『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#علی_عابدینی از فرماندهان گردان ۴۱۰غواصی لشگر ثارالله
نوید شاهد: علی عابدینی، فرزند عباس و فاطمه روز جمعه یازدهم بهمن ماه سال 1342 شمسی، برابر با شانزدهم رمضان 1383 قمری، در خانه ای خشت و گلی، در روستای کوچک «کورگه» به دنیا آمد.
علی در خانواده ای مذهبی و در دامان مادری مؤمن و روحانی زاده شد و رشد کرد و در کوچه های تنگ و باریک و خاکی روستا و باغ ها و زمین های کشاورزی ای که خانه های کاه گلی را مثل نگین انگشتری در میان داشتند، دوران طفولیت را پشت سر گذاشت و روحش را از صفا و صمیمیت و سادگی روستا سرشار کرد. وی از کودکی با نماز، قرآن، ذکر و دعا آشنا شد. در پنج سالگی اذان می گفت و به اتفاق پدر و برادر بزرگترش، در نماز جماعت شرکت می کرد.
علی بخشی از تحصیلات ابتدایی را در دبستان معین زاده ی روستای محل تولدش سپری کرد. سپس، برای ادامه ی تحصیل به روستای لاهیجان رفت. او مسیر دو کیلومتری میان کورگه و لاهیجان را هر روز به همراه برادرش پیاده طی می کرد.
بعد از مدتی پدر خانواده از روستای کورگه به روستای بزرگ لاهیجان نقل مکان کرد. به این ترتیب، علی دوستان جدیدی در میان هم کلاسی ها و هم سن و سالان خود پیـدا کرد که بسیـاری از آن هـا در آینـده، هـم رزمان و هم سنگران صمیمی شدند.
بعد از پایان تحصیلات ابتدایی، به همراه تعدادی از دوستان و هم کلاسی هایش از جمله احمد امینی، محمود امینی، محمد قنبری و ... برای ادامه ی تحصیل به مدرسه ی راهنمایی اقبال شهـرستـان رفسنجـان رفـت. دانـش آموزان لاهیجانی در مدرسه ی اقبال گروهی را تشکیل دادند و در مقابل بی عدالتی ها و زورگویی های بعضی از مسئولین مدرسه و تبعیض هایی که بین فرزندان مقامات و دست اندرکاران رژیم ستم شاهی و دیگر دانش آموزان گذاشته می شد، می ایستادند و تنبیهات و ناملایمات زیادی را نیز تحمل کردند. این گروه در همه حال پشتیبان هم بودند و اقدامات یک دیگر را پوشش می دادند. علی و احمد مغز متفکر و برنامه ریز گروه بودند.

با آغاز مبارزات علنی مردم رفسنجان علیه رژیم خودکامه ی سلطنتی، علی پانزده ساله به همراه گروه دوستان لاهیجانی اش به صفوف مبارزان پیوستند و بارها برای شرکت در تظاهرات، فاصله ی پانزده کیلومتری لاهیجان و رفسنجان را با هر وسیله ی ممکن از قبیل دوچرخه، موتورسیکلت و حتی پیاده طی می کردند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، علی برای کمک به پدر در فرصت هایی که پیش می آمد، مدتی کار در تعمیرگاه موتورسیکلت و کارگاه درب و پنجره سازی را تجربه کرد و با شروع جنگ تحمیلی، در کسوت یک بسیجی بی ادعا، آماده ی حضور در جبهه های نبرد شد.
چند ماه در بسیج رفسنجان و بردسیر ماند . نهایتاً در بهار سال 1360 خودش را به جبهه رساند و نامش به عنوان اولین رزمنده ی روستای لاهیجان در تاریخ دفاع مقدس مردم استان کرمان ثبت شد . بعد از حضور علی در جبهه ، جوانان روستای هفتصد خانواری لاهیجان یکی پس از دیگری به وی پیوستند به طوری که تا پایان دفاع مقدس مردم ایران ، بیش از صد و پنجاه نفر از این روستا عازم جبهه شدند و با تقدیم چهل و پنج شهید و بیست و پنج فرمانده ( از فرمانده ی دسته تا فرمانده ی گردان ) به لشکر 41 ثارالله، نام و آوازه ای برای لاهیجان کسب کردند .
علی عابدینی نخستین بار در عملیات کرخه نور ( شهید چمران ، پنجم مرداد 1360 ) شرکت کرده و در همان عملیات ، از ناحیه ی دست مجروح شد . وی پس از آن هرگز به جبهه و سنگرهای دفاع مقدس پشت نکرد . بارها مجروح شد . بدن او از هر عملیات زخمی و ترکشی به یادگار داشت .

در عملیات رمضان فرماندهی گروهان ویژه ی آر پی جی زن ها را پذیرفت و با شجاعت و شهامت کم نظیری به مقابله با تانک های دشمن شتافت . بعد از عملیات رمضان به فرماندهی گردان آیت الله کاشانی رسید . به این ترتیب ، بعد از عنوان اولین رزمنده ی روستای لاهیجان ، عنوان اولین فرمانده ی گردان روستای فرمانده خیز لاهیجان را از آن خود کرد. در عملیات والفجر3 به سختی مجروح شد. شدت جراحات وی در والفجر3 چنان سنگین بود که داوطلبانه از فرماندهی گردان کناره گیری کرد و از آن پس به عنوان جانشین فرمانده ی گردان به خدمت رزمندگان درآمد. بعد از عملیات بدر، پس از آن کهاحمد امینی فرماندهی گردان 410 غواص را به عهده گرفت ، جانشینی او را پذیرفت . این روند تا عملیات والفجر8 ادامه داشت . پس از آن با شهادت حاج احمد امینی، فرماندهی گردان 410 را قبول کرد. گردان 410 غواص به فرماندهی علی عابدینی نقش تأثیرگذاری در شکستن خطوط دفاعی دشمن در عملیات کربلای 4 داشت. با متوقف شدن عملیات کربلای4، علی عابدینی که از شهادت یاران و هم سنگرانش دل تنگ شده بود و برای پیوستن به آن ها بی تابی می کرد، گردان را برای حضور قدرتمند در عملیات کربلای 5 آماده کرد . سرانجام روز جمعه 19 دی ماه 1365 در اولین لحظات آغاز عملیات_کربلای_5 به آن ها ملحق شد. بی گمان از علی عابدینی با سه ویژگی ایمان ، تدبیر و شجاعت می توان عنوان یکی از مخلص ترین فرماندهان گردان های ل
لشکر 41 ثارالله نام برد .
او جثه ای نحیف و لاغر ، اما روحی بزرگ ، اراده ای قوی ، قلبی مطمئن ، نگاهی ژرف و عمیق ، کلامی قاطع و شخصیتی متواضع داشت .
شهادت، شایسته، زیبنده و حق علی بود. او حقش را در زمین خونبار شلمچه گرفت.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

🌼وصیت نامه شهید ✍
عزيزان و دوستان ، اميدوارم در هر جای کشور اسلامی که هستيد مانند گذشته مخلصانه و با سعی و کوشش #وظيفه خود را انجام دهيد تا إن شاالله اين #انقلاب از ايران به همه نقاط عالم صادر شود .ملت جهان از تعاليم الهام بخش اسلام بهره مند شوند و در مراسم دعای کميل و توسل و تشييع #جنازه ها و نماز جمعه شرکت کنيد و اين نباشد که دوری از اينها باعث کم شدن سايه لطف و رحمت خداوند از سر ما شود.
✨مطلب ديگر اينکه برادران و خواهران سعی کنيد که اين موضوع #مرض بی درمان ، يعنی بی تفاوتی را از خود دور کنيد که منشاء تمام ضربه هايی که اسلام متحمل ميشود از بی تفاوتی است.
♦️بايدسعی کنيد که بی تفاوت از کنار مسائل عبور نکنيد و هر مسئله کوچکی چه در خانه و چه در مدرسه و در همه جا ديديد با ديد عميق نسبت به آن نگاه کنيد✨مهمترين مسئله ای که ميخواهم آنرا متذکر شوم" پيروی از خط #ولايت فقيه است."
اين را بدانيد که اگر بهترين کارها و بهترين اعمال را با #صادقانه ترين نيت انجام دهيد ولی امر ولايت در آن مطرح نشود ذره ای ارزش نخواهد داشت .
#ناخودآگاه روزی نيايد که قلب امام از ما ناراحت شود .إن شاالله سعی کنيد هر کاری ميخواهيد در زندگی انجام دهيد مطابق با دستور #امام و تعاليم اسلام باشد ....
سيد محمد مهدی رهسپار
🌸روحش شاد و یادش گرامی
هدایت شده از دِلْنِوِشْتِههآیِشُھـَدآوَمَنْ🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊️بسم رب الشهدا🕊
دل ڪه هوایے شود، پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند
و اگر بال خونین داشته باشے
دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد
دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها مے ڪنیم و دست بر سینه، به زیارت شهدا " مے رویم...
بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم.
سلامبرشهدا✋🏻
🍃🍂
🍂
🌷🍂 #گردان_غواصی🍂🌷
به روایت
🌷 #بهروزطالب_نژاد🌷
#قسمت_اول
🍃🌾🍃
🌾 وقتی رفتم به #گردان_غواصی، خیلی کوچک و کم سن وسال بودم معمولا هم خیلی ازمسائل جنگ آشنا نبودم و بچه ها را خوب نمی شناختم.
شهیدان:#ساکی، #خدری و #طلایی در یک چادر بودند . تقریبابچه هایی که در سن رنجی #دانشجو بودند و وضع تحصیلی هم آنها بیشتر باهم ارتباط داشتند.
💦 یک روز بارانی بود که ما در منطقه #گتوند ۳بار مقرمان عوض شد.
یکبار جایی که بمباران شد و #شهیدحمیدی_نور به #شهادت رسید ، اسباب کشی کردیم و رفتیم آنطرف گتوند در سمت راست گتوند.
در اسباب کشی ها خیلی صحنه های جالب را آدم می دید . مثلا بارهای سنگین را چه کسانی برمی داشتند .یا تانکر را چه کسانی جابجا می کردند. یا آب را دست به دست می دادیم تانکرهای 20 لیتری را می رساندیم تا به کنار آب و به تانکری که آن بالابود .برای آب آشامیدنی نمیشد از #آب رودخانه استفاده کرد باید با یک قایقی آب آشامیدنی می آوردند در 20لیتری پر میکردند بعد می آوردند کنار اسکله که بودیم باز دست به دست باید می بردیم تا کنار مقر. آنجاها شهید ساکی معمولا خیلی حضور پر رنگی داشت و بیشتر کمک میکردند.
دوباره مقر سوممان آمد سمت چپ گتوند . سمت رودخانه که جاده وجود داشت و بارندگی شد.
یک روزکه بارندگی بود و آموزش #غواصی نداشتیم (چون رودخانه طغیان کرده بود) . آن موقع یادم هست زیرباران شهید ساکی نشسته بود داشت قابله بزرگها را می شست.
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
🍃🍂
🍂
🌷🍂 #گردان_غواصی🍂🌷
به روایت
🌷 #بهروزطالب_نژاد🌷
#قسمت_دوم
🌷 بعد از عملیات که #رضاساکی شهید شد ما یک مدتی از خرمشهر منتقل شدیم آبادان در هتل پرشین من دوباره دیدم باقی مانده #گردان_غواصی یک جایی جمع شدند که اصلا پنجره نداشت , نور نداشت در واقع انباری #هتل_پرشین بود. آنجا اولین بار #شهیداحمدرضااحدی را دیدیم که ایشان خیلی با اشتیاق آمده بود و با تک به تک ما صحبت می کرد که شما از #داریوش_ساکی چه خبر دارید خاطرات چی دارید ؟ من تازه آنجا متوجه شدم که ایشان #دانشجو بوده دانشجوی #رشته_پزشکی بوده و با شهیداحمدرضا احدی هم اتاقی بودند.
یک سری از خاطراتش را از احمدرضا شنیدیم و آن موقع هم شاید باز آنقدر عقل ما نمی رسید که شهیداحمدرضااحدی هم خیلی مهمان این دنیا نیست شاید به فاصله کمتر از یک ماه بعدش در #عملیات_کربلای5 در مرحله دوم یا سوم ایشان هم شهید شدند.🌹
🌸 روحشان شاد و راهشان پر رهرو🌸
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
سلام برشهدا
✨نفس مےڪشم ؛
اینجا پنج شنبه هـا
و ذخیره اش مےڪنـم
برایِ تمـام روزهـای هفتہ !
ڪه بـےیاد شهدا نباشد نفسهایم ..✨
#پنجشنبه_های_عاشقی💔🥀
#شهید_داود_غلامی
#شهیدمدافعحرم_حاج_حیدر_ابراهیم_خانی
از راست شهیدان:
#محمدحسناکبری
#رضاساکی
#امیرطلایی
شهادت هرسه: #کربلای۴🕊
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
از راست شهیدان: #محمدحسناکبری #رضاساکی #امیرطلایی شهادت هرسه: #کربلای۴🕊 ⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکرب
🌸 #معرفی شهدا..🌸
🌸 نیمنگاهیبهزندگی #شهیدغواص (داریوش) #رضاساکی 🌸
🍃 #داریوش(رضا) یکی دیگر از دلاور مردان ایران زمین بود که عازم میادین نبرد حق علیه باطل گشت تا ثابت کند رهروان حسین (ع) از مرگ هراسی ندارند💫
#رضا در سال ۱۳۶۴ در رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شد اما گویی تقدیر بر آن بود که پس از اولین حضورش در جبهه ها که حدود ۹ ماه به طول انجامید به عنوان مسئول آموزش گروه غواصی لشکر انصار الحسین (ع) و در تاریخ ۶۵/۱۰/۴ در عملیات #کربلای۴ در کنار اروندرود عاشقانه به سوی ابدیت بال بگشاید و پیکر پاک و مطهرش یازده سال در آبهای خروشان اروند بماند و روح پاکش همیشه حاضر وناظر برگذر ایام ما باشد..💫🌸
🌸رضا اولین فرزند و تک پسر خانواده و بسیار خوش برخورد وخوشرو بود..🌸
🌾 در جبهه دوستانش بخاطر خوبی و پاکیش او را "رضا پاکی" صدا میکردند..
نامش داریوش بود اما در جبهه در شب میلاد امام رضا(ع) تصمیم میگیرد که نامش را "رضا" بگذارد..
رضا فرمانده دسته غواصی شد و تمام تلاشش خدمت و رسیدن به معبودش بود. وبعد از یازده سال عاشقی به میهن بازگشت ودر قطعه شهدا آرام گرفت..🌸
🌸روحش شاد و یادش گرامی🌸
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص⊰❀⊱
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
صلی الله علیک یااباعبدالله(ص):
🦋به نام خداوند بخشنده مهربان
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
همه زیبایی هر صبح
به تکرار این آیه است..؛
💓الیس الصبح بقریب؟ 💓
آیا،صبح، نزدیک نیست ؟
❣ومن دوباره بیاد می آورم...
که طلوع چشمانت، نزدیک است!
#سلام ،یگانه صبح زمین.
سلام ای بهار روزگاران 🌸
السَّلامُ عَلَىٰ رَبِيعِ الْأَنامِ، وَنَضْرَةِ الْأَيَّامِ
آدینهتون نکو و مملو از شادی
🌹 #اللهمعجـللولیڪالفـرج🌹
.
🌹زیارتنامه حضرت #زینب کبری(سلام الله علیها)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
🌹السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ سَيِّدِ الأَنْبِياءِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صاحِبِ الْحَوْضِ وَاللِّواءِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْ عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّماءِ وَوَصَلَ إِلَى مَقامِ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِيِّ الْهُدى وَسَيِّدِ الْوَرى وَمُنْقِذِ الْعِبادِ مِنَ الرَّدى اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بِنْتَ صاحِبِ الْخُلُقِ الْعَظِيمِ وَالشَّرَفِ الْعَمِيمِ وَالآياتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صاحِبِ الْمَقامِ الْمَحْمُودِ وَالْحَوْضِ الْمَوْرُودِ وَاللِّوآءِ الْمَشْهُودِ
🌹السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْهَجِ دِينِ الإِسْلامِ وَصاحِبِ الْقِبْلَةِ وَالْقُرْآنِ وَعَلَمِ الصِّدْقِ وَالْحَقِّ وَاْلإِحْسانِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفْوَةِ الأَنْبِياءِ وَعَلَمِ الأَتْقِيآءِ وَمَشْهُورِ الذِّكْرِ فِي السَّماءِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ وَسَيِّدِ خَلْقِهِ وَأَوَّلِ الْعَدَدِ قَبْلَ إِيجادِ أَرْضِهِ وَسَماواتِهِ وَآخِرِ اْلأَبَدِ بَعْدَ فَناءِ الدُّنْيا وَ أَهْلُهُ الَّذِي رُوحُهُ نُسْخَةُ اللاَّهُوتِ وَصُورَتُهُ نُسْخَةُ الْمُلْكِ وَالْمَلَكُوتِ وَقَلْبُهُ خَزانَةُ الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ
🌹 ... اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْ قادَ زِمامَ ناقَتِها جِبْرائِيلُ وَ شارَكَها فِي مُصابِها إِسْرافِيلُ وَ غَضِبَ بِسَبَبِها الرَّبُّ الْجَلِيلُ وَبَكى لِمُصابِها إِبْراهِيمُ الْخَلِيلُ وَنُوحٌ وَمُوسَى الْكَلِيمْ فِي كَرْبَلاءِ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ الْغَرِيبِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الْبُدُورِ السَّواطِعِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الشُّمُوسِ الطَّوالِعِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ زَمْزَمَ وَصَفا اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَكَّةَ وَمُنى اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُراقِ فِي الْهَوآءِ
🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصى اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْ ضَرَبَ بِالسَّيْفَيْنِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْ صَلَّى الْقِبْلَتَيْنِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الْمُصْطَفى اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضى اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَدِيجَةَ الْكُبْرى اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَ عَلَى جَدِّكِ مُحَمَّدٍ الْمُخْتارِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَ عَلَى أَبِيكِ حَيْدَرِ الْكَرَّارِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَعَلَى السَّاداتِ اْلأَطْهَارِ الأَخْيارِ وَ هُمْ حُجَجُ اللهِ عَلَى الأَقْطارِ ساداتُ الأَرْضِ وَالسَّماءِ مِنْ أَخِيكَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ الْعَطْشانِ الظَّمآنِ وَهُوَ أَبُو التِّسْعَةِ اْلأَطْهارِ وَ هُمْ حُجَجُ اللهِ فِي الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ وَ الأَرْضِ وَ السَّماءِ الَّذِينَ حُبُّهُمْ فَرْضٌ عَلَى أَعْناقِ كُلِّ الْخَلائِقِ الْمَخْلُوقِينَ لِخالِقِ الْقادِرِ السُّبْحانِ
🌹السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ وَلِيِّ اللهِ الأَعْظَمِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ وَلِيِّ اللهِ الْمُعَظَّمِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا عَمَّةَ وَلِيِّ اللهِ الْمُكَرَّمِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا أُمَّ الْمَصائِبِ يا زَيْنَبُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ …
🌺زیارت قبول-التماس دعا
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
💢رفته بودیم برا شناسایی #والفجر ۸. وسط #اروندبودیم که مدشد و ازمسیرمستقیم منحرف شدیم ورفتیم سمت دوعراقی که #ماهیگیری میکردن.ماه بالا بود هوا هم صاف.
گفتم حسین یه دعاکن!
💢دستشو از آب درآورد سمت #آسمان و گفت:خدا یه #ابر بفرست!
همان لحظه ابرسیاهی ماه را پوشاند.
از کنار #عراقی ها رد شدیم رفتیم تو نیزار.
گفتم:هنوز باورت نکردم؟
گفت: #خدایا ابررا ببر!
ابر کنار رفت و همه جا روشن شد!
به او گفتم یک حرف بهت میزنم به من نه نگو؛ گفتم #دختر برادرم را برایت بگیرم؟ قبول کرد. رفتیم همه حرفها را هم زدیم اما برای او یک شرط گذاشتند؛ گفتند اگر از سپاه بیرون بیاید دخترم را به او میدهم.
💢امیر گفت: من از #سپاه نمی توانم بیرون بیایم همین لباس کفن من است!
عملیات #کربلای ۴ بود. لباس #غواصی به تن داشت؛ تعداد زیادی نارنجک هم به خودش #آویزون کرده بود. گفتم چه خبره؛ چرا اینقد نارنجک؟
گفت:بچه ها سختشونه با #مهمات زیاد تو آب حرکت کنن. براشون میبرم اون سمت که دستشون خالی نباشه...
۱۳۶۵/۱۰/۴در عملیات #کربلای ۴ شهید شد و سال #۷۲ بود که جنازه اش برگشت.
#شهیدمحمد_حسین(امیر)_مهدی زاده🌷
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
#سلام_امام_زمانم 💚
پَنآھ دِلَـم
ببخشڪهشمااینچنیننزدیکےوُ
ما،اندرخمیڪکوچه،گِردِجھـانمےگردیم؛
ڪاش حداقل جھانِ ما شما بودۍ
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#یـــازیـــنــب_کـــبری
❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
من
بہ لبخند تو
مشتاق ڪہ نہ، محتاجم...
#شَھدای_غواص
#اللهمعجللولیڪالفرج
#بادو_دست_بسته_گیرید_دست_ما_وردتان_محشر_شود_پیوست_ما
🕊🌾🕊🌾🕊
💢 #علی_اکبرامامقلی_زاده_گنجی آخرین #شهیدبابلی که در عملیات #کربلای4 مفقود و در سال 1396 درحال کاوش #پیکرهای شهدا در ام الرصاص تفحص و شناسایی شده و در تاریخ 1396/6/7 پس از #تشییع با شکوه در بابل به زادگاهش"#گنج افروز" انتقال و خاکسپاری شد.
#روحش_شادباذکر_صلوات
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
✍️ 4 دی #65...
💢ساعاتی قبل از عملیات #کربلای 4ّ...
دستور سردار #شهید حاج بصیر...
شرکت در عملیات پدر یا پسر فقط یکی.....
پدر ..
پدر 3شهید...
پسر
برادر 3شهید...
مراسم قرعه کشی را نگذاشتن انجام بشه....
گرفتن #موافقت هر دو از فرمانده...
شرکت در عملیات....
نبرد در ساحل ام الرصاص...
اول پدر به #شهادت میرسد..
بعدبه پسر اطلاع میدهند...
پسر پدر را میبیند...
بوسه میزند بر پیکر پدر...
بدن مطهر پدر را عطرآگین میکند ...
خداحافظی میکند....
دقایقی بعد....
پسر به #شهادت میرسد...
و سالهای بعد ....
پدر و پسر باهم در یک روز ....
درجمع خانواده درگلزار امام سجاد فریدونکنار.....
نوروز علی ...
رحیم....
درکنار طوبی .خدیجه.قربانعلی....
و در سال 97
همسر و مادر #شهیدان...
کنارشان آرام گرفت......
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
IMG_20211015_172032_446.m4a
249.6K
روايت #حجتالاسلامجوشقانيان از حال و هوای شهدای غواص
.
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄