امیرِ عرفه، دیدهٔ پر آب بده ای امیرِ عرفه، بر سرِ راهت گردم گر بیائی به خدا، دورِ سرت می‌گردم ای امیرِ عرفه، تنگ غروب است بیا سر زدن بر فقرا ،سرزده خوب است بیا ای امیرِ عرفه ،حامیِ زهرا برگرد جانِ زهرا ،دگر از خیمهٔ صحرا برگرد ای امیرِ عرفه بر رخ من خنده بزن جانِ زینب، بده روزِ عرفه پاسخِ من آقا جان ای امیر عرفه، روح مناجات تویی مشعر و سعی و صفا مروه و میقات تویی ای امیرعرفه، ناز نکن چهره نما از پس پنجره باز نکن چهره نما ای امیر عرفه! ذکر مدام است بیا کار این عاشق دلخسته تمام است بیا «یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان » ای امیر عرفه دیدن رویت عشق است بودن امشب به خدا بر سر کویت عشق است ای امیرِ عرفه، فیض دمَت را قربان دلِ دریایی لبریزِ غمت را قربان ای امیر عرفه، در عرفاتی امروز یا لبِ علقمه ی شاهِ فراتی امروز ای امیر عرفه هیئت ما نیز بیا روضهٔ تشنه لبی کُشته کنار دریا ای امیرِ عرفه، جانِ گل یاس بیا قدمی رنجه نما روضهٔ عباس بیا ای امیر عرفه شرح بده خود بر من سرِ عبّاس کجا ؟ضربِ عمودِ آهن *چنان عمود و بالا برد با تمام زور و بازوش پایین آورد. تن پاک و نورانیِ پسر امیرالمؤمنین با صورت روی زمین افتاد. ای وای.. هر کی میخواد بلند بشه با کمک دست بلند میشه. وقتی فهمید زهرا بالا سرشه روی خاکها غلت می‌زد..ای مادر ای مادر.. سری که شکسته من نمیدونم چطور سر نیزه زدن آنقدر که از روزی نیزه با سر افتاد با زلفاش به گردن اسب بستن قربون زلفای خونیت آقا جان...تکیه گاهِ حسینِ.. امروز روز مُسلمه اما دلهای ما علقمه هست..وقتی داشت دعای عرفه میخوند تکیه اش به شونهٔ عباس بود این دعای که تو میخونی حسین ایستاده خوند یه دستش روشونهٔ عباس ،یه دستش روبه آسمان ،خدا...بچه ها دورش ایستادن چند فراز که میگذره نگاه به صورت بابا می‌کنند تا حالا ندیدند اینطور حسین گریه کنه. میگه حسین دیگه اینطوری گریه نکرد تا کنار بدن علی اکبر.. دیدن آقا داره فریاد میزنه: "ولدي ولدي.." اونایی که مُحرِم میشن یه دونه به صورتت میزنی باید بری تاوانشُ بدی باید ذبح کنی گوسفندی و..یه دونه موهات کنده بشه باید بری جریمه اش بدی چون مُحْرمی ..به خدا اگه کسی محرم نباشه تو عرفات بشینه بفهمه مُیکشه خودشو ..آه جوانش گذاشت بدن پاره پاره یه زخم تو دست و پای بچه ات می‌بینی بیچاره میشی ..بدن یکی دوتا زخم نداره حسینم نگفتن ارباً اربا.. علی اکبر و گفتن بدن اربا اربا شد.. صورت و گرفتن تو صورتش میگن هفت تا ناله زد گفت جان بابا "ولدی ولدی.. یاعلي عَلئ الدُّنیا بَعدَک العَفٰا بعد تو اف بر این دنیا و زندگانی دنیا.. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅