eitaa logo
🌹کوچه‌های آسمانی🌱
592 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
6 فایل
فضیلت زنده نگه داشتن یاد و نام شهدا کمتر از شهادت نیست.امام خامنه‌ای 🌹🌹🌹 Admin: @daryaa_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹کوچه‌های آسمانی🌱
...پس ای نفس برخدا توکل کن... ♥️✅🍃
👆🍃 •• هيچ راهی برای آنكه از باخبر شويم و بدانيم كه چه در انتظار ماست وجود ندارد. پس اي نفس، بر توكل كن و داشته باش! همه‌چيز از جانب اوست كه می‌رسد و اينچنين، هرچه باشد، است. 🥀 👈🌹کوچه‌های آسمانی🌱دعوتید
🌹کوچه‌های آسمانی🌱
🕊🌷🇮🇷🌷🕊 #به_وقت_رمان #عاشقانه‌های_شهدایی💞 ❣#از_روزی_که_رفتی 🖊به قلم : سنیه منصوری 👈 قسمت ۷۶ : 🔻
🕊🌷🇮🇷🌷🕊 💞 ❣ 🖊به قلم : سنیه منصوری 👈 قسمت ۷۷ : 🔻 _محبوبه خانم: _ ما رو ببخشه، 📍اون‌موقع زیاد بود. اون‌موقع نفهمیدم برادر شوهرم به پدرش چی گفت که قبول کرد بگیره، فقط وقتی که کارها تموم شده بود به ما گفتن. فرداش میخواست رها رو عقد💍 کنه که صدرا🧑‍🦱 جلوشو گرفت. میگفت یا بدید یا کنید؛ مخالف بود. _خودش و اصلا راضی به این کار نبود. میگفت نیست، اما وقتی دید اونا زیر بار نمیرن راهی نداشت جز اینکه حداقل خودش با ازدواج💍 کنه. بهم گفت کنم تا یکسال⏳ بگذره و دختره رو میده که بره سراغ زندگیش! _میگفت با اون سن و سال این دختر رو میکنه تا زنده است میشه دستشون. منو فرستاد جلو که راضی شدن بشه. پسرم آدم بدی نیست! ما نمیخواستیم اینجوری بشه، شدیم بین بد و بدتر انتخاب کنیم! حاج علی: _پس مواظب این امانتی باشید که این یکسال📆 بهش سخت نگذره! محبوبه خانم: _فکر کنم دل💓 صدرا لرزیده براش! با رفتارای بدش خیلی بد از چشم😏 همه افتاده، الان حتی دیگه صدرا🧑‍🦱 هم علاقه‌ای بهش نداره! همه‌ی فکرشو درگیر کرده، نمیدونم چی میشه! رها اصلا صدرا رو میپذیره یا نه! حاج علی: بسپرید ، خدا خودش رو براشون رقم میزنه ان‌شاالله🤲 آیه لبخند😊 زد به مادرانه‌های محبوبه خانم. زنی که انگار بدش نمی‌آمد رها عروس👰‍♀ خانه‌اش باشد. رهایی که به جرم نکرده همراه این روزهایشان بود... 🌺🍃چند روزی تا مانده بود. خانه بوی عید نداشت. تمام ساکنان این🏡 خانه عزادار😩 بودند. پدر، پسر، همسر... شهاب نبود، سینا نبود، سیدمهدی هم نبود... سال بعد چه؟ چند نفر می‌آمدند و چند نفر می رفتند؟ فقط میداند...! *** ☎️تلفن زنگ خورد. روز بود ، و همه در خانه 🏡بودند؛ صدرا 🧑‍🦱جواب داد و بعد از دقایقی⏳ رو به خانم کرد: _مامان... آماده شو بریم! بچه‌ی 🚼سینا به دنیا اومده. خانم اشک😢 و لبخندش ☺️در هم آمیخت. به سرعت خود را به بیمارستان🏥 رساندند. صدرا: _مامان، تو رو خدا گریه😥 نکن! الان وقت ؛ امروز شدی ها! خانم اشک😥 را از روی صورتش پاک کرد: _جای سینا خالیه، الان باید کنار زنش بود و بچه شو🚼 بغل میکرد! _پرستار👩‍🔬 بچه را آورد. خواست در آغوش مادرش بگذارد که رو برگرداند. محبوبه خانم: _چی شده عروس👰‍♂ قشنگم؟ چرا بچه‌تو 🚼بغل نمیکنی؟ معصومه: _نمیخوام ببینمش! صدرا: _آخه چرا؟ _عمویش جوابش را داد: _معصومه نمیتونه بچه🚼 رو نگه داره، تا آخر عمر که نمیتونه تنها بمونه، باید ازدواج💍 کنه! یه زن که بچه داره خوبی براش پیش نمیاد؛ الان یه خوب داره،امابچه 🚼 رو قبول نمیکنه! صدرا ابرو در هم کشید😠: _هنوز معصومه تموم نشده، هنوز چهار ماه و ده روز از سینا نگذشته! درسته بچه به دنیا اومده اما باید تا چهارماه و ده روز صبر کنه، شما مادر عزادار🥺 منو نگه نداشتین، لااقل حرمت رو حفظ کنید! _صدرا🧑‍🦱 از اتاق بیرون رفت. محبوبه خانم سری به تاسف☹️ تکان داد و کودک را از پرستار👩‍🔬 گرفت: _خودم نگهش میدارم، تو به زندگیت برس! +کودک🚼 را در آغوش گرفت و اشک😢 روی صورتش غلطید. رو برگرداند گفت: _صدرا تسویه حساب میکنه، کارهای قانونیشم انجام میده که بعدا مشکلی پیش نیاد! _چقدر درد دارد که را با به کامت بریزند! ⏪ ادامه دارد... 👈🌹کوچه‌های آسمانی🌱دعوتید
🌹کوچه‌های آسمانی🌱
#سیره‌ی_شهدا #شهید_بهشتی👇🥀
🔴 حتی یک‌بار هم به من، تو نگفت! 💠 همسر شهید بهشتی می‌گوید: چیزی که در⏳ بیست و نه سال زندگی مشترک‌مان دیدم و ایشان بود. +در کارهای خانه🏠 به من کمک می‌کردند، در خرید لوازم مورد نیاز، رسیدگی به و بعضی وقت‌ها ظروف آشپزخانه مشارکت داشت. +مطلبی که هیچ گاه از یادم نمی‌رود او نسبت به من بود و در مقابل من هم ایشان را رعایت می‌کردم، در سراسر زندگی حتی یک‌بار هم به من تو نگفت!👌 👈🌹کوچه‌های آسمانی🌱دعوتید
🌹کوچه‌های آسمانی🌱
🕊🌷🇮🇷🌷🕊 #به_وقت_رمان #عاشقانه‌های_شهدایی💞 ❣#از_روزی_که_رفتی 🖊به قلم : سنیه منصوری 👈قسمت ۱۰۰ : 🔻
🕊🌷🇮🇷🌷🕊 💞 ❣ 🖊به قلم : سنیه منصوری 👈 قسمت ۱۰۱ : 🔻 📍ارمیا به سمت رفت و به پسرک👦 گفت: _چرا از روی تاب انداختیش؟ پسرک: _بلد نبود بازی کنه، نشسته بود! زینب: _مامان رفت بستنی🍦، مامان تاب تاب میداد! پدرِِ پسر: _شما با این بچه🧒 چه نسبتی دارید؟ ما همسایه پدر شون هستیم، شما رو تا حالا ندیدم! صدای آیه آمد: _زینب! ارمیا🧔 به سمت آیه برگشت: _سلام🤚! یه کم سر تاب بازی پیش اومده بود که داره حل میشه! آیه: _سلام🤚! شما؟ اینجا؟ ِارمیا: _اومده بودم دنبال یه سوال قدیمی، زینب سادات چقدر بزرگ شده! سه سالش شده؟🗓 آیه: _فردا تولدشه! سه ساله میشه! زینب🧒 را روی زمین گذاشت و آیه بستنی‌اش را به دستش داد. زینب که بستنی🍦 را گرفت، دست ارمیا 🧔را تکان داد. نگاه 👀ارمیا را که دید گفت: _بغل! لبخند☺️ زد به دخترک شیرین آرزوهایش: _بیا بغلم ! آیه مداخله کرد: _لباستون رو میکنه! ارمیا: _پس به یکی از میرسم! اجازه میدید یه کم با زینب سادات🧒 بازی کنم؟ خودش را به او بود و قصد نداشت. آیه اجازه داد... ⏳ساعتی به بازی گذشت، نگاه🙂 آیه بود و ارمیا... زینب سادات 🧒هم رفتار متفاوتی داشت! خودش را جور دیگری میکرد، ناز و ادایش با همیشه فرق داشت، بیشتر# پدری کردن و کردن بود. ⏳وقت رفتن ارمیا🧔 پرسید: _ایندفعه جوابم چیه؟ هنوز کنم؟ آیه سر به زیر انداخت و همانطور که زینب را در آغوش میگرفت گفت: _فردا براش تولد 🎈میگیریم، خودمونیه؛ اگه خواستید شما هم بیارید! ارمیا به پهنای صورت لبخند🤩 زد! در راه خانه🏠 آیه رو به زینبش🧒 کرد و گفت: ِ _امروز دختر من با چه بازیایی کرد؟ زینب: _عمو نبود که، بود! زینبش لبخندی😄 به صورت متعجب😳 مادر زد و سرش را روی شانه‌ی مادر گذاشت.ادامه دارد... 👈🌹کوچه‌های آسمانی🌱دعوتید
🗓بیست و ششم مردادماه، یادآور یکی از صحنه‌های تاریخ معاصر ایران است. +در این روز در سال ۱۳۶۹، گروه از سرافراز میهن🇮🇷 پس از تحمل ۸ سال در به خاک میهن عزیز اسلامی بازگشتند +این رزمندگان که شمارشان به ده‌ها هزار تن می‌رسید، شرایط ممکن را با آهنین و روحیه‌ای شکست‌ناپذیر پشت سر گذاشته بودند. +دوران اسارت برای این فرزندان انقلاب، از و بود. در اردوگاه‌های چون و عنبر، آنان با انواع جسمی و روحی مواجه شدند، اما هرگز انسانی و خود را زیر پا نگذاشتند. +بسیاری از آزادگان در خود از برگزاری کلاس‌های قرآن📕 و در سخت‌ترین شرایط حکایت کرده‌اند.
🌹کوچه‌های آسمانی🌱
🎥 روزِ بعد از اربعین...😔🥲
💬 ؛ ✅ اربعین را در در اربعین جا نگذاریم 💬 بزرگ خیلی از ما اینه که مسیر رو رفتیم، باید رو کنیم؛ اربعین رو مثل اون زندگی که تا حالا داشتیم، مادی و معنوی! +مثلا اینکه وقتی برگشتیم خونه 🏡دیگه بیشتر و داشته باشیم، +با آدم‌های مومن مختلف کنار بیاییم و برای همه ☺️ داشته باشیم، + اهل و کرامت باشیم و دنبال فرصت برای کار خیر باشیم، + حواسمون بیشتر به باشه و بدونیم نگاهمون می‌کنه و شاید جایی شونه به شونه‌اش بشیم. ❗️ یا مثلا و وسایل اضافه و خرت و پرت رو کنار بگذاریم و باشیم، +کاربرد لباس👕 و کفش👞 و کیفمون👜 برامون از ظاهرش مهم‌تر باشه و... . نه اینکه از زندگی عادیمون و مد و و و تجارت و غرغر و... برداریم ببریم تو طریق! ❤ مثلا بعدا رفقا بگن فلانی همه زندگیش انگار اربعین بود... 👤 سید مصطفی موسوی
🌹کوچه‌های آسمانی🌱
📗کتاب در پانزده فصل به نگارش درآمده و بخشی از آن شامل اسناد و تصاویر 🖼 زیبایی از #اسرا و #شهدا گران
✅متن یادداشت تجلیل امام خامنه‌ای بسمه تعالی ✍تاکنون هیچ کتابی نخوانده‌ام و هیچ سخنی نشنیده‌ام که صحنه‌های اسارت مردان ما در چنگال نامردانِ بعثی عراق را ،آنچنان که در این کتاب به تصویر کشیده باشد. +این یک از حوادث تکان‌دهنده‌یی است که از سوئی و پایداری و عظمت روحیِ جوانمردانِ ما را ، و از سوئی دیگر و خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگانِ صدام را،جزء به جزء، و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده می‌گذارد و او را می کند. +احساس خواننده از یک سو: و تحسین و احساس عزّت است، و از سوئی دیگر: و خشم و نفرت. درود و سلام به خانواده های مجاهد و مقاوم حسینی. ۹۱/۶/۲ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
📚 هر روز یک حدیث : اَلایمانُ نِصفانِ: نِصفٌ فی‌الصّبرِ وَ نِصفٌ فی ‌الشُّكِر + دو نیم است: نیمی و شكیبایی و نیمی دیگر و سپاسگزاری است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم (تحف‌العقول، ص ٤٧) 🌸🍃
🌹کوچه‌های آسمانی🌱
#نگاه_وتفکرات_شهیدآوینی👇✅
آرمانخواهی انسان مستلزم بر رنجهاست. پس برادر خوبم، برای در راه آرمان ها، یاد بگیر که در این سیاره رنج، انسان ها باشی. 👈🌹کوچه‌های آسمانی🌱دعوتید