🌺سلام و صلوات بر تو ای روشنی قلب مرتضی
🍀مهدی جان خودتان بهتر از هر کس می دانید خنّاسان، دندان طمع بر مملکت ما دارند. منتظرند کوچکترین بهانه دستشان بیاید، و نهایت امر به دنبال فتنه های کف خیابان هستند.
🌼آقاجان امید نجات کشورمان در گرو دعاهای دلسوزانه تان است. مهدی جان دل های مردم سرزمینم را متمایل به انتخاب اصلح بگردان.
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
دهڪده مثبت
#قسمت_بیست_و_هفتم #معیار_انتخاب_اصلح 💯از شیوه های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید. ✍️ مؤمن، با تقوا و
#قسمت_بیست_و_هشتم
#معیار_انتخاب_اصلح
💯از شیوه های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید.
✍️ مؤمن، با تقوا و متوکل به خدا باشد
💢انتخاب که میخواهید بکنید، بشناسید و انتخاب کنید؛ بشناسید. به دینشان، به تعهّدشان، به وفاداریشان به انقلاب، به ایستادگیشان در راه انقلاب، به عزم و ارادهشان، به شجاعتشان و به مرعوب نشدنشان خاطرجمع بشوید، [آنوقت] رأی بدهید.
🔰بیانات در دیدار مردم نجفآباد ۱۳۹۴/۱۲/۰۵
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#آیت_الله_خامنه_ای
#مقام_معظم_رهبری
#انتخابات
✍️پاسخ کوتاه به شبهات رایج در مورد انتخابات
#قسمت_اوّل
⁉️اون چی میگه ؟
❄️همه شون مثل همن؟ هرکی بیاد وضع همینه ؟ همه شون دزدن ؟ اینا دعوای زرگریه؟
⁉️من چی میگم؟
⭕️روحانی اون موقع که همه جا سیل اومد بلیط گرفت رفت کیش! ولی فرمانده های سپاه و ارتش موقع سیل و زلزله میرن کف میدون و مشکل مردمو حل میکنن.نامردیه بگیم اینا مثل همن.
🔘اون جوونی که توی رویاهاشم نمیدید خونه دار بشه با مسکن مهر خونه دار شد. اگه شما این حرفو به اون جوون بزنی قبول میکنه؟
⭕️ ما اگه رای ندیم، انگار به اونی که بدتره رای دادیم!سال 96 پونزده میلیون نفر رای ندادن.اگه نصف شون به رئیسی رای میدادن،الان وضعمون این نبود!
🔘همه دکترا مثل همن؟ همه راننده تاکسیا مثل همن؟؟ همه جا آدم خوب و بد پیدا میشه
⭕️ما زمان جنگ سیم خاردار نداشتیم،الان موشک نقطه زن داریم . مشکل از آدمی هست که ما انتخاب میکنیم.
🔘اگرهمه مثل هم بودن سلبریتیها انقدر خودشونو به آب و آتیش میزدن برای اینکه روحانی رای بیاره؟
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#انتخاب_اصلح
هدایت شده از سلام فرشته
#داستان_بلند
#فقط_به_خاطر_تو
#قسمت_صد_و_بیست_و_هفت
🔹نرگس خانم، خدیجه را روی پا نشاند و سر به زیر، مخلوط برنج و ماهی له شده را داخل دهان خدیجه گذاشت. به غذای خودش دست نزده بود و هر از گاهی به ضحی تعارف میزد غذایش را بخورد و به حرفها توجهی نکند اما مگر میشد. سفره پهن نشده محمد با آقا سامان از راه رسید و نیم جمله ای به نرگس گفت:
- یک بشقاب اضافی هم بزار نرگس جان. خدا خیرت بده
🔸نگاهی عمیق بین نرگس و محمد رد و بدل شد و نرگس، حرفهای نگفته محمد را خواند. خیر باشدی گفت و بشقاب دیگری به بشقاب های روی کابینت اضافه کرد. سفره را دست محمد داد. به سمت قوری رفت تا برای آقا سامان چایی بریزد و حالا حرف های تلخ همان مهمان، مانع شده بود که دست به غذا ببرند.
- من همه شون رو می شناسم حاج ممد. تک به تکشون عین همن. یکی شون رشوه داره. یکی شون از خود من چند بار نسیه گرفته. یادت نیست چو افتاده بود اون یارو جنس دزدی می فروشه؟ همه شنیده هاتو یادت رفته حاج ممد. فقط می گی ببین چی کف دستشونه. کف دستشون خالیه ممد آقا. هر چی هست مال امثال من و شماست.
- هر کسی خطایی داره. ثابت بشه باید تاوانش رو هم بده ولی این شنیده ها که نشدن مدرک آقاسامان. مگه پشت سر خود من و شما حرف نیست؟ بل الانسان علی نفسه بصیره، اون حرفایی که پشت سر شماست یعنی واقعیت داره؟
🔻آقا سامان یاد حرف و حدیث هایی که از در و همسایه شنیده بود افتاد و ترک کهنه دلش سر باز کرد. محمد مهربانانه ادامه داد:
- باید دید واقعا چه کارهایی کردن و نکردن و طبق همون ها انتخاب رو کرد.
- نه حاجی. بذار دست ما آلوده به اعمالشون نشه. من رای بده نیستم.
🔹محمد مستاصل به عباس نگاه کرد و گفت:
- برای مجتمع مدیر قراره انتخاب بشه. آقا سامان با این وجناتشون می گن من رای بده نیستم!
- واقعا؟ اصلا بهشون نمی یاد.
- چرا نمی یاد جوون؟ رای بدم که چی بشه؟ وقتی همه گزینه ها ی نتیجه رو دارن، من به کودومشون رای بدم؟ در ثانی، چه کاری از اینا برمی یاد؟ گنده تراش نتونستن. اینا که بچه ان.
- بچه کجا بود آقا سامان. همون وحید، دو تا کارخونه ورشکسته رو به سوددهی رسونده. یا سعید که این همه می کوبوننش، شرکتشون عامل اجرایی چند استان شده. می گم خبر ندارین آقاسامان.
🌸نرگس خدیجه را کنار دست ضحی گذاشت و از جا بلند شد. به سمت اتاق رفت و خواست انگشت به در بزند و محمد را صدا کند بلکه دست از بحث بردارند و ضحی بتواند لقمه ای به دهان بگذارد اما حرف آقاسامان، او را منصرف کرد:
- شما خبر نداری حاج ممد. دلت خوشه. بزار مردم زندگی شونو بکنن. همون پیمان خوبه که کاری به کار کسی نداره.
- د آخه مومن، وقتی می شه زندگی شونو بهتر کنیم چرا همین وضع رو قبول می کنین!
- چون خسته شدم حاج ممد. من شصت و پنج رو گذروندم. دیگه برام چه اهمیتی داره این بیاد یا اون بیاد. هر کی خواست بیاد. خوش باشه. حال و حوصله هیچکودومشون رو ندارم. الانم به احترام نون و نمکت اینجام.
- فدای معرفتتون آقاسامان. بفرمایید شام میل کنین. عباس آقا شمام بفرمایید.
🔸محمد سکوت کرد. بعد از آن همه بحثی که از یک ساعت پیش با آقاسامان داشت، به این نقطه رسید. ناامیدی. سمّ مهلکی که اگر در کسی ریشه دواند، سخت بشود تیشه به ریشه اش زد. لقمه ای از ماهی سرخ شده ای که نرگس زحمتش را کشیده بود برداشت و به سمت دهان برد. آقا سامان، چند قاشقی از کنار بشقاب را که خورد، نمکدان را برداشت و کف دستش نمک پاشید و به یک ضرب، همه را داخل دهانش خالی کرد. تشکر کرد و از سفره فاصله گرفت.
🔹تعارف عباس و محمد، باعث نشد آقا سامان، دانه ای بیشتر از شوید پلو ماهی بخورد. به دیوار تکیه داد. نگاهش به تابلو پشت سر محمد افتاد. عباس از گوشه چشم به بالای سر محمد نگاه کرد تا ببیند آن جا چیست که چشمان آقا سامان، خیرهاش شده است :"صلی الله علیک یا اباعبدالله" عباس دستش را به سمت سبزی خوردن دراز می کرد که آقا سامان بی هوا گفت:
- به همون امامی که اسمش پشت سرته قسم منم دوست دارم زندگی خودم و بچه هام و دوست و آشناها رو بهتر ببینم ولی به ی آدم با دل و جرات نیازه. جنم کار باید داشته باشه. با این بچه قرتیا که نمی شه مجتمع اداره کرد. بدبختی مردم یکی دوتا نیست.
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#داستان_بلند
#رمان
#فقط_به_خاطر_تو
#تولیدی
#سیاه_مشق
🌺سلام و صلوات بر تو ای آل یس
🍀آقاجان شب و روز جمعه که می شود دل هایمان پر می کشد و خود را به کربلا می رساند. با پای دل بین الحرمین را طی می کند و خود را به حرم شش گوشه جدّتان می رساند.
🌼حتم دارم شما هم ای روشنی بخش هستی، در کنار بارگاه نورانی اباعبدالله الحسین(علیه السلام) هستید؛ همانگونه که تمام انبیاء و اولیاء الهی، شب های جمعه در کربلا هستند.
🌸مولاجان در چنین شب و روز عزیزی در کنار چنین بارگاه ملکوتی و سرزمین مقدسی برای همه محبینتان و برای رقم خوردن سرنوشتی نیکو در انتخابات آتی برای ایران عزیزمان، دعا کنید.
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
🌺ای جمعه! ای آدینه ی زیبای من
🍀از میان تمام روزهای هفته، دوست دارمت
تو بوی امامم را می دهی، تو روزی با ظهورش، نجاتم می دهی
🌸تو اشرف روزهای خدایی، تو عیدی، تو نوری، تو بهر ثواب مضاعفی
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صبح_طلوع
#جمعه_ظهور
#تولیدی
#ماهی_قرمز
✍️تو هم مثلِ من نجات می خواهی؟
🔥در مورد فتنه های آخرالزمان زیاد شنیده ایم؛ ولی سال های اخیر و این روزها با چشم خود خیلی از آن ها را دیده ایم. آیا راه نجاتی از فرورفتن در گرداب فتنه ها هست؟ آیا ما را یارای دور ماندن از هلاکت هست؟ فتنه ها، فتنه های عظیمی است. فتنه هایی است که بسیاری از خواص را از صراط مستقیم به بیرون پرتاب کرده است. هر کس را یارای مقابله با امتحانات سنگین آخرالزمان نیست. بلاهای بزرگی است که، تنها قرار گرفتن در پناه خدا نجات بخش است.
🍀این روزها عجیب به دنبال راه نجات و هدایت هستم. از آن روزی که نائب بر حق امام زمان ارواحناله الفداء گفتند: خرمشهرها در پیش داریم. دلم پر از آشوب هست. نه اینکه بگویم ناامید هستم! نه! فقط دلم از بی بصیرتی خواص و تنهایی رهبرم در تب و تاب است.
🌼ما منتظران ظهور آرام نخواهیم نشست. منتظر یعنی؛ رودی خروشان. منتظر یعنی؛ دریایی طوفانی. منتظر یعنی؛ کوهی مقاوم. منتظر یعنی؛ همراه با رهبر. در یک کلام منتظر یعنی؛ پویا و پرانرژی. تو هم می خواهی مثلِ من منتظر باشی؟ تو هم مثلِ من به دنبال راه نجاتی؟ پس گوش هایمان را بنوازیم به سخن شیرین مولایمان امام حسن عسکری(علیه السلام)، پدر گرامی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و فرمایشات ایشان را با جان و دل به کار گیریم:
🌸امام حسن عسکری(علیه السلام): کسی در آخرالزمان از هلاکت و نابودی نجات پیدا نمی کند، مگر این که خداوند او را به دعا برای تعجیل فرج و ظهور موفق بگرداند.
📚بحار الانوار، ج۱۰۲، ص۱۱۲
اللهم عجّل لولیک الفرج🤲
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#حدیثی
#مهدویت
#راه_نجات
#تولیدی
#ماهی_قرمز
هدایت شده از سلام فرشته
#داستان_بلند
#فقط_به_خاطر_تو
#قسمت_صد_و_بیست_و_هشت
🔹محمد به چشمان آقاسامان نگاه کرد. عجله ای برای جویدن لقمه داخل دهانش نکرد. لبخند زد و نگاهش را پایین انداخت و قاشق را زیر شوید پلوی دست پخت نرگس عزیزش فرو کرد. عباس سبد کوچک سبزی خوردن را برداشت و جلوی محمد گرفت. آقا سامان به سمت سفره جلو آمد و ادامه داد:
- به چارمیخ می کشمشون اگه طبق ادعاهاشون، عمل نکنن.
🔻محمد، قبل از آنکه لقمه دیگری داخل دهانش بگذارد، جدی و پر درد گفت:
- وقتی رای نداده باشیم، حق حرف زدن و به چارمیخ کشیدن نداریم. کل حرف من همینه. وقتی در و همسایه بیان و رای بدن، می شه ازشون حساب کشید. مگه نبود همین دور، تا حرف میخواستم بزنم می گفتن شما موقع رای گیری قم نبودی حق نظر دادن نداری. شما که باید یادت باشه. خودت جلوشون در اومدی.
- یادمه لفظ قلم حرف زدنشو.
- ی بارشو شما جلوش در اومدی. این جریان بارها پیش اومد. شاید بگم هر بار که دهن باز کردم و مجید یا هم پیاله هاش اونجا بودن. انگار نگهبان گله، حمله گرگ رو ببینه و بخاد جلوشو بگیره ولی بسته باشنش و دهن بند داشته باشه. نزار دهن بند بهت بزنن اقا سامان. دردشو من کشیدم.
🔹محمد بدون اینکه به آقاسامان نگاهی بیاندازد، به غذا خوردن ادامه داد. نرگس از سکوت محمد، فهمید دیگر قرار نیست حرفی زده شود. به بهانه آوردن چیزی به آشپزخانه رفته بود و نمیدانست چه چیزی بیاورد. نگاهی به یخچال کرد و فکر کرد با ماهی که ترشی نباید خورد. ماستم که نمی شه. چی ببرم؟ با صدای ناله خدیجه، در یخچال را بست و به سمت ضحی رفت. عذرخواهی کرد و دخترش را از ضحی گرفت.
🔸هر طور بود مهمانی تمام شد. اگر چه محمد روحیه عباس را می شناخت اما به خاطر حرفهای رد و بدل شده، از عباس و ضحی عذرخواهی کرد. لحظه خداحافظی، نرگس خانم، هدیه کادو شده دست ضحی داد و برایش آرزوی موفقیت و خوشبختی کرد. ضحی به گرمی تشکر کرد. به صورت بی حال و خندان عباس نگاه کرد و فهمید تبش بالا رفته. بلافاصله بعد از برگشت، رختخواب ها را در سالن که گرمتر از اتاق ها بود پهن کرد. چراغ ها را خاموش کرد. برای اینکه خیالش راحت باشد عباس هم می خوابد، دستش را گرفت. نفمید کی خوابش برد اما عباس بیدار بود. چند دقیقه بعد از خواب رفتن ضحی، سر آبگرمکن رفت و باقی کارهایش را انجام داد. دو ساعتی عرق ریخت. سر هم کردن مخزن آبگرمکن و باقی لوله ها آن هم بی سر و صدا، کار را سخت کرده بود. دست آخر، دستانش را زیر آب گرم شده شست و لبخند زد.
🔹شوفاژهای داخل ساختمان را روشن کرد. داخل سالن کنار ضحی دراز کشید و فکر کرد حدود یک ساعت دیگه اذان رو می گن. اگه بخوابم برای نماز ی وقت بیدار نمی شم. باید بیدار بمونم اما چطور خودمو بیدار نگه دارم؟ از خستگی، دستش را روی پیشانی گذاشت. پتو را تا روی شکم بالا کشید و فکر کرد خوبه برم اتاق مصطفی رو گردگیری کنم. عباس در خیال، کابینتها را برای پیدا کردن دستمال پارچه ای زیر و رو کرد تا خیالش به خواب متصل شد.
🔸شاید یک ربع بعد از خوابیدن عباس، ضحی بیدار شد. از چراغ روشن مانده آشپزخانه تعجب کرد. از جا بلند شد و برای گرفتن وضو، به آشپزخانه رفت. آب گرم روی دستانش ریخت. فهمید بعد از خوابیدن او، عباس آبگرمکن را درست کرده . تب سنج را برداشت و به آرامی، از لای یقه، آن را زیر بغل عباس برد. بارها این کار را در بیمارستان کرده بود و تقریبا مطمئن بود که بیمار از خواب، بیدار نمی شود. تب سنج را نگه داشت و مراقب بود عباس دستش را حرکت ندهد. بعد از چند دقیقه، آرام بیرون کشید. تب سنج، یک درجه بالا رفته بود. دودل بود برای دادن قرص، بیدارش کند یا بگذارد کمی بخوابد. اگر چه نسبت به بیمارها هم نگران بود اما دلش نیامد عباس را بیدار کند. به آرامی، پتو را از روی عباس کنار برد. شوفاژ سالن را بست. لای در ورودی خانه را باز کرد تا هوای سالن خنک تر شود. نیم ساعت دیگر که قرص تب بُر می خورد، می توانست در را ببندد.
🔹سجاده کیفی را در آورد. چند رکعتی نماز شب خواند. عباس را نگاه کرد و متوجه تغییر حالتش شد. می دانست این تغییر حالت فیزیکی در خواب، نشان از بالاتر رفتن تب دارد. جای درنگ نبود. تشتی برداشت و از آب ولرم پر کرد. قرص و لیوان آب را آورد و عباس را بیدار کرد.
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#داستان_بلند
#رمان
#فقط_به_خاطر_تو
#تولیدی
#سیاه_مشق
✨سلام و صلوات بر تو ای صاحب عصر و زمان✨
🌺آقاجان مگر نه این که سربازتان حاج قاسم سلیمانی گفته اند که ایران حرم است؟ اگر آسیب ببیند سایر حرم ها هم آسیب خواهد دید.
🍀مولاجان به این فکر می کردم که هر کدام از ما رأی بدهد و در انتخاب اصلح تلاش خود را کرده باشد، مدافع حرم می شود. پس مردم نقش کلیدی در تحقق ظهورتان دارند.
🌸مهدی جان همگی ما می خواهیم مدافع حرم باشیم. همگی دوست داریم مؤثر در ظهورتان باشیم. آقاجان خودتان دست ما را بگیر که در این صورت بهترین رأی از آن ما خواهد بود.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
✨السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ✨
🌺عنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ:« يَا سَعْدُ عِنْدَكُمْ لَنَا قَبْرٌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَبْرُ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ نَعَمْ مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ اَلْجَنَّةُ»
🌸«ای سعد! ما را قبری نزد شما هست؟ عرض کردم: فدایت گردم، منظورتان حضرت فاطمه دختر موسی بن جعفر است؟ فرمود: بله، هر کسی او را در حالی که به حقش آشناست، زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود. »
📚بحارالانوار، جلد99،ص265
✍️از آیت الله بهاالدینی سوال کردند :
🍀آیا حضرت معصومه میتواند کل حاجات همه مردم شهر قم را بدهد ؟
🌱ایشان در جواب فرمودند :
🌼میرزای قمی که در کنار حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها)در قبرستان شیخان مدفون است به تنهایی میتواند کل حاجات همه مردم شهر قم را بدهد و حضرت معصومه آنقدر مقام و منزلت نزد خداوند دارد که میتواند کل حاجات تمام مردم دنیا را بدهد.
✨يا فاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ✨
🌹میلاد با سعادت شفیعه دو عالم خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها بر همه عزیزان مبارک باد.🌹
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#حدیثی
#مناسبتی
#میلاد_حضرت_معصومه علیهاالسلام
#میلاد_نور
#روز_دختر
☘️ قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم): اَلبَناتُ هُنَّ المُشفِقاتُ المُجَهِّزاتُ المُبارَکاتُ
🌺رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم): این دخترانند که دلسوز و مددکار و با برکتند
منتخب میزان الحکمه ص 612
#روز_دختر_مبارک 📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#حدیثی
#مناسبتی
#میلاد_حضرت_معصومه علیهاالسلام
#میلاد_نور
🌸 #روز_دختر
دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست
⚪️ به یاد تمام دختران شهدای مدافع حرم؛ از خاطرم نمیرود که به خاطرم رفتی
🌸ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر را خدمت همه خانواده محترم شهدا تبریک عرض میکنیم
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#حدیثی #مناسبتی
#میلاد_حضرت_معصومه علیهاالسلام
#میلاد_نور
دهڪده مثبت
#قسمت_بیست_و_هشتم #معیار_انتخاب_اصلح 💯از شیوه های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید. ✍️ مؤمن، با تقوا و
#قسمت_بیست_و_نهم
#معیار_انتخاب_اصلح
💯از شیوه های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید.
✍️مؤمن، با تقوا و متوکل به خدا باشد
⁉️هدف ملت ایران چگونه تأمین خواهد شد؟
✅ با دو عامل، این هدف تأمین میشود:
🔘یک عامل این است که انتخابات، انتخابات گرم و پرشورى باشد؛ افراد زیاد شرکت کنند، مردم با شور و شوق شرکت کنند، بیایند پاى صندوقها.
🔘دوم اینکه این انتخابات منتهى شود به انتخاب یک انسان شایستهى وارستهى باعزمِ مؤمنِ انقلابىِ با همت جهادى. با این دو چیز، مقصود ملت ایران حاصل میشود.
🔰بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۹۲/۰۲/۲۵
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#آیت_الله_خامنه_ای
#مقام_معظم_رهبری
#انتخابات
✍️من و واجب فراموش شده
#قسمت_نهم
🌺وقتی به استراحتگاه رسیدم ، اول به سرویس بهداشتی رفتم و دستهایم را با دقت زیادی که موهبت دوران کروناست، شستم. بعد به سمت سالن، پا کج کردم از دریچهای که بین آنجا و آبدارخانه بود، یکی از بشقاب هایی را که داخل آن، میان وعده قرار داشت، برداشتم و استکان چای را هم که برای رفع خستگی معجزه می کند، با دست دیگرم گرفتم و برای پیدا کردن صندلی خالی، نگاهی به اطراف انداختم.
🍀در حین جستجویم، چهرهای آشنا، توجهم را جلب کرد و با لبخند دندان نمایی به سمتش رفتم. او را مدت زیادی بود که ندیده بودم. او هم که متوجه حضور من شد، لبهایش به لبخندی کش آمد. روبرویش پشت میز نشستم و شروع کردیم به احوال پرسی. جو استراحتگاه مثل بیشتر اوقات، پر از بحث و نظر و پیشنهاد بود. فهمیدم موضوع آن روز زدن یا نزدن واکسن کرونا ست. من اطلاع درستی نداشتم بنابراین اظهار نظری هم نمی کردم و فقط شنونده بودم اما این را به خوبی می دانستم که ضررِ استرس و اضطراب و تشنجی که در جامعه و بین مردم بوجود آمده، بیشتر از ضرر احتمالی واکسن است.
🌼کم کم بحث به سمت انتخابات پیش رو کشیده شد و از همدیگر می پرسیدند که به چه کسی رأی می دهید. وقتی از من هم سؤال کردند، با قاطعیت جواب دادم:« به آقای رئیسی». او که در بحثها شرکت نکرده بود، با حالت بین یأس و بی تفاوتی، رو به من گفت:«امسال نمی توانم تشخیص بدهم که به کی رأی بدهم در حالی که دوره های قبل خودم یکی از مبلغین بودم. در این راه چقدر بد و بیراه شنیدم اما نتیجهای که می خواستم را بدست نیاوردم» . با تعجب پرسیدم:« یعنی امسال رأی نمی دهی». لبخندی زد و گفت:« نه فقط هنوز مطمئنم نیستم که به چه کسی باید رأی بدهم». من هم بخاطر این موضوع واقعا متأسف بودم متوجه منظورش شدم که از خواص انقلابیون شاکی است چون درایت و فهم سیاسی بالایی ندارند و ممکن است با یک تصمیم نادرست، انتخابات را به جناح غیر انقلابی مقابل، واگذار کنند همانطور که ما مردم بخاطر کم کاری آنها و رأی اشتباه دیگران، در این سالها سوختیم و ساختیم.
🌸با این حال کمی در مورد کاندیداها صحبت کردم و برایش تبیین کردم که هرچند آقای جلیلی دارای برنامههای قوی و حساب شده تری است اما در بین مردم شناخته شده نیست و رأی بالایی ندارد اما إن شاء الله با انتخاب آقای رئیسی به عنوان رئیس جمهور آینده، می تواند در دولت او برنامه هایش را اجرا کند. نمی دانم چقدر در تصمیمش برای تشخیص کاندیدای مورد نظر موفق بودم اما او را دوباره به چالش کشیدم تا مقداری هیجان و انرژیِ سابقش را در دوران انتخابات، بدست بیاورد.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
#واجب_فراموش_شده
#به_قلم_عطش
هدایت شده از سلام فرشته
#داستان_بلند
#فقط_به_خاطر_تو
#قسمت_صد_و_بیست_و_نه
🔸عباس قرص را خورد و خجالت زده، به تشت روی دست ضحی نگاه کرد:
- شما نمازتو بخون خودم آب می ریزم.
🔻ضحی لبخند شیرینی تحویل عباس داد و آب ولرم را روی پاهای عباس ریخت. پاهایش را نوازش کرد و مشت آبی از کف تشت برداشت و روی پاهایش ریخت. سکوتی پر مهر بینشان برقرار بود. ضحی آب میریخت و عباس، عرق شرم. بعد از پنج دقیقه، ضحی دست از پاشویه برداشت. عباس دست ضحی را بوسید. پاهایش را با حوله خشک کرد و برای گرفتن وضو، به روشویی رفت. ضحی تشت را به آشپزخانه برگرداند. دو رکعت نماز برای خوب شدن حال عباس خواند و به حضرت زهرا سلام الله علیها، هدیه کرد.
🔹آفتاب، لحاف گرمی برای عباس شده و بدن مچاله شدهاش را از هم باز کرده بود. راحت و رها، زیر نور کم جان صبحگاهی، خواب بود و خبر نداشت از دیشب تا صبح، مادرش فرشهای سالن و اتاق عباس را جمع کرده و منتظر آمدن وانت مشهدی کریم دمِ در نشسته و برای سلامتی او، ذکر صلوات گرفته. به محض رفتن عباس، به مشهدی کریم تلفن کرد. آدرس داد تا یک کارگر و بنا برایش بفرستد و خودش هم فردا علی الطلوع، با وانتش جلوی خانه شان بیاید. مشهدی کریم چیزی از معصومه خانم نپرسید و فقط گفت:
- حاج خانم اگه کمکی از من برمی یاد حتما بفرمایید. هر مقداری بفرمایید تقدیمتون می کنم. مرحوم محمدی خیلی به گردن بنده حق دارن.
🔸رویش نشد بپرسد کارگر و بنا برای چه می خواهی و وانت بار صبح زود، به چه کارت می آید. چرا پسرت زنگ نزده و تویی که تا وقتی شوهرت زنده بود، صدایت به گوشم نخورده بود؛ حالا جلو افتاده ای و خودت به من زنگ زده ای؟ هیچکدام را نپرسید اما تصمیم گرفت سر و گوشی آب بدهد. صبحانه نخورده، راه افتاد و همراه با اولین شعاع های خورشید، زنگ در خانه را فشار داد. معصومه خانم هر دو لت در را کامل باز کرد. مشهدی کریم، وانت را به پهلو، جلوی خانه پارک کرده بود:
- آقا کریم، وانت رو داخل نمی یارین؟
- بار چیه حاج خانم؟
- دو تخته فرش.
🔻مشهدی کریم، تعجبش را پنهان کرد و خونسرد پاسخ داد:
- بگین کجاست برش دارم.
🔹معصومه خانم، به گوشه سالن داخل ساختمان اشاره کرد. مشهدی کریم، بارها به این خانه آمده بود. داخل شد و با فضای خالی از فرش که مواجه شد دلش لرزید. فکر کرد نکند کارشان لنگ مانده و این فرش ها را برای فروش می برد. به معصومه خانم که پشت سر او داخل شده بود رو کرد و گفت:
- حاج خانم اگه پولی نیاز هست بگید تقدیم کنم. این ها یادگاره. خدا بیامرز بارها رو همین فرش ها روضه گرفت و شام داد.
🔸معصومه خانم یاد پنجشبه های آخر ماه و شلوغی خانه و حیاط و شام نذری امام حسین علیه السلام افتاد. چشمانش پُرآب شد. لبخند تلخی روی صورتش نشست و گفت:
- خیالتون راحت آقاکریم. عباس جان عروس آورده. می خواستم خودشون خونه رو با سلیقه خودشون بچینن.
- کسی خونه هست؟ حاج خانم در خانه بازه. یاالله
🔹بنّا دم در حیاط ایستاده و منتظر اجازه معصومه خانم بود. مشهدی کریم، فرش لوله شده را روی شانه انداخت و به حیاط برد. حال و احوال مختصری با بنّا کرد و فرش را داخل وانت گذاشت. برای بردن فرش بعدی به داخل که رفت، بنّا را دید که به سمت دیوار پشتی خانه می رود. معصومه خانم از نگاه مشهدی کریم، سوالش را خواند و گفت:
- دارم ی در برای اتاقم می ذارم که بچه ها راحت باشن. منم این طور راحت ترم.
🍀مشهدی کریم بدون پرسش دیگری، داخل رفت. فرش دوم را برداشت و داخل وانت گذاشت. یکی از لتهای در را بست و برای کسب تکلیف، جلوی در منتظر ماند. معصومه خانم، پاکتی دستش بود. دمپایی هایش را پوشید و جلوی در آمد. پاکت را تعارف کرد و آدرس رویش را نشان داد:
- بی زحمت فرشا رو ببرین به این آدرس. با نگهبانش آقاخسرو هماهنگ کردم ازتون تحویل بگیرن. اینم خدمت شما.
🔸مشهدی کریم، از گرفتن پاکت پول، امتناع کرد. آدرس را گرفت و خدابیامرزی برای شوهر معصومه خانم گفت. حمد و سوره ای خواند و به امید اینکه باز هم به روضه های این خانه بیاید، خداحافظی کرد.
🍀ضحی و عباس هم از محمد آقا و نرگس خانم، خداحافظی کردند و برای زیارت، به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها رفتند. داخل شبستان امام خمینی، در کنار هم، به خانم سلام دادند. عباس، انگشتری عقیق از جیب در آورد و به ضحی داد. ضحی هم به سفارش مادر، لنگه همان انگشتری عقیق را بعلاوه قرآن جیبی و تسبیح تربت به عباس هدیه داد.
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#داستان_بلند
#رمان
#فقط_به_خاطر_تو
#تولیدی
#سیاه_مشق
✨سلام و صلوات بر تو ای نور عالمین✨
🌺آقاجان چقدر لذت بخش است گوش به فرمان شما بودن. چقدر خوب است سخنانتان را خواندن و بر اساس آن عمل کردن، در میان سخنان نورانی تان مولاجان می خوانیم که چنین فرموده اید:
«و امّا در مورد رخدادهاي جديد، به راويان حديث ما [فقهاء] رجوع کنيد که ايشان حجّت من بر شما و من حجت خدا بر ایشان هستم.» 📚 کمالالدين، ج2، ص484
🌸مهدی جان همانگونه که فرموده اید: در دوران غیبت، از ولي فقيه پيروي کنید، ما هم گوش به فرمان او خواهیم بود. همانگونه که بارها از مردم خواسته اند، در انتخابات شرکت می کنیم و از میان نامزدهای انتخاباتی به کسی رأی می دهیم که امتیازش از همه بالاتر باشد به قولی اصلح باشد.
🌼آقاجان در این برهه حساس به یاریتان بیش از پیش نیاز داریم. دستمان را بگیر.
☘🌸☘🌸☘🌸☘
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام عجل الله تعالی فرجه
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
#ماهی_قرمز
🔴🔵 نماز پرفضیلت یکشنبه ماه ذیقعده
براى نماز در روز یکشنبه این ماه روایتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است. در فضیلت این نماز، آمده است:
🔴 که هر کس آن را بجا آورد:
🔹 توبه اش پذیرفته مى شود
🔹 و گناهانش آمرزیده مى گردد
🔹 و سبب برکت براى نمازگزار و خانواده اش خواهد بود،
🔹 و در روز قیامت کسانى که از او طلبى و یا حقّى دارند، از وى راضى گردند
🔹 و با ایمان از دنیا مى رود
🔹 و قبرش براى او وسیع و نورانى گردد
🔹 و پدر و مادرش از او راضى شوند
🔹 و آنها نیز مورد مغفرت خداوند قرار گیرند،
🔹 ذریّه او نیز بخشیده شوند
🔹 و روزى او وسیع گردد
🔹 فرشته مرگ به هنگام مردن، با او مدارا کند
🔹 و به آسانى جانش را بگیرد.
🔴🔵 کیفیت نماز :
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) کیفیّت نماز را این گونه بیان فرمود که:
🔴 در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند (دو رکعت دو رکعت) در هر رکعت، سوره «حمد» یک مرتبه، سوره «قل هو الله» سه مرتبه و سوره هاى «فلق» و «ناس» را یک مرتبه بخواند; و بعد از اتمام نماز هفتاد مرتبه استغفار کند، سپس بگوید:
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ الْعَلىِّ الْعَظیمِ
آنگاه بگوید:
یا عَزیزُ یا غَفّارُ، اِغْفِرْ لى ذُنُوبى، وَ ذُنُوبَ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنْتَ.
📚 مفاتیح الجنان/اعمال ماه ذیقعده
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#مناسبتی
#ماه_ذی_القعده
#نماز_یکشنبه
#نماز_توبه
#ماهی_قرمز
دهڪده مثبت
#قسمت_بیست_و_نهم #معیار_انتخاب_اصلح 💯از شیوه های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید. ✍️مؤمن، با تقوا و م
#قسمت_سی_ام
#معیار_انتخاب_اصلح
💯از شیوه های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید.
✍️مؤمن، با تقوا و متوکل به خدا باشد.
🌺کشور، کشور بزرگی است؛ ملت، ملت باعظمتی است؛ مسائل تشویق کننده و مبشّر، فراوان است؛ مشکلات هم بر سر راه هر ملتی، و از جمله بر سر راه ما وجود دارد. آن کسانی که آمادهی این میدان میشوند، باید با کمال قوّت، با کمال قدرت، با توکل به خدا، با اعتماد به توانائیهای این ملت پیش بروند.
🔰بیانات در حرم مطهر رضوی ۱۳۹۲/۰۱/۰۱
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#آیت_الله_خامنه_ای
#مقام_معظم_رهبری
#انتخابات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری معنا دار رهبر انقلاب
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#آیت_الله_خامنه_ای
#مقام_معظم_رهبری
#انتخابات #مؤمن
هدایت شده از سلام فرشته
#داستان_بلند
#فقط_به_خاطر_تو
#قسمت_صد_و_سی_ام
🔹عباس از انگشتری و قرآن و تسبیح تربت، تشکر کرد. قرآن را بوسید و مودب، روی هر دو دست نگه داشت. نگاهش به ضریح خانم بود و کششی که برای رفتن به زیارت داشت، قرار را از دلش ربوده بود. شرم کرد دست ضحی را جلوی دیگران بگیرد. آرام و به نجوا گفت:
- ضحی جان، روز عقدمون بهترین روز عمرم بود. بارها خدا رو به خاطر شما شکر کردم. می تونست روز عقدم، جای دیگه ای غیر از حرم خانم باشه.
🔸و انگار که به زور بتواند حال خوش و حس عاشقانه اش را کنترل کند، پرسید:
- قرارمون یک ساعت و نیم دیگه همین جا روبروی باب السلام. باشه؟
🔹به چشمان زیبای ضحی نگاه کرد. لبخند را روی لبانش که دید، التماس دعا گفت و قرآن را بر قلبش فشرد و از باب السلام، وارد شد. ضحی از فهم بالای عباس لذت برد. حرفهای عباس، آب سردی بود روی همه نگرانیهای انتخاب او. خدا را شکر کرد و از در سمت راست باب السلام، وارد قسمت خواهران شد. روبروی ضریح ایستاد. دست راست بر سینه گذاشت و گفت:
- سلام خانم جان..
🌸اشکش جاری شد. مودب تر سلام کرد: السلام علیک یا فاطمه المعصومه.. السلام علیک .. به یاد مادر و پدر افتاد. به طهورا و حسنا و دایی و مادر عباس. از طرف همه اقوام و هر کسی که می شناخت، مجدد سلام داد. اشکش بیشتر جاری شد. از فکری که به ذهنش آمد، لبخند روی لبش نشست. نیت کرد به جای هر نوزادی که به نوعی، مراقبش بوده یا او را به دنیا آورده، سلامی بدهد و سلام داد. صدایی درونش گفت: پس بقیه نوزادان چی؟ به نیت همه نوزادانی که هر جای عالم به دنیا آمده بودند، مجدد سلام داد و صلوات فرستاد: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. پای راست را حرکت داد و به سمت ضریح رفت. آرام و با طمانینه، قدم از قدم برنمی داشت تا استغفاری بگوید و صلواتی بفرستد. همه را هدیه حضرات معصومین علیهم السلام کرد.
☘️جلوی ضریح رسید. به دو سه ردیف خانمی که دور ضریح بودند نگاه کرد. انگار دست نوازش خانم را روی تک تک سرهای آن ها می دید. از حس چنین نوازشی، شعفی خاص، وجودش را فرا گرفت. یک قدم به جلو برداشت به این نیت که سرش را زیر دستان پر مهر خانم برساند. قاتی خانم های دیگر شد. جزوی از زائران به هم چسبیده نزدیک ضریح. با موج جمعیت حرکت کرد و چپ و راست شد. دست راستش را دراز کرد. تا ضریح، فاصله ای نمانده بود. دست را پایین آورد. مودب ایستاد و سرش را پایین انداخت. به قدم هایش نگاه کرد. خدا را شکر کرد که کنار ضریح خانم حضرت معصومه سلام الله علیهاست. آرزو کرد کاش می شد خانم را در آغوش بگیرم. جلویش خالی شد. خود را به ضریح چسباند. دو دستش را از دو طرف به میله های ضریح گرفت و مدتی گریست.
🔹بوی خوش پر نرم خادم حرم، او را به خود آورد. اشک هایش را پاک کرد و از ضریح فاصله گرفت. به لحظه، جایش پُر شد و او با موج جمعیت، به عقب رانده شد. مجدد سلام داد. نفس عمیقی کشید. چادرش را مرتب کرد. گوشه ای ایستاد و همان طور که نگاه به ضریح و زائران خانم داشت، گوشی اش را در آورد و مشغول خواندن زیارتنامه شد. بعد از زیارت خانم، زیارت عاشورا خواند. خود را به گوشه ای از حرم رساند. سر بر تربت کربلا گذاشت و سجده زیارت عاشورا را انجام داد. همان جا نشست. داخل گوشی، دعاهای مفاتیح را بالا و پایین می کرد. نمی دانست این یک ساعت باقی مانده را با چه دعایی سپری کند. کدام دعاها را انتخاب کند و بخواند. هر کدامشان درخششی خاص داشتند. ندبه را آورد. کمیل را آورد. حتی دعای جوشن کبیر را آورد. چند سطری را خواند و دلش به ماه مبارک و شب های قدر و خدا خدا کردن هایش پر زد.
🔸چشمان اشک بارش را روی اسامی دعاها می چرخاند بلکه دلش به دعایی آرام گیرد. چشمش به دعای عالیه المضامین افتاد. یاد کودکیاش افتاد که بالاسر عزیز رفته و او را در حال خواندن این دعا دیده بود. از اسمش سر در نیاورد. حوصله اش سر رفته بود و می خواست هر طور شده، عزیز را به حرف بیاورد:
- عزیز این چیه می خونین؟
- ی دعایی که خیلی چیزای خوبی توش از خدا خواسته شده.
🔹وارد صفحه دعا شد. ترجمه خط اول را خواند: "خدایا این امام را زیارت کردم، به امامتش اقرار دارم. واجب بودن اطاعتش را معتقدم." آرزو کرد ایکاش در حرم امام حسین علیه السلام این دعا را می خواند.
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#داستان_بلند
#رمان
#فقط_به_خاطر_تو
#تولیدی
#سیاه_مشق
🌺سلام و صلوات بر تو ای بهترین همدم و مونس
🍀خدا کند دل من فقط برای تو باشد مولای من...
آقاجان می دانم از دل تک تک ما خبر داری پس بماند در دل هر آن چه که نشاید گفت و آن را خوب می دانی.
🌼مهدی جان ای بهترین همدم و همراهم، ای رفیق دلسوز و مهربانم، ای کاش لایق بودم که برای آمدنتان نقشی ایفا کنم. ای کاش فرزند لایقی بودم که باعث افتخارتان می شدم. ای کاش لحظه به لحظه بر چهره نازنینتان لبخند شادی می نشاندم. ای کاش فدای قدم هایتان می شدم. ای کاش ظهورتان را به همین زودی ها می دیدم و خاک پای سربازانتان می شدم.
☘️بأبی أنتَ وَ اُمّی
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
دهڪده مثبت
#قسمت_سی_ام #معیار_انتخاب_اصلح 💯از شیوه های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید. ✍️مؤمن، با تقوا و متوکل
#قسمت_سی_و_یکم
#معیار_انتخاب_اصلح
💯از شیوه های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید.
✍️سادهزیست باشد و از اشرافیگری اجتناب کند و متصل به مراکز ثروت و قدرت نباشد
🍀یکى از اساسى ترین کارها براى اینکه ما جلوى اسراف را بگیریم این است که مسئولین کشور، خودشان، کسانشان، نزدیکانشان و وابستگانشان، اهل اسراف و اهل اشرافیگرى نباشند. چطور میتوانیم اگر خودمان اهل اسراف باشیم، به مردم بگوئیم اسراف نکنید؛ «أ تأمرون النّاس بالبرّ و تنسون انفسکم»؛ «یا أیّها الّذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون. کبر مقتا عند اللَّه ان تقولوا ما لا تفعلون».
🌺اولین کار این است که ما مسئولین کشور را، افرادى انتخاب کنیم که مردمى باشند، ساده زیست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم احساس درد کنند. این هم به نظر من شاخص مهمى است. آگاهانه بگردید؛ برسید؛ و به آنچه که رسیدید و تشخیص دادید، با قصد قربت اقدام کنید؛ با قصد قربت پاى صندوق انتخابات بروید و خداى متعال اجر خواهد داد. این هم یک نکته.
🔰بیانات در جمع مردم استان کردستان در میدان آزادی سنندج ۱۳۸۸/۰۲/۲
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#آیت_الله_خامنه_ای
#مقام_معظم_رهبری
#انتخابات
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
✍️پاسخ کوتاه به شبهات رایج در مورد انتخابات
#قسمت_دوم
⁉️اون چی میگه ؟
❄️همه شون مثل همن؟ هرکی بیاد وضع همینه ؟ همه شون دزدن ؟ اینا دعوای زرگریه؟
⁉️من چی میگم؟
⭕️اگه همه شون مثل همن پس چرا بی بی سی انقدر رئیسی رو تخریب میکرد؟
🔘روح الله زم با یه شبکه ماهواره ای مصاحبه میکرد میگفت ما از روحانی حمایت کردیم که ضعف مدیریتش باعث نارضایتی مردم بشه. اونا خوب میفهمن همه شون مثل هم نیستن.
⭕️بله همه شون مثل همن.از این 40 سال،32 سالش دست میرحسین و هاشمی و خاتمی و روحانی بوده.ما همیشه به کسایی رای دادیم که شبیه هم بودن،بعدش توقع داشتیم نتیجه ها شبیه هم نباشه.
🔘این چه حرفیه میزنی دوست عزیز..رئیس جمهور عراق و ترکیه هم عوض میشن، روی اقتصاد ما تاثیر میذاره، مگه میشه تغییر رئیس جمهور خود ایران تاثیر نذاره.
⭕️کی گفته همه شون مثل همن، یکی میشه روحانی که داداشش دزدی میکنه کاریش نداره،یکی میشه مثل رئیسی که از خود قوه قضائیه 52 تاقاضی و کارمند و وکیل بازداشت میکنه.اگه یه آدم ضد فساد بیاد ،خیلی چیزا عوض میشه.
🔘این همه مسئولین مارو شهید کردن،اینا از مریخ که نیومده بودن حاج قاسم، فخری زاده، شهیدرجایی، شهید باهنر و...تو دل این همه ای که می گید مثل همن، مثل اینا هم پیدا می شه...باید بگردیم.
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#انتخاب_اصلح