💥 #قسمت۱۸💥
📛قبل از خواندن حتما حتما #نیت کنید🌸
💙نکته: این پست کلیپ هست حتما گوش بدین😭
😔قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم #گلزار_شهدا.
تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.
بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم."
میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭
به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای #جاویدالاثر.
گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."❤️
دنبالش میرفتم و برای خودم #گریه میکردم و زار میزدم. برگشت.
بازویم را گرفت و گفت: "زهرا توروخدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭
گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با #عشقت چیکار کنم؟"
رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام #تنها باشم."
فهمیدم میخواهد #وصیت_نامه اش را بنویسد. مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به #چشمانش. سرخ بود و پف کرده بود.
معلوم بود حسابی گریه کرده.❣
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
روز اعزام بود. موقع خداحافظی. به پدر و مادرش گفت: "نذر کرده بودم اگر دوباره قسمتم شد و رفتم سوریه پاتون رو ببوسم."😍
افتاد و پای #پدر و #مادر ش را بوسید. بعد هم خواهرهاش رو توی بغل گرفت و ازشان خداحافظی کرد. همه #گریه میکردند.😭
همه #بیقرار بودند. رو کرد بهشان و گفت: "یاد بی بی حضرت زینب علیها السلام کنید. یاد اسیریش.یاد غم ها و مصیبت هاش.اینجور آروم میشید. خداحافظ."
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
رفتیم #ترمینال برای بدرقه اش. پدر و مادرم بودند و مامان خودش و آبجی هاش. علی کوچولو هم که بغل من بود.
تک تک مان را بوسید و ازمان خداحافظی کرد.
پایش را که توی اتوبوس گذاشت، یک لحظه برگشت.
نگاهمان کرد و گفت: "جوانان #بنی_هاشم، #علی_اکبرتون داره می ره! "
همه زدیم زیر گریه. 😭😭😭
.
.
پ.ن: بنده حقیر رو هم از دعای خیرتون محروم نکنید..بشدت محتاج دعاتونم😭
💝یاعلی💝
@Karbala_1365
هدایت شده از راویان فتح وخادم الشهداء همدان
🦋 #معرفی_نامه
🌹 #شهید_علیرضا_شمسی_پور
نام: علیرضا
نام خانوادگی: شمسی پور
محل تولد: همدان
🦋تاریخ تولد: 1342
🌹تاریخ شهادت: 13 اردیبهشت 1395
🌹محل شهادت: ارتفاعات کانی مانگای عراق(شهید#تفحص💚جستجوگر نور)
#همدان
#گلزار_شهدا
🌹شهید شمسی پور در خانوادهای مذهبی در سال ۴۲ در #همدان متولد میشود
#دوران_ابتدایی را در دبستان سعدی میگذراند و متوسطه را در دبیرستان شهید چمران،
بعد از دبیرستان در سال ۶۰ برای گذراندن خدمت سربازی در #لشکر_۲۸ #سنندج #اعزام و بعد از پایان دوره سربازی #دواطلبانه وارد #نیروی_بسیج میشود.
🦋 سال ۶۲ به مدت یک سال در #پایگاه_مقاومت_بسیج #مسجد_امیرالؤمنین فعالیت میکند و رفته رفته بعد از خدمت در بسیج مقاومت وارد #سپاه_ناحیه_همدان میشود و از سال ۶۳ که در #سپاه ناحیه همدان مشغول انجام وظیفه بود، بسیار برای حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل به مناطق #جنگی اعزام و بارها #مجروح شده و در سه مرحله با #تهاجم #شیمیایی رژیم #بعث #عراق شیمیایی میشود.
#یادشهداباصلوات🦋🌹
@khademsho✌️
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
امروز که نگاهم به مزار شهدا خیره مانده بود، با خودم میگفتم: آیا مگر میشود خانوادگی هم شهیـــد شد..؟
📎 پنجشنبه_های_دلتنگی
پرسید:
دل شکستگان💔 را
راهـی هـست؟!
آری
پنج شنبه هـا ، #گلزار_شهـدا ...
شادےروح شهدا صلوات
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄