eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
121.1هزار عکس
123.7هزار ویدیو
208 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله القاصم الجبارین
ساعت 6 صبح پرواز🛫 داشت و شب قبلش در یکی از اتاق‌ها نشست #وصیت نامه نوشت. هیچ وقت برای سفر رفتن ساک
2⃣5⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰اولین باری که بعد از چهره آقاحجت را دیدم خیلی نورانی✨ و زیبا شده بود، خیلی دوست داشتم یک ساعت با خلوت کنم، با اقای برزگر هماهنگ کردم، نزدیک به 20 دقیقه با ایشان تنهایی👤 صحبت کردم. 🔰به آقاحجت گفتم مرا هم کرده و در تربیت فرزندان کمکم کند تا فرزندانم نیز بتوانند "راه پدرشان" را ادامه دهند. امروز مطمئنم آقا حجت بیشتر از زمانی که زنده بود من را در این راه کمک می‌کند👌 حضورش را در زندگی حس می‌کنم😍 🔰یک روز هنگام دیدن فیلم پدرش📺 گریه می‌کرد و می‌گفت من می‌خوام، خیلی مستاصل شدم از طرف دیگه محمد حسین پسر کوچک شروع کرد به گریه کردن😭 نمی‌دانستم چه کار باید کنم؟ 🔰به عکس آقا حجت نگاه کردم و گفتم: خودت یه کاری کن این بچه‌ها آرام شوند😢 چند دقیقه بعد دیدم دوتا پسرام آرام شده و . آقا حجت سریع الاجابه بود و خیلی زود به خواسته‌هاش رسید🕊   🔰آقا حجت خیلی تاکید بر اقامه داشت و می‌گفت تنها راه نجات جوانان ما نماز است✅ به جوان‌ها خرده نگیرید و خودش زیاد بر جوانان سخت نمی‌گرفت🚫 و می‍‌گفت کاری کنید که حتما نماز بخوانند، نماز خودش این جوان‌ها را نجات می‌دهد. 🌹🍃🌹🍃
📞 از به همه خواهران: 🔰چه زیباست سیاهی شما، نمی‌دانم این چه حسی بود که چادر شما به من می‌داد😍 اما می‌دانم که با دیدن آن امید، قوت قلب و می‌گرفتم. 🔰باور کنید چادر شما است، قدر این نعمت را بدانید که به برکتِ مجاهدت حضرت‌ زهرا سلام‌الله‌علیها♥️ بدست آمده است. 🔰امیدوارم که رنگ سیاه چادر شما کم‌رنگ و پریده نشود و خدا نکند که روزی شما کم‌ رنگ و کم‌ اهمیت شود. که اگر خدای ناخواسته این چنین شود اصلا دوست نمی‌دارم📛 به ملاقات من سَرِ مزار بیایید😔 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
ra mazare shohda.mp3
1.04M
🎵 ✨میریم مزار شهدا 🎤🎤 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
ra mazare shohda.mp3
1.04M
🎵 🌱💛میریم مزار شهدا 🎤🎤 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
☘با شهدا گم نمی شویم☘ 💥اگــر خـواستے #زندگے ڪنے، باید منتظر مرگ باشے ❗️ولےاگر عاشق💓 شدے دوان دوان
🌷 🔷آقا سید علمدار را اتفاقی از طریق خریدن نوار مداحی هایش شناختم. بعد برنامه روایت فتح را که مربوط به شهید علمدار بود را دیدم. فهمیدم که از چه کسی است. 🔶اما از آن روز نوار و نام علمدار در گوشه بایگانی ذهنم خاک می خورد. دلم ♥️با خدا بود. ولی نمی دانم کدام قدرت مرا از رفتن به سوی خدا باز می داشت. 🔷در خواندن کاهل بودم. یک روز می خواندم و دو روز میشد. سرطانی دلم را احاطه کرده بود. سعی می کردم با گوش کردن مذهبی و رفتن به مجالس دعا، هر طوری که می شد دلم را شفا بدهم، اما نشد. 🔶در تصادفی شکست. درمانش طولانی شد. همان سال در کنکور هم قبول نشدم. و این روحی شدیدی بر من وارد کرد. ایمان ضعیفی داشتم و ضعیف تر شد. کاهل بودن در نمازم تبدیل شد به نمازی کامل. ماه رمضان آمد و من تنها دهانم را بستم. یک بار هم مسجد 🕌نرفتم حتی در شب🌙 های قدر. 🔷شبی🌟 در خوای دیدم مجله ای در مقابل من هست. روی آن نوشته بود: «آخرین وسایل به جا مانده از علمدار به کسی که محتاج آن است به قید قرعه اهدا می شود.» مجله را خریدم و با دیدم، وسایل سید به من رسیده است. شیشه عطر، تکه ای گوشت مرغ که نوشته بودند ته مانده ی آخرین آقا سید است. 🔶 به همراه چند# قطعه عکس و دست نوشته. تکه گوشت را خوردم و کمی عطر به لباس 👕هایم زدم. با صدای مادرم از خواب بیدار شدم. نماز صبح بود.🌤 🔷 ولی من که به نمازی عادت کرده بودم به اتاق دیگری رفتم تا بخوابم. حال عجیبی پیدا کرده بودم. اما هر طور بود خوابیدم. دوباره خواب دیدم، درست زیر عکس 🖼آقا سید نوشته بودند: «تو خواب نیستی، تو بیداری، این بیداری است.» از خواب پریدم و نماز شدم. 🔶نزدیک بود. انگار نیرویی از درونم مرا به سمت خدا هل می داد. دلم♥️ عاشق نماز شد و نماز برایم دیگری داشت. ایام دلم غریب شد. انگار تمام صحنه های مصیبت بی بی دو عالم جلوی چشمانم پدیدار می شد. 🔷گریه هایم 😭برای اهل بیت (ع) به خصوص خانم حضرت (س) و امام حسین (ع) حال و هوای عجیبی گرفته بود. تا اون روز اصلا نمی دانستم روزی به نام وجود دارد. به واسطه نوار آقا سید، روز عرفه و قداستش را شناختم. سید را رسول دل من کرد و به واسطه او مرا از منجلاب گناه 🚷بیرون کشید. 📙کتاب علمدار، صفحه 214 الی 216 🥀🌱 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
4_479221683404669632.MP3
5.97M
🥀 میرم به عشق دیدن تو🇮🇷 🔊 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
🍀✨🍀✨🍀✨🍀 ♥️برادر باید #اینجوری باشه ♥️هم خودش #شهید بشه،🕊 هم #برادر شو برسونه به #قافله شهدا #شهی
🌷 ♨️«مجتبی در لحظه 27 سالش بود و مصطفی 33 سال. هر دو نفر باهم به رفتند. (لبخندی☺️ می‌زند و ادامه می‌دهد) رفتن شان هم ماجرا داشت. آقا . و آقا مجتبی هر دو با اسم‌های مستعار به سوریه رفتند، مصطفی زمانی و مجتبی رضایی. 🔰 خودشان را به‌ دو پسرخاله معرفی کرده بودند. چند بار برای رفتن به سوریه از و چند بار از طریق سوریه اقدام کردند مدت زیادی وقت گذاشتند و افغانستانی یاد گرفتند و من قرار بود بعد از رفتنشان خاله مصطفی و مادر مجتبی باشم. یک روز داخل خانه 🏘مشغول انجام دادن کارهایم بودم که در به صدا درآمد ♨️در را که باز کردم دیدم و مجتبی باهم پشت در ایستاده اند. به محض این که به آن‌ها افتاد فهمیدم قرار است اتفاق خاصی بیفتد. داخل خانه که شدیم رفتند و دونفری کنار هم داخل نشستند و من رفتم تا برایشان چای بیاورم. طولی نکشید که مصطفی و مجتبی بلندبلند شروع کردند به تعریف کردن کربلا. 🔰طوری واقعه را تعریف می‌کردند که من هم حرف‌ها یشان را بشنوم. ریختم و رفتم و کنار آن‌ها نشستم. آن زمان هنوز چندان خبری از اتفاقات سوریه نبود. طوری دو برادر صحرای کربلا را می‌کردند که احساس می‌کردم با هر دو چشمم این وقایع را در همان لحظه می‌بینم. ♨️ صحبت‌هایشان که شد خندیدم 😄و به آن‌ها گفتم: «شما از این حرف‌ها چه هدفی دارید⁉️» هر دو نفرشان مداح بودند و با و وقایع کربلا تاحدودی آشنا بودند. وقتی سؤالم را گفتند: «ما همیشه می‌گوییم کاش بودیم و بی‌بی زینب (س) به اسیری نمی‌رفت و این‌قدر درد و غم نصیبش نمی‌شد». 🔰بعدازاین جمله از تنهایی رقیه«س» گفتند و ماجراهای دیگر. درحالی‌که لبخند😊 می‌زدم گفتم: «چرا حرف دلتان 💓را نمی‌زنید؟» گفتند: «ما همیشه می‌گوییم کاش بودیم و کاری انجام می‌دادیم. کاش می‌شد برای دفاع از زینب «س» و اهل‌بیت امام حسین (ع) در آن روز حضور داشتیم. همیشه از کاشکی‌ها می‌گفتیم. ♨️حالا که هستیم می‌دهی برای دفاع از حرم بی‌بی زینب «س» به سوریه برویم⁉️» به یشان نگاه کردم:"سکوت عجیبی بین ما حاکم بود. جدیت در که گرفته بودند را در چشم‌هایشان به‌ می‌دیدم. لبخندی😊 زدم و گفتم: «خب بروید». انگار انتظار این جواب را از من نداشتند. اول شوکه شدند بعد با از جا بلند شدند. مصطفی ازلحاظ شخصیتی یک انسان بود. 🔰 آن روز طوری می‌کرد که من از خوشحالی اش تعجب کرده بودم. چیزی نگفتم و یک دل💘 سیر بچه‌هایم👫 را نگاه کردم. با تعجب برگشتند و به من گفتند: «مادر واقعاً دادی؟»گفتم: «، اجازه دادم».بعد رو به من گفتند: «شما که اجازه دادی خبرداری که با مدافعان حرم چه‌کار می‌کنند؟» من در 📺دیده بودم که داعشی‌ها یک جوان را زنده‌زنده آتش زدند. ♨️با لبخند😁 به آن‌ها گفتم: «مگر داعشی‌ها چه کار می‌کنند⁉️» گفتند: «داعشی‌ها مدافعان حرم را از تنشان جدا می‌کنند».لبخند زدم و گفتم: « سر امام حسین «ع» را مگر جدا نکردند. سرتان فدای سر امام حسین (ع)».نگاهی به# همدیگر انداختند و با خنده ادامه دادند: «شاید مارا زنده‌زنده بسوزانند، 🔥شاید ما را تکه‌تکه کنند». 🔰هر چیزی که یک جواب می‌دادم که به واقعه کربلا برمی‌گشت. و مصطفی که هنوز باورشان نشده بود، را زیر چانه‌شان زده بودند و به من نگاه می‌کردند و دایم این جمله را تکرار می‌کردند: « اجازه را دادی دیگر؟» و من هم هر بار می‌گفتم: «بله اجازه رفتن تان را دادم». و مجتبی آن روز با خوشحالی به دنبال درست کردن کارهایشان برای رفتند. وقتی پدرشان به خانه🏡 برگشت ماجرا را به ایشان هم اطلاع دادم. ♨️ ایشان هم وقتی دیدند# ماجرای دفاع از حرم زینب «س» درمیان است با تمام وجود در همان لحظه اول اجازه دادند که مصطفی و مجتبی برای دفاع به بروند. اگرچه اجازه رفتن به سوریه را به بچه‌ها داده بود اما از آن روز به بعد هر بار که به مصطفی و مجتبی می‌افتاد، گریه می‌کرد.» به نقل مادر 🌷 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
1_37577059.mp3
6.71M
🎵 👌👌 ✨ خدایی خدا غریبه😭😭 😭😭 🎤🎤 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
هرچه کردند به امیدِ ثوابش کردند جگرِ شیعه بسوزد که کبابش کردند آه و افسوس که مانندِ حسین ابن علی نیز حرم داشت، خرابش کردند 🌙 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گاف بزرگ، این بار در سیرک شبکه من‌و‌تو! ⭕️ فردی که با عنوان بسیجی روی برنامه زنده آورده می‌‌شود اما دیالوگش را فراموش می‌کند!! 🔺فرد مورد نظر با اسم "طاها" با برنامه تماس میگیره اما شروع اعترافش به مجری برنامه می‌گه "طاها جان" ! وسط برنامه هم که اسمش میشه ! طرف خوب دیالوگش رو حفظ نکرده بود! 😂 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
هرچه کردند به امیدِ ثوابش کردند جگرِ شیعه بسوزد که کبابش کردند آه و افسوس که مانندِ حسین ابن علی نیز حرم داشت، خرابش کردند ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
mpm_7dede4e1e6b7d87628e37fedd466b39f_5807746110130751227.mp3
5.19M
🌹لیست زائرا دستِ کیه؟ 🌹هی خط میخورم چه سِریه... ...💔 رمضانی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
شهادت... ماییم و حکایت پریشانیمان ما و تب حیرت،تب سرگردانی... داغی که نهان شد به غزل خوانیمان.... خورده است غم شهادت به پیشانیمان... روزتون شهدایی 🕊🌷 سالروز شهادت، 🕊 شهیدان مدافع حرم شهیدان وشهید 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin