4_5814260613446110097.mp3
4.77M
🎵 #پادکست
🎶 #صوتی
🔴 #مهدوی
📌 قسمت ۱۵۲
🎤 حجتالاسلام #پناهیان
🔸«نامه امام زمان عج به شیخ مفید»🔸
🌺 #قرار_عاشقی
👌 #پیشنهاد_دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #عند_ربهم_یرزقون
دلـداده ی اربـاب بـود
درِ تابـوت را بـاز ڪردند
ایـن آخـرین فرصـت بـود ...
بـدن را برداشتنـد تا بگـذارند داخـل قبـر؛ بدنـم بیحـس شـده بـود ، زانـو زدم ڪنار قبـر دو سـه تا ڪار دیگر مانـده بـود . بایـد وصیـتهای محمـدحسیـن را مـو به مـو انجـام میدادم.
پیـراهـن مشڪی اش را از تـوی ڪیـف درآوردم. همـان که محـرم ها می پوشیـد. یڪ چفیـه مشـکی هم بـود ، صـدایـم میلرزیـد . بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی بدنـش ، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت ؛ پیراهـن را با وسـواس ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه را انـداخـت دور گردنـش ...
جـز زیبـایی چیـزی نبـود بـرای دیـدن و خـواستـن ! به آن آقـا گفتـم:« میخواسـت بـراش سینـه بزنـم ؛ شـما میتونید؟ یا بیـاید بالا ، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم » بغضـش ترڪید. دسـت و پایـش را گـم کـرد . نمیتوانست حـرف بـزند
چـند دفعـه زد رو سینـه محـمـدحسـیـن. بهـش گفتـم:« نوحـه هـم بخونیـد.» برگـشت نگاهـم کـرد. صورتـش خیـس خیـس بـود. نمیدانم اشـک بـود یـاآب باران. پرسیـد:« چی بخونـم؟» گفتـم :« هرچـی به زبونتـون اومد. » گفـت:«خودت بگـو » نفسـم بالا نمیآمد ....
انگار یڪی چنـگ انداختـه بود و گلـویم را فـشار میداد ، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم
گفتــم :
از حـرم تـا قـتلگـاه
زینـب صـدا میزد حسـیـن
دسـت و پـا میزد حسـیـن ؛
زینـب صـدا میزد حسـیـن ...
🌹 (قسمتی ازخاطرات: شهید محمدحسین محمدخانی)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💖✨
✅ شهید محسن حججی
🔹از بازار رد میشدیم.
خانم بی حجابی را دید!
سرش را پایین انداخت و گفت:
خواهرم جلوی امام رضا حجابت رو رعایت کن❗️
🔸با آرنج زدم به پهلویش: «ما رو میگیرن تا حد مرگ میزنن!»
🔹کوتاه بیا نبود:
«آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش
سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خون امام حسین نیست!» ❗️
[...]خودمانی تر که شدیم، گفت:
«از خدا و امام رضا یک خواسته دارم،
میخوام تو راه امام حسین شهید بشم.»
مکثی کرد و سرش را انداخت پایین.
🔻گفتم: «حاضر نیستم زجری که امام حسین کشید، تو بکشی.»
🔺گفت: «به خدا حاضرم، نمیدونی چه کیفی داره!»
...............................................
📗منبع:سربلند | روایت هایی از زندگی شهید حججی
😔💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
غَمَش را غیر دل
سر منزلے نیست
ولے آن هم نصیبِ
هر دلے نیست
#حاج_قاسم ❤️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام دوستان
مهمون امروزمون حاج حسن هست🥰✋
*پدرِ موشکیِ ایران*🕊️
*شهید حسن طهرانی مقدم*🌹
تاریخ تولد: ۶ / ۸ / ۱۳۳۸
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۸ / ۱۳۹۰
محل تولد: تهران
محل شهادت: ملامرد تهران
*🌹 فرمانده موشکی بود🚀 اصلاً موشک، عشقش بود، هر جا موشک بود، ایشان را میتوانستی پیدا کنی🍃همیشه میگفت باید بدنی قوی داشته باشیم. چون وقتی می خواهید یک کابل موشک را بالا بکشید، اگر توان نداشته باشید، مهره ها بلافاصله جابجا می شوند🍂چه بسا خیلی ها هم مهرههایشان جابهجا شد و زانودرد گرفتند🥀راوی← رفته بودیم برای بازدید از موشک های فوق پیشرفته ی روسی🚀 حسن رو کرد به کارشناس روسیه و گفت: اگه می شه فن آوری این موشک رو در اختیار ما قرار بدید!🍃ژنرال ها و کارشناسان روسی خندیدند و گفتند: امکان نداره این فن آوری فقط در اختیار کشور ماست.‼️حسن خیلی جدی و محکم گفت: ولی ما خودمون این موشک رو می سازیم"‼️و دوباره صدای خنده ی اونا بلند شد🍁وقتی برگشتیم ایران،خیلی تلاش کردیم نمونه شو بسازیم،ولی نشد🥀حسن رفت مشهد و به امام رضا متوسل شد💛 وقتی برگشت، دست به کار شدیم و موشک رو ساختیم🚀که به مراتب از مدل روسی،بهتر و پیشرفته تر بود.🍃با تلاش او و یارانش اکنون ایران جزو قدرت های اول موشکی جهان به حساب می آید🚀او بر اثر انفجار زاغه مهمات💥به همراه تعدادی از یارانش به شهادت رسید*🕊️🕋
*شهید حسن طهرانی مقدم*
*شادی روحش صلوات
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
📓📕📗📘📙📔📒📕
#داستان روزگار من (۵۲)
یه هفته گذشت عباس بهم زنگ زد
برای یه سری اموزش ها تو نجف بودن ...
شنیدن صداش ارومم کرد با خونسردی باهاش حرف زدم دیگه گریه ای نبود
اخر حرفا بهش گفتم عباس خیالت راحت من بالاخره معنی صبرو فهمیدم ... زیاد نمیتونست حرف بزنه فقط یک کلام گفت احسنت خیلی خوشحالم کردی خانمی
تقریبا یه ماهی از رفتنش میگذشت ....
هوا ابری بود ...
از پنجره بیرون و نگاه میکردم
زینب بیا ببین اسمون چه جوری شده !!،
زینب ـ اره خیلی گرفته است
فرزانهـ دقیقا مثل من ...منم دلم یه جوری شده زینب ...
تلفن خونه زنگ خورد
گوشی رو برداشتم احمد اقا بود
سلام باباجون ... خوب هستین
ممنون شکر ماهم خوبیم ... چشم میایم ....خدانگدار ...
زینب ـ بابا بود؟ چی میگفت؟
هیچی گفت برا شام بیاید اینجا
زینب ـ باشه پس بیا اماده بشیم زود بریم به مامان هم کمک کنیم ...
رفتیم خونه
مامان و عمو اینا هم بودن
محسنم که اونجا بود ...
سلام چییی شددده ...
محسن خوش اومدی ... کی اومدی عباس کجاست ...
نکنه اون مونده .. امان از دسته عباس ... ترسید بیاد نزارم دیگه بره 😄😄😄
محسن ـ فرزانه ...
عباس قراره فردا بیاد دیگه هم نمیره برای همیشه میاد ...
همه ساکت بودن و اشفته
چیییییی...وای خداجونم ..مامان شنیدی عباسم داره میاد
پسر عمو با خبرت خیلی خوشحالم کردی ...
پس طاقت دوری نداشت ...
همه زدن زیر گریه ...
اروم نگاهشون کردم ...
مگه اومدن عباس گریه داره ...
نکنه اشکه شوقه...
محسن ـ فرزانه عباس شهید شده ...😢😢😢
چییی....عباس ... عباس من
شهید شده ...
تو که گفتی داره فردا میاد ؟؟؟
محسن ـ اره داره میاد اما میارنش
دارن پیکر شهیدشو میارن 😭😭
شرمنده دختر عموو که زیر قولم زدم ...نتونستم مراقبش باشم ...
واقعا شکه شده بودم نمیدونستم بخندم یا گریه کنم
فقط ماتم برده بود که چجوری داشتن گریه میکردن ...
خدایااا من چم شده چرا ناله و شیون نمیکنم چرااااا؟؟!!!
بدونه اینکه چیزی بگم اروم از اتاق رفتم بیرون ...
وضو گرفتم ... شروع کردم به نماز خوندن ... رو به قبله در حالی که تسبیح دستم بود زیر لب ذکر میگفتم
همه نگرانم بودن از طرفیم تعجب کرده بودن که چرا چنین رفتاری از خودم نشون دادن ...
چرا گریه نمیکردم ....
انقدر رو به قبله ذکر گفتمو و نمازو قران خوندم که صبح شد
ادامه دارد...
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موشن ب مثل بسیجی...
بسیجی یعنی...
هفته بسیج گرامی باد🌺
#بسیج | #هفته_بسیج
عکس مذهبی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ا 🔘✿♥️🔘✿♥️🔘✿
ا ♥️🔘✿♥️🔘✿
ا 🔘✿♥️🔘✿
ا ♥️🔘✿
ا 🔘✿
ا ♥️
🕊بسم رب الشهدا والصدیقین🕊
در عشق اگر چہ منزل آخر شہادت است
تکلیف اول است شہیدانہ زیستن ...
اینجا #شہدا دعوتت کردن
نمیخواے که #تنہاشون بذارے ...
نمیخواے که #دعوتشونو رد کنی
شهدا منتظرن🌹🍃
یا زهرا (س)🌹🍃
کـانـال دوست شـ❤️ــهید من🌹🍃
👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2180644876Cae8d8eb780
❤️
🔘✿
♥️🔘✿
🔘✿♥️🔘✿
♥️🔘✿♥️🔘✿
🔘✿♥️🔘✿♥️🔘✿
سلامخوبـےبـانوجـان؟!🙃💜
توهمازمحتواهاۍضعیفکهداخلکانالها
وصفحاتمجازۍگذاشتهمیشه؛
خستهشدۍدرسته؟!🤒🥱
یهکانالدخترونهۍعــالــےمیخوامبهت
معرفـےکنمبهشرطچـاقـو🤤🍉
کانالمونپرازمطالبمذهبـےدرجهیک👌🏼
▪️رمـانهاۍجذاب
▪️سخنرانـےهاۍنابمذهبـے
▪️خاطراتشهــدا
▪️سخنانگهربـاررهبرۍ
▪️نمازشبو...
پساستخـارهنگیروبزنروۍلینکپایین
وبهجمعمااضافهشو😌✌🏻🔽
🖇♥️¦https://eitaa.com/joinchat/1810694161C4c44eafec3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌جــواب سـلامღ واجــب اسـت...🌱✨
پـس بیـایید ﳙــر روز بـہ او سـلامـღ کنـیم...♥️🖐🏻
#امام_زمان_عج_الله🌷
#ظهور🌿
#هیئت_مهدوی💌
#سلام_به_امام💐•
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#صبـح می خندد و
باغ از نفس بارش ابر🌧
می گشاید مژه😍 و
می شکند مستی #خواب ...
#شهید_سعید_بیاضی_زاده
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃دخترک با چشمانی خیس، به کادوهای بستهبندیشده نگاه میکرد. چه رؤیاهایی که شبانه بافته بود و با رج به رج آن خندیده بود، #بغض کرده بود از شدت خوشحالی، اشک ریخته بود از شوق و بو کشیده بود #عطر_تنی را که روی این تارهای بافته نشسته بود.
🍃حالا چند روزی است که این تار بافتهشده ریشریش شده، از هم رفته و دیگر عطر تن هیچکس از آن به مشام نمیرسد! بوی #خون میآید، بوی #باروت و خاک، صدای هیاهو و #فریاد زنان و کودکان از این تارهای از همرفته به گوش میرسد...
🍃تصویر #پیکری زخمی بر تارهایش نقش بسته، دخترک صاحب پیکر را میشناسد. روزی در #آغوش او کلمه بابا را هجی کرده بود. او در این هیبتی که درون تصویر متلاشی شده قد کشیده بود... نوازشهای صاحبش را چشیده، #قربانصدقههایش را شنیده و به خاطر سپرده بود.
🍃دختر اینبار نگاه غمبارش را به تابلوی روی دیوار میدهد و بعد نگاهش نام نشسته در گوشه قاب را هدف میگیرد: #حسن_حزباوی!
🍃پدرش در کوت عبدالله #اهواز چشم باز کرده بود. خلق و خویش آیینه تمامنمای #شهدا بود اینطور دیده بودند و میگفتند! برای دفاع از #حرم که رفته بود پدرش ناراضی بود، ناغافل رفت! ناغافل هم #شهید شد...
🍃دخترک روزهای خوش قبل از این واقعه را دور میکند. #بیستوسوم_آذر روز تولدش بود، خانواده در تکاپو بودند کادوهایش را زودتر بگیرند و آماده کنند. قرار بود سوپرایز شود. اما قضیه برعکس شد! پدرش کادوی تولدش را زودتر از #محبوب خویش دریافت کرد و او بود که با خبر پروازش خانوادهاش را سوپرایز کرد، زودتر از لحظه #موعود، ناغافل!
🍃حالا اما دخترک از بین این همه #حسرت فقط بغض غافلگیر کردن پدر و رؤیایی که بافته بود به دلش ماند... رؤیایی که رؤیا ماند و تحقق نیافت...
♡سالگرد #شهادتت_مبارک بهترین بابای دنیا!♡
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🍁به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حسن_حزباوی
📅تاریخ تولد : ۲۳ آذر ۱۳۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱ آذر ۱۳۹۳
📅تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اهواز
🕊محل شهادت : سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید یدالله قاسم زاده 🌾🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃میگن بابا شهید شده، عمو.
#شهید چیه؟
چه شکلیه؟
این اولین سوال دو یادگارش، محمد جواد و محمد صادق بود. و #عمو ماند که چه جواب بدهد؟ چه بگوید به این دو طفل که فقط کنجکاو بودند ببینند شهید کیست و چه شکلیست. نمیتوانست شهید را توصیف کند هرکاری کرد نتوانست. چشمان مالامال #اشک اطرافیانش زمین خشک را #دریاچه کرد. #چشمانش آرام بسته بود، آرام خوابیده بود، آرام و زیبا.
🍂خواهر با صدایی آغشته به #بغض در گوش برادر نجوا میکند: "گلم را به #حضرت_زینب«س»سپردم."
🍃خواهرم غم مخور که اورا به خوب کسی سپردی! به #عمه_ساداتمان که در اوج بی کسی اش چگونه زیبا همه کَس #عاشوراییان شد،چگونه همدم غم زده های حسین شد،چگونه مرحم زخم هایشان شد،خیالت راحت باشد.
🍃#یدالله آرام خوابیده، اطرافیان به این آرامشش غبطه میخورند. شاید فرزندانش حالا معنی شهید را فهمیدند، حالا دیدند شهید چه شکلیست، #پدر با آن قامت رعنا و چهره نورانی اش در #تابوت آرام گرفته بود و به جگر گوشه هایش فهماند شهید کیست؟ و چه شکلیست؟فکر کنم خوب در ذهن بچه ها ماند...
🍂راستی با هر #جمعه همسر و فرزندانت چشم انتظار #صاحب_الزمانند، چشم هایشان دریایی میشود، دلشان دیدن قامتت را میخواهد،همان وقت که در رکاب صاحب الزمانی...!
🍃#عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم
نگرانم که پس از مردن من برگردی
پای تابوت،سرِ بُردن من برگردی
✍نویسنده :#مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_یدالله_قاسم_زاده
📅تاریخ تولد : ۱٨ اسفند ۱٣۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱ آذر ۱٣٩۵
📅تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۳
🕊محل شهادت : حلب
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
یاران پنهان.mp3
5.82M
🎵 #پادکست
🎶 #صوتی
🔴 #مهدوی
📌 قسمت ۱۵۳
🎤 حجتالاسلام #پناهیان
🔸«یاران پنهان»🔸
🌺 #قرار_عاشقی
👌 #پیشنهاد_دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید سیدمحسن آل احمد طالقانی 🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃بسم رب الشهدا🍃
🍃سالروز شهادتت که میرسد، دلِ #قلم پر میکشد برای مرور وصف خیال تو، خیالی که دریایی از جلوههای #الهی میشود و با رحمت خویش ما مغروق شدههای دنیوی را در #پناه خویش #حفظ میکند.
🍃آری، اینک این قلم است که #آفتاب نزده، برخاسته و با طلوعش جان #دفتر را #زنده کرده تا از تو تصویری دگر به یادگار نهد. آرام و با طمأنینه، صدایش را صاف میکند و خاطرات تو را با چه شوری میخواند، با شوق درون، زیبا و شکیل جوهر وجودش به روی #کاغذ میتراود و از تو مینویسد، از رأفت و عطوفت تا #دلیری و #شجاعت، از حیات تا رفتن و پرکشیدن؛ همه و همه.
🍃حقا که تو، با عمل و #رفتار همه را متحیر خویش ساختی حتی این قلم #زبان بسته را. خوشا به حالت که با آن کمی سن و سالات #جهان را با عقل سلیم درک کردی و به زیبایی #شهدای_کربلا معراج کردی.
🍃و امروز، ای #شهید ای آنکه بر کرانه ی ازلی هستی احاطه داری تو را به جان این قلم سینه سوخته #سوگند میدهم
#شفاعت ما زمین نشسته های بهتزده را به #اوج تأیید برسان.
🍃شهادتت مبارک ای ستاره درخشان یکم آذر🍃
✍️نویسنده: #زهرا_حسینی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_سید_محسن_آل_احمد_طالقانی
📅تاریخ تولد : ١٣۴۴
📅تاریخ شهادت : ١ آذر ١٣۶٢
📅تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : عراق_پنجوین
🥀مزار شهید : نامشخص
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید محمدامین زارع💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡
🍃 #دریادلان اند که دل به دریا میزنند! چشم هایشان را در امواج آن غرق و میانِ جوش و خروشش، خدا را جستجو میکنند. #محمدامین هم از دریا به اعلی رسید و در آبیِ موج های دریا، انعکاس چهره ی ماهِ خدا را دید. شاید هم ورودش به #نیروی_دریایی به همین دلیل بود، هر چند او هر کجا قدم میگذاشت عِطر حضور #خدا را حس میکرد و کیست که اینگونه #عاشقی را پذیرا نباشد؟!
🍃درخت زندگی اش پر شاخ و برگ است، هر شاخه اش ختم به خدا میشود و هر برگ آن کتابی است برای #سعادت. برگ های زندگی اش را که زیر رو رو کنی، #تنفرش را نسبت به غیبت تحسین میکنی و بحث عوض کردن های همیشگی اش هنگام #غیبت، تورا به فکر فرو میبَرَد. به راستی که این سخن #شهید_آوینی کلید زندگی اش شده بود: "سربازان #امامِ_زمان(عج) از هیچ چیز جز گناهان خویش نمیترسند"
🍃همین هم شد که خدا سربند "کُلُنا عَباسُکَ یا زِینَب" را به پیشانی اش بست و اورا راهی دیار #عمهی_سادات(س) کرد. از سوریه که بازگشت سوغاتی اش #ریهی بیمار شدهی او بود و #سرفه هایی که نشان از حال خرابش میداد. در بیمارستان بستری بود اما دلِ بیتابش جایی نزدیکی حرم #سه_ساله ی ارباب پر میزد و جاماندگی اش نمکی شده بود بر زخم هایِ سر باز کرده اش...
🍃میان آن توسلات و #دل_شکستگی هایش چه گفت را نمیدانم اما هر چه که بود خوب پر کشید. خدا هم تابِ دوریِ اورا نداشت و این چنین شد که محمدامین زارعِ داستانِ ما، شهیدِ مدافع حرم شد و با #جانبازیِ قبل شهادتش هم مُهر رضایت را از #سقای_حرم گرفت...💔
✍نویسنده : #اسماء_همت
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمدامین_زارع
📅تاریخ تولد : ۱۳۶۴
📅تاریخ شهادت: ۲ آذر ۱۳۹۵
📅تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : شهرستان فسا
🕊محل شهادت : سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh