329.8K
نوحه سینه زنی زمینه و شور
امشب به ویرانه، دستهگل آوردند
یک لالهی خونین بر بلبل آوردند
ویرانه شد گلشن چشم همه روشن۲
گر جان دهم امشب، والله حق دارم
کـز دامـن زهـرا، گل در طبق دارم
ویرانه شد گلشن چشم همه روشن۲
با گریه میگردد چشمان بابایم
باشـد نگاهـش بــر آبلــۀ پایم
ویرانه شد گلشن چشم همه روشن۲
از لعـل لبهـایش گلبوسه میگیرم
با گریه میسوزم، با خنده میمیرم
ویرانه شد گلشن چشم همه روشن۲
امشب پدر از لطف، شرمندهام کردی
مـن مـردهای بودم، تو زندهام کردی
ویرانه شد گلشن چشم همه روشن۲
ای کودکان آرام، من میهمان دارم
بهـر پذیـرائی، یک نیمـهجان دارم
ویرانه شد گلشن چشم همه روشن۲
وصـلت تسـلاّ داد بـر قلب پرخونم
هم از تو شرمنده، هم از تو ممنونم
ویرانه شد گلشن چشم همه روشن۲
غلامرضا سازگار
@Maddahankhomein
🎤 مجمع الذاکرین خمین
نوحه سینه زنی شور
"من نخل شکستۀ حسینم
در سوگْ نشستۀ حسینم
هم اختر آسمان عصمت
هم ماه خجستۀ حسینم
دریا شده تشنهکامِ اشکم
پیغمبـرخون، امام اشکم
من سورۀ کوثر حسینم
همسنگر مادر حسینم
مانند عمو، گرهگشایم
والله! قسم در حسینم
یاباب الحوائج۴
آزاده یتیمــهای صغیــرم
صد قافله دل، بوَد اسیرم
قرآنِ فتاده زیر پایم
هر چند، غریبم، آشنایم
هم لالۀ سرخ باغ خونم
هم یاس بهشت کربلایم
با مصحفِ روی لالهگونم
پیغمبــرِ قتلـگاه خـونم
آیینۀ روی سیّدالناس
سرتا به قدم، صفا و احساس
بوده است همیشه جایگاهم
دامان حسین و دوش عباس
یاباب الحوائج۴
هم بـوده حسیـن، سرفرازم
هم دخت علی، کشیده نازم
ویرانه، اگر چه جای من بود
عالم، همه کربلای من بود
چشم ملک از پی تبرّک
بر آبلههای پای من بود
میبود به جنگ اهل بیداد
در هـر نفسـم، هـزار فریاد
یاباب الحوائج۴
خال لب من، شده است، تبخال
از سوز عطش، زدم پر و بال
نیش سر خارها، به پایم
انداختهاند عکس خلخال
بر من دف و چنگ، گریه میکرد
کعب نـی و سنگ، گریه میکرد
یاباب الحوائج۴
بودم به حسین، سرسپرده
کوه غم او، به دوش برده
هر چند که دختری صغیرم
یک مرد، چو من، کتک نخورده
رخسـار منـوّرم، کبـود است
سر تا سر پیکرم، کبود است
یاباب الحوائج۴
من بودم و قلب داغدیده
من بودم و قامت خمیده
آن شب که اجل، گرفت جانم
من بودم و یک سر بریده
سر را روی سینهام، فشردم
در گـوشۀ این خرابه، مردم"
یاباب الحوائج۴
استادسازگار
@Maddahankhomein
ا﷽ا #شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
از زبان زجر(لعنت الله علیه)
خسته ام بس که بین این صحرا
در پی تو دویده ام ای طفل
چکمه هایم خراب شد از بس
خار از آن کشیده ام ای طفل
نام من را شنیده ای تاحال
خوب بشنو که نام من زجر است
از من و شغل من چه می دانی
کار هر صبح و شام من زجر است
دیدم از دور با کسی انگار
درد دل بی حساب میکردی
چه کسی را در این بیابان ها
مادر خود خطاب میکردی
به امید کمک مباش ای طفل
احدی بین دشت هرگز نیست
زحمتم دادی و نمی دانی
در مرامم گذشت هرگز نیست
وقتی از روی ناقه با لگدم
به روی خاک با سر افتادی
باید این را حساب میکردی
که تو با بد کسی درافتادی
از همان لحظه نیزه پدرت
با غضب در زمین فرو رفته
همه فهمیده اند کار من است
از منِ زجر آبرو رفته
از زبان حضرت رقیه(سلام الله علیها)
بس کن ای زجر کم گزافه بگو
گرچه طفلم ولی یلی هستم
جز خدا از کسی نمی ترسم
نوه مرتضی علی هستم
اگر آهم درآید از سینه
کار تو اشک و آه خواهد شد
هرکسی با رقیه در افتد
روزگارش سیاه خواهد شد
تو مرا هر چقدر هم بزنی
باز هم جان نمی سپارم من
مقصد آخرین من شام است
با حبیبم قرار دارم من
من خبر دارم او شهید شده
ورنه بی من نمی رود سفری
خواستم عمه غصه کم بخورد
زده ام خویش را به بی خبری
من اگر که تو را حلال کنم
ولی از حرمله نمیگذرم
از کلام رباب فهمیدم
پیش لشکر خجل شده پدرم
قصد دارم در انتهای قیام
آبروی یزید را ببرم
بعد هم با خیال آسوده
می روم، می روم سوی پدرم
#علی_ذوالقدر
@Maddahankhomein
دنبال زینب میدود پای پیاده
از ترس دشمن لرزشی در پای دارد
تاول زده پای نحیف کوچک او
خاری به پا و بر لبش «ای وای» دارد
رویش کبود از سیلی و دلتنگ باباست
بغضی گلوی نازکش را میفشارد
آهسته بر گوشش که دردی سخت دارد
از ترس دشمن دست خود را میگذارد
بُعد مسافت! پای زخمی! جای سیلی!!
دیگر رمق در تن برایش هیچ مانده؟!
دیگر برای طعنه و دشنام شامی
جایی میان قلب پرخونش نمانده!
هقهق امانش را بریده در خرابه
حتی صدایش خواب از دشمن ربوده است
از کودکی آغوش او گهوارهاش بود
اینقدر دوری از پدر اصلا نبوده است!
اینبار بابا سر به دامان رقیه است
چشمش به چشمان پدر ناگاه افتاد
سر گوشهای افتاد و دختر نالهای زد
دیگر رقیه از دهانش «آه» افتاد
#محسن_علیخانی
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بداههای تقدیم به فاطمهی رقیه سلامالله علیها:
چگونه شرح باید داد وصف الحالِ آن پا را
که داغ آبله سوزاند قلب سنگ خارا را
اسارت واژهٔ خردیست وقتی پیش این دنیا
گرفته دست های تو به بازی خاک صحرا را
مگر خورشید را بر روی نی دیدی که بعد ازآن
نمیخواهد ببیند چشمهایت صبح فردا را؟
نسیم از سوی طشت لالهگون آمد بهسوی تو؟
که همچون گل گشودی باز آغوش تمنا را؟
همیشه جای تو بوده در آغوش حسین اما
گرفتی در بغل آخر سر خونین بابا را
درون خانهی خود از خرابه روضه میخوانیم
که یادت میکند آباد این ویرانهی
مارا
#عاطفه_جعفری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
زمینه_ پدرجان_ دل شب تو با سر... .mp3
2.73M
سبک:زمینه سوزناک زبانحال بیبی رقیه خاتون(سلام الله علیها)...
#شب_سوم_محرم
پدرجان
دل شب تو با سر کنار رقیهت رسیدی
بگو روی نیزه تو آیا عمومو ندیدی
پدرجان
پدرجان
شبیه موهای تو سوخته موهای رقیه
شبیه لبای تو خشکه لبای رقیه
پدرجان
پدرجان
مثه مادرت فاطمه دست به دیوار میگیرم
شبا قبل خوابیدن از بین مو خار میگیرم
پدرجان
پدرجان
من از زجر نامرد و از حرمله شاکی هستم
یهجوری زدن تازیونه که از پا نشستم
پدرجان
سلام ای بی سرم بابا
ببین زخمه سرم بابا، ببین معجر ندارم
کجاست عباس نامآور
بمونی بیکس و یاور، پدر باور ندارم
یه روزی یادته بابا
منم مو تا کمر داشتم، ولی حالا ندارم
یه جفت گوشواره داشتم من
کنار خود قمر داشتم، ولی حالا ندارم
حسین جانم حسین جانم
#کربلایی_مجید_رضانژاد
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5985822167256796390.mp3
4.59M
#واحد_سنگین #شب_سوم
#حضرت_رقیه.س
#بنداول
چی بگم از سختیای قافله
کاش بابا جون بالای نی نبودی
هی عقب افتادم و هی رسیدم
پیش چشمم هی بودی هی نبودی
بااینکه سوخته موهات هنوزم
از همه باباها سری
بیا باهم حرف بزنیم
حرفای بابا دختری
رو نیزه دست دشمنی
ولی بابایی منی
من الذی ایتمنی
بابا بابایی
#بنددوم
شنیدم یه شهری تو راهمونه
کاش یکم با ماها مهربون باشن
کاش بفهمن که ماهم مسلمونیم
کاشکی مرهم واسه زخممون باشن
الهی که نذارن که چشمی
آروم بباره با خودش
کاشکی یه دختر واسه من
چادر بیاره با خودش
سنگینه دست دشمنو
سنگینه گوشای منو
خوب بلدن سنگ زدنو
بابا بابایی
#بندسوم
منو باز پیدا کنی یه شب بابا
خودتو هرجوری که شد برسون
تاول پامو فراموش می کنم
اگه باز بیای بریم به خونه مون
بیا بریم یه جایی که هیشکی
حرفی از آشوب نزنه
وقتی که قرآن میخونی
روی لبت چوب نزنه
برای رگای حنجرت
سوختگی موی سرت
میمیره آخر دخترت
بابا بابایی
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیانفر
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5965268940564210330.mp3
2.42M
#محرم_زمینه
#شهادت_حضرت_رقیه_س
🏴بند اول:
این روزا حال دخترت گفتن نداره
شب ها روی خاک خرابه سر میذاره
از بس دویدم توی صحرا نا ندارم
سهمم کتک میشه تا اسمت رو میارم
هم معجرم سوخت
هم پیکرم سوخت
بابا تو آتیش، موی سرم سوخت
سوختم، تا که زجر اومد پیشم بابا
با اشک، میزدم همش تو رو صدا
دائم، کتکم میزد آخه چرا؟؟!
بابا، (دل تنگ تو هستم۳)
🏴بند دوم:
بابا کجا بودی چه قد دیر اومدی تو
حالا که اینجوری شدم پیر اومدی تو
انقد بهم سیلی زدن ابروم شکسته
من هم شبیه مادرت پهلوم شکسته
قدم خمیده
موهام سفیده
بابا رقیت، دیگه بریده
بابا، از رو ناقه افتادم زمین
بابا، دندونه شکسته مو ببین
بابا، شده غصه با دلم عجین
بابا، (دل تنگ تو هستم۳)
🏴بند سوم:
از روزی که رفتی سفر حالم خرابه
بابا بیا من رو ببر از این خرابه
دیگه نمیخوام توی این دنیا بمونم
درد سرم، زخمه تنم، بُرده امونم
ای مهربونم
آروم جونم
ببخش گرفته، لکنت زبونم
از تو، میخوام با همین چشای تَر
بابا، نری تنهایی بازم سفر
میری، تو رو به خدا منم ببر
بابا، (دل تنگ تو هستم۳)
شعر: #محمد_حسین_لطفی
#یاحسین(طاها تحقیقی)
#سید_مرتضی_پیرانیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
enc_16281528117490811189288.mp3
853.7K
بازم چایی روضه دم کردی♫♪
حسینیه ها رو حرم کردی
بساط غمت رو عَلَم کردی♫♪
عَلَم روی دوشه علمداره
عقیله عجب عزتی داره♫♪
خدا عزتش رو نگه داره
خدا اکبرش رو نگه داره♫♪
خدا اصغرش رو نگه داره
خدا دخترش رو نگه داره♫♪
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5902318468195158081.m4a
1.3M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
پیشمظلوم دوّم محرّم ورود کاروانِ حسینی به کربلا
مولاتی اُمّالمصائب مولاتی اُمُّالمصائب
احترامت باشد واجب مولاتی اُمّالمصائب
بر اَسداللّهِالغالب مولاتی اُمّالمصائب
یاد آور فاطمه و .... مولاتی اُمّالمصائب
علیِ ابنِ ابیطالب مولاتی اُمّالمصائب
سیّدتی اُمُّالبُکاء سیّدتی اُمُّالبُکاء
آئینهیِ حُسنِ زهرا سیّدتی اُمُّالبُکاء
خطبههایت مثلِ مولا سیّدتی اُمُّالبُکاء
صبرِ تو باشد دلیلِ.... سیّدتی اُمُّالبُکاء
حفظِ بیرقِ عاشورا سیّدتی اُمُّالبُکاء
عقیلةُالعرب زینب عقیلةُالعرب زینب
ستونِ روضه و مذهب عقیلةُالعرب زینب
بر لبِ تو ذکرِ یارب عقیلةُالعرب زینب
نوحهِیِ اربابِ بیسر عقیلةُالعرب زینب
شد امان از دلِ زینب عقیلةُالعرب زینب
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5902318468195158085.m4a
2.89M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحهیِ زمینه دوّم محرّم ورود کاروان حسینی به کربلا سبک تنها ثروتِ من.....
میکوبه رو زمین شیرِ دین عَلمو
داره میکُشه این دلهره حرمو
گرد و خاکایِ این صحرا قاتلمِه
روضهخونِ حسین آتیشِ دلمِه
تو این صحرا
چرا پیچیده برادر بویِ سیب
نَمون اینجا
شومِه فکرِ سپاهِ نانجیب
میره بالا
پیش چشمِ حرمِت شیب الخضیب
بِنفسی اَنت ثاراللّه وَابنَ ثارِه
تو نباشی زینب میشه آواره
وای از کربلا/۴/
سخته حتّی واسهَم بشنوم روضهَتو
میمیرم ببینم سرِ بر نیزهَتو
دلواپسیِ من خنجر و حنجره
دلواپسیِ تو خیمه و معجره
دیگه نگو
از تهِ گودالِ بلا حسین
گِره به مو
میخوره چنگِ بیحیا حسین
وای پشت وُ رو
چرا میشه تنِت با پا حسین
بِنفسی اَنت ثاراللّه وَابنَ ثاره
زیرِ سُمها پیکرِ پاره پاره
وای از کربلا/۴/
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5902318468195158083.m4a
2.24M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحهیِ زمینه دوّم محرّم ورود کاروانِ حسینی به کربلا سبکِ صفایِ زندگیم.....
عجب خاکِ عجیبیه
چه بویِ خوشِ سیبیه
از اینجا ببرم حسین
چه صحرایِ غریبیه
میترسم از هلهلهیِ لشکر
میترسم از نگاهِ این مردم
نگاهشون مثلِ اوناست که جمع....
کرده بودن درِ خونه هیزم
اِی غریبِ مادرم حسین/۴/
از نفس زدنِت نگو
دیگه از پیرْهنِت نگو
نگو که چطوری میشه
پشت وُ رو بدنِت نگو
چطوری باشم و ببینم که....
نَفَس نفس میزنی تو گودال
چنگِ حرامیا میره سمتِ....
معجرم و گوشوارهیِ اطفال
اِی غریبِ مادرم حسین/۴/
عَلم رو شونهیِ یَلِه
دشمنت وِلْ معطّله
علمدار بخوره زمین
اَمان از چشمِ حرمله
از چشمِ هیزِ دشمنات اِی وای
از خیمهیِ مُخدَّرات اِی وای
ناله بزن برا اَسیریمون
حسین قتیلَ العبرات اِی وای
اِی غریبِ مادرم حسین/۴/
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5976507538537975037.mp3
2.68M
#امام_زمان_واحد
#مناجات_محرمی
قرار دل بیشکبیم سلام
امام زمان غریبم سلام
میدونمصدامو داریمیشنوی
حبیبم سلام
سلامم به غمهای بی انتهات
بهخونگریههای رَوون از چشات
تو مظلومتری از حسین شهید
بمیرم برات
پریشونحال و غمگینی
پای روضه که میشینی
ماها میشنویم امّا تو
مُصیبتهارو میبینی
کِی میشه گمشدهی خیمهنشینم؟
بین این گریهکُنا تورو ببینم؟
قدّ یک لحظه کنار تو بشینم
یاصاحبالزمان ادرکنی
_
نمیذاری که حَبطشِه اعمال من
تو دلواپسی واسه احوال من
رسیده چقدر خیر تو دائماً
به امثال من
تو داری هوای دل زار مو
جلو میبری با دُعات کارمو
تو نورانی کردی با یادت خودت
شب تارمو
دوسِت دارم بی اندازه
غمت دنیـامو میسازه
بَدم امّا خاطر جمعم
که آغوشت واسم بازه
چه عذابی بدتر از ندیدن تو؟
یعنی میشه دیگه با رسیدن تو؟
طِی بشه دربدری کشیدن تو...
یاصاحبالزمان ادرکنی
#محمد_قاسمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
488.5K
زمینه شب سوم
طبقو برگردونید برید؛ ازتون من خواهش میکنم
قول میدم صدای گِریَش نیاد، من خودم آرومِش میکنم(۲)
رهاش کنید
جایِ این فکری به حالِ تَرَکِ لباش کنید
فکری به جایِ زنجیرِ روو دست و پاش کنید؛رهاش کنید
توی اِزدحام زدنش/مجلس حرام زدنش/
گفت بابا میخوام،زدنش زدنش زدنش
تا چشاشو بست زدنش/دندوناش شکست زدنش
چند تا مردِ مست،زدنش زدنش زدنش
رحم کن سَرو بِبَر
دختره بی طاقته
آااه یادگاریه
دست من امانته (۲)
🥀
مگه این دختر چندسالشه ، که موهاش اینجوری شد سفید
غیر باباش ازتون چی میخواد ؟ واسه چی انقدر زجرش میدید؟
تو رو خدا
یه مسلمون مگه پیدا نمیشه بین شما؟
خودتون دختر دارید آخه بی مروتا، تو رو خدا
خواب بودی توو خواب، زدنت/مجلس شراب زدنت/تا که گفتی آب، زدنت زدنت زدنت
بی سوال جواب، زدنت/ بی حساب کتاب زدنت/ آخ برا ثواب زدنت زدنت زدنت
دست رو دلم نذار
از بابات خبر نگیر
آه میکُشی منو
دست روی کمر نگیر
🥀
من ازین تنهایی دلخورم، منی که با درد هم بازی ام
من بابامو میخوام هرجوری هست، به سر بریدهشم راضی ام
منو زدن
بوی نون داره میاد چی شده مهربون شدن؟
کی غذا خواستم عمه؟ بگو بابامو بدن، منو زدن
افتادم زمین زدنم/ پاهامو ببین زدنم/ به بابام نگین زدنم زدنم زدنم
هی میرن میان میزنن/ هرچقد میخوان میزنن/ خولی و سنان میزنن میزنن میزنن
من بابامو میخوام
حرف من کجاش بده؟
من بابامو میخوام
طاقتم سر اومده
#جواد_قمری
#داود_رحیمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#ورود_کاروان_به_کربلا
حجاج رسیدند به دنبال حسین
مبهوط تماشا شده اند آل حسین
انگار دگرگون شده احوال حسین
خاکی شده بدجور پر و بال حسین
با اشک به سجده رفته بر درگه عشق
در کرب و بلا، وادی و منزلگه عشق
ره باز کنید آمده فخر دو سرا
باید که بنازد به خودش کرب و بلا
از راه رسیده است ناموس خدا
آن دختر شیرین سخن آل عبا
دردانه ی شاه آمده بر شانه ی ماه
لاحول و لا قوة الا بالله
در حال خوش کودکی اش رفته به خواب
شش ماهه ی ارباب در آغوش رباب
می چرخد عمو دور حرم مثل عقاب
هستند تمام مشک ها مملو آب
یک لحظه گلوی کوچکی تشنه نماند
در کل مسیر، کودکی تشنه نماند
رحمت به ابالفضل و به جود و کرمش
رحمت به نگاه نافذ و محترمش
آرامش زینب شده با هر قدمش
هستند حسینیان به زیر علمش
طفلان حرم که مست عطر یاس اند
آرام همه در کنف عباس اند
این قافله ی عشق پیمبر دارد
بوی نفس حضرت مادر دارد
در معرکه ها، شیر دلاور دارد
یک مرد به نام علی اکبر دارد
در هر نفسی بود رکاب زینب
باید به علی گفت نقاب زینب
حال همه را گفته ام اما زینب
روزش شده در کرب و بلا همچون شب
جانش ز غم و غصه رسیده بر لب
افتاد از آه و گریه کردن در تب
بر هر دو لب حسین، چشمش را دوخت
با روضه ی هاهُنا... دل زینب سوخت
می گفت حسینش، غم عظمی اینجاست
داغی که از آن سوخته طه اینجاست
آن ذبح که گفتند فَدَینا... اینجاست
ای خواهر من، جدایی ما اینجاست
پایان ندهد به اشتیاقِ من و تو
هرچند که اینجاست فراق من و تو
ای خواهر من، کشته ی امیال شوم
از تشنگی ام خسته و بی حال شوم
مذبوح و شهیدِ ته گودال شوم
زیر سم ده اسب لگدمال شوم
پیراهن خونی مرا غصب کنند
بالای سنان، رأس مرا نصب کنند
باید که جفا ببینی و صبر کنی
سرهای جدا ببینی و صبر کنی
یک کرب و بلا ببینی و صبر کنی
گودال مرا ببینی و صبر کنی
باید که بلا را بپذیری، بروی
باید که بدون من اسیری بروی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_س
#امام_حسین_ع
ای مسلمانان سه سالم بیش نیست
یک دل صد ساله چون من ریش نیست
یک نفر گوید که بابایم کجاست
تا ببیند او که این احوال ماست
گویمش تا معجر من را ربود
دشمن از وقتی که پهلویم نبود
گویمش از مجلس ابن زیاد
گیسوان عمه در دستان باد
گویمش از ترس سوق بردگان
از جنود دیو و جور ساربان
جای دست زجر نیلی گشته است
گل نما اما ز سیلی گشته است
ای پدر شیرین زبانت را زدند
میزبانانت پدر خیلی بدند
ای پدر مانند زهرا گشته ام
کو به کو صحرا به صحرا گشته ام
خارها رفته است در پاهای من
صد گل نیلوفری دارم به تن
سخت از مرکب پدر افتاده ام
مرگ را اکنون دگر آماده ام
آن نوازش های تو بابا کجاست
درد بی بابا شدن بر من رواست؟
ای عجب دشمن غذا آورده ای؟
یا سری از تن جدا آورده ای؟
وای این سر مال بابای من است
وای این بابای زیبای من است
تو بیا این بار در آغوش من
با سه ساله دختر خود کن سخن
آنکه کرد این کار را بابا بگو
تا شوم با خشم بی حد سوی او
کرده ریشت را چه کس با خون خضاب
نقش رویت را نمود این سان خراب
گردنت را آنکه این سان رگ برید
خیزران بر روی لبهایت کشید
ای پدر با تو که آورد این ستم
رفت از یاد آنچه بودم از الم
ای پدر همراه خود من را ببر
جز تو من چیزی نمی خواهم دگر
#سید_عسکر_رئیس_السادات
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شعر_انتظار
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
🔸کوچههای کنعانی🔸
بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی
اگر قدم بگذاری به چشم بارانی
بیا که بیتو نیامد شبی به چشمم خواب
برای تو چه بگویم از این پریشانی؟
چرا کنم گله از روزهای دلتنگی؟
تو حال و روز دلم را نگفته میدانی!
نه دل بدون تو طاقت میآورد دیگر
نه تو اگر که بیایی همیشه میمانی
چه کرده با دل من داغ، دور از چشمت
چه کرده با دلم این گریههای پنهانی
ببین سراغ تو را هر غروب میگیرم
قدم قدم من از این کوچههای کنعانی
نسیم مژدۀ پیراهن تو را آورد
نسیم آمده با حال و روز بارانی
نسیم آمده با عطر عود و خاکستر
نسیم آمده با نالهای نیستانی
بیا که دختر تو نیست ماندنی بیتو
بیا که کُشت مرا این شب زمستانی!
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_ع_خرابه_شام
از اینرو دختری بابایی ام من
که دستانم فقط در دست او بود
ازاین رو دختری خوشبخت بودم
که جایم روی زانوی عمو بود
خرابه نیست جای دختر شاه
که جای او حریر قصر نورست
سر نی نیست جای شاه عالم
که جای شه سریر قصر نورست
پدر بگشای یکدم چشم خود را
به گیسوی پریشانم نظر کن
ز آتش گیسویم کز، معجرم سوخت
پدر یک امشبی با من سحر کن
مرا میداد زجر آن ضجر کافر
کتک میزد مرا در دشت و هامون
زگیسویم کشید و بر زمين زد
که شد این صورتم غرقابه ی خون
به روی خار با پای برهنه
به من شلاق و گاهی مشت میزد
کمک حالم چو میشد عمه زینب
سنان ما را به قصد کشت میزد
ز سویی خنده های شمر و خولی
میان قافله میکشت ما را
ز سوی دیگری از بهر آزار
نگاه حرمله میکشت ما را
کنون بخت بدم بین ای پدر جان
خرابه گشته جای دختر تو
به بزم من طبق آورده اند و
میانش تحفه ای شد از سر تو
بگو روی و محاسن از چه خونین
گلویت را چرا از کین بریدند
یتیمم از چه در طفیلی نمودند
تنت را از چه رو گرگان دریدند
رقیه هستم و باب الحوائج
ملیکه، دخت شاهنشاه عشقم
کنار عمه جانم تا قیامت
ملیکه، شاه بانوی دمشقم
#جواد_کریم_زاده
@Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#زبان_حال_حضرت_رقیه_س
روضه خوان! از غصهام از ماتمم از غم بخوان
رحم کن بر گریهکنها، روضه را نم نم بخوان
سیلیِ محکم نخوردی و نمیفهمی مرا
سینه زن میفهمدم، این روضه را محکم بخوان
روضه خوان! من از تو ممنونم ولی پیش عمو
لطف کن از روضههای معجر من کم بخوان
دم به دم با سینهزنهایم، خودت هم دم بگیر
روضههای کوفه تا شام مرا از دم بخوان
داغهایم را شمردی یک به یک، یک داغ ماند
روضهی از اربعین جا ماندنم را هم بخوان
✍ #محسن_ناصحی
@Maddahankhomein
#غزل #روضه
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
بعد از تو هر کس گفت «بابا» گریه کردم؛
با خاطرات مشک و سقّا گریه کردم
با خنده رفتم کربلا اما از آنجا
تا شام را صحرا به صحرا گریه کردم
هجده عزیزم را به روی نیزه دیدم
با خاطراتم هر قدم را گریه کردم
در کربلا و کوفه و دروازهی شام
نام تو را بردند هر جا گریه کردم
گفتم تو را قدر دو دنیا دوست دارم
زیر لگد قدر دو دنیا گریه کردم
از کاروان وقتی که جاماندم، برایت
با هر نفس همپای زهرا گریه کردم
دیدم رباب آهسته دارد میکشد باز،
بر خاک با انگشت، دریا ، گریه کردم...
از داغ گوش و گوشوار و زخم پهلو
تا درد دست و تاول پا گریه کردم
تا پیش چشم ساربان بغضم ترک خورد
بر صورتم زد بیشتر تا گریه کردم
زجر لعین با یک طبق سمت خرابه
با نیشخند آمد من امّا گریه کردم
#میثم_کاوسی
@Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#مناجات #غزل
هر کس به کسی داده دل و ما به رقیه
دلخوش شدهایم از همه دنیا به رقیه
هرجا گره افتاد به کارم پدرم گفت
یا رو به ابالفضل بزن یا به رقیه
شد آینهی حضرت زهرا و رسیدهست
ارثیه از او أم أبیها به رقیه
از بس که گرفتند شفا از حرم او
باید که بگویند مسیحا به رقیه
تا اینکه گره واشود از کار خلایق
باید که قسم داد خدا را به رقیه
مانند رکابی که دلش بند نگین است
دلبسته شده شانهی سقا به رقیه
او جان خودش را سر عشقش به پدر داد
دلدادگی اصلا شده معنا به رقیه
با دلهره شد صبح، شبش بین خرابه
آشفته شده بعد عمو خواب رقیه
یک شهر تماشاگر اشکش شده بودند
حاشا که کسی داد تسلا به رقیه
#میثم_کاوسی
@Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#دودمه_شب_سوم_محرم
گرچه در شام ولی در حرمت جا شدهام
یااباعبدالله یااباعبدالله
هفتمین گوشهی ششگوشهی بابا شدهام
یااباعبدالله یااباعبدالله
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۱۷)
#یاشبیر
@Maddahankhomein