eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
109 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @admin1_Markaz لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تنها_گریه_کن #قسمت_هفتاد_سه می‌گفت:《 حاج آقا! یعنی شما میگی چون سنّم کمه، برای خدمت به اسلام و ای
آمد جلوتر و ایستاد در مسیر باریکه‌ی نور راهرو. چشم هایم را تنگ کردم و خیره شدم به صورتش. صورت محمد نبود. یک چهره‌ی استخوانی سیاه بود؛ با گونه‌هایی فرو رفته. دو سه تا پلک زدم تا بهتر ببینم. صدایش صدای محمد بود، وقتی پرسید بیام تو؟ از جلوی در کنار رفتم و تکیه دادم به دیوار راهرو تا بیاید داخل. تازه زیر نور لامپ دیدم چه به روزش آمده. زدم پشت دستم و گفتم:《 محمد! چرا این شکلی شدی؟》 خندید؛ کم جان و بی‌رمق. محاصره شدیم؛ نه راه پس داشتیم، نه پیش. مانده بودیم وسط نمکزار از یک طرف بدن شهدا مانده بود روی زمین، از یک طرف ناله‌ی زخمی‌ها بلند بود. به هم قول دادیم دوام بیاوریم. فکر میکردیم یکی دو روز بیشتر طول نمی‌کشد، ولی کشید. نه غذایی برای خوردن داشتیم، نه آب. خستگی عملیات، گرسنگی، تشنگی، هراس، بی‌خبری، عاقبتی که معلوم نبود کارمان به کجا می‌کشد، همه دست به دست هم داده بودند تا یک دقیقه، به اندازه‌ی یک ساعت کش بیاید. هم جسممان تحلیل می‌رفت، و هم روحیه‌مان. خصوصاً وقتی ناله‌ی زخمی‌ها یکی یکی تمام می‌شد و آمار شهدا بالا می‌رفت. آفتاب می‌تابید روی تنمان، بی اینکه سرپناهی داشته باشیم. سرمای شب مچاله‌مان می‌کرد، بی اینکه بتوانیم چاره‌ای کنیم. فقط توکل و تحمل کردیم و دوام آوردیم. سوی چشم‌هایمان ضعیف شد. بدنمان از رمق افتاد و بعد از پنج روز، بچه ها محاصره را شکستند. از سیصد نفر، مانده بودیم هفتاد نفر؛ از هفتاد نفر، یکی‌اش من. خدا محمد را برای سومین بار به من بخشید. محمد وقتی داشت این‌ها را بعد از چندین روز تعریف می‌کرد، هنوز صدایش می‌لرزید. آن‌قدر زار و رنجور بود که فکر کردم همین حالاست که نشسته، نقشِ بر زمین شود. از همان روز کار و بارم شد محمد. تمام توانم را گذاشتم و هرچیزی را که فکر می‌کردم برایش قوت دارد. فراهم کردم. قول داده بودم زود سرپا شود؛ بشود همان محمد تروفرز قبلی که توانسته بود از فرمانده نمره قبولی بگیرد. میوه و آبمیوه تازه طبیعی، عصاره گوشت، ماهیچه، ماهی و دل و قلوه کبابی، از هر چیزی که می‌توانستم، دریغ نکردم. هرکس حال محمد را می‌دید، سرزنشم می‌کرد. می‌گفت:《 ببین بچه‌‌ات را به چه روزی انداخته‌ای!》یا ازم می‌پرسید:《 اشرف سادات! از بچه‌ات سیر شدی؟》 یک‌طوری با من حرف می‌زدند که انگار سلامت بچه‌ام برایم مهم نبود. چی می‌دانم! لابد پیش خودشان فکر می‌کردند به این هم می‌گویند مادر؟ حالا کسی نبود بهشان بگوید ما محمد را مجبور به رفتن نکردیم. خودش دوست داشت. گاهی با خودم می‌گفتم کاش باد به گوششان نرساند که محمد دلش می‌خواهد زودتر قوت بگیرد و دوباره اعزام شود. تقریبا چهل روز طول کشید تا رنگ رخش جا بیاید. آب زیر پوستش برود و چشم‌هایش رمق پیدا کنند. در تمام این روزها، هی توی دل من و محمد را خالی کردند. هی پیغام فرستادند با بچه بد کردی که فرستادی جلوی گلوله. گفتند و گاهی توی دل محمد را خالی کردند، ولی من یک تنه ایستادم کنار محمد و گفتم:《 مادر! غصه نخوریا. گوشِت هم به حرفای اینا نباشه. به هیچی فکر نکن، خودم خدمتت رو می کنم 》 ... 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزمان را با آغاز کنیم ✅دشمن شناسی محمد «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ * وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ؛» آيا كسانى كه در دلهايشان بيمارى است گمان كردند خدا كينه هايشان را ظاهر نمىكند؟! * و اگر ما بخواهيم آنها را به تو نشان میدهيم تا آنها را با قيافه هايشان بشناسى، هر چند می توانى از طرز سخنانشان آنها را بشناسى.» (محمد:30- ✅کسانی که ماموریتشان نفوذ در ساختار نظام است، دستورکار دیگری دارند، آنها برای انفجار و ترور و خرابکاری فیزیکی به کار گرفته نشده‌اند. ماموریت آنها ارائه تحلیل‌ها و اطلاعات غلط به مسئولان با هدف تغییر محاسبات آنان و در نهایت اتخاذ تصمیم‌های ویرانگر و خسارت‌آفرین است. به همین علت است که نفوذی‌های ساختاری نمی‌توانند مانند نفوذی‌های انفجاری، هیچگونه نشانه‌ای از ماموریت خود بروز ندهند. آنها باید دیدگاهی را که کانون نفوذ دیکته کرده است به مسئولان تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیرنده بقبولانند و محاسبات آنان را با خواست و منافع دشمن همسو کنند. این طیف از نفوذی‌ها دقیقا از همین نقطه آسیب‌پذیر بوده و قابل شناسایی هستند 📚ـام نمــ📿ــاز 💢 جهت قبله 🕋 ┘◄ مساله : ❓کسی که برای یافتن جهت قبله هیچ راهی ندارد و گمانش هم به هیچ طرف نمی‌رود، بنابر احتیاط واجب باید به چهار طرف نماز بخواند و اگر برای چهار نماز وقت ندارد، به هر اندازه‌ای که وقت دارد نماز را تکرار کند. 💞@MF_khanevadeh
تکنیک کنترل خشم در نوجوانان نوجوانان نیاز به یادگیری مهارت های زیادی دارند؛ یکی از این مهارت های مهم، مهارت کنترل خشم است. یادگیری این مهارت باعث می شود نوجوان یاد بگیرد چطور با عصبانیت آنی و هیجانات لحظه ای خود برخورد کند. تعدادی از مهم ترین تکنیک کنترل خشم در نوجوانان عبارتند از: خودآگاهی و کنترل خود از آنجا که خشم می‌تواند قدرتمند باشد، مدیریت آن گاهی اوقات چالش برانگیز است. برای مدیریت احساسات عصبانیت به خودآگاهی و خویشتنداری زیادی نیاز است و این مهارت‌ها برای پیشرفت زمان می‌برد. خودآگاهی توانایی است که با آن بتوانید آنچه را احساس می‌کنید و فکر می‌کنید، دلیل آن را ببینید. بچه های کوچک از احساساتی که دارند، خیلی آگاه نیستند؛ اما نوجوانان توانایی ذهنی خودآگاهی دارند. وقتی عصبانی شدید، لحظه ای وقت بگذارید و متوجه آنچه احساس و فکر می کنید شوید. خود کنترلی یعنی فکرکردن قبل از اقدام؛ چند ثانیه یا دقیقه ارزشمند بین احساس یک احساس شدید و انجام عملی که پشیمان می‌شوید، فاصله دارد. درکنار هم، خودآگاهی و خویشتنداری به شما این امکان را می‌دهد که هنگام احساس شدید مانند عصبانیت، در مورد چگونگی عمل انتخاب بیشتری داشته باشید. مشکل را شناسایی کنید (خودآگاهی) شروع کنید و متوجه شوید که از چه چیزی عصبانی هستید و چرا؟ آنچه را که شما را ناراحت می‌کند، به زبان بیاورید تا بتوانید به جای عکس العمل، اقدام کنید. ازخود بپرسید: چه چیزی من را عصبانی کرده است؟ چه احساسی دارم و چرا؟ این کار را می‌توانید در ذهن خود یا با صدای بلند انجام دهید، اما لازم است این کار واضح و مشخص باشد. به عنوان مثال: “من از مامان واقعاً عصبانی هستم زیرا تا وقتی اتاقم را تمیز نکنم اجازه نمی‌دهد به مهمانی بروم. این عادلانه نیست” احساس شما عصبانیت است و شما عصبانی هستید زیرا ممکن است مجبور نشوید به مهمانی بروید. 💞@MF_khanevadeh
🔰به تجملات بی‌اعتنا باشید 🔸حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: من با تظاهر به تجمل و تجمل‌گرایی در حد معتدلِ کمِ ناگزیرش مخالفتی نمیکنم؛ لیکن اگر بنا شد که روند افراطی پیدا کند، چیز بسیار مزخرفی است. در لباس، در آرایش، در زر و زیورها و طلا و جواهرات، خانمها بایستی خیلی اهمیت بدهند که امساک بشود و بیاعتنایی به این چیزها انجام بگیرد، تا شاید ان‌شاءاللَّه به درخشندگیها و زیباییهای واقعیتر بیشتر توجه بشود، تا به این زیباییهای ظاهری. ⬅️ مروری بر توصیه‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به شورای فرهنگی‌اجتماعی زنان و خانواده 🗓 ۱۳۷۰/۱۰/۰۴ 💞@MF_khanevadeh
خصوصيات يک کودک کمرو ۱ - تمايلي براي برقراري ارتباط با ديگر افراد ندارند. ۲ - درون گرا هستند و زود عصباني مي شوند. ۳ - سکوت اختيار مي کنند و فرار را بر قرار ترجيح مي دهند. مثلاً ممکن است در کلاس درس پاسخ سوالي را بدانند اما به علت کمرويي آن را بيان نکنند. در واقع با آن که به شدت دچار چالش مي شوند نمي توانند براي مطالبه حق خود اقدامي کنند. اين رفتار يک دور باطل ميان سکوت، احساس ناتواني از برقراري رابطه، به تعويق انداختن کارها و در نتيجه احساس کسالت، زود رنجي و در نهايت فرار از موقعيت رقابت برانگيز را در پي دارد. درمان کمرويي کودکان اگر در رفتار کودک شما چند ويژگي از موارد گفته شده به دفعات ديده مي شود، مي توانيد با استفاده از راهکارهايي که در ادامه بيان مي شود به او در رفع خجالت و کمرويي کمک کنيد. * به کودک فرصت اظهارنظر بدهيد: هر قدر هم که کودک کم سن و سال باشد تلاش کنيد فرصت اظهار نظر در تصميمات خانواده را برايش فراهم آوريد. البته بهتر است براي مديريت بهتر خواسته هاي کودک در سنين پايين تر از او بخواهيد خواسته اش را از بين چند گزينه انتخاب کند. * تعاملات اجتماعي کودک را افزايش دهيد: با اين کار کودک مي تواند توانايي هاي خود را محک بزند. البته بهتر است موقعيت هايي انتخاب شود که کودک بتواند در آن ها با تجربه هاي موفق رو به رو شود نه آن که شکست بخورد. شرکت در کلاس هاي ورزشي و تفريحي نيز از جمله اين موارد محسوب مي شود. البته براي شروع مکان هايي را انتخاب کنيد که کودکان ديگر رفتار خصمانه اي نداشته باشند. * مهارت هاي برقراري ارتباط را به کودک آموزش دهيد: در قالب بازي يا گفت و گو و حتي گفتن داستان، مهارت هاي برقراري ارتباط را با کودک تمرين کنيد، سپس هر پيشرفت هر چند جزئي را با ابراز هيجان، نوازش و تهيه پاداش مورد تشويق قرار دهيد. پرورش هر کودکي به صرف حوصله و وقت والدين نياز دارد. بنابراين به رفتارهاي او حقيقتاً با دقت نظر توجه کنيد. * کودک را با محيط هاي مختلف آشنا کنيد: موقعيت هاي جديد را به نحوي قابل پيش بيني سازيد تا آمادگي مواجهه با آن از قبل براي کودک فراهم شود مثلاً پيش از شروع يک کلاس او را به آن جا ببريد و شرايط را برايش تشريح کنيد يا به صورت بازي موقعيت هايي را که احتمالاً با آن برخورد خواهد کرد تمرين کنيد. 💞@MF_khanevadeh
❤️🍃❤️ 🌸زن در دنیا بیشتر از مرد، غم می خورد و جنس زن بیشتر از مرد، رنج می برد. مرد، زور دارد و قدرت خود را به کار می برد، دست به عمل می زند، می رود، سرگرم می شود، طرح می ریزد، آینده را در آغوش می گیرد و دلداری ها می یابد... 🌸اما زن در جای خود می ماند. در مقابل غمی که دارد، می نشیند، و هیچ چیز برای او، مایه ی انصراف خاطر نمی شود... تا اعماق پرتگاهی که غم و درد باز کرده است، فرو می رود، عمق آن را اندازه می گیرد واغلب این پرتگاه را با آرزوها و اشکهای خود، پر می کند... 💞@MF_khanevadeh
بیماری های مربوط به کلیه ها، اندام های تنفسی و کبد درمان می شوند. علاوه بر این، این محصول سیستم اسکلتی را تقویت می کند، متابولیسم را عادی می کند و عملکرد دستگاه گوارش را نیز بهبود می بخشد. برای آقایان گوشت بلدرچین دارای مزیت مضاعف است. مقدار زیاد پروتئین موجود در آن به عضله سازی و سوزاندن چربی کمک می کند. علاوه بر این، گوشت بلدرچین برای حفظ تون عضلانی و افزایش قدرت مورد نیاز است. افرادی که این محصول را در فهرست روزانه خود قرار می دهند سه برابر سریع تر از افرادی که از آن استفاده نمی کنند لاغرتر می شوند. 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ موضوع : 23 خداوند طرف خانمها را گرفته همچنین برای مشاهده تمام کلیپ ها وارد لینک زیر شوید: 👉 https://shamiim.ir/Category/List 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 🌷 تفکر این بزرگ مرد آموزش داده می شود؛🌷 کودکان ایرانی با آرزوی اینکه روزی به جایگاه سردار بزرگ کشورشان برسند،🌷 درس می خوانند و رشد می کنند. شیطان صفتان همیشه به یاد داشته باشند🌷 که نمی توانند ذره ای با این کارشان🌷 از غیرت مردان و زنان ایرانی بکاهند.🌷 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تنها_گریه_کن #قسمت_هفتاد_چهار آمد جلوتر و ایستاد در مسیر باریکه‌ی نور راهرو. چشم هایم را تنگ کردم
جسم‌ محمد قوه گرفت، ولی دلش نه. گاهی می‌رفت مسجد و به بچه‌های پایگاه هم سری می‌زد. با آن‌هایی که از مرخصی برگشته بودند، جمکران می‌رفتند. اگر هم خانه بود، مثل عادت قبل‌ترهایش، هرکاری از دستش برمی‌آمد، دریغ نمی‌کرد؛ حتی اگر لازم بود کمک خواهرهایش ظرف بشوید. می‌گفتم:《 مادر استراحت کن.》، جواب می‌داد:《 خوبم.》 می‌دانستم بیدار شده، اما چشم‌هایش را باز نکرده بود. داشتم با تلفن حرف می‌زدم؛ از فامیل بودند و جویای احوال محمد. تا اینکه دوباره رسیدیم به حرف‌هایی که دیگر به گوشم کهنه شده بودند. سفارش می‌کردند این‌بار محمد خواست برود، جلودارش باشم. یک کلام گفتم:《 این همه سال پای روضه امام حسین فقط گریه کردیم، بچه‌های آقا عزیز نبودن؟ یه عمر فقط به زبون گفتیم حسین؟ پای جون خودمون و بچه‌هامون وسط باشه و بازم بگیم حسین جان زندگی ما به فدات، شرطه. محمد هم خودش می‌دونه. بخواد بره، من سر راهش نمی‌ایستم؛ من کنار محمدم.》 و حرف را عوض کردم. یادم نیست چند روز گذشت. آمد و سراغ ساک و لباس‌هایش را گرفت. شسته بودمشان، تا کرده و مرتب گذاشته بودم توی کمد. خیلی عادی پرسیدم:《 کی ایشالا به سلامتی؟》 سرش را انداخت پایین. دیدم با انگشت پایش با ریشه‌های فرش بازی می‌کند. جواب داد:《 دو روز دیگه.》تنها کاری که کردم، برایش خوراکی و آجیل بیشتری گذاشتم. می‌خواستم خیالم راحت باشد، نشست کنارم و گفت:《 مامان! مگه بار اولمه؟ این همه رو کی می‌خواد بخوره؟》با خنده گفتم:《 رزمندگان اسلام.》خودش نشست و ساکش را بست. بچه‌ای نبود که برای کارهایش معطل من باشد. هیچ‌وقت راضی نبود من درگیر کارهایش باشم. می‌گفت:《 شما توی زحمت نیفتید.》این دفعه هم از جلوی در خداحافظی کردیم و حتی نایستادم تا رفتنش را ببینم. یک خروار کار سرمان ریخته بود و ماشین جهاد توی راه بود تا ترشی و مربا و سبزی‌ها را تحویل بگیرد و ببرد. حوصله‌ی نگاه سنگین کسی را نداشتم. وقت فکر کردن به حرف و حدیث‌ها را هم. با خودم فکر کردم بین این همه آدم، همین که حاج حبیب دلش با من یکیست و هی توی کار و خواسته‌‌ی دل این بچه نه نمی‌‌آورد، خدا را شکر. آن روزها، پدر حاج حبیب مریض احوال بود. از تهران به هوای زیارت حرم بی‌بی 'علیه‌السلام' راهی قم شد و آمد خانه‌مان. بی اندازه دوستش داشتم. سحر که زمزمه‌ی نماز شبش می‌پیچید توی اتاق، دلم می‌خواست فقط بنشینم و تماشایش کنم. پیرمرد، رنجور و ضعیف شده بود. نور چشمش کم شده بود. دست‌های چروکیده و لرزانش را می‌کشید روی مُهر و سروصورتش را مسح می‌کرد. گفتم:《 عمو! چند روز بیشتر پیش ما می‌مونی؟》از رحمتش می‌ترسید. خودش می‌دید چقدر خانه شلوغ است و مدام آدم می‌رود و می‌آید و کار داریم. محاسنش را گرفت توی مشتش و گفت:《 بابا! من جز زحمت چیزی ندارم برات.》 .... 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ 🔹ای مؤمنان! به پیشگاه خدا توبه کنید، توبه ای خالص [که شما را از بازگشت به گناه بازدارد]؛ امید است پروردگارتان گناهانتان را از شما محو کند و شما را به بهشت هایی که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، درآورد، در آن روزی که خدا پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده اند، خوار نمی کند، نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راستشان شتابان حرکت می کند، می گویند: پروردگارا! نور ما را برای ما کامل کن و ما را بیامرز که تو بر هر کاری توانایی. 📗، آیه 8 ❤️ علیه السلام فرمودند: 🍀 نَحنُ نورٌ لِمَن تَبِعَنا ، وهُدىً لِمَنِ اهتَدى بِنا 🍃 ما براى كسى كه از ما پيروى كند ، روشنايى هستيم ، و براى كسى كه به وسيله ما راه بجويد ، مايه راه نمايى. 💞@MF_khanevadeh
🌺 در نگاه دینی،‌ زبان و عدم کنترل و صیانت آن، باعث بوجود آمدن بسیاری از گناهان است! -بددهانی، استفاده از القاب زشت و زننده، تحقیر، دشنام و موارد این چنینی که توسط زبان ایجاد می‌گردد، می‌تواند آرامش روانی و معنوی خانواده را تحت الشعاع قرار دهد و باعث بروز اختلافات گردد. -پس تولیدات زبان خویش را درست مدیریت کنیم! 💞@MF_khanevadeh
قابل توجه پدر های عزیز : پدرانی که از کودکی با دخترانشان رفیق هستند،دخترانی جسور،فوق العاده شاد و مستقل تربیت می کنند . احتمال انتخاب شریک زندگی اشتباه ، در این دختران نسبت به سایرین بسیار کمتر است . 🔶 تربیت فرزندان 💞@MF_khanevadeh
💑 کسی را که از لحاظ ظاهری جذب او نشده اید برای ازدواج انتخاب نکنید 🔸در همان دیدارهای اول طرف باید به دلتان بنشیند و کمی کشش نسبت به او در خود احساس کنید. 🔸اگر این حس همان زمان سراغ شما نیاید هیچ وقت نمی توانید در زندگی مشترک آن را ایجاد کنید و در نهایت دچار سردی روابط می‌شوید و کارتان به جاهای باریک می کشد. 💞@MF_khanevadeh
♻️ مهدویت یعنی امید 🔻 رهبر انقلاب: چند خصوصیت در عقیده مهدویّت هست که این خصوصیات برای هر ملتی، به منزله خون در کالبد و در حکم روح در جسم است. یکی، است. 🔹️ گاهی اوقات دستهای قلدر و قدرتمند، ملتهای ضعیف را به جایی میرسانند که امیدشان را از دست میدهند. وقتی امید را از دست دادند، دیگر هیچ اقدام نمیکنند؛ میگویند چه فایده‌ای دارد؟... 🔺️ اعتقاد به مهدویّت و به وجود مقدّس مهدی موعود ارواحنافداه، امید را در دلها زنده میکند. هیچ‌وقت انسانی که معتقد به این اصل است، ناامید نمیشود. چرا؟ چون میداند یک پایان روشنِ حتمی وجود دارد؛ برو برگرد ندارد. سعی میکند که خودش را به آن برساند. ۱۳۷۶/۰۹/۲۵ 🌷 بازخوانی روزانه‌ی توصیه‌ها و تدابیر رهبر انقلاب در موضوعات مختلف | 💞@MF_khanevadeh
موز مواد لازم آرد ۲ پیمانه تخم مرغ ۳ عدد پودرقند ۱ پیمانه(میتونید یک پیمانه شکر و بریزید تو آسیاب و چند پالس بزنید) بکینگ پودر یک ق غ دارچین ۱ق چایخوری ماست ۱سوم پیمانه روغن مایع ۳ چهارم پیمانه موز یک عدد وانیل ۱/۴ ق چ گردوی خورد شده مقداری اول از همه آرد و بکینگ پود ودارچین و سه بار الک میکنیم میذاریم کنار. بعد تخم مرغها رو با پودرشکر و وانیل خوب میزنیم با دور تند همزن تا کرم و کشدار بشه سپس موز پوره شده رو میریزیم و هم میزنیم بعد هم ماست و روغن مایع و اضافه میکنیم در حدود ۳۰ ثانیه میزنیم زیاد نزنید. حالا با دور کند همزن و یا مفتول دستی آرد و در سه مرحله اضافه میکنیم و مخلوط میکنیم و در آخر گردوها رو میریزیم و داخل قالب چرب شده ۲۳ یا ۲۵ سانت می ریزیم و در فر از قبل گرم شده به مدت ۴۵ الی ۵۰ دقیقه میذاریم . پ ن: حتما حتما از قالب میان تهی برای این کیک استفاده کنید قالب ساده مناسب نیست. بعد اینکه ماستتون سفت و بدون آب باشه کیک فوق العاده خوشمزه ایه امیدوارم درست کنید و لذت ببرید😋😋🍰 🍒 👩‍🍳 🍒 وبا 👩‍🍳 🍒 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ موضوع : 24 شما همدیگر را نمی توانید عوض کنید همچنین برای مشاهده تمام کلیپ ها وارد لینک زیر شوید: 👉 https://shamiim.ir/Category/List 💞@MF_khanevadeh
احیای امشب و روزه فردا 👇 ثوابی معادل صد سال عبادت براتون نوشته میشه🌺 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸روزه اين روز همانند روزه هفتاد سال است و در روايت ديگر آمده كه كفاره هفتاد سال است، و هر كه اين روز را روزه بدارد و شب را به عبادت به سر آورد، براى او عبادت صد سال نوشته شود. 💞@MF_khanevadeh
🌺و باز هم سلام... سلامی با رایحه امید و یک خبر خوب، مجله آشنای جدید رسید 😍 🎁 فرصت شرکت در مسابقه تا پایان تیر ماه 🤩🤩🤩 🥇مجله آشنا شماره ۲۲۲ ایندفعه با طعم عشق، محبت، فرج و آرامش تقدیمتان میگردد 🔻برای دانلود مجله برروی لینک زیر کلیک نمایید👇👇👇 http://shamiim.ir/Uploaded/Files/DefaultFolder/1401331113817173_Ashena-222-WEB2.pdf 🔻برای شرکت در مسابقه مجله محبوب آشنا ۲۲۲ بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇👇 http://ashena.shamiim.ir/ 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تنها_گریه_کن #قسمت_هفتاد_پنج جسم‌ محمد قوه گرفت، ولی دلش نه. گاهی می‌رفت مسجد و به بچه‌های پایگاه
از خدایم بود بماند. نگه‌اش داشتم، ولی پیرمرد خیلی زود همان توانِ کم را هم از دست داد و از پا افتاد. اتاق محمد تقریبا تنها قسمت خانه بود که می‌شد برایش رختخوابی پهن کنم و پیرمرد بتواند استراحت کند. تند و تند بین کارهایم بهش سر می‌زدم. حواسم به داروهایش بود. غذایش کم شده بود. یک کاسه سوپ که می‌خورد، دلم قرار می‌گرفت. بین تمام این سرشلوغی‌ها، یک شب که حاج حبیب هم آمده بود مرخصی، حرف خواستگاری مریم جدی شد. داماد غریبه نبود و باهم رودربایستی نداشتیم؛ خواهرزاده‌ی حاجی بود و می‌شد پسرعمه‌ی مریم. دختر و پسر. جفتشان، بچه‌‌ی یک خانه بودند. تصمیم داشتیم عقدشان کنیم که پدربزرگِ بچه‌ها افتاد توی رختخواب. با حاجی و پدر و مادر داماد که صلاح و مشورت کردیم، دیدیم بهتر است زودتر یک مهمانی جمع و جور بگیریم و بیخودی دست دست نکنیم. یک روز صبح با شیرینی آمدند خانه ما. از حاج آقا روحانی وقت گرفته بودند. عقد بیشتر بچه‌هایمان را ایشان خواندند. چادر انداختم روی سر مریم و صورتش را بوسیدم. گفتم:《 مبارکت باشه مادر.》خواهر شوهرم وقتی فهمید نمی‌خواهم همراهشان بروم، هاج و واج نگاهم کرد، گفتم:《 شما عمه‌ش هستی، باباش هم که هست. من تو خونه کلی کار دارم. از اون گذشته، نمیشه که بابا تنها بمونه، خودم باید حواسم بهش باشه. می‌خواین برین یه خطبه عقد بخونن برای بچه‌ها برگردین دیگه.》 با دعای خیر و خنده راهی‌شان کردم. سر راه رفته بودند دنبال خواهرم. خیلی ساده و بدون بریز و بپاش بچه‌ها محرم شدند و انگار باری از روی دوشم برداشته شد. فصل هشتم صدای پر دادن کبوتر انگار یک قاصدک خبر بیاورد، به دلم برات می‌شد همین روزهاست که از راه برسد. سحرها، گوش و چشمم به در بود. بالاخره آمد. در را برایش باز کردم و عقب ایستادم. با سلام، به صورتم خندید، چشم‌هایش ولی سرخ و خسته بود. خم شد و دستم را بوسید. دست کشیدم روی موهایش. نشست روی پله و داشت بند پوتین‌هایش را باز می‌کرد که سرش را بالا آورد و دید خنده‌ام گرفته. موهایش خیلی بلند شده بود، تا آن موقع این شکلی ندیده بودمش. مظلوم نگاهم کرد و گفت:《 برم یه عکس قشنگ بگیرم، بعد کوتاهشون می‌کنم.》 موهای بلند، چهره‌اش را مردانه تر کرده بود، ولی هنوز پیدا بود سن و سالی ندارد؛ حتی اگر از جبهه برگشته باشد. چند ساعت که خوابید، سرحال شد و صدای شوخی و خنده‌اش پیچید توی خانه. سراغ حسن آقا، دامادمان را گرفت. گفتم:《 خیر باشه مادر.》جواب داد:《 می‌خوام براش یه پیراهن بدوزم. برای محمد آقا هم که قبلا دوختم. از من یادگاری بمونه براشون.》یک چیزی توی دلم هُری ریخت، ولی حرف را ادامه ندادم. فقط همین‌طور که داشتم از اتاق می‌رفتم بیرون، گفتم:《 زنگش می‌زنم بیاد.》 .... 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزمان را با آغاز کنیم (شهادت عالم فرزانه به دست شعبان بی مخهای قداره بند اجیرشده دست سلطه گران را به مخاطبان و فرهیختگان عزیز تبریک و تسلیت می گوییم) ✅ آنچه در شیراز اتفاق افتاد ، مقدمه قائده 《نفی مطهرون》 بود! [سوره الأعراف (7): آيه 82] وَ ما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ (82) و جواب قوم لوط، جز اين نبود كه گفتند: آنان را از آبادى خود بيرون كنيد، زيرا آنان مردمى هستند كه پاكدامنى را مىطلبند (و با ما نيستند). ✅پيامها: 1⃣ زشتتر از نافرمانى و گناه، برخورد بىدليل و غير منطقى با ناصحان است. «ما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ ...» 2⃣- در تبلیغ دین خدا ، بايد آماده ى تبعيد و پذيرش و شهادت بود. «أَخْرِجُوهُمْ» 3⃣ مجرمان، براى پاكان حقّى در اجتماع قائل نيستند. «أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ» 4⃣- هر گاه در جامعه اى فساد زياد شد، پاكان را منزوى مىكنند و پاك بودن، جرم محسوب مىشود. «أَخْرِجُوهُمْ» ... «إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ» 5⃣و امااستراتژی خدا در مقابل این قوم فاسد أَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَانظُرْ كَيْفَ كاَنَ عَقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ(84/اعراف ❤️ ❤️ 🍀 وَ اَلْأَرْضَ بَعْدَ ذٰلِكَ دَحٰاهٰا 🍃 و سپس زمین را (از زیرکعبه) گستراند. 📖 سوره النازعات آیه 30 💞@MF_khanevadeh
۴ درس مهم بچه داری ۱- به کودکت عاشقانه عشق بورز اما وابسته اش نباش چون بالاخره یک روز باید بفرستیش به دنبال سرنوشتش ۲- از هیچکس انتظار نداشته باش تا توی بچه داری کمکت کنه اگر این کار رو کردن ازشون قدردان باش ۳- زندگی بعد از بچه دار شدن خیلی تغییر میکنه، باید جرات داشته باشی و از تغییرات نترسی تا دوباره هویت جدیدت رو پیدا کنی ۴- زندگی رو سخت نگیر ، بچه داری هم قسمتی از مسیر زندگیه ، ازش لذت ببر که همه چیز در چشم بهم زدنی تموم میشه اگه من میتونستم یک نصیحت بکنم این بود که تربیت بچه رو سخت نگیرید اصول رو بدونید اما خونه رو پادگان نکنید شما چه نصیحتی برای کسایی که تازه پدر و مادر شدن دارید؟ 💞@MF_khanevadeh