#مصائب_امام_سجاد_ع_شهادت
نشستم یه گوشه با حال خراب
شدم نی که از غم حکایت کنم
گلومو گرفته یه بغض غریب
میخوام قصه ای رو روایت کنم
ابوحمزه میگه که وارد شدم
توی خونه ی سیدالساجدین
دیدم آسمون چشاش ابریه
بازم خیسه سجاده روی زمین
تحمل نکردم به حرف اومدم
با یه حالی گفتم که جونم فدات
چهل ساله که حال و روزت اینه
چقد گریه آخه فدای چشات
شده زخم پلکات بمیرم برات
چقد گریه آخه گل فاطمه
شهادت که ارث تبار شماست
شهادت که ارث بنی هاشمه
مگه حمزه کشته نشد تو احد
مگه سجده گاهِ علی خون نشد
نیفتاد زهرا مگه پشت در
مگه مجتبی تیر بارون نشد
رسید اینجا تا حرف دیدم امام
هنوزم دلش انگاری کربلاست
صدا زد ابوحمزه رحمت به تو
شهادت همیشه تو تقدیر ماست
ولی میدونی تا که یادم میاد
میگم کاش عمرم به فردا نبود
شهادت آره ارث ما طایفه ست
اسارت ولی ارث ماها نبود
نبودی ندیدی که تو کربلا
چطور خواهرام میدویدن رو خار
فرار کردن از خیمه ها عمه هام
بیا و دیگه رو دلم دس نذار
#میلاد_حسنی
@Maddahankhomein
#مصائب_امام_سجاد_ع
روضه ی سوختن کرب و بلا را دیده
او وداع حرم و خون خدا را دیده
قاتل و مقتل کلِّ شهدا را دیده
عصر آن واقعه قحطی حیا را دیده
هرچه ما روضه شنیدیم تمامش را دید
آتش و سوختن اهل خیامش را دید
دیده پاهای مغیلان زده ی خواهر را
درد شرمندگی از سوختن معجر را
خنده ی شمر و سنان زجر به یکدیگر را
ساربان و پدر و قصه ی انگشتر را
کاش در کرب وبلا این همه نیرنگ نبود
کاش انگشتر و انگشت بهم تنگ نبود
روز تشییع پدر تیر سه پر پیرش کرد
قبر کوچک،تن سقا،چقدر پیرش کرد
روی نیزه شدن آن همه سر پیرش کرد
خیزران و لب و دندان پدر پیرش کرد
زیر زنجیر تمام بدنش زخمی بود
تا چهل سال دلش مثل تنش زخمی بود
شام بر روح و تنش تیغه ی تکفیر کشید
آتش از بام که افتاد سرش تیر کشید
درد بسیار تر از خنجر و شمشیر کشید
یکسر از قهقهه ی حرمله تحقیر کشید
مرد تنهای اسیران شده باشی سخت است
شاهدی بر صدقه نان شده باشی سخت است
#حسن_کردی
@Maddahankhomein
◾ذکرروضۀ◾شهادت امام سجاد(ع)
جا ماندهی کرببلایم در مدینه
زخمیست از داغ پدر بر روی سینه
دیدم فغان و آه شاه بیقرینه
شد کشته در کرببلا از جور و کینه
بین داغدار لعل خشک اصغرم من
شاهدترین بر باغ یاس پرپرم من
من دیدهام غارتگران خیمهها را
بشنیدهام واغربتای بچهها را
نای نی خشکیده از جور و جفا را
شمر و سنان و خولی و نسل زنا را
با کعب نی بر لالهها در باغ میزد
بر قلب زار عمهجانم داغ میزد
گودال را دیدم بدنها بیکفن بود
جسم شهیدان خداصدپاره تن بود
بابای مظلومم اگر دور از وطن بود
چون باغبان لالههای در چمن بود
سقا کنار علقمه بیدست و سر شد
زین داغ زهرا مادرم خونین جگر شد
اهل ولا اهل بکاء الشام الشام
این ظلم برما شد روا الشام الشام
نفرین بر این جور و جفا الشام الشام
کرببلا تا شد منا الشام الشام
بزم شراب و چوب و لعل خشک بابا
صاحب عزا در شام و کوفه گشته زهرا
#مرتضی_محمودپور
@Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_سجاد_ع_مصائب
تمام عمر خود، آزار دیدم
جهان را بر سرم آوار دیدم
عزیزان خدا را زار دیدم
میان مجلس اغیار دیدم
چهل منزل که نه، عمری حزینم
چهل سال است من چله نشینم
شبانه روز، یاد اربعینم
همیشه چشم خود، پُربار دیدم
کنارِ گریه دوشادوش ماندم
فقط خیره شدم، خاموش ماندم
گمانم ساعتی بیهوش ماندم
همینکه آب، بالاجبار دیدم
شده اشکم روان، با که بگویم
غمِ هفت آسمان با که بگویم
ازین داغ گران با که بگویم
حرم را بر سرِ بازار دیدم
الهی که زنی بی یار نماند
میان کوچه، بی یاور نماند
اگر هم ماند، بی معجر نماند
خودم این درد را ناچار دیدم
ازاین غصه گریبان میدهم چاک
میان خنده های قوم ناپاک
عقیله عمه ها را بر روی خاک...
به زیر کعب نی، بسیار دیدم
نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه
نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه
نرفت از خاطر من، حرمله... نه
از آن ملعون غمی دشوار دیدم
مداوا کرد چشم تار ما را
تسلا داد قلب زار ما را
خدا خیرش دهد، مختار ما را
سر شمر و سنان بر دار دیدم
رباب و گریه اش... ای داد، ای وای
صدای گریه ی نوزاد، ای وای
کشیدم از جگر فریاد ای وای...
پرِ گهواره را هر بار دیدم
نمی دانم، گمانم خواب بودم
میان خیمه ها بی تاب بودم
مریض اما پیِ ارباب بودم
به حال زار، داغ یار دیدم
به روی سینه اش دیدم دویدند
تنش را سمت گودالی کشیدند
سرش با خنجر کندی بریدند
خودم دیدم، اگرچه تار دیدم
بمیرم عاقبت انگشترش را
لباسِ دستباف مادرش را
عبا، عمامه ی پیغمبرش را
میان دکه ی تجار دیدم
#محمدجواد_شیرازی
@Maddahankhomein
اللهم صل علی محمدوآل محمد
و عجل فرجهم🦋
غزل مصیبت شهادت امام سجّاد علیهالسلام
دیدم گرفته شعله گریبانِ خیمه را
آتش رسانده است به لب جانِ خیمه را
چنگی رسید وگیسویِ دردانه را کشید
وقتی شنید ناله و اَفغانِ خیمه را
بر سر گرفت دخترِ بیمعجرِ حرم
با آه و گریه گوشهیِ دامانِ خیمه را
سیلی رسید و دیدِکسی رنگِ دود شد
اِنگار دور دید نگهبانِ خیمه را
با دستهایِ بسته علمدارِ نهضتم
دیدم به چشم مویِ پریشانِ خیمه را
تو دستوپا زدی وغُلِ دستوپایِ من
آشوب کرده حالِ عزیزانِ خیمه را
اِی کاش جایِ دست دوتا دیده بسته بود
دیدم به نیزه قاریِ قرآنِ خیمه را
خورشید غرقِ خون شد ومهتاب سرنگون
میداد ندبهخوانِ تو تاوانِ خیمه را
#ما_با_ولایت_زنده_ایم
#حسین_ایمانی
@Maddahankhomein
🏴در غم شهادت مظلومانۂ
#حضرت_امام_سجادعلیه_السلام
لطفا حقّ شعر ادا شود.
شد اسیر غل و زنجیر تنِ بیمارش
سوختم یکسره از غربت وحالِ زارش
چقدر خواند دعا تا که پدر برگردد
رفت دلتنگِ پدر! تازه نشد دیدارش
داشت عادت به اذانِ علي اکبر(ع)امّا...
بی برادر شده بود و غم دل شد یارش
تا در آغوش گرفتش کمی آرام شد و
شد رقیه(س) رمقِ هر نفس ِ تبدارش
اوعلی(ع)بود وهمین داغ برایش بس بود
اینکه عمّه(س) سرِ بازار رسیده کارش
یک نفر خنده زنان هستۂ خرما زد ورفت
گفت با خنده که از روی سرت بردارش
لرزه افتاد به پایش!چه چراغان شده بود
دورِ دروازۂ ساعات و در و دیوارش
مانده هر ثانیه در خاطرِ ویرانۂ شام
چشم ِ گریان شدۂ تا به سحر بیدارش!
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#مرضیه_عاطفی
@Maddahankhomein
#مصائب_امام_سجاد_ع
مثل ابــر بهــار میگرید
دائـمـــاً زار زار میگرید
رهبر انقلاب گریهکنــان
با دلی داغــدار میگرید
گریهاش کاخ ظلم را لرزاند
بس که با اقتدار میگرید
تــا درخت قیـــام بر بـدهد
میشود جویبار، میگرید
هر امامی رســالتی دارد
به همین اعتبــار میگرید
با سلاح بکـاء و دست دعا
در یمین و یســار میگرید
وارث زخمهای عاشــورا
در غم یک تبـــار میگرید
آب افطار او مضــاف شده
بس که این روزهدار میگرید
تا که طفـل رضیــع میبیند
در غــم شیـــرخوار میگرید
صبح تا شــام یاد غصهی شام
بی حد و بیشمـار میگرید
شادی اهل شـام را غم کرد
چه قــدر گریــهدار میگرید
یــاد تـاراج روســـریها و
غــارت گوشـــوار میگرید
یک طرف چشم هرزه ویک سو
بــانـوی بـاوقــــار، میگرید
تا میافتد سری ز نی، او از
خنـدهی نیـــزهدار میگرید
#مصطفی_هاشمی_نسب
@Maddahankhomein
#مصائب_امام_سجاد_ع
روضه برپا بود هر جا آب بود
روضه هایش ذکر بابا آب بود
مقتل جانسوز آقا آب بود:
تشنه لب بود آه اما آب بود
روضه خوانش گاه ظرفی آب شد
گاه گاهی روضه خوان قصاب شد
ماجرای آب آبش کرده بود
غصه ی ارباب آبش کرده بود
مادری بی تاب آبش کرده بود
دختری بی خواب آبش کرده بود
یا خودش بارید دائم یا رباب
روضه می خواندند هر دم با رباب
پیکری را بر زمین پامال دید
شمر را در گودی گودال دید
عمه را بالای تل بی حال دید
لشکری را در پی خلخال دید
هجمه ی شمشیرها یادش نرفت
سنگ ها و تیرها یادش نرفت
هم به تن رخت اسارت دیده بود
خیمه را در وقت غارت دیده بود
از سنان خیلی جسارت دیده بود
از حرامی ها شرارت دیده بود
آتش بی داد دنیا را گرفت
شمر آمد راه زن ها را گرفت
عمه را با دست بسته می زدند
با همان نیزه شکسته می زدند
بچه ها را دسته دسته می زدند
می شدند آنقدر خسته... می زدند
تازیانه جای طفلان خورده بود
زین جهت خیلی به زینب برده بود
با تنش زنجیرها درگیر بود
در غل و زنجیر امّا شیر بود
از نگاه حرمله دلگیر بود
اوجوان بود آه امّا پیر بود
ماجرای شام پشتش را شکست
غصه های شام پشتش را شکست
کوچه های شام پیرش کرده بود
شهر و بار عام پیرش کرده بود
سنگ روی بام پیرش کرده بود
طعنه و دشنام پیرش کرده بود
بی هوا عمامه اش آتش گرفت
مثل زهرا جامه اش آتش گرفت
درد و رنج و غصه ی بسیار دید
از زبان شامیان آزار دید
خواهرانش را سر بازار دید
عمه را در معرض انظار دید
بزم مِی بود و سر و طشتی طلا
خیزران بود و عزیز مصطفی
نیزه بازی با سرش هم جای خود
بوریا و پیکرش هم جای خود
دست بی انگشترش هم جای خود
ماجرای خواهرش هم جای خود
خاک را همسایه ی افلاک کرد
خواهرش را در خرابه خاک کرد
✍#وحید_محمدی
@Maddahankhomein
#امام_سجاد_علیه_السلام
#چارپاره #شهادت #مدینه
آسمان را به خاک میآری
با همان جذبههای عرفانی
ولی از یاد میبری خود را
دمبهدم در شکوه ربانی
با خودت یک سحر ببر ما را
تا تجلی روشن ذاتت
دل ما را تو آسمانی کن
با پر و بالی از مناجاتت
تربت کربلاست تسبیحت
همدم ندبههات سجاده
بیقرار است گریههایت را
که بیفتد به پات سجاده
غربتت را کسی نمیفهمد
چشمهایت چقدر پُر ابر است
آیه آیه صحیفهات ماتم
جبرئیل نگاه تو صبر است
شده این خاک گریهپوش آقا
مثل چشمت صحیفهٔ باران
صبح تا شب، شکسته میگویی
السلام علیک یا عطشان
غم به قلبت دخیل میبندد
چشمهای تو با خوشی قهر است
تشنگی بر لبان تو جاری
آب دیگر برای تو زهر است
کربلا در نگاه تو جاری
روضه میخواند چشم تو سیسال
دل تو هرولهکنان، یک عمر
علقمه، خیمهگاه، تل، گودال
پردهٔ خیمهها که بالا رفت
کربلا در برابرت میسوخت
ناگهان روی نیزهها دیدی
سر خورشید پرپرت میسوخت
در دل قتلگاه میدیدی
لحظه لحظه غروب زینب را
چه به روز دل تو آوردند؟
«وَ أنَا بنُ مَن قُتِلَ صَبراً»...
جز تو و عمهٔ پریشانت
کوفه و شام را که میفهمد
طعنههای کبودِ سلسله و
سنگ و دشنام را که میفهمد
دست بسته به سوی شهر بلا
خاندان رسول را بردند
به روی ناقههای بیمحمل
دختران بتول را بردند
یادگار کبود سلسلهها
به روی مصحف تنت مانده
مرهمی از شرار خاکستر
به روی زخم گردنت مانده
سنگهای بدون پروایی
محو لبهای پاک قاری بود
از لب آیه آیهٔ قرآن
روی نی خون تازه جاری بود
با شکوه نجیب قافلهات
کینههای بنیامیه چه کرد
در خرابه نشستهای از پا
با دلت ماتم رقیه چه کرد
بیکسیهای عمهات زینب
غصههای رباب پیرت کرد
داغِ زخم زبان و هلهلهها
بزم شوم شراب پیرت کرد...
کربلا را به کوفه آوردی
با شکوه پیمبرانهٔ خود
لرزه انداختی به جان ستم
با بیانات حیدرانهٔ خود
چه حقیر است در برابر تو
قد علم کردن سیاهیها
تو ولی از تبار خورشیدی
شام را در میآوری از پا
با دعاهای روشنت آخر
شهر پُر از کمیل خواهد شد
کاخ ظلمت به باد خواهد رفت
اشکهای تو سیل خواهد شد
از همه سو برای خونخواهی
در خروشند باز بیرقها
راوی زخمهای پنهانِ
دل مجروح تو فرزدقها
#یوسف_رحیمی
@Maddahankhomein
#امام_سجاد_ع
كوچه های مدینه وُ بوی
زخم های تنی كه می آید
چشم های سپیدِ یعقوب و
بوی پیراهنی كه می آید
مرد سجّاده ای كه درک نكرد
هیچ كس آیه ی مقامش را
در هیاهوی شهرِ كوفه نداد
هیچ كس پاسخ سلامش را
تا عزاداریش شروع شَوَد
دیدنِ شیرخواره ای كافی ست
تا صدایش به گوش ما برسد
دیدن گوشواره ای كافی ست
وقت افطار كردنش هر شب
تا كه چشمش به آب می افتاد
تشنگیِ ضَریحِ لب هایش
یادِ طفلِ رباب می افتاد
من نمی دانم این كه خاكستر
چه به روز سَرِ امام آورد
زیر زنجیر پیكر زردش
معجزه بود اگر دوام آورد
گیرم از دست كوفه راحت شد
سنگِ طفلان شام را چه كند؟
گیرم از دست كوچه سنگ نخورد
مردم پشت بام را چه كند؟
تا كه این مرد قافله زنده ست
حرفی از طفلِ كاروان نزنید
پیش این مردِ گریه، جانِ حسین
حرفی از چوب خیزران نزنید
علی اكبر لطیفیان
@Maddahankhomein
#مصائب_شام
#مرثیه_امام_سجاد_ع
من چهل سال غم وغصه مکرر دیدم
نرود از نظرم آنچه که آخر دیدم
بلبلان از غم گلها همه بیتاب شدند
غنچه ها را همه پژمرده و پرپر دیدم
کوچه ی تنگ ندیدم چو عمویم امّا
تنگی قتلگه و پیکر بی سر دیدم
مات و مبهوت نظر کردم و فریاد زدم
جای یک زخم هلالی روی پیکر دیدم
آنچه من دیده ام ای کاش نبیند چشمی
من خودم کاکل او در کف لشکر دیدم
از همه سختی گودال همین بس باشد
قتل صبر پدر و نیزه و خنجر دیدم
بوریا جمع تنش را همه بر عهده گرفت
پی انگشت پدر در همه جا گردیدم
با عبا جمع نمودم که نریزد عباس
پاره های تنِ سقای دلاور دیدم
کاش می مردم ازاین غم که نبینم امّا
چادر سوخته وپاره ی خواهر دیدم
وای از شام که ناموس خدا را بردند
خنده و هلهله در مردم کافر دیدم
سخت تر از همه بازار یهودی ها بود
عمه ها را همه در حالت مضطر دیدم
سخن از برده فروشی شد و لرزید رباب
به روی نیزه سرشک علی اصغر دیدم
✍شاعر: #محمود_اسدی
@Maddahankhomein
#حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
#مدح_شهادت
كوچه های مدینه وُ بوی
زخم های تنی كه می آید
چشم های سپیدِ یعقوب و
بوی پیراهنی كه می آید
مرد سجّاده ای كه درک نكرد
هیچ كس آیه ی مقامش را
در هیاهوی شهرِ كوفه نداد
هیچ كس پاسخ سلامش را
تا عزاداریش شروع شَوَد
دیدنِ شیرخواره ای كافی ست
تا صدایش به گوش ما برسد
دیدن گوشواره ای كافی ست
وقت افطار كردنش هر شب
تا كه چشمش به آب می افتاد
تشنگیِ ضَریحِ لب هایش
یادِ طفلِ رباب می افتاد
من نمی دانم این كه خاكستر
چه به روز سَرِ امام آورد
زیر زنجیر پیكر زردش
معجزه بود اگر دوام آورد
گیرم از دست كوفه راحت شد
سنگِ طفلان شام را چه كند؟
گیرم از دست كوچه سنگ نخورد
مردم پشت بام را چه كند؟
تا كه این مرد قافله زنده ست
حرفی از طفلِ كاروان نزنید
پیش این مردِ گریه، جانِ حسین
حرفی از چوب خیزران نزنید
علی اكبر لطیفیان
@Maddahankhomein
هدایت شده از ......
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_سجاد_علیهالسلام
زبانحال امام سجاد علیهالسلام
تمام عمر یادت کردهام با هر دعا حتی
تمام عمر با هر گریه با هر ربنا حتی
پس از تو روضههای هفتگی نه لحظهای دارم
پس از تو گریهام در جمعها در انزوا حتی
تمام داغهای چهارشنبه، از دوشنبه بود*
تمام عمر خواندم روضهها را بی صدا حتی
میانِ آتش خیمه صدای دومی آمد
که آتش میزنم با اهل آن این خانه را حتی
نه از بازارِ قصابان نه از آهنگران شهر
که میریزد دلم با دیدن قدری عبا حتی
که میافتم کنارِ راهِ دختر بچهها بر خاک
که آتش میشوم با دیدن مُشتی طلا حتی
دو دست و گردنم درگیرِ غُل بود و سرم میسوخت
نمیشد تا که بردارم کمی از شعله را حتی....
به سی و پنج سالی که برایت سوختم سوگند
وداع تو به یادم هست دادِ عمهها حتی
نمیآمد به جز جان بر لبم وقتی که میرفتی
نمیشد تا بمانم لحظهای بر روی پا حتی
تمام عصر جان میکندم اما جان نمیدادم
نمیشد تا کشم جسمِ تو را از زیرِ پا حتی
حجاب خیمه را بالا زدم دیدم عجب وضعیست
نمیشد دید حجم نیزهها را در هوا حتی
به سختی بر عصایی تکیه دادم دیدم از خیمه...
شیوخِ شام و کوفه میزدندت با عصا حتی
چهها کردند جمعا آن جماعت در سه ساعت که
نشد جمعت کنم بابا میان بوریا حتی
*بنابر بررسی تقویم شیعه
چهارشنبه روز عاشورا
و دوشنبه روز سقیفه
✍حسن لطفی #یاشبیر
https://eitaa.com/Maddahankhomein
هدایت شده از ......
#مصائب_شهادت #امام_سجاد_ع
چه جوری خاطره هام یادم بره
سنگای به روی بام یادم بره
سی سالِ دیگم اگه گریه کنم
محاله بازارِ شام یادم بره
خرابه برامون آشیونه بود
ماجرای غربتِ زمونه بود
حرفی از گرسنگی نمیزنم
توی "شام" شامِ ما تازیونه بود
آتیشِ قلبِ کباب حرمله بود
باعث رنج و عذاب حرمله بود
توی راه رباب به آب لب نمیزد
مأمورِ تقسیمِ آب حرمله بود
کسی میشه ببینه و جون نده؟
آه و ناله شو به آسمون نده؟
میدیدم ربابو گِریه ام میگرفت
دستاشو بسته بودن تکون نده
سنگِ غم شکسته بال و پرم و
تا دیدم آتیش و اهلِ حرم و
روزی صدبارمیمیرم زنده میشم
که گذاشتم توی خاک خواهرم و
شاعر: #محمدحسین_مهدی_پناه
https://eitaa.com/Maddahankhomein
هدایت شده از ......
مناجات #امام_زمان_عج
#شهادت_امام_سجادعلیه_سلام
این نسخه را عمل کن و آویزه کن به گوش
جز در رضای حضرت صاحب زمان نکوش
چشمی به هم زدی و جوانی تمام شد
ای دل بگیر عبرت از آن مرد یخ فروش
لوح سیاه قلب مرا دید و دم نزد
شرمنده ام من از رخ مولای پرده پوش
گویید با امام زمان از غم فراق
دیگر برای گریه کنانش نمانده هوش
گریه نکرد آن که به جد مطهرش
والله هست معرفتش کمتر از وحوش
بار گناه و معصیتش ریخت بر زمین
هر کس کشید بار غمش را به روی دوش
جانم فدای داغ امامی که بین تب
می سوخت بین خیمه و داغش نشد خموش
مقتل نوشته است که زین العباد را
بستند بین سلسله بر مرکبی چموش
لعنت به شمر، حضرت سجاد هرچه گفت:
از خیمه دور باش، حرامی نکرد گوش
تبدار بود و روضه ی ناموس را چشید
آمد میان سلسله خون در رگش به جوش
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
هدایت شده از ......
#امام_سجاد_ع_مصائب
می نشیند تا زمین با آسمان دور و برت
میشود سرشارِ آهی بیکران دور و برت
بوسه برمیدارد از خاک مزارت آفتاب
میدهد از غربتت آهسته جان دور و برت
میرسد بر گوش، از گلدستهٔ اینجا اذان
نیست یک گلدستهٔ غرقِ اذان دور و برت
جای زائر، جای خادم، جای ایوان و رواق
داشتی ایکاش قدری سایه بان دور و برت
پاکسازی میشود از فتنهٔ وهابیت
میشود با شیعیان امن و امان دور و برت
میشود حک در محرّم «یاعلی بن الحسین(ع)»
بر ضریحی که می آید روضه خوان دور و برت
دور قبرت می نشیند میکشد با گریه آه
یادِ آن ساعت که گریان شد جهان دور و برت
بی عمو عباس(ع) جانِ کاروان آزرده شد
داشتی جای پدر، شمر(لع) و سنان(لع) دور و برت
یاد آن بازار شام و لحظه ای که بعدِ سنگ
از فراز بام ها می ریخت نان دور و برت
گریه میکردی و عمری قلبت از جا کنده شد
بسکه پُر بود از صدای خیزران دور و برت!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#نجات_بشر_فقط_امام_حسین_ع_
دنیا بِچرخ بَرزه قُله ت ، وه نام و نیشانه حسین
خوَّشا وه ئی طرزو عزَّت ، عالم له دّورانه حسین
زنه ی یعنی رونق گری ، تاریکی له ی رسمه مه ری
راهنمایی مسیره حق ، یه ی راس وه فرمانه حسین
ایران له ی سرزمینه، پرورده ی اولاده علی
تاگر قیامت ها نبرد ، له سینه ی قرانه حسین
یَجمَعنای گروه گروه ، له ی شه ورو باسه وه شِرِو
جغرافیا ی صد بیشره ک ،جاذبه ی جهانه حسین
اربعین هر ئِیه نیه ، مُختص وه نَجف کرلا
دنیا تو زانی عاشقی ، شفاس له میدانه حسین
یه دلبره کل بشره ، رمزه خوداو پیغمبره
سقا عباس شفا دَره ، له مابین یارانِه حسین
اگر کسی نَظَر بیه ی ، تفرقه اندازی بِکه ی
تیره خوداس رسوا که ره ، ئِرای دشمنانه حسین
له داعش و هر ظلمه گر ، حیله گری وه کورو که ر
راهی نیری له په ی نجات ، بودِن پشیمانه حسین
#شعر_احترام_یاربیگی
#حب_الحسین_یجمعنا
#ازکربلا_تاغزه
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
غزل مصیبت شهادت امام سجّاد علیه السلام
سخت است ببینی بدنی رویِ حصیر است
اِنگار نَه اِنگار که این جسمِ اَمیر است
آئینهیِ صد تکّهیِ زهراست ولی آه ....
تَن مانده وُ سر بر رویِ نِی بینِ مسیر است
زیباست ولی خاکی و خونی و پریشان
این منظره تصویرِ مُراعاتِ نظیر است
زنجیر وُ غُلِ جامعه هستند گُواهم
که زخمِزبان قاتلِ اصلیِ اَسیر است
از زخمِ عمیقِ دلِ دلدار نگوئید
یک عمر همین زخمْ فقط همدمِ پیر است
با چشمِ خودش دید نوکِ خنجرِ کُندی
در فکرِ به هم ریختنِ فکرِ عشیرهَست
چه گوشهیِ گودال چه در گوشْ به هر حال
لشکر همهِجوره پِیِ تاراجِ ذخیرهَست
اِی زهر به دادِ دلِ بیچاره رسیدی
این مرگ برایم به خدا خِیرِ کثیر است
اَلشّام چهها بر سرِ این قافله آورد !!!
تا صبحِ فرج روزِ حرم تیرهیِ تیرهَست
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
بیمار، غیرِ شربتِ اشک روان نداشت
در دل هزار درد و توانِ بیان نداشت...
یک گل نداشت باغ و به آتش کشیده شد
جز آه در بساط، دگر باغبان نداشت
یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ
دیگر ز باغِ عشق، نصیبی خزان نداشت
ماهی که آفتاب از او نور میگرفت
جز ابرِ خشکِ دیده، به سر، سایبان نداشت
دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت؟
تا کوفه، زنده ماندنِ او را گمان نداشت
از تب ز بس که ضعف به پا چیره گشته بود
میخواست بگذرد ز سرِ جان، توان نداشت
یک آسمان، ستاره به ماه رخش، ز اشک
میرفت و یک ستاره به هفت آسمان نداشت...
شاعر: #استاد_علی_انسانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
صحیفهای که سراسر شعور و شیداییست
حدیث سلسله گیسوی آشنایش بود
گرفته بود صبورانه صبر را در بر
همیشه آینه مجذوب سجدههایش بود
حدیث تشنگی و آب را مپرس از او
که عهدنامۀ عُشّاق کربلایش بود
اگر چه آب روان بود مَهر مادر او
چه شد که آینهگردان غصههایش بود
چگونه لب بگشاید به یک تبسم سبز
کسی که حادثهای سرخ پابهپایش بود
شاعر: #صادق_بخشی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات
مدح و منقبت حضرت
اباعبدالله الحسین علیه السلام
همه دار و ندارم از حسین است
زمستان و بهارم از حسین است
خودم را نوکرش میدانم اما
تمام اعتبارم از حسین است
شهادت در رهش شد آرزویم
که جان بیقرارم از حسین است
مرا گر منزلی باشد به دنیا
سرای غمگسارم از حسین است
اگر اشکی بریزم نیمه ی شب
بُوَد این افتخارم از حسین است
ندارم توشه ای بهر قیامت
امید قلب زارم از حسین است
اگر دارم چو طبعی شاعرانه
کاین لطف و قرارم از حسین است
به سر دارم طواف کوی مولا
اگر امیدوارم از حسین است
دلی دارم زمستانی بهاری
زمستان و بهارم از حسین است
✍️ #محمود_یوسفی_مشهد
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح ومرثیه امام سجّاد علیه السلام
علیِابنالحسینِ کوفه و شام
حیدرِ پادگانِ فقه و کلام
دین اگر بی محبّتت باشد
و عَلیکَ السَّلام... عَلَی الاسلام
نهضتِ سرخِ پادشاهِ غریب
از همین خطبهها گرفته دَوام
نَم نَم از دیدهات چکیده گلاب
کُلِّ روضه سه مرتبه "الشّام"
مجلسِ طعنه و کنایه گرفت
بزند خیزران به لعلِ امام
سرِ بازارشان چهها گفتند...
میشکست احترام چون اِحرام
پیشِ تو چانه می زدند سرِ...
قیمتِ معجر و کنیز و غلام
مَستها کف زدند و رقصیدند
پای نِی پیشِ اهلِ بیت مُدام
وای از تازیانه و زینب
وای از ندبهخوانِ بزمِ حرام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#امان_از_دل_زینب
#ما_با_ولایت_زنده_ایم
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
Recording ۱۰۱۵۴۴-۰۷۲۰۲۳.mp3
1.41M
شور امام حسن(ع)و ابی عبدالله(ع)
بند اول
یه عمره سینه زنم/وقف تو جون و تنم
منم که روزی خوره/دست امام حسنم....
کرمت دریاست/ید تو طولاست
همیشه هر جا/نوکرت آقاست...
دل در دام حسن افتاده
از جامش میزنم من باده
همه ی افتخارم اینه
شاهه و من رعیت زاده...
///یا مولا یا حسن یا مولا...///
بند دوم
حرف دلم یک کلام/به عشق تو مبتلام
اسم تو توو دل بروست/حسین علیه السلام...
معنی ایمان/حضرت جانان
آذری میگم؛جان سنه قوربان...
مجنونم تویی لیلای من
نوکرم و تو آقای من
منو با اسم تو میشناسن
یا حسین تویی دنیای من...
///ثارالله یا ابا عبدالله...///
بند سوم
کربلا میخوای صله/هروله کن هروله
آی سینه زن عمریه/زیر پاته حرمله...
کار من اینه/میزنم سینه
با حسین هر دو/دنیا تضمینه...
چشمام به گریه عادت داره
نوکرت بت ارادت داره
گریه سینه زنی توو هیئت
واسم حکم عبادت داره...
///ثارالله یا ابا عبدالله...///
مهدی ندرخانی-کرج
https://eitaa.com/Maddahankhomein
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهادت_حضرت_سجاد_علیه_السلام
#زمزمه_سنگین_زمینه #مهدوی
اشکاتو روی دست بگیر همراه زین العابدین
دعا برا فرج بخون با اشک و آه آتشین
کی گفته شیعه بی کسه،ما همه صاحب داریم
به زودی از راه میرسه تنها پناه مؤمنین
مهدی غریبه
از حقّ خود عمری جداست
امام شیعه
چرا توی بیابوناست
چه بی خیالیم
حتی غریب، میون ماست
به اشک دائم البکاء
بیا بیا ای منتقم
به محنت شام بلا
بیا بیا ای منتقم
یاربِّ عَجِّل فرجه...
🌸🌸🌸🌸🌸
زبانحال امام سجاد با حضرت زینب علیهماالسلام:
عمّه دیگه وقت ِ اونه که من کنار تو بیام
تو رفتیو هنوز ببین می باره خون از این چشام
مسموم زهر شدم ولی قاتل ما مشترکه
منم مث تو جون دادم تو مجلس شراب شام
من و نوامیس
میون مشتی بی حیا
مقابل ما
میزد یزید با ناسزا
با خیزرونش
روی لب عزیز ما
به لعل پاره ی حسین
بیا بیا ای منتقم
به اضطرار زینبین
بیا بیا ای منتقم
یاربِّ عَجِّل فرجه...
🌸🌸🌸🌸🌸
خدارو شکر که بعد مرگ ،تنم میشه غسل و کفن
نمیره زیر دست و پا،دیگه تن نحیف من
امّا توی کربوبلا شد بوریا سهم بابام
روا نبود به پیکرش حتی یه کهنه پیروهن
دیدم تو گودال
سری نداره پیکرش
همراه انگشت
غارت شده انگشترش
منم شبیهَت
بوسه زدم به حنجرش
به حضرت شَیبُ الخَضیب
بیا بیا ای منتقم
به پیکر خَدُّالتَّریب
بیا بیا ای منتقم
یاربِّ عَجِّل فرجه...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_6041847679170907337.mp3
1.97M
زمینه #امام_سجاد_ع
تموم نفس هاش روضه اس
با غم محرم شد پیر
نشونه داره رو جسمش
از غل و زنجیر
بی تاب گریه می کنه
با آب گریه می کنه
یاد خشکیه لب
ارباب گریه می کنه
یعقوب کربلا
کم گریه کن
همراه نیزه ها
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
با یه دل خون می باره
چشای امام سجاد
یاد روزی که باباش از
رو مرکب افتاد
موهاش غرق خون شده
دردا بی امون شده
عمه سینه میزنه
رو تل نیمه جون شده
بر جسم بی سرش
کم گریه کن علی
همراه خواهرش
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
نزدیک چهل سال میشه
از غصه می باره چشمام
کربلا شکستم اما
امان از این شام
بین کوچه ها توی
انظار بردن عمه رو
آبم کرده، بودمو
بازار بردن عمه رو
از مجلس شراب
کم گریه کن علی
با غصه ی رباب
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
#وحید_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_ع
تا اربعین...
جاده، عمود، کرب و بلا اربعین حرم
آیا مجال هست مرا اربعین حرم؟
بی ارزشم ولی تو بیا و کرم نما
شد سهم هر که داشت بها اربعین حرم
بین سپیدها سیاهت منم، بگو
ای نوکر سیاه بیا اربعین حرم
امسال من اگر نروم خاک بر سرم
یا بین روضه مرگ، و یا اربعین حرم
دارم امید، سوی خودت میکشانی ام
پای پیاده، سر زده، تا اربعین، حرم
سعی میان مروه ی شاهم که آرزوست
چون هست روی ماه،صفا اربعین حرم
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل مدح امام حسین علیه السلام و نوکری ارباب
همین که زیرِ همین بیرقم خدا را شکر
همین که سینهزنِ دلبرم خدا را شکر
همین که گریه برایِ تو میکنم عشق است
تمامِ عمر حسینیتبم خدا را شکر
همین که زمزمهیِ صبح و ظهر و عصر و شبم
شده همان دمِ اهلِ حرم خدا را شکر
همین که پرچمِ کربوبلا به دوشِ من است
وَ در حرم نفسی میزنم خدا را شکر
همین که مادرِ من شد کنیزِ مادرِ تو
پدر غلامِ امامِ کرم خدا را شکر
همین که باورِ من انتظار میباشد
به راهِ یار نظر دوختم خدا را شکر
همین که زندگیام نذرِ روضههایت شد
به عشقِ وصلِ نگارِ حرم خدا را شکر
بیا بهارِ زمانه قرارِ عاشورا
هنوز زیرِ همین پرچمم خدا را شکر
#غزل #مدح #کربلا
#امام_حسین_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_علیهالسلام
#کاروان_اسرا #غزل
🔹فانی فی الله🔹
تا سر سردار مظلومان به روی نیزه بَر شد
در همه آفاق و انفس آیت حق جلوهگر شد
تن به خاک افکند یعنی خاکسار کوی یارم
سر به نی افراشت یعنی بر شهیدان مفتخر شد
معجزات جسم پاکش کرد تصدیق نبوت
کشف اسرار ولایت از تکلمهای سر شد..
تن چو یعقوب از غم اکبر زمینگیر بلایا
سر چو یوسف بر سر بازار حسنش مشتهر شد
نسخ کرده محنت ایّوب را جسم جریحش
قصّۀ پرغصّۀ یحیی ز سر محو از نظر شد
تن شب کربوبلا را کرد همچون روز روشن
سر چراغ مطبخ خولی به هنگام سحر شد
تن ز شَفقَت هموطن با جسم هفتاد و دو تن بود
سر ز غیرت با عیال و کودکانش همسفر شد
تن زمین کربلا را کرد رشک طور سینا
مطلع نور تجلی سر به کوفه از شَجَر شد
با گلوی خشک، تن شد غمگسار تشنهکامان
همره اطفال گریان، سر روان با چشم تر شد
یک پسر شد سوی شام و یک پسر افتاد بیسر
تن انیس این پسر، سر همسفر با آن پسر شد..
تن به بیدستی اخوّت کرد با جسم برادر
سر به محنت همعنان با خواهر خونینجگر شد
بر یهود نینوا بنمود تن نور حقیقت
راهب نصرانی از اسرار آن سر باخبر شد
فانی فی الله شد تن زیر سمّ اسب دشمن
سالک سیر الی اللَه سوی شام و کوفه، سر شد
در زمین و آسمان و برّ و بحر و کوه و صحرا
در جمادات و نباتات این مصیبت با اثر شد
خواست تا دشمن کند با قتل بینام و نشانش
ای تعالی اللَه که نامش بیشتر از پیشتر شد..
📝 #مشکات_کاشمری
https://eitaa.com/Maddahankhomein