eitaa logo
از تبار رئیسعلی
540 دنبال‌کننده
427 عکس
107 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
موقعی که در منطقه عملیاتی بودیم فرمانده ما شهید آهنجان بود ایشان به همه رزمندگان به خصوص سادات احترام خاصی می‌گذاشت. ما طبق معمول باید شب ها  پست می دادیم و بعد از پست اسم خود را در دفتری می نوشتیم و امضاء می کردیم، یک شب کسی مرا برای پست دادن بیدار نکرد صبح که بیدار شدم با تعجب، اسم و امضای خودم را در دفتر دیدم من چند بار گفتم که پست نداده ام و شهید آهنجان می گفت که پست داده ای. وقتی که من خیلی اصرار کردم گفت دیشب که برای بیدار کردنت آمدم هوا خیلی سرد بود دلم نیامد بیدارت کنم و خودم به جایت پست دادم. 🔻راوی: سیدعبدالحسن حسینی (همرزم شهید) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
گولاخ ترین ناوگان آمریکا آمده بود خلیج فارس ! وقتی شنید امام گفته اگه من بودم می زدم، دیگه زندگی نداشت و عزمش جزم بود برا ترکوندن آمریکاییا!!! چند روز بعد کل دنیا پیچید نفتکش آمریکایی بریجتون با اسکورت ناوگان دریایی آمریکایی رفت قاطی باقالیا!!! _براش اُفت داشت حرف امام رو زمین بمونه✌️ 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
سید محمد علی مرتب عکس می گرفت. وقتی به او می گفتم که این همه عکس برای چیست؟ می گفت: مادر اینها یادگاری می مانند. روزی که ایشان از تشییع جنازه شهید عقربی به منزل بر می گشت، خیلی به شهید شدن علاقه نشان داد. از من پرسید: که دوست داری من هم مثل شهید عقربی، شهید شوم؟ من به خاطر عواطف مادرانه می گفتم که خدا نکند، ولی او مرا دلداری داد و گفت: شهادت افتخاری است که نصیب همه کس نمی شود. شهادت، سعادت می‌خواهد. اگر خدا بخواهد که من شهید شوم، شما همنشین حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) می شوید پس باید به وظایف خودتان عمل کنید و رهرو حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) باشید. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
گفت می‌خواهم بروم جبهه، شاید هنوز از جنگ دو سال نگذشته بود. سال ۱۳۶۱ عملیات بیت‌المقدس، بعد از آزادسازی خرمشهر. خلاصه این‌که هوایی شده بود. همه چیزش شده بود، جنگ و شهدا. خدا می‌داند که در چند عملیات شرکت کرد، روز اول هم با شناسنامه اردشیر رفت! سنش کم بود، سجلد برادرش را برد و برای جبهه ثبت‌نام کرد. این اواخر فرمانده بود، فرماندهی گروهان و معاون گردان. شهیدِ من، امام و سپاه به جانش بسته بود. می‌گفت: سال تولد من ۱۳۵۷ است! می‌گفت: سپاه پایگاه یاران امام حسین علیه‌السلام است. قدر این لباس سبز را بدانیم. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهید درکلاس پشت سر من می نشست. یک بار شهید حسن یک قطعه اسکناس ۵ تومانی را به عنوان مزاح بدون این که من متوجه شوم، از من برداشت و به اتفاق دو تن دیگر از همکلاسی ها روی آن خط کشید و بعدا به من داد. من ناراحت شدم و از گرفتن آن پنج تومانی امتناع ورزیدم. ماجرا گذشت تا حدود دو سال بعد که شهید به جبهه اعزام شد. روزی نامه ای که شهید حسن از جبهه برایم فرستاده بود، به دستم رسید. بسیار خوشحال شدم و با اشتیاق زیاد پاکت نامه را گشودم. با تعجب متوجه یک اسکناس پنج تومانی شدم. حسن در نامه خود در مورد وجه مذکور، ضمن یادآوری خاطره پنج تومانی خط خطی شده، با اصرار زیاد از من خواسته بود تا آن اسکناس را به جای اسکناس خودم بردارم و ایشان را ببخشم، تا بنا به گفته خود اگر شهید شد دینی از من بر گردنش نباشد. 🔻راوی: سید محمد هاشمی (دوست شهید) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
به مقام معظم رهبری خیلی علاقه داشت می گفت «طلبه باید منشش، حتی راه رفتنش مثل آقا باشد». برای معمّم شدن خدمت ایشان رفته بود می گفت: «دست آقا را می بوسیدم و گریه می کردم آقا هم برایم دعا می کرد». وقتی وارد حوزه شد زبان را کاملاً مسلّط بود بود لذا دوست داشت برای تبلیغ به کشورهای دیگر برود تقاضا داده بود اما انگار حرفش را گوش نکرده بودند، نامه‌ای برای آقا نوشت. روز جمعه‌ای بود که یک آقای طلبه‌ای نامه‌ای از طرف دفتر مقام معظم رهبری برای محمد حسن آورده بود که به سازمان مدارس علمیه خارج از کشور مراجعه کند او رفت، و همانجا مشغول شد. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📸 بازسازی تصویر شهید اسماعیل برهان #شهید_اسماعیل_برهان #بارگاهی #دشتستان #کردستان #بازسازی_تصویر 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
يكبار عمه اش كه مادر شهيد است منزل ما بود می‌گفت يخچالی خريده ام كسی نيست كمكم كند او را به روى پايه اى تخته اى كه برايش ساخته ام بگذارد. صبح ساعت ۹ بود كه عمه اش اين مطلب را بيان كرد ظهر خواب ديدم رستم نزد من آمد و گفتم: كجا بودى؟ گفت الآن پيش عمه ام بوده ام رفته ام يخچال را برايش جاگذاری كرده ام. يكباره بيدار شدم خيال كردم زنده است بلند شدم در اين اطاق آن اطاق به دنبالش گشتم بعد يادم آمد شهيد شده. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
زمانی كه حاجى مى‌خواست به جبهه اعزام شود، مقدارى خواربار از طرف سپاه بار ماشين خود كرد تا به طرف منطقه جنگى برود. در راه به پيرمردی كه دست دختر ۱۲ ساله‌اش را در دست داشت را مى‌بيند. از او مى پرسد كه چه مشكلى دارى؟ پيرمرد مى‌گويد دخترم مريض است و بايد او را جهت مداوا به بوشهر ببرم، جايى را هم بلد نيستم. آنها را به خانه آورد. از او سؤال كردم اينها كيستند؟ گفت: آنها از جم آمده اند و مى‌خواهند به بوشهر بروند. من آنها را مى‌برم. خداحافظي كرد و رفت، اما پس از ۱۵ روز انتظار، خبرى از حاجى نشد. يك روز به كنگان براى خريد شير رفتم. يكى از دوستان قديمى او را ديدم. پرسيدم چرا حاج على نيامده است؟ ساعت ۱۲ ظهر در خانه نشسته بوديم كه پسرم رضا، آمد و گفت، پدرم در منطقه جنگى تصادف كرده و طرف مقابل هم كشته شده و پدر در زندان است. با رضا به منزل آقاى حيدری رفتيم تا از او سراغ بگيريم. آنها از شهادتش مطلع بودند، ولی به ما چيزى نمى‌گفتند. پرسيدم آنچه رضا مى‌گويد صحيح است، گفت: نه، شما برگرديد. ۱۷ روز گذشت كه اعلام كردند حاج علی شهيد شده و شما بايد جهت شناسايى او به اهواز برويد. برادرهايش رفتند و پس از سه چهار روز، پيكر حاجى را آوردند. 🔻راوى: همسر شهيد 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهید خیلی دوست می داشت به جبهه برود؛ ولی چون آن زمان در بردخون اعزام نیرو کمتر صورت می گرفت بنابراین بهترین فرصت را در برازجان پیدا کردند. احساس بسیار خوبی داتش؛ حتی چندین بار با شوخی به مادرمان می گفت:« به محض این که جبهه رفتم شهید خواهم شد.» شهید به نماز و روزه اهمیت بسیاری می داد. حتی در زمان کودکی هم به مجالس مذهبی می رفت و شرکت می کرد. 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
برادرم مرتضی درس می خواند که یک روز با موتور سیکلت تصادف کرد و پایش شکست، بعد از اینکه پایش خوب شد یک روز به خانه آمد و گفت: من دیگر نمی خواهم به مدرسه بروم می خواهم به سربازی بروم. ایشان به خدمت مقدس سربازی رفت و بعد از آموزشی به جبهه اعزام شد. دو بار ترکش خورد و برای بار دوم که ترکش خورده بود در بیمارستان بستری شده بود مادرم به عیادتش رفته بود و به او گفته بود از بیمارستان خارج نشو که تو را ببینند که خوب شده ای و تو را به جبهه ببرند. او گفته بود: من عمدا بیرون می روم تا مرا ببینند و به جبهه برگردانند تحمل اینجا را ندارم. 🔻 راوی: خواهر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کابوسِ بریتانیا انگلیسی ها که خود را ابر قدرت جهان می دانستند، فکرش را هم نمی کردند در نخلستان یک روستای کوچک در جنوب ایران، توسط یک فرمانده جوان و چند تفنگچی محلی زمین گیر بشن! فرماندهی که کابوس بریتانیای کبیر شد... 💻تولید شده در هنری حوزه هنری انقلاب اسلامی استان بوشهر 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
موتورسیکلتی تازه خریده بود، هرموقع روستای اطراف کلاس داشت با وسیله نقلیه عمومی می‌رفت. وقتی جویا شدم چرا با موتورسیکلت خودت نمی روی؟ می گفت: مادر جان در روستای خودمان خیلی از اقوام و دوستان وسیله نقلیه ای ندارند، پس من سعی می کنم کمتر سوار وسیله نقلیه خودم شوم تا آنها حسرت بی وسیله ای را نخورند.        🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📸 شهید عبدالرسول بیخوف یازدهم فروردین ۱۳۳۷ در شهرستان بوشهر به دنیا آمد. تعمیرکار خودرو بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نهم آذر ۱۳۶۰ در بُستان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر شهید شد. پیکر او را در زادگاهش به خاک سپردند. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
احمد مؤسس گروه مقاومت در روستای محل سكونت ما (روستاى على آباد) بود و جوانان روستا را براى شركت‌ در بسيج ترغيب مى‌كرد. او با همت شبانه روزى، اتاقکی در كنار مسجد بنا نهاد و آن را مركز فعاليت هاى بسيج كرد. او و دوستانش، شب ها در روستاى ما و روستاهاى اطراف، به گشت زنى و حراست مى‌پرداختند. و به صورت گروه هاى امر به معروف و نهی از منكر، در تفرجگاه هاى اطراف روستا فعاليت مى‌كردند.» 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
روایتگری برادر شهید محمد حسن ابراهیمی.mp3
8.65M
📜حجت الاسلام و المسلمین شهید محمد حسن ابراهیمی 🎙راوی: برادر شهید 🌹شهادت: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۳ 💔محل عروج: کشور گویان - آمریکای جنوبی 📚معرفی کتاب: جمعه دوم آوریل 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا! من ناتوان و تحمل کوچکترین زخمی را ندارم...! 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فكر كنم دومين روز عيد بعد از ازدواجمان بود. عيدی و حقوق را گرفته بود. وقتى مى‌خواستيم براى خريد به شهر برويم، ديديم مقدار ناچیزی از عيدی مانده است. وقتى سئوال كردم، متوجه شدم كه حدود چهار پنجم عيدی را بين فقرا و يتيم هاى روستا تقسيم كرده و مقدار خيلى كمى براى خودمان گذاشته و بعد با مهربانى خاصى گفتند: آن ها بيشتر از ما احتياج دارند. هميشه مى‌گفتند كه دنيا هيچ ارزشى ندارد و پايدار نيست 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار شهید محمد جعفر سعیدی: در یک جمله به شما عزیزان می گویم این انقلاب حاصل خون هزاران شهید و فداکاری و از خودگذشتی امام خمینی و هدایت‌های پیامبرگونه امام بزرگوار بدست آمده است شما برای حفظ و حراست از آن تکلیف شرعی دارید. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهيد خيرانديش هنگام عزيمت به جبهه، در پاسخ به اصرار همسرش براى انصراف از رفتن به جبهه مى‌گويد: من در سپاهيان محمد ثبت نام كرده‌ام و هيچ‌كس نمى‌تواند مرا از رفتن بازدارد. لذا از دشتستان كه حركت كرديم شهيد خيرانديش سرور و شادمانی زایدالوصفی داشت و بيش از همه شوخى مى‌كرد و خنده و شادابی را به جمع ما مى‌آورد و براى خدمت به رزمندگان گوى سبقت را از همه ربوده بود و با تواضع و فروتنى مخصوص به خود به اصلاح موى سربچه ها مبادرت مى ‌ورزيد. 🔻راوی: سید قاسم موسوی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
محمد بسيار با جرأت بود از همه بچه‌های محل جلوتر و با سخاوت‌تر بود. دنبال كارهاى روزمره و معاش هم بيشتر بود. گهگاهی به نوبت دنبال گاوها مى‌رفتيم نوبت او كه مى شد مى‌رفت در كوه و زغال آماده مى‌كرد. آنها را به خورموج مى‌برد و مى‌فروخت. نيمه سال ۵۶ پس از اتمام خدمت سربازی شهيد را ديدم كه با عده‌ای ‌از دوستانمان در يك شركت ساختمانی در بوشهر مشغول به كار هستند، براى من هم كارى پيدا كرد. 🔻 راوی: همرزم شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در جام فوتبال كه در روستاى گاهی در ارديبهشت ماه سال ۱۳۷۰ برگزار شد ضربه‌اى به ساق پايش خورد كه به تصديق دكترها ساق پایش ترك خورد و قرار شد كه پايش را گچ بگيرند، كه مصادف شد با مانوری كه اسم او در بين شركت كنندگان بود. شهيد از گچ گرفتن پای خود صرف نظر كرد و گفت: «در اين موقع درست نيست كه از صف برادران جدا باشم.» او همانند عمرو ابن جموح با پای لنگان به سوی مانور روانه شد و در همانجا در مصاف با نيروهاى آمريكايى به آرزوى ديرينه اش كه همانا شهادت در راه خداوند بود دست يافت. 🔻راوی: همرزم شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
از جبهه زياد صحبت می‌كرد و تمامى كارهايش در مورد جبهه بود هميشه با دوستانش با نرمی برخورد مى‌كرد. گوش به فرمان امام بود. مى‌گفت: اگر شهيد شدم به فرزندانم بياموز كه ادامه دهنده راهم و پشتيبان ولايت و رهبرى باشند. 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این عکس را برای بعد از شهادتم گرفتم روایتی از زندگی شهید نادر پهلوانی 🎙| گوینده: محمد بردستانی 🎼| موسیقی: سروش وزانی 📁| تهیه کننده: روح الله حسینی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir