eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
21.9هزار دنبال‌کننده
395 عکس
312 ویدیو
0 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #229 کارکنان اینجا رو برد تا کمکشون کنه آرشام_به مناسبت چی ؟چرا ی
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 به همشون نزدیک میشیم..... تا ازحرفاشون به یک سرنخی برسیم این مهمونه با من ،....... آرشام تو حواست شش دنگ به مرد ها باید باشه ، پریا تو هم باید از بین حرفای زن و بچه های اونا به یه سرنخی برسی منو آرشام سری به نشونه ی تایید تکون دادیم و دیگه حرفی نزدیم مهران _خب دیگه تا دیر نشده بریم..... صمدی هم تا الان شک کرده.... من بهشون گفتم پریا یه چند تا خرید داشت رفتین بازار مواظب باشین شما هم سوتی ندین تو راه یه چند تا وسایل میخریم تا شک نکنه سری تکون دادیم.... منو آرشام به طرف ماشین آرشام رفتیم مهران هم سوار ماشین خودش شد ماشین رو روشن کرد و حرکت کردیم رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀
❤️😍سلام سلام سورپراز داریم براتون بچه ها وی آی پی راه اندازی شد😍😍 تو وی آی پی ۲۰۰ پارت جلو تر هستیم و روزانه ۵ پارت براتون قرار میدیم تا ۱ ماه آینده هم تو وی آی پی تموم میکنیم رمان رو بدو تا دیر نشده🥹 برای دریافت وی آی پی مبلغ ۴۲ هزار تومن رو به شماره کارت زیر واریز کنید
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده بزنید رو کارت کپی میشه فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید👇 @admin_part پارت اول رمان امواج عشق😌👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/24023
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وشصت_ونه اگه یه ذره دوستم داشتی بهم فرصت میدادی که خودمو ثاب
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 _مطمئنی نمیخوای برسونمت؟ درحالی که چمدون سنگینمو روی زمین میکشیدم گفتم: _آره دستت درد نکنه میخوام یه کم تنها باشم! _میخوای بامهراد بری؟ برگشتم وچپ چپ به آرشا نگاه کردم.. _اگه بخوام بااون برم واسه چی باید بهت بگم نمیرم؟ _باشه خب نخورمنو حالا.. فردا میای شرکت دیگه؟ از ته دل آه کشیدم وگفتم: _نمیدونم! بادیدن مهراد و فرشته که دوشا دوش هم راه میرفتن و سوار ماشین شدن قلبم شروع به تند تپیدن کرد! خدایا چرا نمیتونستم در کنار این مرد به آرامش برسم!!! چرا؟؟؟؟؟؟؟ سمانه هم تندتند به سمتم اومد وگفت: _باماکه نمیای بدو برو سوار شو میثم واست آژانس گرفته! لبخندی زورکی زدم وبغلش کردم.. باصدای بچگونه گفت: _دلم برات تنگ میشه عشقم زود زود بهم سربزنیا! خندیدم... _چشم. منم دلم برات تنگ میشه عزیزم! میثم_ خب بریم دیگه هوا داره تاریک میشه صحرا جان فردا رو نمیخواد بیای واسه خودت استراحت کن! لبخندی به این همه مهربونی زدم وبه سمانه که وفادار ترین شوهرو داره یه لحظه حسودیم شد.. کاش مهراد منم مثل میثم تنها زن زندگیش من بودم! سوار تاکسی شدم و کم کم از فرودگاه شدم.. @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥
رمان عشق دیرینه در وی آی پی تمام شد😍😍 دوستان عزیز کانال وی آی پی عشق دیرینه کامل بارگذاری شده زودتر بخرید تا افزایش قیمت نزدیم😍😍 کسانی که مایل به خرید وی آی پی هستن مبلغ ۴۰ هزار تومن رو به شماره کارت زیر بفرستن
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده فیش واریزی رو هم به آیدی زیر بفرستید۰🙃💞 @admin_part پارت اول عشق دیرینه👇👇👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/15718
عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #230 به همشون نزدیک میشیم..... تا ازحرفاشون به یک سرنخی برسیم ا
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 تو مسیر خونه آرشام جلوی یه پاساژ بزرگ نگه داشت و چند تا وسایلی که درواقع نیازمون نبود خریدیم سریع سوار ماشین شدیم وقتی داشتیم خرید میکردیم مهران رفت گفت اون زودتر از ما میره تا شک نکنن ساعت نزدیک ۶ عصر بود که به خونه رسیدیم همه جا پر بود از کارگر هایی که داشتن کار میکردن با چشمایی از حدقه بیرون زده بهشون نگاه میکردم صمدی با دیدن ما به طرفمون اومد.... آرشام با اخم دستام رو محکم گرفت از اینکارهاش خندم میگرفت ....... از طرف دیگه وقتی میدیدم انقدر حواسش بهم هست..... از خوشحالی میخواستم بال بال بزنم صمدی نگاهش گره خورده بود رو دستامون به خودش اومد و سریع با اخم گفت: رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀
❤️😍سلام سلام سورپراز داریم براتون بچه ها وی آی پی راه اندازی شد😍😍 تو وی آی پی ۲۰۰ پارت جلو تر هستیم و روزانه ۵ پارت براتون قرار میدیم تا ۱ ماه آینده هم تو وی آی پی تموم میکنیم رمان رو بدو تا دیر نشده🥹 برای دریافت وی آی پی مبلغ ۴۲ هزار تومن رو به شماره کارت زیر واریز کنید
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده بزنید رو کارت کپی میشه فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید👇 @admin_part پارت اول رمان امواج عشق😌👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/24023
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وهفتاد _مطمئنی نمیخوای برسونمت؟ درحالی که چمدون سنگینمو روی
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 2ساعت توی راه بودیم تا بالاخره تاکسی جلوی خونه ام ایستاد و با خوشحالی کرایه رو حساب کردم و به سمت خونه پرواز کردم.. سعی کردم به اون دونفر فکرنکنم و به آرامش خونه ام فکرکنم وخداروشکر کنم واسه نعمت بزرگی که بهم داده.. به خونه که رسیدم اول خونه رو گرد گیری کردم و بعد یه دوش طولانی با آب داغ داغ خودمو مهمون کردم.. به هرجای بدنم که دست میکشیدم یاد دست های مهراد میوفتادم.. هم غرق لذت میشدم هم تنفر.. بافکر کردن به اینکه بااون عفریته بوده دلم هول میشد! موهامو همونطوری خیس توی حوله پیچیدم وسرماخوردیگمو بی محلش کردم.. دلم یه غذای مفصل میخواست و دلم لک زده بود واسه قرمه سبزی.. به ساعت نگاه کردم 10شب بود.. یعنی میتونستم درست کنم؟؟ هرچقدر سعی کردم دلمو قانع کنم نشد و آخرشم با کمک زود پز و کلی سروصدا ایجاد کردن قرمه سبزی وسالاد شیرازی درست کردم و ساعت 12 شب آماده شد! یه عالمه واسه خودم غذا کشیدم و آماده خوردن شدم که زنگ صدای زنگ واحد باعث شد از ترس چشمام گرد بشه.. ترسیده به ساعت نگاه کردم.. کیه که زنگ پایینو نزده و مستقیم وارد آپارتمان شده!! @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥
رمان عشق دیرینه در وی آی پی تمام شد😍😍 دوستان عزیز کانال وی آی پی عشق دیرینه کامل بارگذاری شده زودتر بخرید تا افزایش قیمت نزدیم😍😍 کسانی که مایل به خرید وی آی پی هستن مبلغ ۴۰ هزار تومن رو به شماره کارت زیر بفرستن
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده فیش واریزی رو هم به آیدی زیر بفرستید۰🙃💞 @admin_part پارت اول عشق دیرینه👇👇👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/15718
عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #231 تو مسیر خونه آرشام جلوی یه پاساژ بزرگ نگه داشت و چند تا وسای
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 _دیر اومدین ....... آرشام کیسه های تو دستش رو بالا آورد و گفت: _چند تا وسایل نیاز داشتیم رفتیم خریدیم صمدی سری تکون داد و چیزی نگفت آرشام دستام رو کشید و به طرف اتاقمون رفتیم همین که وارد اتاق شدیم و در رو بستیم آرشام با حالت جالبی..... صداش رو مثل مال صمدی کرد و با قیافه با نمکی گفت : _دیر اومدین..... کسی نیست بهش بگه مرتیکه عوضی به تو چه ...... خوب کردیم مگه تو فضولی؟ شیطونه میگه بزنم لهش کنم دلم خنک بشه از خنده داشتم ریسه میرفتم ..... همین که برگشت و چهره ی خندان منو دید ناخودآگاه خندش گرفت........ رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀
❤️😍سلام سلام سورپراز داریم براتون بچه ها وی آی پی راه اندازی شد😍😍 تو وی آی پی ۲۰۰ پارت جلو تر هستیم و روزانه ۵ پارت براتون قرار میدیم تا ۱ ماه آینده هم تو وی آی پی تموم میکنیم رمان رو بدو تا دیر نشده🥹 برای دریافت وی آی پی مبلغ ۴۲ هزار تومن رو به شماره کارت زیر واریز کنید
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده بزنید رو کارت کپی میشه فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید👇 @admin_part پارت اول رمان امواج عشق😌👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/24023
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وهفتادویک 2ساعت توی راه بودیم تا بالاخره تاکسی جلوی خونه ام
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 توی چشمی رونگاه کردم و بادیدن مهراد هم خیالم راحت شد هم عصبی شدم.. واسه چی اومده بود؟ دلم نمیخواست فکر اشتباهی درباره ی من بکنه.. توهمین فکرهابودم که زنگ دوباره به صدا دراومد وباعث شد که بترسم وسرم محکم بادر برخورد کنه.. اوووف خدا بگم چیکارت کنه آبروم رفت.. دررو باز کردم و بادیدن لبخندش حرصم گرفت.. البته حقم داره بخنده از پشت در هم میشد نوع ترسیدنم رو تصور کرد.. _سلام.. _سلام! این وقت شب؟؟؟ اینجا چیکار میکنی؟؟ اخم بین ابروهاش نشست وگفت: _کاراشتباهی کردم؟ ای بابا.. این چه طرز سوال پرسیدنه آخه.. _انتظار نداری که دعوتت کنم داخل؟ ابروی بالا انداخت و با نگاهی خاصی که انگار شیطون شده بود گفت: _نه نیازی نیست خودم میام داخل.. این حرفو زد و باکمال پرویی منو کنار زد و وارد خونه شد! چشمام گرد شد.. چه رویی داره این بشررر.. سعی کردم گیج بازی رو کنار بذارم وبه خودم بیام.. به لباسم نگاه کردم.. تیشرت یشمی وشلوار برمودا مشکی.. خوب بود! صدای متعجبش باعث شدازفکر بیام بیرون.. _ داشتی شام میخوردی؟ بدون حرف عاقل اندرسفیهانه نگاهش کردم.. _رنگت پریده چیزی شده؟ بازم باهمون نگاه بهش نگاه کردم که جدی شد وادامه داد؛ _منتظر کس دیگه ای بودی؟ _نه! _اما..... بی حوصله در رو بستم و حرفشو قطع کردم_ سرما خوردم! به سمتم اومد و توی نیم قدمیم ایستاد گفت؛ _ اگه ناراحتی برم! _غروب همه حرفامو واضح بهت گفتم مهراد..اما انگار جدی نگرفتی.. نمیخوام دیگه عذاب بکشم وفکرکنم این حقم باشه! دستمو گرفت وگفت: _موضوع حاملگی چرت وپرتی بیش نبود و حتی اونقدر ترسیده بود که حرفشو انکار کرد و ادعا داشت که اون حرفو نزده.. تکلیف ازاین روشن تر؟ دیگه دلیل دوری کردنمون واسه چی بود؟؟ _اما من به راحتی ها باور نمیکنم و باید بهم مدرک نشون بدی ازهمه مهتر باید بدونم بعداز طلاق دادن من رابطه ات با ترلان تاکجا پیش رفته و.... میون حرفم پرید و عصبی گفت: _این دیگه چه مسخره بازییه؟؟ سنگ ازاین بزرگ ترنبود جلوی پا بندازی واسه دوری کردنت؟ ترلان ازاولشم نقشه بود و هیچوقت واقعیت نداشت.. درست مثل آرشا @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥
عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #232 _دیر اومدین ....... آرشام کیسه های تو دستش رو بالا آورد و گف
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 و آروم آروم با چشمانی که شیطنت توش موج میزده به طرفم اومد همینطوری که بهم نزدیک میشد با خنده میگفت : _آره خانم شما بخند ولی وقتی زدم کشتمش گریه نکنی ها با تته پته گفتم: _کی من خندیدیم ؟ آرشام چشاش رو ریز کرد و گفت: _بچع قول میزنی ؟ شونه هام رو بالا انداختم و با خنده جواب دادم: _هر جور راحتی فک کن.... که یهو آرشام یل قدم بلند سمتم برداشت فاصله اش رو باهام خیلی کم کرد.... و زیر لب خیره به لبام گفت: _پس هر طور که میخوام فک کنم آره؟ باشه پس الان نشونت میدم با شنیدن این حرفش سریع خواستم فرار کنم که مانعم شد رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀