eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
355 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
(السلام علیك یا ثارالله وابن ثاره) صوت قرآن شد بلند این‌بار ، روی نیزه‌ها تا که خلقی را کند بیدار ، روی نیزه‌ها آسمان در خون نشست آندم که پیش چشم او رفت رأس خسرو احرار روی نیزه‌ها می‌دهد با خون خود پیغامی از آزادگی می‌کند بر گوش‌ها تکرار ، روی نیز‌ها می‌تپد در لُجّه‌ای از خون، دلِ خونین‌دلان در وداعی سرخ و خونین‌بار ، روی نیزه‌ها لاله‌های خسته‌دل را تا نیازاری صبا گام خود ، آرام‌تر بگذار روی نیزه‌ها بر سرٍ نی رفت هفده اختر خورشیدوار چون علمدار و سپهسالار روی نیزه‌ها می‌کند بر کاروان خود نظر وقتی که رفت کاروان‌سالار ، در انظار ، روی نیزه‌ها رأس خونین حسین بن علی، آن شاه عشق می‌کند با دشمنان پیکار روی نیزه‌ها ناله از نی در زمین نینوا آمد به گوش دید تا هفتاد و دو دلدار روی نیزه‌ها کرد نورانی جهان را همچو خورشید سپهر نور چشم حیدر کرار ، روی نیزه‌ها برترین تفسیر قرآن را به خون خود نوشت با گلویی از عطش ، در کارزار نیزه‌ها از قیامش گشت روشن ظلمت روی زمین کرد چشم دشمنان را ، تار روی نیزه‌ها بر زمین افتاد اگر جسم شریف و اطهرش شد سرِ آن نازنین اما سوار نیزه‌ها (ساقیا) در شام جانسوز غریبان حسین آسمان نور را ، بشمار روی نیزه‌ها سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/Maddahankhomein
"اَلسّلامُ عَلیكَ یٰا اَبٰاعَبداللهِ الحُسَین" چشم دل وا کن که بینی رمز و راز کربلا ای که می‌بینی فقط ، سوز و گداز کربلا کربلا گریاندن و ماتم نمی‌باشد که هست عشق و ایثار و شهامت ، رمز و راز کربلا از حسین آموز اخلاص عمل را وُ ببین بندگی را ، در قیام و در نماز کربلا کربلا یعنی گذشتن از خود و دلبستگی خود رها کن از تعلق ، در فراز کربلا کربلا یعنی نرفتن زیر بار ظلم و زور می‌رسد کی پای ما ، بر یکّه تاز کربلا نیست خاکی قابل تکریم‌تر ، از این دیار نیست حتی کعبه‌ی حق ، هم‌تراز کربلا خاک گلگونی که هفتادو دو گل در بر گرفت تا که گردد باغی از گل ، سرفراز کربلا زیورآلات جهان ، هرچند دل را می‌بَرد کی شود هم‌سنگِ خاک دل‌نواز کربلا بود نصرانی وهب، اما به رؤیا دیده بود هیچ مِیدانی ندارد ، امتیاز کربلا... هر دلی با یک نوا دمساز می‌گردد اگر می‌زند اما دل شوریده ، ساز کربلا رهرو شیطان مباش و از جهالت دور باش اقتدا کن ، بر امام پاکباز کربلا چاره‌ی خود را طلب هرگز مکن از دست غیر غیر دست پادشاهِ چاره‌‌ساز کربلا می‌کند از جان تحمل زائر کوی حسین تا که پیماید رهِ دور و دراز کربلا سال‌ها طی شد ولی قسمت نشد دیدار یار کن نصیب ما خداوندا ، جواز کربلا بر سر بام جهان تا روز محشر می‌توان دید بر پا ، پرچمِ در اهتزاز کربلا (ساقیا) جامِ نیاز و ناز و راز زندگی کن طلب ، از کشتگان بی نیاز کربلا سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍🌸یكباره دلم گفت ✨كه بنویس كلامی 🌸دروصف بلند مرتبه ✨و شاه مقامی 🌸دستی به ‌روی سینه نهادم ✨ونوشتم....✍ 🌸از من به ‌ ✨حسین بن علی(ع) 🌸عرض سلامی 🌷اَلسلامُ علی الحُسین 🌿وعلی علی بن الحُسین 🌷وَعلی اُولاد الـحسین 🌿وعَلی اصحاب الحسین https://eitaa.com/Maddahankhomein
مےدهم سوےامیرم یڪ سلام صبح من آغازشدبا این ڪلام ڪارهرروز من ازفرط فراق یڪ سلام ازراه دور ازروےبام دوشنبه های امام حسینی https://eitaa.com/Maddahankhomein
زبان حال ای سرت چون ماه سرگردان به روی نیزه‌ها از غمت خون عقده بسته در گلوی نیزه‌ها خاطرات کربلا از پیش چشمانم گذشت تا برآمد صوت قرآنت ز روی نیزه‌ها آمدی با سر به دیدارم که برگردد، حسین، دیده‌ی مردم ز محمل‌ها به سوی نیزه‌ها من فدای حنجر خشکت که نوشیده‌ست آب گه زجام دشنه‌ها، گاه از سبوی نیزه‌ها از فراق اکبرت، قلب رقیه آب شد کاش این دختر نگردد روبروی نیزه‌ها ای مؤید! تا بیابم آن سر ببریده را می‌روم با پای دل در جستجوی نیزه ها مرحوم https://eitaa.com/Maddahankhomein
ای سرت سایه فکنده به سرم هم‌دمم، هم‌سخنم، هم‌سفرم سایه انداخته بـر محمل من هالـۀ دور سـر تـو دل من حافظ محمل زینب شده‌ای ساربـانِ دل زینـب شده‌ای صوت قرآن تو بی‌تابم کرد لب خشکیـده‌ی تـو آبم کرد غم تو می‌شکند پشت مرا زخم پیشانی تو کشت مرا خاک و خون و رخ نورانی تو؟ کی زده سنگ به پیشانی تو؟ مردم کوفه عجب بی‌دردند همـه انگشت‌نمایت کردند حمله بر قدر و جلالت کردند نیمـه‌ی مـاه، هـلالت کـردند مـن که از داغ تـو مالامالم زائر جسم تو در گودالم بـدن بـی‌کفنت را دیدم تن بـی‌پیرهنت را دیدم از تن پاک تو جز اسم نبود جای یک بوسه بر آن جسم نبود حال بگذار که رویت بوسم بـر سـر نیزه گلویت بوسم دست من بسته به بند است حسین چـه کنم؟ نیزه بلند است حسین یـا بیـا بـوسه بـه رویت بزنم یا سر خویش به محمل شکنم دختر فاطمه از تـوست خجل تـو سرِ نیزه و مـن در محمل؟ کـاش ای دوش نبی سنگر تو سـر مـن بـود به جای سر تو ای چـراغ دل مـن! دور مشو دیگر از محمل من دور مشو همه جا دور سرت می‌گردم سنگ آید، سپرت مـی‌گردم دیدم از دور دعـایم کـردی از سر نیزه صـدایم کـردی دوش من هم به نماز شب خود به دعای تو گشودم لـب خود سوز ما در جگر «میثم» ماست نظم او قصه‌ی درد و غم مـاست ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 علیهم‌السلام 🔹 علیه السلام 🔹 ... علامه این روایت رو، نقل کرده در (بحارالانوار)، روزی خاتمِ پیغمبران همرهِ اصحاب ، در راهی روان دید در ره ، کودکِ دُردانه ای کاو بُوَد با سنّ کم ، فرزانه ای در میانِ ره ، رسولِ حق پرست با لبِ خندان گشودی هر دو دست خواند کودک را رسولِ مهر کیش از کرم بگرفت در آغوشِ خویش او که باشد رحمهٌ للعالمین مهربانی کرد با آن نازنین گاه دستِ رحمتش بر سر کشید گاه از رخسارِ وی ، گلبوسه چید عاقبت ، اصحاب بگشودند لب کای وجودت مایه ی فخرِ عرب کودکی که در بغل دارید ، کیست ؟ این همه احسان به او از بهر چیست؟ گفت در پاسخ ، رسول کردگار هستم او را از دل و جان ، دوستدار شد مُحبّ او رسول عالمین چونکه در قلبش بُوَد حبّ حسین در کلاسِ حبّ فرزند بتول این پسر در آزمون گشته قبول روزی آن ریحانه ی خیر البشر از رهی کاو بود ، افتادش گذر دیدم از جای قدم های حسین از همان خاکِ کف پای حسین از زمین برداشت ، بر صورت گذاشت توتیا بر دیده ز آن تربت گذاشت فاش گویم ، کز سوی ربّ جلیل این خبر آورد بر من جبر ئیل این پسر در ماجرای کربلا می خرد بر جانِ پاکش هر بلا او ز انصارِ حسینِ من بُوَد دشمنِ سبط مرا ، دشمن بُوَد ۱ جای دارد بعدِ نقلِ داستان این سخن گویم به خیل دوستان الله الله ! هر که باشد با حسین می تپد قلبش به ذکر یا حسین هر که یارِ زاده ی زهرا شود بنده ی فرمانِ آن مولا شود می شود محبوبِ محبوبِ خدا شامل الطافِ خاص مصطفی الغرض ، آن کودک نیکو سرشت کز وجودِ او صفا گیرد بهشت گشت از اصحاب و انصار حسین شد به دشت کربلا ، یار حسین از قرائن آنچه ظاهر بوده است او (( حبیب بن مظاهر )) بوده است ۲ ... ۱ ـ علامه مجلسی ؛ بحار الانوار ؛ ج ۴۴ ؛ ص ۲۴۲ ؛ ح ۳۶ ـ علامه بحرانی ؛ عوالم العلوم ؛ ص۱۳۳ ـ طریحی ؛ المنتخب ؛ ص ۲۰۲ ـ شیخ جعفر شوشتری ؛ خصائص الحسینیه ؛ ص ۵۳ . ۲ ـ ذبیح الله محلاتی در فرسان الهیجاء این داستان را در شرح حال حبیب بن مظاهر آورده و برغانی در مخزن البکاء آن کودک را حبیب بن مظاهر دانسته است. https://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5852975190954220547.mp3
4.06M
هدیه به امام حسین و حضرت زینب حضرت زهرا امیر المومنین صلوات. زمینه و شور روضه مقابلم. میری از توهوش مقابلم میری تو از حال بی رمق افتادی تو گودال حسین. حسین. جان 2 پیشه نکاهه خیسه خواهر مسیرت و بستن برادر رو سره تو ریخته یه لشگر حسین.  حسین جان ای زینت دوش محمد شمر طرف قتلگاه اومد با چکمه رو سینت قدم زد حسین حسین جان چکمه چقدر خرده به پهلووت نیزه و تیر خرده به بازوت عصا زدن به سر و ابروت حسین حسین جان سیر نمیشن از زدنه تو به هم میریزن بدنه تو زیر پا افتاده تنه تو حسین. حسین جان والشمر جالس‌ و خدایا نشست رو سینه ی تو با پا برید سر ه تو پیشه زهرا حسین. حسین. جان با طعن و ناسزا. بریدش پیشه من بی حیا بریذش سره تو از قفا بریدش حسین. حسین. جان بعد تو دلخوشی  تمام شد بعد تو نوبت خیام شد موقع رفتنه به شام شد حسین. حسین جان. رضا نصابی
چون تو ستمکار مگر می شود؟ سرکش و غدار  مگر می شود؟ غاصب لبخند فلسطینیان دزد...طلبکار مگر می شود؟ بر سر غزه چه نیاورده ای این همه آزار مگر می شود ؟ دست تو آلوده به خون رفح آدم و خونخوار مگر می شود؟ زخم  زدی زحم زدی زخم ها بدتر از این بار مگر می شود؟ جان نَکن ای باطل بی چشم و رو حق بشود خوار مگر می شود؟   چشم فلسطین به حسین علیست بهتر از او  یار  مگر می شود ؟ غزه اگر ابر ببارد بگو .. مثل علمدار مگر می شود؟ @Maddahankhomein
خوبست که ای شاه پریشان تو باشم دلسوخته ی آتش هجران تو باشم از محنت تو کون و مکان در تب تاب است اذنم بده تا عاشق نالان تو باشم این دیر به یمن تو شده قبله ی افلاک ای کاش بمانی و نگهبان تو باشم هرچند که اهنگ سفر کرده ای اما فرصت بده تا زائر گریان تو باشم به به چه صفایی، چه شکوه و چه جلالی تا حشر خوشم واله و حیران تو باشم مهمان منی گر چه، تویی صاحب خانه فخر است که در سفره احسان تو باشم تقدیر عجب بال و پری بر دل من داد تا شیفته ی نغمه قران تو باشم هرچند که در کرب بلای تو نبودم آماده ام ای شاه که قربان تو باشم ای سالک حق بر من مسکین کرمی کن تا راهرو نهضت و پیمان تو باشم کافیست مرا بوسه ای از صورت زخمی تا تشنه جام لب عطشان تو باشم از عطر خوش روی تو مدهوش ام و سرمست هر شام وسحر دست به دامان تو باشم @Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم اشعارکردی- (چوب خیزران) قافله سالاره گی له خوین نشانم، هاله کو بوشه سالاره سپاهه آسمانم ، هاله کو رشته ی دلبستگیم له تنه، سربی جیا با صفا چو حالت آو ه روانم، هاله کو سینه ی مواج اقیانوس م چیه، له دس برق آسا همچو صدتیر کمانم ، هاله کو یه سره، پر خوین له ،بینه طشت زر له کوفه بی تشنه لب له ژیره چوب خیزرانم، هاله کو چو حسین بن علی له شاهراه بندگی وه لب تشنه بدون سایبانم هاله کو جوره سالار شهیدان له نبرد ه خصم دون او علی ی اصغره شیرین زوانم، هاله کو روژه عاشورا پی فرمان سلطان ازل کشته یاره. خنجر و تیر و سنانم هاله کو گر ژن و آیلیله زاره، کردیه یارب وداع بوش علی ی اکبر له خوین تپانم هاله کو داغ غربت وه دل اهل حرم نایه ارا یارب، او مانگ شویله بی نشانم هاله کو طعنه گانه ظالم غدار ه زارم کردیه له ره کرببلا نامه رسانم هاله کو طفل زیبا چو علی اصغر، له دسم چی خدا بهر قربانی، علیه بی نشانم هاله کو گردن خوی ژیر تیغ اشقیا بردی ارا اومقام و منصب و نام و کیانم هاله کو وای بردی حرمله دردانه .له دس رباب کوشتیه.ای بی حیا تنیانیشانم هاله کو چو کبوتر له فضا باید له سمته پر بیم طفلکی م.اصغر شیرین زوانم هاله کو چی ودس م حسین واصغر وعباس برام صد نشان و نام و نان و آشیانم هاله کو دام دنیای دنی باید له یک پاشیده بو قافله سالاره گی تنیامکانم هاله کو گر وصال حضرت حق له خدا کردی طلب بوشه ماه هاشمی له آسمانم هاله کو ننگ ذلت تو نباید هیچ له گردن بنی م اسیر کوفیانم .آو و نانم هاله کو "آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)" @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ از بس ‌کـه در عــزای پــدر، گـریه می‌کند خــون‌ها به‌ جــای اشک بصـر گـریه می‌کند بـانگ تــلاوتی که به گـوشش رسیده است بـــر نـیـــزه ، از لبـــان پـــدر ، گـریه می‌کند از ظهـر خـون و شام غریبـان اهل‌بیت (ع) هر شب نشـسته تا به سحـــر گـریه می‌کند چـون کشــتی ســـپاه حسیـنی بــه نیـــنوا در خون شده‌ست زیـر و زبـر گـریه می‌کند دیده به چشم خویش چو در آسمـان عشق بــر نیـــزه هــا طـــلوع قمـــر گـریه می‌کند دیــده گـــلوی اصغــــر در خــون تپــیده را پــرپــر شــده ز تیـــر سه‌ســر گـریه می‌کند بر روی نیـزه‌هـای سـتم ، دیـده است چـون هفتــاد و دو جــداشـده سـر ، گـریه می‌کند از مــرگ جانگــداز عــزیـزان مصطفی‌(ص) با اشـک و آه و خــون جگـــر گـریه می‌کند بیـــند چـو آل عصمــت حق را به حال زار در راه شــامِ غـــم بــه سفـــر گـریه می‌کند یـــاد لبـــان تـشــنـه ی بــابــا ، بــه روی آب چون می‌کنـد به دیــده نظـــر گـریه می‌کند آه و فغـــان تشــنه‌لبـــان را شـنــید و دیــد نـــزد ســـتـم نـکـــرد ، اثــــر ، گـریه می‌کند هر چنــد گــریــه‌خیـــز بـوَد شـرح کــربـــلا امـــا بــــرای خـلـــــق بشـــر ، گـریه می‌کند چون کـربلا حیــات مسلمانی است و دیــن بـــر مُســلمِ بـــدون خـبـــــر ، گـریه می‌کند این اسـت شـرح راز امـامــت ، کـه بـا دلـی خـالی ز بغـض و کیـنه و شـر گـریه می‌کند در کـــربـــلا، کـه هسـت نمـــاد مقـــاومــت بــر پیـــروان خســته‌ کمـــر ، گـریه می‌کند بـر آن جمــاعتی کــه : بــه بـــازار عـاشـقی پیــوســته مـی‌کنـــند ضـــرر گـریه می‌کند چون عــده‌ای شدند ز غفـلت، غـــلام ظـلم بــر شـیعـیــان تــشــنـه‌ی زر ، گـریه می‌کند (ساقی) همین بس‌است در احـوال آن امام در مــرگِ شـاهِ نیــزه به سـر ، گـریه می‌کند شد عاقبـت شهیــد به حکـم "ولیـــد" پست گردون دوباره از غمی عظمـا به غم نشست. سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/Maddahankhomein
📌 شور جدید حضرت زینب س: بند اول: چادر و حجاب و عفت و حیا سپاهه زینب واسه اهل خیمه توو مسیر شام پناهه زینب نه با شمشیر و نه با نیزه نه با خود و سپر کاخ و بر سر عدو کرده خراب نگاهه زینب اره سرداری بعد عباس علی تو علمداری سرپناه لشکری توو گرفتاری از علی شجاعتو ارثیه داری تو با جراتی و صاحب حشتمی و تو قَدر قدرتی و یا زینب زینب تو با عزتی و آخر عفتی و تو بلند همتی و یا زینب زینب بند دوم: شده زانوی اباالفضل علی رکابه زینب نه نیفتاده یه لحظه از سرش نقابه زینب «أَ مِنَ الْعَدْلِ يَابْنَ الطُّلَقاء» رو گفته شد تهی قالب لشکر از همین عتابه زینب جبل الصبری تو که عالمه ی فاضله ی دهری اگه قطره باشه عالمی تو بحری تو با خطبه هات به کام عدو زهری چقدر با جنمی بانوی محترمی سایه رو سرمی یا زینب زینب چه بی واهمه ای رو لبا زمزمه ای دومین فاطمه ای یا زینب زینب http://eitaa.com/Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹امام غریب🔹 بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت گر تشنگی، ز پا نفکندش غریب نیست آب آن قدر، که دست بشوید ز جان، نداشت در کربلا کشید بلایی که پیش وَهم عرش عظیم، طاقت نیمی از آن نداشت ز آمد شد غم اسرا، در سرای دل جایی برای حسرت آن کشتگان نداشت در دشت فتنه‌خیز که زان سروران، تنی جز زیر تیغ و سایۀ خنجر امان نداشت - این صید هم که ماند، نه از بابِ رحم بود صیاد دهر، تیر جفا در کمان نداشت... 📝 http://eitaa.com/Maddahankhomein
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است قیام اوست که پیوسته نهضت‌آموز است تمام زندگی او، عقیده بود و جهاد اگرچه مدت جنگ حسین یک روز است... حسین و ذلّت تکریم ظالمان، هیهات! که آفتاب عدالت از او دل‌افروز است به نزد او که شهادت، به جز سعادت نیست ردای مرگ برایش قبای زر دوز است رهین همت والای سیّدالشهداست هر آن‌که از غم اسلام در تب و سوز است... حرارتی که ز عشق حسین در دل‌هاست برای ظالم هر عصر، خانمان‌سوز است... ✍ http://eitaa.com/Maddahankhomein
🩸سوارشدن بر روی شتران لاغر و بی‌جهاز، چه بلایی بر سر انسان می‌آورد؟! بالاتّفاق، در تمامی منابع و مقاتل آمده است که اهل و عیال سیدالشهداء علیه‌السلام را از کوفه تا شام، بر شتران بی‌جهاز و لاغراندام، سوار کردند و با وضعی که زبان، توان گفتن آن‌ را ندارد، آن مخدّرات بی‌پناه را تا به شام بُردند. 🔖 اما برای آنکه ذرّه‌ای از عظمت این مصیبت (سوارشدن و طیّ‌مسیر بر روی شتر لاغر و بی‌جهاز) دانسته شود، به جاست که به این «گزارش تاریخی» در مورد سوارکردن جناب «ابوذر» بر روی شتر بی‌جهاز و لاغراندام‌، اشاره‌ای کرده باشیم: 📜 ... معاويه دستور داد ابوذر را حبس کنند و خطر باقى ماندن او را در شام به عثمان خبر داد، عثمان دستور داد او را بر مرکب خشن و بدون جهاز، سوار کنند و شب و روز برانند تا سخت شکنجه ببيند و همين گونه کردند، 🗒 حَتَّی قَدِمَ بِهِ اَلْمَدِینَةَ وَ قَدْ سَقَطَ لَحْمُ فَخِذَیْهِ مِنَ الْجَهْدِ. ▪️هنگامى که ابوذر به مدينه رسيد، پاهایش کاملاً مجروح و خشک شده بود. 📚شرح نهج‌البلاغه،ابن ابی الحدید، ج۸ ص۲۵۸ 🖇 برای همین، وقتی که در شام «منهال»، امام سجاد علیه‌السّلام دید، حال آن حضرت را اینگونه نقل کرد: 📋 رِجلاهُ كأنّهُما قَصبَتان، و الدّمُ يَسيلُ مِن ساقَيه، و الصُّفرةُ قد ازْدادَت علَيه، ▪️دو پاى مباركش مانند دو چوبه نِىْ خشک شده بود و خون از هر دو ساق مباركش جاری و زردی، در چهره مبارکش نمایان بود! 📚انوارالنعمانیه ج۳ ص۲۵۲ 📚معالی السبطین ج۲ ص۱۶۸ هر چند در مسیر سرت ازدحام بود اما درست مثل همیشه امام بود بی تو سوار ناقه‌ی عریان شدم حسین من که به روی چشم علمدار، جامْ بود یادم نمی رود سر بالا نشین تو بازیچه‌ی نگاه اهالی شام بود در حرف های مرد و زن پشت بام ها چیزی اگر نبود فقط احترام بود با دستِ سنگ، صورت تو خط خطی شده از بس که آفتاب تو نزدیک بام بود http://eitaa.com/Maddahankhomein
ای زمین و آسمان مبهوت ایمانت حسین شد فضای کوفه عطرآگین ز قرآنت حسین ای فروزان‌آفتابم گر هلالت خوانده‌ام دیده‌ام یکباره شد مبهوت و حیرانت حسین سخت دلتنگ است زینب، ناطق قرآن بخوان تا شود آرام دل از صوت قرآنت حسین کی شود گرد و غباری مانع از تابیدنت گر شده خاکستری رخسار تابانت حسین چشم در چشم من و طفلان خود داری هنوز صف زده مژگان اشکی روی دامانت حسین تا کنی این کاروان را رهبری از روی نی رهبر بیداری و باز است چشمانت حسین باتو گرم گفتگو بودم که ناگه از ستم سنگ زد سنگین‌دلی بر روی رخشانت حسین لب گشا حرفی بزن با دختر گریان خود تا نکرده جان خود را او به قربانت حسین همنوا با ناله‌های من "وفائی" روز و شب می‌شود با اشک و گریه مرثیه‌خوانت حسین ✍ http://eitaa.com/Maddahankhomein
در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت وقت طواف چارمش خاکسترش ریخت فطرس شد و غسل تقرب کرد روحش هر کس که خاک چادرش را بر سرش ریخت او «زینت» است و بی‌نیاز از زینتی‌هاست پس از مقامش بود اگر که زیورش ریخت وقتی دهان وا کرد، دیدند انبیا هم نهج‌البلاغه بود که از منبرش ریخت در کوفه حتی سایه‌اش را هم ندیدند فرمود: غُضّوا، چشم‌ها در محضرش ریخت زن بود اما با ابهّت حرف می‌زد مردی نبود آن جا مگر کرک و پرش ریخت وقتی که وا شد معجرش، بال فرشته پوشیه‌های عرش را روی سرش ریخت یک‌گوشه از خشمش اباالفضل‌آفرین است گفتیم زینب، صد ابوالفضل از برش ریخت هجده سر بالای نیزه لشگرش بود تا شهر کوفه چند باری لشگرش ریخت با نیزه می‌کردند بازی نیزه‌داران آن قدر خون از نیزه‌ها بر معجرش ریخت به مرقدش تازه نگاه چپ نکرده صد لشگر تازه‌نفس دور و برش ریخت آن قدر بالا رفت و بالاتر که حتی در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت ✍ http://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه زمینه_یعقوب کرب و بلا.mp3
785.7K
🏴 نوحه زمینه روضه ای شهادت امام زین العابدین علیه السلام 🏴بند اول یعقوب کرب و بلا به دردشه اشک دوا روز و شبش میگذره با ضجه و ناله و دعا تو سجده گریه میکنه قیامشه قیام آه یادش میاد دم غروب غروب تلخ قتلگاه آه... دیده سر بابارو از بدن جدا آه... دیده که میبَرن سرو رو نیزه ها آه... دیده تن بابارو زیر دست و پا آه... دیده یه مُشت حرومی رو تو خیمه ها آه... آه و واویلتا واویلتا حسین 🏴بند دوم مصیبتا یادش میاد ازش با گریه رد میشه داغی که دیده توی شام زخمیه که خوب نمیشه شام و مصائبش همه آقارو کرد یه روزه پیر توی محله ی یهود آقا شد از زندگی سیر آه... دیده یه عده پستو که میرقصیدن آه... دیده یهودیارو که میخندیدن آه... دیده که دنیا شده رو سرش خراب آه... دیده چشای هرزه و بزم شراب آه... آه و واویلتا واویلتا حسین 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی http://eitaa.com/Maddahankhomein
-32563456_657911406.mp3
9.34M
🏴 زمزمه واحد یا شور شهادت امام زین العابدین علیه السلام و روضه ی شام 🏴بند اول یادم نمیره،مصیبتای کربلا یادم نمیره،اسارت تا شام بلا یادم نمیره،سر بابام رو نیزه ها یادم نمیره،به ما زدن سنگ جفا برای من سخت تر از کربلا،شام بود مصیبتش بیشتر از کربلا،شام بود اونجا مَردُم به دور ما حلقه زدن شادی میکردن و همه میرقصیدن مارو به همدیگه نشون میدادن و مسخرمون میکردن و میخندیدن امون از دیده ی عوام امون از مجلس حرام امون از شام ای امون از شام۲ 🏴بند دوم یادم نمیره،زخم زبون،کنایه ها یادم نمیره،سیلی زدن به دخترا یادم نمیره،سر بابام رو زیر پا یادم نمیره،نگاهشون به معجرا یادمه که بستن به دست و پام زنجیر با طعنه میکردن ماهارو هی تحقیر مونده هنوز روی تنم کبودیا که یادگاری از غم اسارته زدن با تازیونه من رو بین راه مثه بابام تنم پر از جراحته امون از سنگ روی بام زخمام نداره التیام امون از شام ای امون از شام۲ 🏴بند سوم یادم نمیره،بزم یزید بی حیا یادم نمیره،جام می و طشت طلا یادم نمیره،چشمای هیز شامیا یادم نمیره،محله ی یهودیا بردن مارو اونجا از وسط بازار خواستن که بفروشن ماهارو به اغیار اونجا شنیدم از زبون عده ای حرف کنیز و قلبمو همین شکست از اون طرف دیدم عمو رو نیزه ها با دیدنِ این صحنه ها چشاشو بست امون از دیده ی عوام امون از مجلس حرام امون از شام ای امون از شام۲ 🎤مداح حاج غلامحسین مردانی ✍️کربلایی امیرحسین سلطانی http://eitaa.com/Maddahankhomein