eitaa logo
مسجد جامع نارمک
2.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
صفحه رسمی پیام رسان فرهنگی مسجد جامع نارمک - تهران پذیرای پیشنهادات و انتقادات شما : ۰۹۹۰۹۰۵۰۴۱۵ ارتباط با خادم پیام رسان: @Khadem_MJ شماره کارت صدقات وخیرات 5894637000255429 شماره کارت اطعام 5041727010635033
مشاهده در ایتا
دانلود
پاره‌ای از ماه بر خاکِ کربلا؛ شهادتِ علیه‌السلام 🔸 در ، بارانِ وفا در کویرِ خیانت می‌بارید. هوا به قدری سنگین بود که گویی آسمان از ظلمی که در حال وقوع بود شرمسار شده و می‌خواست بر زمین بگرید. شعله‌های لرزان چراغ‌های خیمه‌ها، سایه‌های مردانِ وفادار را بر پرده‌های کهنه می‌رقصاند. علیه‌السلام با چهره‌ای که هم غمِ دنیا را داشت و هم آرامشِ آخرت را، یارانش را گرد آورد. صدای مظلومانه‌اش که از ژرفای جان برمی‌خاست، در فضای شب پیچید: «... من بیعت را از دوش شما برداشتم... این شب تاریک را سپر خود سازید و بروید...» 🔸 سکوتی مرگ‌بار فضای مجلس را فرا گرفت. ناگهان برخاست و با صدایی که از عمق وجودش برمی‌خاست گفت: «به خدا قسم اگر هزار بار کشته شوم و دوباره زنده گردم، هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت!» یکی پس از دیگری، برمی‌خاستند و با چشم‌های گریان اما دلی استوار می‌گفتند: «الحمدلله الذی أکرمنا بنصرتک...» 🔸 در این میان، نوجوانی یا چهارده ساله با چهره‌ای مانند ، از جای برخاست. فرزند علیه‌السلام با صدایی کودکانه اما پراز شوق پرسید: «عموجان! آیا من هم فردا شهید می‌شوم؟» امام علیه‌السلام با چشمانی پراز اشک او را به سینه فشرد و پرسید: «پسر جان! مرگ در نظر تو چگونه است؟» 🔸 قاسم علیه‌السلام با همان معصومیت کودکانه‌اش پاسخ داد: «یا عم! احلی من العسل!» و اینگونه شد که در راه علیه‌السلام توسط کودکی نوجوان به زیباترین شکل ممکن توصیف شد. امام علیه‌السلام فرمودند: «آری به خدا قسم! تو هم فردا بعد از تحمل سختی‌های بسیار به شهادت خواهی رسید. حتی هم کشته خواهد شد!» 🔸 روز عاشورا، پس از شهادت برادرش ابوبکر، با اشتیاقی وصف‌ناشدنی نزد امام دوید. التماس کرد: «عموجان! اجازه بدهید به میدان بروم!» امام علیه‌السلام با دیدن این کودکانه، اشک‌هایش جاری شد. برای آنان خیلی سخت بود که اجازه دهد، او را در آغوش گرفت، آنقدر گریه کردند که حال هردو دگرگون شد... قاسم آنقدر اصرار کرد تا سرانجام اذن میدان گرفت. 🔸 صحنه‌ای تماشایی بود؛ نوجوانی که زرهی برای تن نحیفش نبود با آماده نبرد شد، پاهای کوچکش به نمی‌رسید، اما شجاعتی به اندازه کوه داشت. فرزند ، وقتی رجز خواند، لشکر دشمن به لرزه افتاد: «إن تنکرونی فأنا ابن الحسن...» (اگر مرا نمی‌شناسید، من پسر حسن هستم...) 🔸 و یارانش ابتدا به تمسخر او را گرفتند. پسران یکی پس از دیگری به میدان آمدند و هر سه به دست این به هلاکت رسیدند. ازرق که پهلوان نامداری بود و ابتدا او را لقمه‌های کوچک می‌دید با هستم و غصب به میدان آمد، رنگ از رخسار علیه‌السلام پرید، پسر با ضربتی کاری او را نیز از پای درآورد! 🔸 در لحظه‌ای که قاسم مشغول بستن بند کفش پاره‌اش بود، ناجوانمردانه از پشت حمله کرد. ضربه شمشیرش چنان محکم بود که فرق سر شکافت. فریاد «یا عَمّاه!» او، دل هر انسان آزاده‌ای را به درد آورد. 🔸 علیه‌السلام با شنیدن این فریاد، چنان از خیمه‌گاه به سوی میدان شتافت که گویی تیری از کمان رها شده است. چشمان مبارکشان از خشم برق می‌زد و رگ‌های گردنشان برآمده بود. وقتی به صحنه رسیدند، قاسم را دیدند که در حال جان کندن است، با پاهای کوچکی که زمین را می‌خراشید و دستانی که به سوی آسمان دراز شده بود. 🔸 امام علیه‌السلام بی‌درنگ به سوی عمرو بن سعد حمله ور شدند. ضربه شمشیر مبارکشان چنان کوبنده بود که دست راست عمرو را از بدن جدا کرد. عمرو با چهره‌ای وحشت‌زده فریاد زد: «مرا بکشید! به خدا قسم حسین مرا کشت!» در این لحظه، سپاه دشمن برای نجات او هجوم آوردند، اما اسبانشان ناخواسته خود عمرو را زیر سم‌هایشان له کردند. 🔸 امام علیه‌السلام بازگشتند و با چشمانی اشک‌بار، پیکر نازنین برادرزاده‌شان را در آغوش گرفتند. صورت مبارکشان را بر صورت خونین قاسم گذاشتند و فرمودند: «به خدا سوگند! سخت است بر من که تو مرا صدا بزنی و من نتوانم کمکی بکنم... بعداً لهم من قوم! چه قوم سنگدلی!» سینه به سینه قاسم چسباندند ولی به زمین کشیده میشد... امام با احترامی بی‌نظیر، همان‌گونه که قاسم را در آغوش داشتند، او را به خیمه شهدا بردند و کنار نعش و دیگر قرار دادند. 🔸 این است داستان و که در یک نوجوان تجلی یافت. علیه‌السلام ثابت کرد که در ، حتی نوجوانان هم هستند. برای مطالعه بیشتر روایات به کانال ما بپیوندید: @MasjedJameNarmak در و
عبدالله بن حسین (علی‌اصغر)؛ شیرخوار شهید کربلا 🔸 «عبدالله بن حسین» مشهور به «»، فرزند شیرخوار (علیه‌السلام) است که در به رسید. این را با عنوان «» نیز می‌شناسند و از محسوب می‌شود. 🔸 بر اساس ، قاتل وی «حرملة بن کاهل اسدی» بوده است. در میان مشهور است که این در و با به رسید، هرچند در تاریخی اشاره‌ای به این جزئیات نشده است. 🔸 در «زیارت ناحیه مقدسه» که از است، با این عبارت از ایشان یاد شده است: «أَلسَّلامُ عَلَی الرَّضیعِ الصَّغیرِ؛ سلام بر آن شیرخوار کوچک». 🔸 علی‌اصغر (علیه‌السلام) نزد به عنوان شناخته می‌شوند و بسیاری از برای به این می‌جویند. 🔸 در ، به برای این اختصاص دارد. همچنین، که از و ، هر ساله در به یاد ایشان برگزار می‌شود. کانال ما را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله دنبال کنید: @MasjedJameNarmak
حضرت علی‌اکبر علیه السلام؛ شبیه‌ترین خلق به رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔸 در روایات آمده است که علیه‌السلام در صورت و سیرت، شبیه‌ترین مردم به بود. هرگاه علیهم‌السلام مشتاق دیدار جدّشان می‌شدند، به چهره نورانی او می‌نگریستند. 🔸 در روز ، علیه‌السلام هنگامی که علی‌اکبر را به میدان فرستادند، خطاب به لشکر فرمودند: «ای مردم! این جوانی که به میدان می‌رود، شبیه‌ترین مردم از لحاظ صورت، سیرت و سخن گفتن به رسول خداست...» (یا قوم، هولاء قد برز علیهم غلام، اشبه الناس خلقاً و خلقاً و منطقاً برسول الله...) 🔸 جالب آنکه حتی نیز به فضائل ایشان اعتراف کرده و او را شایسته‌ترین فرد برای می‌دانست و می‌گفت: «شایسته‌ترین فرد برای این کار، است که جدش است و ، و را دارد.» البتّه این سخن معاویه، در واقع، یک موضعگیرى سیاسى، به منظور نفى خلافت از خاندان رسالت است، نه این که واقعا او خلافت را حقّ على اکبر مى دانسته است. 🔸 این با مظلومانه‌اش در سن حدود بیست و پنج سالگی، چراغ برای در تمام اعصار شد. کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
حضرت علی‌اکبر علیه السلام در واقعه کربلا 🔸 حضرت علیه السلام اولین از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز بودند. این مطلب در منابع معتبری مانند و تأیید شده است. 🔸 درباره شریف ایشان هنگام شهادت اختلاف نظر وجود دارد: - برخی منابع مانند سن ایشان را هجده یا بیست‌وپنج سال ذکر کرده‌اند - سن ایشان را نوزده سال دانسته‌اند - با توجه به اینکه علیه السلام در آن زمان بیست‌وسه سال داشتند، سن بیست‌وپنج سال برای حضرت علی‌اکبر علیه السلام منطقی‌تر به نظر می‌رسد 🔸 در نیز به شهادت ایشان اشاره شده است: «السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلیل» (سلام بر تو ای اولین کشته شده از نسل بهترین نیکان) کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
"إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ" 🔸 در شب حرکت به سوی کربلا، علیه‌السلام در مسیر خوابی دیدند و بیدار شده، فرمودند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین» 🔸 علیه السلام با شتاب نزد پدر آمد و پرسید: «پدر جان! چرا حمد و می‌فرمایید؟» 🔸 امام فرمودند: «در خواب سواره‌ای دیدم که گفت: این قوم می‌روند و مرگ به دنبالشان می‌رود» 🔸 علی‌اکبر با کلامی که از اش خبر می‌داد، پرسید: «ألَسْنَا عَلَى الْحَقِّ؟ (مگر ما بر حق نیستیم؟)» 🔸 امام پاسخ دادند: «بله، به آن کسی که بازگشت همه به سوی اوست، ما بر حقیم» 🔸 آن جوان با ایمان کامل گفت: «پس از مردن در راه حق چه باک!» 🔸 امام با فرمودند: «خداوند بهترین پاداش پدران به فرزندان را به تو عطا کند» کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام در شب عاشورا؛ نماد فداکاری و وفاداری 🔹 «ماموریت آبرسانی در شب عاشورا» بر اساس روایت امام صادق علیه‌السلام در کتاب : - امام حسین علیه‌السلام دستور حفر خندقی در اطراف خیمه‌ها را دادند - این خندق با هیزم پر شد - حضرت علیه‌السلام با ۳۰ سواره و ۲۰ پیاده مأمور شدند 🔹 «پاسخ تاریخی به پیشنهاد امان» در آمده است: یکی از سران لشکر شام به علی‌اکبر علیه‌السلام گفت: «إنک لقرابة من أمیر المؤمنین یزید» (تو با امیرالمؤمنین یزید نسبت خویشاوندی داری) ایشان با قاطعیت پاسخ دادند: «والله لرحم رسول الله أحق أن ترعی من رحم أبی سفیان» (به خدا سوگند! رعایت خویشاوندی با رسول الله سزاوارتر است از خویشاوندی با ابوسفیان) 🔹 «درس‌های این واقعه» به اصول اسلامی در بیان حق با دشمنان در شرایط سخت کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام؛ پیشتاز شهدای بنی‌هاشم در صحرای کربلا 🔸 «مقام و جایگاه در زیارات» در با این عبارت از ایشان یاد شده است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَوَّلَ قَتِیلٍ مِنْ نَسْلِ خَیْرِ سَلِیلٍ» (سلام بر تو ای اولین شهید از نسل بهترین انسان‌ها) این عبارت نشان‌دهنده و این شهید بزرگوار است. 🔸 «شرح حال شهادت به روایت مورخان» بر اساس منابع معتبر تاریخی همچون حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام: - اولین فرد از بودند که در روز به شهادت رسیدند - با بی‌نظیر به میدان رفتند - بیش از ۱۲۰ نفر از دشمنان را به هلاکت رساندند 🔸 «صحنه‌های به یادماندنی» ۱. وداع با خانواده: - هنگام خروج از خیمه‌ها، سلام‌الله‌علیها و دیگر بانوان گریان به او گفتند: «یَا بْنَ أَخِینَا لَا تَذْهَبْ فَنَفْتَقِدُکَ» (ای برادرزاده‌ام! نرو که تو را از دست می‌دهیم) ۲. رجزخوانی حماسی: ایشان در میدان نبرد این رجز را خواندند: «أَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ نَحْنُ وَبَیْتُ اللَّهِ أَوْلَی بِالنَّبِیِّ» (من علی پسر حسین پسر علی هستم به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر سزاوارتریم) ۳. لحظات آخر: - پس از شدید و ، توسط مرّة بن منقذ به شهادت رسیدند - دشمنان پیکر مطهرشان را کردند - آخرین جمله‌ای که گفتند: «یَا أَبَتِاهُ هَذَا جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ» (پدرجان! این جدم رسول خداست که به تو سلام می‌رساند) 🔸 «واکنش علیه‌السلام» - امام با دیدن پیکر خونین فرزند فرمودند: «قَتَلَ اللَّهُ قَوْمًا قَتَلُوکَ» (خدا بکشد قومی که تو را کشتند) - سپس صورت بر صورت پسر گذاشتند و گریستند - فرمودند: «عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَا» (پس از تو، اف بر این دنیا) کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
زیارت ناحیه مقدسه خطاب به علی‌اکبر علیه‌السلام 🔸در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه خطاب به علی اکبر علیه السلام چنین آمده است: 🔹 «السَّلامُ عَلَیکَ یَا أَوَّلَ قَتِیلٍ مِنْ نَسْلِ خَیْرِ سَلِیلٍ مِنْ سُلَالَةِ إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیکَ وَعَلَى أَبِیکَ، إِذْ قَالَ فِیکَ: قَتَلَ اللَّهُ قَوْمًا قَتَلُوکَ، یَا بُنَیَّ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى الرَّحْمَنِ وَعَلَى انْتِهَاکِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ! عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَا، کَأَنِّی بِکَ بَیْنَ یَدَیْهِ مَاثِلًا، وَلِلْکَافِرِینَ قَائِلًا: أَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ * نَحْنُ وَبَیْتُ اللَّهِ أَوْلَى بِالنَّبِیِّ أَطْعَنُکُمْ بِالرُّمْحِ حَتَّى یَنْثَنِی * أَضْرِبُکُمْ بِالسَّیْفِ أَحْمِی عَنْ أَبِی ضَرْبَ غُلَامٍ هَاشِمِیٍّ عَرَبِیٍّ * وَاللَّهِ لَا یَحْکُمُ فِینَا ابْنُ الدَّعِیِّ حَتَّى قَضَیْتَ نَحْبَکَ وَلَقِیْتَ رَبَّکَ، أَشْهَدُ أَنَّکَ أَوْلَى بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ، وَأَنَّکَ ابْنُ رَسُولِهِ، وَحُجَّتُهُ وَأَمِینُهُ، وَابْنُ حُجَّتِهِ وَأَمِینِهِ. حَکَمَ اللَّهُ عَلَى قَاتِلِکَ مُرَّةَ بْنِ مُنْقِذِ بْنِ النُّعْمَانِ الْعَبْدِیِّ - لَعَنَهُ اللَّهُ وَأَخْزَاهُ - وَمَنْ شَرِکَهُ فِی قَتْلِکَ، وَکَانُوا عَلَیْکَ ظَهِیرًا، أَصْلَاهُمُ اللَّهُ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا، وَجَعَلَنَا اللَّهُ مِنْ مُلَاقِیکَ وَمُرَافِقِیکَ، وَمُرَافِقِی جَدِّکَ وَأَبِیکَ وَعَمِّکَ وَأَخِیکَ وَأُمِّکَ الْمَظْلُومَةِ، وَأَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَعْدَائِکَ أُولِی الْجُحُودِ، وَالسَّلَامُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ» 🔹 «ترجمه فارسی» سلام بر تو ای نخستین کشته از تبار بهترین بازمانده از خلیل! درود خدا بر تو و بر پدرت، آنگاه که درباره‌ات فرمود: «خدا بکشد آن گروهی را که تو را کشتند. پسرم! چه جرئتی بر خداوند مهربان کردند و چه جسارتی در هتک حرمت پیامبر! پس از تو، خاک بر سر دنیا!» گویا من (زائر) در نزد تو بودم در آن زمان که تو (علی‌اکبر علیه‌السلام) به کافران می‌گفتی: من علی پسر حسین بن علی‌ام * به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر نزدیک‌تریم با نیزه چنان ضربتی بر شما می‌زنم که خم شود * با شمشیر از پدرم دفاع می‌کنم ضربت جوان هاشمی عربی * به خدا سوگند پسر ناپاک بر ما حکومت نکند تا عهدت را به انجام رساندی و پروردگارت را دیدار کردی. گواهی می‌دهم که تو به خدا و پیامبرش نزدیک‌تری، و تو پسر پیامبر خدا و حجت و امین اویی، و پسر حجت خدا و پسر امین اویی. خداوند درباره قاتل تو مره بن منقذ بن نعمان عبدی - که لعنت و خواری خدا بر او باد - و همدستانش در کشتن تو داوری کند، که علیه تو هم‌داستان بودند. خدا آنان را به جهنم فروافکند - که بد بازگشتگاهی است - و خداوند ما را از دیدارکنندگان تو و همراهانت و همراهان جد و پدر و عمو و برادر و مادر ستمدیده‌ات قرار دهد! از دشمنان اهل انکار تو بیزاری می‌جویم. سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد. علیه‌السلام کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
شهادت حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام؛ حماسه آهن و خون 🔸 وقتی آخرین یارانِ امام بر خاکِ کربلا افتادند و تنها مانده بودند، علیه‌السلام با قدم‌هایی استوار نزد پدر آمد: «یا أبت! اذنِ جهاد می‌خواهم.» علیه‌السلام بی‌درنگ اجازه داد؛ اما نگاهش به پسر دوخته شد. اشک‌هایش مانند سیل از دیدگانش جاری شد. سینه‌اش از فشرده می‌شد... 🔸 خودِ امام حسین علیه‌السلام زره را بر رعنای پسر پوشاند. کلاهخودِ فولادی را با دستانی لرزان بر سرش نهاد. یادگارِ امیرالمؤمنین علیه‌السلام را محکم بر کمرش بست. آن‌گاه اسبِ تیزتک را پیش آورد و در حالی که اشک بر ریشِ مبارکش می‌لغزید، دست‌ها به آسمان بلند کرد: «**پروردگارا! گواه باش جوانی به میدان می‌رود که مردم به پیامبرت در چهره و اخلاق و سخن گفتن است...** هرگاه دلمان برای رسولت تنگ می‌شد، نگاهمان به این روشن می‌شد!» سپس آتشی در نگاهش شعله کشید و فریاد زد: «ای ! خدا نسلت را ریشه کن کند، چنان‌که رحم مرا قطع کردی!» آنگاه به پسر فرمود پیش از میدان رفته مادر و خواهرانت وداع کن. وداعی که دلِ سنگ را می‌سوزاند 🔸 چون علی‌اکبر علیه‌السلام به سوی خیمه‌ها رفت، حرم همچون # نگین_انگشتر گردش حلقه زدند: مادرش ، ، و دیگران سلام‌الله‌علیها پیش‌دست شد و او را چون گران‌بها در آغوش فشرد: «إرحَم غُربَتَنَا! به این بی‌پایان رحم کن!» دخترانِ کوچک، دامنش را چسبیده بودند: «لاتَستَعجِل إلی القِتال! به سوی مرگ شتاب مکن! فَإنَّهُ لَیسَ لَنَا طَاقَةٌ فِی فِرَاقِک! را نداریم...» اشک‌هایشان زره‌ی او را خیس کرده بود. 🔸 علی‌اکبر علیه‌السلام با خود را از آغوششان رهانید. سوار شد و نهیب زد، امام ندا زد: «زنان! رهایش کنید... او فی‌ ذات الله است! (در تماس با ذات خدای متعال است) شهید خواهد شد!» حماسه‌ای که عرش را لرزاند 🔸 علی‌اکبر علیه‌السلام بر اسب هی زد و روی به میدان نمود. امام حسین علیه‌السلام با او را نگاه می‌کرد؛ گاه از بر زمین می‌نشست، گاه برمی‌خاست و سر به آسمان می‌افراشت: «خدایا! باش که علی را جدم کردم!» 🔸چون خشم بر سپاهِ تاخت. هربار که می‌کرد و تکبیر میگفت گروهی به خاک می‌افتادند. امام هم با تکبیر یاریش می‌داد. زینب سلام الله علیهم دلخوش به این صداهای بود. چون برق می‌درخشید و دشمنان پیاپی می‌گریختند. با آن سوزان، صدوبیست جنگجو را به خاک‌ انداخت. سپاهِ ابن‌سعد از هیبتش لرزید و صف‌هایشان شد. 🔸 در میانِ نبرد، آتشینش آسمان را می‌درید: > «أَنَا عَلِی بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِی! ... *(من علی پسر حسین پسر علی‌ام! به خانه‌ی خدا سوگند، ما به پیامبر سزاوارتریم تا شَبث و شمرِ پست! آن‌قدر با شمشیر می‌زنم تا تیغم خم شود! ضرباتِ جوانِ هاشمیِ علوی! به خدا! [ابن‌زیاد] بر ما حکومت نخواهد کرد!)* تشنه شهادت در میدان جنگ 🔸 با آن‌که فراوان بر پیکر داشت، آتشین بیش از همه آزارش می‌داد. شاید هم تشنه شهادت بود و در عجب که چطور به آن نائل نمی‌شود نزد پدر بازگشت و با شکسته گفت: > «یا أبت! و سنگینی سلاح طاقتم را برید... > آیا جرعه‌ای آب هست تا باز به میدان بازگردم؟» 🔸 امام حسین علیه‌السلام او را به فشرد. اشک‌هایش با خونِ پسر شد. آن‌گاه با جانکاه فرمود: > «پسرم! را در دهانم بگذار...» علی‌اکبر علیه‌السلام که از وحشتناک پدر آگاه بود، با اطاعتی زبانش را بر کام امام نهاد. گویی این کار، مرهمی بر دلِ سوخته‌ پدر شد. امام مبارکش را از دست بیرون آورد و در دهانِ پسر نهاد. 🔸 آن‌گاه امام، چهره‌ی پسر را بوسید و فرمورد: > «واغَوثَاه! پسرجان... > دیگر پیکار کن! > به زودی رسول‌خدا را دیدار می‌کنی... > از لبریزِ او می‌نوشی و هرگز تشنه نمی‌شوی!» ... ادامه دارد علیه‌السلام کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
شهادت حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام؛ حماسه آهن و خون 🔸 علی‌اکبر علیه‌السلام، آن سرو قامت خاندان رسالت، با لبانی خشکیده از تشنگی و بدنی زخم‌زده، یکبار دیگر به میدان بازگشت. شمشیرش همچون بر سر دشمنان فرود می‌آمد تا شمار کشتگان به تن رسید. سپاه کوفه از ترس این ، جرات نزدیک شدن نداشتند... 🔸 ناگاه، مره بن منقذ عبدی لیثی، آن ملعون تاریخ، با چشمانی از کینه به او خیره شد. دندان‌هایش را به هم سایید و فریاد زد: "به خدا سوگند! ننگ همیشگی بر دین من باد! اگر این جوان را زنده بگذارم" با شمشیرش ضربه‌ای سهمگین بر علیه‌السلام فرود آورد. ضربه چنان کوبنده بود که تاب و توان از او برفت... 🔸 دیگر علی‌اکبر نمی‌گفت، امام هم مضطرب و ساکت بود، رنگ از رخسار پرید. گفت: گناه عرب به گردن من اگر داغ او را به جگر پدرش نگذارم. حمله کرد، چنان شمشیری به فرق او زد که - فرق شکافت - کلاهخود فولادی شکست و تکه‌های آن پراکنده شد. - خون گرم از سر و صورتش فوران زد و چهره‌ی نورانی‌اش را پوشاند. - از شدت ضربه، چشمانش تاریک شد و بر زمین افتاد. 🔸 اسب وفادار که برای چنین روزهایی بود، میخواست او را به خیمه‌ها بازگرداند. اما... رودخانه‌ی خون، چشمان اسب را کور کرده بود و سپاه کوفه مانند گرد او را گرفتند و راه نجات را بستند. 🔸 صحنه تاریخ رقم خورد: سپاه کوفه از هر سو با شمشیرهای برهنه به سویش هجوم آوردند! هر کس ضربتی می‌زد، پیکر مطهرش را کردند... گویی پیکر را می‌دریدند! «**فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً**» 🔸 پیکرِ پاره‌پاره‌ی علی‌اکبر هنوز نَفَسی گرم داشت. چشمانش را به سوی آسمان گشود و با آخرین ذره‌ی توان فریاد زد: *«یَا أَبَتَاهُ! عَلَیْکَ مِنِّی السَّلَامُ! هَذَا جَدِّی رَسُولُ اللهِ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ!»* پدرجان! خدانگهدار! این جدم رسول‌خداست که به تو سلام می‌رساند! می‌فرماید: به سوی ما بشتاب! آنگاه چون کبوتری که از رها شده روحِ مطهَّرِش به آسمان پرکشید. 🔸 امام حسین علیه‌السلام چون تیری از کمان جهیده خود را به پیکرِ پسر رساند. صورتش را بر سینه‌ی خونینِ علی‌اکبر نهاد و فریادش از ژرفایِ دل برخاست: *«ولدی! عَلِی* (پسرم! علی!) اشک‌هایش چون رودِ خروشان بر گونه‌هایش جاری شد: *«عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَا!»* پس از تو، اف بر این دنیا! 🔸 در همان دم، هلهله‌ی شادیِ دشمنان از دور و نزدیک به گوش رسید؛ همچون کفتارهایی که دور تادور لاشه‌ای زوزه می‌کشند! امام حسین علیه‌السلام تمامِ وجودش را بر نعشِ پسر افکند. صورت بر صورتِ خون‌آلودِ علی‌اکبر گذاشت و بی‌حرکت ماند. سکوتِ مرگباری همه‌جا را فراگرفت. سپاه پنداشتند امام نیز جان سپرده است! لشکر کوفه و شام استاده به تماشای شه و شهزاده شه روی نعش پسر افتاده همه گفتند حسین جان داده 🔸 ناگهان... معجزه‌ی زینب کبری سلام‌الله‌‌علیها به فریاد برادر رسید: حضرت زینب - گویی زمین زیر پایش می‌پیچید - یک‌باره خود را بر بالینِ برادرزاده یافت! با چشمانی خونبار ندا در داد: *«یَا حَبِیبَاهُ! یَا ابْنَ أَخَاهُ!* (ای عزیزِ دلم! ای فرزندِ برادرم!) و خود را بر بدنِ بی‌جان علی‌اکبر انداخت. دستانش بی‌اختیار بر خاک می‌گشت؛ گویی به دنبال باقیِ پیکرِ برادرزاده می‌گردد! امام حسین علیه‌السلام از داغِ پسر به سوی سوگِ خواهر شتافت. با دستانی لرزان و زخمی، حضرت زینب را از روی پیکر بلند کرد. خواهر را در آغوش فشرد و هم‌ناله‌اش شد. آن‌گاه آهسته او را به خیمه‌ی زنان بازگرداند؛ جایی که شیونِ کودکان فضا را پر کرده بود. 🔸با صدایی لرزان رو به جوانانِ بنی‌هاشم کرد. چشمانش خون می‌گریست و صدا در گلویش خفه می‌شد: *«یَا فِتْیَانَ بَنِی هَاشِمٍ! احْمِلُوا أَخَاکُمْ إِلَى الْفُسْطَاطِ!* ای جوانانِ بنی‌هاشم! پیکرِ برادرتان را به خیمه‌ها ببرید! سپس زمزمه‌ای کرد که تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد: من طاقتِ نگاه به پیکرِ فرزندم را ندارم! 🔸این شهادت، زخمی بر دلِ تاریخ شد که تا قیامت خون خواهد ریخت. امام زمان عجل‌الله‌فرجه در زیارتِ ناحیه‌ مقدسه، با سوگنامه‌ای جهانسوز بر عمویش می‌گرید... علیه‌السلام کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
حضرت ابوالفضل‌العباس علیه‌السلام؛ اسوه‌ی وفاداری و فداکاری در حماسه‌ی کربلا 🔸 حضرت علیه‌السلام، ملقب به و ، از برجسته‌ترین چهره‌های بودند که به عنوان و لشکر علیه‌السلام ایفای نقش کردند. 🔸 علیهم‌السلام در روایات متعددی به و این اشاره فرموده‌اند. ایشان تجسم کامل ، و به خود بودند. 🔸 از ویژگی‌های برجسته‌ی می‌توان به گسترده، بی‌نظیر در ، مطلق از امام و بی‌مانند در راه اشاره کرد. 🔸 (نهم ) به پاسداشت و این نامگذاری شده است. این روز یادآور بی‌نظیر ایشان در است. 🔸 علیه‌السلام به عنوان و برای همه‌ ، به‌ویژه و مؤمن در تمام شناخته می‌شوند. ایشان برای جهان دارد. علیه‌السلام کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
ولادت و نسب حضرت عباس بن علی علیه‌السلام 🔹 «تولد مبارک» حضرت علیه‌السلام در روز سال ۲۶ هجری در شهر دیده به جهان گشودند. 🔹 «نسب والا» • پدر: علیه‌السلام • مادر: معروف به • برادران: ، و 🔹 «معنای نام عباس» • در از ریشه "عَبَسَ" به معنای درهم کشیدن چهره و گرفتگی صورت است. • برخی معنای آن را "" (الاسد الغضبان) و شیری که دیگر شیران ازو بگریزند، دانسته‌اند. 🔹 «خاندان پربرکت» امام علی علیه‌السلام پس از سلام‌الله‌علیها با ازدواج فرمودند که ثمره آن چهار بود. علیه‌السلام کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak