برخی از دوستان و اساتید گرامی که در کانال خدمتشون هستیم و از تذکرات و نکات علمی شان استفاده میکنیم
نسبت به بیانی که درباره اقدام خالد بن ولید داشتیم، نکات و تذکراتی داشتند.
هرچند این تیکه بحث، خیلی محل توجه بنده نبود و عمده توجه به نوع مواجهه پیامبر با سپاهیان شکست خورده بود،
اما مجدد این مسئله رو در منابع متقدم و متاخر یه بررسی کردم.
در نهایت خودم جمع بندی قطعی ندارم اما چیزی که برای خودم روشن شد این هست که در تحلیل این مسئله دو نگاه وجود دارد:
عده ای مانند آیت الله سبحانی، تاکید بر عقب نشینی تاکتیکی خالد دارند و خیلی هم این را پرورش داده اند. یا مثلا آیت الله غروی در تاریخ تحقیقی اسلام، تقریبا چنین تفسیری دارند(ج4ص138) یا شهید بهشتی نیز قریب به همین تحلیل دارند.
اما عده ای دیگر مانند علامه سیدجعفر مرتضی، به شدت مخالفت چنین نگاهی هستند و معتقدند، یک عقب نشینی غیرتاکتیکی توسط خالد رخ داده. در واقع طرح پیامبر، مبارزه با شامیان بوده و خالد به خلاف خواست پیامبر، دستور به عقب نشینی داده است.
هر دو نگاه، برای خود قرائنی ذکر میکنند که اگر بخواهیم به جمع بندی نهایی برسیم، نیاز به تحقیق بیشتر دارد.
برخی دوستان هم تاکید داشتند که ای کاش مباحث در یک متن یا نهایت دو متن آماده میشد تا قابلیت انتشار داشت، لذا مباحث در دو متن خلاصه شد که در ادامه ارسال میشود.
💠 جنگ «موته» و عبرت مهم آن برای امروز ما
(بخش اول)
🔺منطقه #شامات که تحت نفوذ #پادشاهی_روم بود، برای پیامبر دارای اهمیت خاصی بود لذا حضرت در تلاش بود تا بتواند اسلام را تا آن مناطق نیز گسترش بدهد.
🔺به همین جهت، پیامبر در سال هشتم هجری و دو ماه پس از نبرد خیبر، «حارث بن عمير أزدى» را با نامه اى نزد فرمانروای شام فرستاد و خواست آنها را به اسلام دعوت کند.
وقتی «حارث» به منطقه «مؤته» رسيد، «شرحبيل بن عمرو غسّانى»، فرماندار مرزی آنجا، راه را بر او بسته و او را میکشد.
🔺مقارن اين جريان، حادثه جانگدازترى نیز رخ داد. اين حادثه، تصميم پيامبر را براى ادب كردن مرزنشينان شام كه آزادى #تبليغ را از مبلغان اسلام سلب نموده و ناجوانمردانه سفير پيامبر و سپاه تبليغ او را كشته بودند، جدى تر ساخت.
🔺در ماه ربيع سال هشتم، «كعب بن عمير غفارى» از طرف پيامبر مأموريت يافت كه با پانزده نفر كه همگى به سلاح تبليغ مجهز بودند، به سرزمين «#ذات_اطلاح» كه در پشت «وادى القرى» قرار دارد، روانه شوند و اهالى آنجا را به آيين يكتاپرستى و رسالت دعوت كنند.
🔺#سپاه_تبليغ در آن محل فرود آمده و با منطق نيرومند و محكم اسلام، آنان را به يكتاپرستى دعوت كردند. ناگهان مردم مخالفت شديدى با آنان كرده و به آنها حمله ور شدند.
🔺سپاه تبليغ، خود را در محاصره جمعيت انبوهى ديدند و جانانه از خود دفاع كرده و شهادت را بر ذلت و خوارى ترجيح دادند. فقط يك نفر از آنها كه با بدن مجروح در ميان كشتگان افتاده بود، نيمه شب از جاى خود برخاست و راه مدينه را پيش گرفت و جريان را به عرض پيامبر رسانيد.
🔺كشتن سپاه تبليغ و نیز سفیر حضرت،
بر رسول خدا سخت و دشوار آمد و سبب شد تا در ماه جمادى، #فرمان_جهاد توسط پیامبر صادر گردد و سپاهى مركب از سه هزار نفر براى سركوبى ياغيان و مزاحمان تبليغ اسلام اعزام شوند.
🔺پیامبر، #جعفر_بن_ابی_طالب را به عنوان فرمانده اصلی لشکر و #زید_بن_حارثه و #عبدالله_بن_رواحه را به عنوان جانشینان او تعیین میکند.
رسول خدا به لشکریان توصیه هایی کرده و تاکید میکنند ابتدا آنها را به #پذیرش_اسلام دعوت کنید.
🔺اگر پذیرفتند، از آنها بخواهید به مدینه هجرت کنند مانند مهاجرین، در غیر این صورت مانند اعراب مسلمان خواهند بود که در سرزمین خود مانده اند.
اما اگر اسلام را نپذیرفتند، به قبول #جزیه آنها را دعوت کنید، و در غیر این صورت، با آنها وارد #جهاد شوید.
🔺همچنین تاکید کردند:
اگر به کسی امان دادید، به آن پای بند باشید، به افرادی که در صومعه ها هستند آسیب نرسانید، متعرض زنان، کودکان و پیران نشوید، درختان را قطع نکرده و هیچ خانه ای را تخریب نکنید.
🔺بعد از حرکت سپاه اسلام، دشمن از این حرکت آگاه شده و یک لشکر بزرگ و عظیم از شامیان و رومیان(در نقل ها، حدود 100 هزار نفر نقل شده است) جمع کردند.
🔺وقتی مسلمانان متوجه لشکر بزرگ آنها شدند، در ورود به این جنگ مردد شده و بنا داشتند که از پیامبر کسب اجازه کنند
که #عبدالله_بن_رواحه، معاون دوم سپاه که شاعر و خطیبی بلیغ بود، سپاهیان را به نبرد #تشجیع کرد.
🔺او گفت آنچه از آن ترس داريد، همان است كه در جستجوى آن از خانه بيرون آمده ايد، يعنى: #شهادت يافتن در راه خدا،
ما به اتّكاى تعداد نفرات و امکانات با دشمن نمیجنگيم بلکه تنها اتّكاى ما خدا و اسلام است.
لذا یکی از دو راه مقابل ماست: یا #پیروزی و فتح یا #شهادت.
🔺این خطابه روح #جهاد را در لشکریان تقویت کرد و سپاهیان همراهی کرده و جنگ آغاز شد. سپاهیان اسلام نبردی شجاعانه داشته و با ایمان بالای خود، به دشمن نشان دادند که امکانات و ابزار آلات جنگی مهم نیست بلکه مهم، ایمان و اعتقاد به خداست. این روحیه بالای جهاد، به شدت در سپاهیان دشمن اثر گذار بود و آنها را به تعجب واداشته بود.
🔺پس از یک نبرد سنگین، سه فرمانده اصلی سپاهیان اسلام به شهادت رسیده و سپاهیان، #خالد_بن_ولید را که تازه مسلمان شده بود، به عنوان فرمانده خود انتخاب کردند.
خالد در لحظه ای بسیار حساس، تصمیم به عقب نشینی گرفت، و سپاهیان را به عقب بازگرداند.
🔺پيش از ورود رزمندگان به مدينه، گزارش هايى از وضع نبرد و #عقب_نشينى سربازان اسلام، به مدينه رسيده بود.
لذا وقتی سپاهیان به مدینه نزدیک شدند، پیامبر و مسلمانان به استقبال آنان رفتند و كودكان نيز دوان دوان به استقبال آمدند.
رسول خدا فرمود این کودکان را سوار كنند و خود نیز «#عبداللّه_بن_جعفر» را پيش روى خود سوار كرد.
ادامه دارد...
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 جنگ «موته» و عبرت مهم آن برای امروز ما
(بخش دوم)
🔺#واقدی در مغازی نقل میکند:
وقتی سپاهیان عقب نشینی کرده و از موته به مدینه بازگشتند، مسلمانان در استقبال از آنها، به رویشان خاك پاشیده و میگفتند: اى #فرار_کنندگان! از جهاد در راه خدا فرار کردید؟
(فجعل الناس يحثون فى وجوههم التّراب و يقولون: يا فرّار، أ فررتم فى سبيل اللّه؟)
🔺امّا واکنش پیامبر چیز دیگری بود. حضرت میگفت:
اينان از جنگ با کفار فرار نکرده اند، بلكه ان شاالله مجدد حمله و تلافی خواهند کرد.
(فيقول رسول اللّه(ص): ليسوا بفرّار، و لكنهم كرّار إن شاء اللّه!)
🔺اعتراض و سرزنش مردم نسبت به رزمندگانشان به حدی زیاد شد که برخی از آنان به خاطر همین سرزنش مردم، حتی به مسجد هم دیگر نمی آمدند.
«امّ سلمه» به زن «#سلمة_بن_هشام» که یکی از رزمندگان موته بود، گفت:
🔺چرا «سلمه» به نماز جماعت با رسول خدا و مسلمانان حاضر نمیشود؟ او پاسخ داد: به خدا قسم نمیتواند از خانه بيرون آيد، چون هرگاه كه بيرون می آيد، مردم او رو هو کرده و بر سر وى فرياد میزنند:
اى #فرارکنندگان! آیا از جهاد در راه خدا فرار کردید؟! لذا او ناچار در خانه نشسته است و بيرون نمى آيد.
(و لكنه لا يستطيع الخروج، إذا خرج صاحوا به و بأصحابه «يا فرّار، أ فررتم فى سبيل اللّه؟». حتى قعد فى البيت)
🔺ام سلمه این ماجرا را برای پیامبر نقل کرده و حضرت در پاسخ میفرمایند:
آنها در راه خدا #عقب_نشینی کرده اند تا ان شاالله دوباره به جنگ دشمن بروند. لذا به آنها بگویید از خانه خارج شوند.
(فذكرت ذلك أمّ سلمة لرسول اللّه(ص)، فقال رسول اللّه(ص): بل، هم الكرّار فى سبيل اللّه، فليخرج! فخرج.)
🔺واقدی در گزارش دیگری میگوید:
اهالی مدینه به شدت با سپاهیان رفتار بدی داشتند، به حدی که وقتی یکی از سپاهیان به خانه و خانوادهاش بازمیگشت و در میزد، آنها درب خانه را بروی او باز نمیکردند و میگفتند:
چرا با یارانت به مبارزه و جهاد با دشمن نپرداختی و پیش نرفتید؟
(لقيهم أهل المدينة بالشرّ حتى إنّ الرجل لينصرف إلى بيته و أهله، فيدقّ عليهم الباب فيأبون أن يفتحوا له، يقولون: ألا تقدّمت مع أصحابك؟)
🔺بعد میگوید: کسانی که از اصحاب بزرگ پیامبر بودند، از روی #شرم در خانههایشان نشسته و بیرون نمی آمدند تا اینکه پیامبر برای هرکدام از آنها به صورت فردی پیام میفرستاد و میگفت:
شما در راه خدا دلیری کرده و #عقب_نشینی کرده اید و دوباره برآنها خواهید تاخت ان شاالله، لذا از عقب نشینی خود #خجالت نکشید!
(فأما من كان كبيرا من أصحاب رسول اللّه(ص)فجلس فى بيته استحياء حتى جعل النبىّ(ص) يرسل إليهم رجلا رجلا، يقول: أنتم الكرّار فى سبيل اللّه!)
🔺البته در اینکه تصمیم #خالد_بن_ولید به عقب نشینی، یک تصمیم درست بود یا غلط، یک #عقب_نشینی_تاکتیکی بود یا #عقب_نشینی_غیرتاکتیکی، اختلاف است و دو نظر در مسئله وجود دارد:
1️⃣ آیت الله #سبحانی در کتاب فروغ ابدیت و عده دیگری از اندیشمندان، این عقب نشینی را تاکتیکی و امر درست و صحیح و قابل دفاع میدانند
2️⃣ اما علامه #سید_جعفر_مرتضی در کتاب الصحیح من سیره النبی و عده دیگری از اندیشمندان، این عقب نشینی را غیر تاکتیکی و خراب کننده طرح پیامبر میدانند.
🔺برای هر دو نظریه میتوان قرائنی پیدا کرد اما فعلا محل بحث ما نیست.
در هر صورت، این عقب نشینی را چه تاکتیکی و چه غیرتاکتیکی بدانیم، مدل مواجهه مردم و پیامبر با سپاهیان درس آموز و به شدت برای امروز ما، #عبرت_انگیز است.
🔺از آنجا كه عقب نشینی با احساسات افتخار آفرين مسلمانان و شهامت ذاتى و اصيل آنان تطبيق نمیكرد، این کار در نظر مسلمانان جلوه خوبى نداشت و يك كار زيبا تلقى نگرديد.
لذا با شعارهای زننده و «#فراری» خواندن آنان، به استقبال سپاهیان رفتند.
🔺البته این برخورد، حاكى از #روح_شهامت و مجاهدتى است كه ايمان به خدا و روز رستاخيز در آنها پديد آورده بود؛
به گونه اى كه كشته شدن در راه خدا را بر چنين عقب نشينى ترجيح میدادند، اما مهم نوع مواجه پیامبر با این مسئله است.
🔺تمام تلاش حضرت این است تا در شرایط موجود، بهترین تصمیم را بگیرد. اگر این سرزنش های مردم ادامه میافت، اساسا روحیه سپاهیان شکسته شده و امیدی به اقدامات آینده نبود
لذا حضرت با تغییر رویکرد، سپاهیان را آماده نبردی بعدی کرد.
پس از آن، هم مکه فتح شد و هم در سال نهم هجری، مجدد سپاهیان اسلام در #جنگ_تبوک به سراغ شام رفته و بدون جنگ، یک #پیروزی_بزرگ را نصیب خود کردند.
🔺عجیب اینکه امروز، عده ای بواسطه از دست رفتن #سوریه، شروع به سرزنش سپاهیان و فرماندهان نظامی کرده اند.
همین قدر عجیب. آن هم در میانه جنگ و مبارزه...
باشد که ما نیز از این کنش پیامبر، برای امروز خود درس و عبرت ها بگیریم...
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 «نعیم بن مسعود»های امروز را میشناسیم؟
▪️جنگ «بدر الموعد» و عبرت های آن
🔺#ابوسفیان پس از اتمام #جنگ_احد، روبه لشکریان اسلام گفت، یک سال بعد در منطقه #بدر دوباره بیاییم و با هم به نبرد بپردازیم. این رسمی بین اعراب بود و پیامبر نیز پذیرفت.
🔺سال بعد که موعد قرار رسید، پیامبر، لشکری 1500 نفره برای این نبرد آماده کرده بود،
اما ابوسفیان به چند دلیل بنا نداشت به این جنگ برود ولی میخواست فضا به نحوی باشد که از سمت لشکریان اسلام این جنگ لغو بشود، نه از سمت خودشان، چون اگر مسلمانان بیایند و قریش نباشد، مسلمانان را #جسور میکند.
به همین جهت، ابوسفیان #جنگ_نرم و #شناختی را پیوست کار خود کرد.
🔺مثلا هر كس نزد او می آمد و قصد رفتن به مدینه را داشت، ابوسفیان در ظاهر به او میگفت:
▫️ما تصميم داريم با سپاهى بزرگ به جنگ با محمد برويم.
▫️این افراد نیز وقتی به مدینه میرسیدند و مىديدند كه اصحاب پيامبر هم مشغول آماده ساختن خود براى جنگ هستند، مىگفتند:
▫️ما وقتى ابوسفيان را ترك كرديم، مشغول جمع کردن سپاهی عظیم بود و ميان هم پيمانان عرب خود به راه افتاده بود كه آنها را به جنگ با شما بياورد. این دست از خبرها، #ترس و #وحشتی میان مسلمانان ایجاد کرده بود.
🔺از طرفی، با تحریک امثال «#نعیم_بن_مسعود» و #تطمیع عجیب مالی، او را به میان مسلمانان فرستاد تا با #تئوریزه_کردن_اندیشه_ترس و بزرگنمایی قدرت مشرکان مکه، آنان را از این جنگ پشیمان کند.
🔺نعیم بن مسعود سرها را تراشیده و به بهانه #عُمره به مدینه رفت تا ماموریت جدیدش را دنبال کند. او به مسلمانان میگفت:
▫️من تازه از مکه آمده ام، قریش سپاهی بزرگ برای نبرد با شما آمده کرده که شما به هیچ وجه نمیتوانید مقابل آنها #مقاومت کنید.
▫️به نظرم اگر شما همين جا بمانيد و از خانههاى خود بيرون نرويد، به سود خود شماست. آنها دفعۀ قبل به خانه و سرزمين شما آمدند ولى فقط تعداد كمى از شما سالم مانديد و ديديد كه #سران_شما(مانند حمزه) هم كشته شدند و خود محمد هم به سختى زخمى شد، حالا مىخواهيد از شهرتان بيرون رفته و در سرزمين ديگرى با آنها نبرد كنيد؟ این تصمیم شما بسیار عجیب و خطرناک است. به خدا قسم، گمان نمىكنم حتى يك نفر از شما به سلامت بازگردد.
🔺سخنان نعیم، بسيارى از اصحاب پيامبر را #ترساند و حداقل نتیجه آن این بود که نسبت به خروج از مدینه برای جنگ، یک حس اکراه و ناراحتی و #ناخوشی درون مسلمانان ایجاد کرد و به مرور این حس اکراه و ناخوشی، در گفتار مسلمانان نیز هویدا شد و عملا نگاه نعیم را تصدیق کرده و یا هرکه چنین حرفی میزد، او را تایید میکردند.
🔺#منافقان و #يهوديان از این اتفاق بسیار خوشحال بودند. وقتی اين اخبار به اطلاع پیامبر رسيد، حضرت به حدی تحت فشار اجتماعی بودند که میترسیدند کسی همراه ایشان به این جنگ نیاید.
اما تصمیم حضرت، مقاومت در مقابل جریان نفاق بود لذا با سلسله اموری، به تقابل با آنها پرداختند.
🔺پیامبر وقتی شاهد تردید و ترس عده ای از مردم شد، خطاب به مردم تاکید کرد:
حتی اگر یک نفر هم همراهش نباشد، به این جنگ خواهد رفت.
نتیجه این اقدامات، #نصرت_الهی و #قوت_قلب مسلمانان شد.
🔺از #عثمان نقل است كه مىگفت: قبلا در دل هاى ما ترس افكنده بودند، به نحوی كه هيچ كس بنای رفتن به جنگ را نداشت، تا اينكه خداوند چشمان مسلمانان را روشن كرد و ترسى را كه #شيطان در دل ها انداخته بود، بزدود و مسلمان ها بيرون آمدند.
🔺خداوند نیز پیرامون همین حادثه آیه 173 آل عمران را نازل فرمود که عده ای[=نعیم بن مسعود] به دنبال ایجاد ترس در بین مسلمانان بودند اما نتیجه نهایی اقدام آنها، افزایش ایمان مسلمانان و اتکای به خدا بود.
🔺ابوسفیان نیز با اینکه بنای جنگ نداشت، اما در یک #عملیات_فریب، با لشکری دو هزار نفره، از مکه خارج شد تا مسلمانان بدانند که قریش قصد جدی برای جنگ دارد، اما لشکر را به منطقه ای غیر از محل قرار هدایت کرد.
🔺اما در نهایت، وقتی مسلمانان به محل قرار آمدند، خبری از لشکریان قریش نبود لذا این جنگ، بدون درگیری به سود مسلمانان، پایان یافت. قریش بواسطه آن، متهم به ترس و خلفه وعده شد لذا مجبور شدند برای اعاده حیثیت، #جنگ_احزاب را طراحی کنند.
📚 المغازی، واقدی، ص384؛ (مطالعه خلاصه متن)
📌 پ.ن:
آیا «نعیم بن مسعود»های امروز را میشناسیم؟ کسانی که با استفاده از همین حربه، به دنبال گفتمان سازی و تئوریزه کردن اندیشه ترس و ناامیدی و رخوت و سستی در بین مسلمانان اند.
کسانی که با شعار «#عقلانیت»، ترس خود را توجیه کرده و #طرح_ولیّ را بهم میریزند.
ای کاش از این حوادث عبرت گرفته و دچار #خطاهای_راهبردی، در چنین موقعیت حساسی نشویم...
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 «نعیم بن مسعود»های امروز را میشناسیم؟ ▪️جنگ «بدر الموعد» و عبرت های آن 🔺#ابوسفیان پس از اتمام #جن
📌تذکر:
▫️همین «#نعیم_بن_مسعود» که در اینجا با تطمیع، به عنوان عامل #نفوذی قریش ماموریت داشت تا مسلمانان را دچار ترس و ارعاب کند، تا به جنگ با قریش نروند،
▫️در میانه جنگ احزاب، به صورت پنهانی اسلام آورد و پیامبر به او ماموریت داد تا میان قریش و یهودیان تفرقه اندازد. او نیز چنین کرد و اقدام او، عاملی مهم در شکست قریش و یهود به شمار میرود.
🔰#ابن_هشام نقل میکند: نعيم بن مسعود در میانه جنگ احزاب، نزد پیامبر آمد و گفت:
اى پيامبر خدا! من مسلمان شدهام و قوم من از اسلام آوردنم خبر ندارند. هر مأموريتى كه بدهید، انجام خواهم داد.
🔸پیامبر نیز به او ماموریت داد تا به ميان دشمن برود و بین آنها #اختلاف انداخته و اتحاد آنها را بشکند. لذا نعیم نزد #یهودیان_بنى_قريظه رفت. او در جاهليت با بنى قريظه رفاقت داشت. به آنان گفت: اى بنى قريظه! شما از دوستى من با خودتان و صميميتى كه با هم داريم، آگاهيد.
🔸گفتند: درست مىگويى. تو نزد ما بىاعتبار نيستى. نعيم به آنها گفت: وضعیت شما با قريش و غطفان، یکسان نیست. آنها از جای دیگری به اینجا آمده اند و اگر در جنگ پیروز نشوید، آنها به سرزمین خود بازمیگردند اما این شما هستید که باید در این منطقه زندگی کنید اما وقتی آنها رفتند، شما با مسلمانان تنها میمانید و از پس آنها بر نخواهید آمد.
🔸پس، در كنار مشركان نجنگيد، مگر آن كه تعدادى از بزرگان و سران آنها را به عنوان #گروگان از آنها بگيريد كه به عنوان #وثيقهاى در دست شما باشند، تا به اتّكاى آن در كنار قريش با محمّد بجنگيد.
بنى قريظه نیز نظر نعیم را پسندیدند.
🔸نعيم سپس نزد #قريش آمد و به ابوسفيان و ديگر سران قريش گفت: شما مىدانيد كه من با شما دوست هستم و مرا با محمّد كارى نيست. موضوعى شنيدهام كه وظيفۀ خود ديدم از باب خيرخواهى، آن را به شما برسانم؛ امّا از من نشنيده بگيريد.
🔸گفتند: باشد. نعيم گفت: بدانيد كه يهوديان از رفتار خود با محمّد پشيمان شدهاند و به او پيغام دادهاند كه: «ما از كردۀ خود، پشيمان شدهايم. آيا اگر تعدادى از اشراف و بزرگان دو قبيلۀ قريش و غطفان را بستانيم و به شما بدهيم تا گردنشان را بزنيد و سپس در كنار شما با باقى ماندۀ آنها بجنگيم تا آن كه ريشهكن شوند، از ما خشنود مىشوى؟» و محمّد به آنها پيغام فرستاده كه: آرى.
🔸بنابراين، اگر يهود از شما خواستند تعدادى از رجال خود را به عنوان گروگان در اختيارشان بگذاريد، حتّى يك نفر را هم نفرستيد.
🔸نعيم سپس نزد #غطفان آمد و گفت: اى غطفانيان! شما ايل و تبار من هستيد و بيشتر از همۀ مردم دوستتان دارم و فكر نمىكنم به من بدگمان باشيد. گفتند: درست است. ما به تو بدگمان نيستيم.
گفت: پس، از من نشنيده بگيريد. گفتند: بسيار خوب! موضوع چيست؟
🔸نعيم، همان سخنانى را كه به قريش گفته بود، به غطفان نيز گفت و از همان چيزى كه قريش را بر حذر داشته بود، آنان را نيز بر حذر داشت.
🔸همین کنش نعیم منجر به اختلاف میان قریش و یهودیان شد.
قریشیان نزد بنى قريظه آمده و گفتند: اسبان و شتران ما از بين رفتهاند لذا فردا صبح، آمادۀ جنگ شويد تا با محمّد پيكار كنيم.
🔸بنى قريظه گفت: فردا شنبه است و ما در اين روز، دست به هيچ كارى نمىزنيم. البته ما زمانى در كنار شما با محمّد مىجنگيم كه تعدادى از بزرگان و رجال خود را به ما گروگان دهيد كه به عنوان وثيقهاى در دست ما باشند. در اين صورت با محمّد مىجنگيم.
🔸قريش و غطفان نیز در واکنش به پاسخ آنها بهم گفتند: به خدا سوگند، حرفهايى كه نعيم بن مسعود میگفت، درست بود. لذا به بنى قريظه پيغام فرستادند كه: به خدا سوگند، ما حتّى يك نفر از افراد خود را در اختيار شما نمىگذاريم.
🔸بنى قريظه نیز در واکنش به پاسخ قریش بهم گفتند: حرفهايى كه نعيم بن مسعود میگفت، درست بود. لذا به قریش و غطفان پيغام دادند: به خدا سوگند، تا گروگان در اختيار ما نگذاريد، همراه شما با محمّد نمىجنگيم.
🔸اینجا بود که اتحاد دشمن شکسته شد. قریشیان به سرزمین خود بازگشته و یهودیان نیز خود را کنار کشیدند و خداوند اینچنین مسلمانان را یاری بخشید.
📚 السیرة النبویة، ابن هشام، ج2، ص229
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 یک پدر و پسر؛ در دو جبهه حق و باطل
🔺#عتبة_بن_ربیعه که از سران لشکر کفر بود، در #جنگ_بدر در ابتدا تلاش کرد تا از بروز جنگ دوری کند و در برابر سپاه قریش ایستاد و آنان را به ترک جنگ دعوت کرد(متن خطبه عتبه از ابن هشام)،
🔺اما #ابوجهل برآشفته و گفت:
▪️«عتبه #ترسو است و با ديدن محمّد و اصحاب او، وحشت او را گرفته. ما كه هرگز برنمىگرديم. اما عتبة چون پسرش همراه محمد(ص) است و محمد(ص) نیز پسر عموی اوست، نمیخواهد پسر و پسر عمویش کشته شوند لذا میخواهد ما را بازگرداند.
▪️(فقال: انتفخ و اللّٰه سحره حين رأى محمدا و أصحابه، كلاّ و اللّٰه لا نرجع حتى يحكم اللّٰه بيننا و بين محمد، و ما بعتبة ما قال، و لكنّه قد رأى أن محمدا و أصحابه أكلة جزور، و فيهم ابنه، فقد تخوّفكم عليه)
🔺عتبه وقتی شنید ابوجهل او را ترسو خوانده، به شدت خشمگین شد و گفت:
«این ترسو به زودی خواهد فهمید که چه کسی #ترسو است.»
(فلما بلغ عتبة قول أبى جهل «انتفخ و اللّٰه سحره»، قال: سيعلم مصفّر استه من انتفخ سحره، أنا أم هو؟)
🔺عتبه از روی تعصب و از لج ابوجهل که او را ترسو خوانده بود، در حالیکه برادرش #شیبه و فرزندش #ولید او را همراهی میکردند، پیشقدم برای جنگ شد، تا نشان بدهد که ترسو نیست و از مسلمانان هم آورد می طلبید تا اینکه به ضربه شمشیر #علی(ع) و #حمزه کشته شد.
🔺واقدی میگوید: زمانیکه عتبه هماورد خواست، پسرش #ابوحذيفه براى مبارزه، آهنگ، او كرد. پيامبر(ص) به او فرمود: بنشين! در عين حال، هنگامى كه آن اشخاص به جنگ عتبه رفتند، ابوحذيفه نیز به پدر خود ضربتى زد.
(و كان عتبة بن ربيعة حين دعا إلى البراز قام إليه ابنه أبو حذيفة يبارزه. فقال له رسول اللّه(ص): اجلس! فلمّا قام إليه النفر أعان أبوحذيفة بن عتبة على أبيه بضربة)
🔺پس از اتمام جنگ بدر، پیامبر فرمان داد تا کشته های مشرکین را در چاهی از چاه های بدر بیندازند. هنگامی که جسد عتبه را به طرف چاه میکشاندند، پسرش ابوحذیفه که در سپاه اسلام حضور داشت ایستاده و تماشا میکرد.
🔺پیامبر به صورت ابوحذیفه دقیق شد و دید اندوه چهره اش را گرفته و رنگش تغییر کرده است. به او فرمود:
«ای ابوحذیفه گویا از دیدن کشته پدرت ناراحت شدی؟»
🔺عرض کرد: «نه، به خدا ناراحتی من به خاطر کشته شدن پدرم نیست بلکه چون او مردی فهمیده و با کمال و دانشمند بود، از این رو من امیدوار بودم که #نور_اسلام در دلش بتابد و به آیین اسلام #هدایت شود و اکنون که میبینم در حال کفر کشته شده است، اندوهگین شدم.»
(متن گزارش از ابن هشام)
رسول خدا برایش دعای خیر کرد و او را مورد تفقد قرار داد.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 نسیبه مازنیه، الگوی یک زن مبارز
🔺در #جنگ_احد، وقتی همه پا به فرار گذاشتند، تنها حدود 10 نفر کنار پیامبر ماندند که یکی از آنها همین #نسیبه_مازنیه بود. زنی مبارز که در جنگ احد، همراه شوهر و دو فرزندش پیامبر را همراهی کرده و مسئولیت #آبرسانی و #مداوای_مجروحان را به عهده داشت.
🔺نسیبه خود نقل میکند:
«چون مسلمانان فرار کرده و گريختند، من گِرد رسول خدا مىگشتم، پس شروع به جنگ كردم، گاه با شمشير و گاه با كمان از پيامبر(ص) دفاع مىكردم تا اينكه به سختى زخمى شدم.»
🔺#تفسیر_قمی نقل میکند: در احد، پس از فرار مسلمانان، پسر نسیبه نیز قصد فرار و عقب نشینی داشت که نسیبه جلوی او را گرفته و گفت: «ای پسر، کجا میروی؟ از خدا و رسولش فرار میکنی؟» و او را به جنگ بازگرداند.
🔺سپس یکی از دشمنان حمله کرد و پسرش را کشته و نسیبه برای انتقام گرفتن از او، شمشیر پسرش را برداشت و بر دشمن حمله کرد و او را کشته و انتقام پسرش را گرفت.
رسول الله(ص) فرمود: «درود بر تو ای نسیبه!». نسیبه در این جنگ، ضربه های متعدد و جراحات زیادی برداشت.
🔺یک روز پس از جنگ احد، وقتی مردم براى #جنگ_حمراء_الاسد فراخوانده شدند، نسيبه هم قصد شركت داشت و جامههايش را بر خود پيچيد، ولى به واسطۀ شدت خونريزى نتوانست شركت كند. پيامبر که از حمراء الاسد بازگشت، پيش از آنكه به خانه خود بروند، #عبدالله_بن_كعب مازنى را به احوالپرسى نسيبه فرستادند و از خبر سلامت او شادمان شدند.
🔺از پيامبر(ص) نقل است که مىفرمود:
در جنگ احد، هر وقت به چپ و راست خود نگاه میكردم، نسیبه را میديدم كه بر گِرد من مىجنگد و از من دفاع مىكند. مقام او از خیلی ها بالاتر است.
🔺پسر نسیبه نقل میکند در جنگ احد، پس از تعریف پیامبر از مادرم، مادرم به پيامبر گفت:
یا رسول الله! از خدا بخواه كه من را در #بهشت از دوستان تو قرار دهد.
آن حضرت نیز گفت: پروردگارا، ايشان را در بهشت از دوستان من قرار بده.
مادرم گفت: از اين پس هر چه در دنيا به سرم بيايد، مهم نيست.
📚 المغازی، واقدی، ج1، ص268 به بعد / تفسیر قمی، ج1، ص115.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 شمشيرهای کُند و فرسوده
▫️(در چرایی نگه داشتن مسئولین فرسوده)
🔺پس از انقلاب اسلامی جناحهای سیاسی متفاوتی عهدهدار امور بودهاند و مسئولیتها و مناصب گوناگون کشور بین سلیقههای مختلف فکری دست به دست شده است؛ در این میان اما بهکارگیری افرادی که احیانا تفکر چندان هماهنگی با انقلاب اسلامی ندارند، این پرسش را در اذهان عمومی ایجاد میکند که اگر این افراد با نظام و رهبری اختلاف نظر داشته و به توصیههای ایشان توجه نمیکنند، چرا همچنان در برخی مناصب کشور حضور دارند و برکنار نمیشوند؟
🔺چرا پس از اتمام مسئولیتهایی که با #رأی_مردم به دست آوردهاند، حیات سیاسی آنان در قالب مسئولیتهای انتصابی نظیر "#مشاور_رهبری" تداوم مییابد؟ چرا کسانی که علیرغم نظر رهبری، همه مقدّرات کشور را به خارج از مرزها گره زده و #خسارت_محض میآفرینند، همچنان مورد توجه رهبری بوده و به طور علنی طرد نمیشوند؟ چرا کسانی که مستقیم و غیرمستقیم به رهبری نظام طعنه و کنایه میزنند، همچنان در قاب دیدارهای بیت رهبری مشاهده میشوند؟
🔺یک پاسخ سطحی و ابتدایی به این سوالات که در میان بخش کوچکی از مردم نیز رواج دارد، این است که "همه مسئولان سر و ته یک کرباساند و اختلافات ظاهری آنان، سرپوشی برای فریب افکارعمومی است!" پاسخی که اگرچه ساده و عامهپسند است ولی برای کسانی که اندک اطلاعی از افکار و اقدامات مسئولان مختلف داشته باشند قابل پذیرش نیست؛ با این حساب پس چرا رهبری از چنین افرادی اظهار برائت نمیکنند؟ دلیل این همه اختلاف فکری و در عین حال عدم طرد آنان چیست؟
🔺ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه به نقل از #حضرت_امیر(ع)، حکمتی پیرامون لزوم حفظ و نگهداری دوستان اینچنین نقل میکند:
▫️«هرگاه دوستى داری كه برادرى و دوستىِ او را نمىپسندي، آن را آشكار نكن؛ چرا كه چنین دوستی، همچون #شمشير_كُندى در خانه آدمی است كه دشمن را مىترساند؛ و دشمن نمیداند که او شمشيری تیز و بُرنده است يا كُند و فرسوده.»
▫️(إذا كانَ لَكَ صَديقٌ و لَم تَحمَد إخاءَهُ و مَوَدَّتَهُ فَلا تُظهِر ذلِكَ لِلنّاسِ، فَإِنَّما هُوَ بِمَنزِلَةِ السَّيفِ الكَليلِ في مَنزِلِ الرَّجُلِ، يُرهِبُ بِهِ عَدُوَّهُ و لا يَعلَمُ العَدُوُّ أ صارِمٌ هُوَ أم كَليل.)
🔺واقعیت آن است که برخی از عناصر سابق مدیریت کشور همانند شمشیر کُند و فرسودهای هستند که هیچ کارکردی ندارند و در مبارزه با دشمنان، کار چندانی از دست این افراد ساخته نیست ولی صِرف حضور آنان در سپهر سیاسی کشور، این تلقی را برای دشمنان این مرز و بوم به وجود میآورد که با ایران متحد و یکپارچه طرف حساب بوده و نمیتوانند به آسانی در مسیر حرکت کشور اختلال ایجاد کنند.
🔺با همین تلقی است که ناچار میشوند در محاسبات خود نسبت به جمهوری اسلامی تجدیدنظر کنند؛ البته ناگفته پیداست کسانی که در کشور آشوب و اغتشاش به راه انداخته و به بهانه انتخابات، اصل نظام را هدف گرفته بودند، خارج از این قاعده هستند.
✍️مدیر عقال
🆔@eghaal
💠 در میانه جنگ، تو دل مردم را خالی نکن، امیدوار کن!
🔺مرحوم #کلینی در کافی به نقل از #عدى_بن_حاتم میگوید: هنگامى كه امیرالمومنین(ع) در #صفّين با معاويه رو در رو شد، صدايش را بلند مىكرد تا يارانش بشنوند و مىفرمود:
«به خدا سوگند، #معاويه و يارانش را خواهم كُشت!». آنگاه در آخر سخن، صدايش را آهسته مىكرد و مىگفت: «إن شاء اللّه!».
(وَاللّهِ لَأَقتُلَنَّ مُعاوِيَةَ و أصحابَهُ، ثُمَّ يَقولُ في آخِرِ قَولِهِ: إن شاءَ اللّهُ يَخفِضُ بِها صَوتَهُ)
🔺من نزديك ايشان بودم و گفتم: اى اميرمؤمنان! به درستى كه سوگند ياد كردى بر آنچه انجام مىدهى. سپس «ان شاء اللّه» گفتى. منظورتان از اين، چه بود؟
🔺فرمود: «جنگ، #نيرنگ[و #تاکتیک] است و من نزد مؤمنان، دروغگو نيستم. خواستم تا يارانم را بر دشمن #تهییج کرده و بشورانم تا #سُستى نكنند و به نبردِ با آنان، #رغبت پيدا كنند. پس در آينده، داناترين آنان، از اين سخنْ سود خواهد بُرد. إن شاء اللّه!».
(إنَّ الحَربَ خُدعَةٌ، و أنَا عِندَ المُؤمِنينَ غَيرُ كَذوبٍ، فَأَرَدتُ أن اُحَرِّضَ أصحابي عَلَيهِم؛ كَيلا يَفشَلوا، و كَي يَطمَعوا فيهِم، فَأَفقَهُهُم يَنتَفِعُ بِها بَعدَ اليَومِ إن شاءَ اللّهُ)
🔺بدان! خداوند، #موسى(ع) هنگامى كه او را به سوى #فرعون فرستاد، فرمود:«پس به آرامى با او سخن بگو تا متذكر گردد و بترسد»، در حالىكه خداوند مىدانست که فرعون نه متذكر مىشود و نه مىترسد؛ اما اين كار، موسى(ع) را بر رفتن بيشتر #تحريك مىكرد.
(وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَالَ لِمُوسى حَيْثُ أَرْسَلَهُ إِلى فِرْعَوْنَ: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى» وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهُ لَايَتَذَكَّرُ وَ لَا يَخْشى، وَ لكِنْ لِيَكُونَ ذلِكَ أَحْرَصَ لِمُوسى عَلَى الذَّهَابِ.)
📌پ.ن: توجه به سه نکته ناظر به این روایت، ضروری است:
1️⃣ در نگاه برخی، #شعار و تهیج احساسات، صرفا امری بی خود و حتی مضر است اما این روایت نشان میدهد، شعار در جای خودش بسیار لازم و ضروری است.
همین بزرگنمایی و شعارها، #تاکتیکی در #جنگ_روانی و روایی است که تو دل حریف را خالی کرده و #ترس را در وجود آنها ایجاد میکند و طبیعتا تحقق پیروزی را بیشتر میکند.
2️⃣ اینکه مردم باید حال مبارزه داشته و مطلع از واقعیات بوده و دچار تخیلات نباشند، امر درستی است اما اگر هر داده و اطلاعاتی که نتیجه اش #ناامیدی، #ترس و خالی کردن تو دل مردم باشد، قطعا مطرح کردنش مضر و #حرام است.
3️⃣ اینکه رهبر انقلاب اِخبار و #وعده_قطعی_پیروزی در آینده میدهند، گاهی ناظر به #سنت_های_الهی است که قطعا پیروزی برای متقین و اهل ایمان است، گاهی ناظر به #اطلاعات_میدانی و واقعی است اما گاهی «#جملاتی_انشائیِ_در_قالب_اخبار» است.
یعنی ای کسانی که مسئولیت های مختلف مرتبط با این حیطه دارید، قطعا این وعده من، متکی به تلاش های شماست. یعنی این وعده من در صورتی محقق میشود که شما تمام تلاش خود را بکار بگیرید، نه اینکه وعده من منجر به #تخدیر و بی خیالی شما بشود و بالعکس تلاش شما کمتر بشود.
در خاطرات یکی از شهدا آمده(شهید طهرانی مقدم یا شهید صیاد شیرازی) پس از بایدها و وعده های رهبر انقلاب، تلاش خود را بیشتر کرده و میگفتند: این بایدها و وعده های رهبری برای مردم عادی یک خبر از آینده است اما برای من، یعنی تو باید تمام تلاشت را بکنی که این وعده محقق بشود. این وعده رهبری یعنی سنگینی آن را بر دوش خود احساس کن و تلاشت را بیشتر کن.
در وعده های رهبری، همه ما باید چنین احساسی داشته باشیم و تلاش کنیم که این وعده ها تحقق یابد و وظیفه خود را به خوبی انجام ندهیم، نه اینکه وعده ها، ما را به تخدیر و سکون بکشاند.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اِنّـی اُحـبِّـکُ یــا سَیِــدنـا الــعَـزیــز...
اُذكُـــرنـا عِنـــدَ سَـيـــدِ الــشُــهَـــداء...
#شب_جمعه