🌷شهید نظرزاده 🌷
4⃣7⃣ به یاد #شهیدان_مصطفی_و_مجتبی_بختی🕊❤️🕊 شادی روحشان #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📝 ژن خانوادگی خوب که میگن یعنی چی؟
🌷 مصطفی بختی و مجتبی بختی دو تا #داداش مشهدی بودند. یکی شون کارت اقامت جعلی به نام #جواد_رضایی واسه خودش درست کرد. یکی شونم اسم خودشو گذاشت #بشیر_زمانی. دو تا داداش میخواستن خودشونو #افعانستانی جا بزنن که از کشور خارج شن.
🌷نسبت شون باهم رو #پسرخاله معرفی کردند. از خودشون جالبتر #مادرشون بود که الکی اومد #نقش بازی کرد گفت من افعانستانیام. گفت مادر جواد و خاله بشیر هستم که بتونه بچههاش رو بفرسته سوریه.
🌷 دوتا داداش رفتند تو یه درگیری سنگین تو #تدمر تو یه سنگر تو #بغل هم #شهید شدند. ۲۲ تیر ۹۴ شهید شدند ولی بخاطر مجهول بودن هویت ۱۷ روز طول کشید تا پیکرهاشون پیدا شه و #تشییع شون انجام شه. (۸ مرداد ۹۴)
🌷 از دو تا داداش و مادرشون جالبتر #دختر کوچولوشون بود که تو تشییع بلندگو رو گرفت گفت "کور خوندید اگر #فکر کنید من ناراحتم. #خون_بابام خانواده ما رو زنده تر کرد. تازه اون یکی #عموم هم تو صف اعزامه به زودی میاد سر وقت تون." #ژن_خوب خانوادگی به این میگن. #کاسبی تو بازار ارز و دلالی و قاچاق و واردات و بساز فروشی با رانت پدر و داداش بازی تو این قوه و اون قوه که #ژن نمیخواد اینچیزا رو هر #دله_دزدی بلده.
🌹شادی روح دو برادر شهید مدافع حرم #صلوات
#شهیدان_مصطفی_و_مجتبی_بختی🕊
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
₪خواستم ببینم #دوری یعنی چه⁉️ ⇦یعنی چند بار عقربه ی ساعت🕰 را دوره کردن؟ ⇦چند بار صبح را به #شب رسان
4⃣7⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠لبخند در دامان مولا
🔰بارها برای عملیاتهای سخت و سنگین عازم #عراق شد. او که دیگر به فرمانده ای شجاع💪 و دلاور تبدیل شده بود جهت اعزام🚌 به #سوریه آموزشهای سخت را پشت سر گذاشت و نهایتاً با #رضایت پدر، مادر و همسر فداکارش عازم نبرد با حرامیان تکفیری👹 شد.
🔰شهید #عارفی پس از نبردی سنگین و فتح منطقه وسیعی🗺 از منطقه عملیاتی به آرزوی دیرینش رسید و در دفاع از حرم #حضرت_زینب (س) در اردیبهشت ماه📆 سال ۱۳۹۵ شربت #شهادت را نوشید.
🔰مصطفی در جریان عملیات آزادیسازی #تدمر به ارتفاعات جبلالمزار عزیمت کرد. متأسفانه جاده مورد حمله💥 تروریستها قرار گرفت و درگیری سنگینی رخ داد. در اثنای درگیری #داعشیها یک نارنجک💣 به سنگر #شهید_عارفی پرتاب کردند که باعث مجروحیت💔 دست و پهلویش شد.
🔰مصطفی از بقیه نیروها جلوتر بود و به دلیل حجم آتش🔥 دشمن و همین طور بعد مسافتی که او با دیگر #همرزمان داشت، پیکرش⚰ داخل سنگر ماند. البته به فرمانده بیسیم📞 زدند که #علمدار داریم.
🔰استعاره «علمدار» در مورد #زخمیها به کار برده میشود. هرچقدر هم که به خود #مصطفی بیسیم📞 زدند که «طاها، طاها» کسی جواب نداد📵 و پس از گذشت #30ساعت پیکر شهید در سنگر توسط #شهید_هریری از همرزمانش به عقب منتقل شد.
🔰شهید هریری از هیبت شهید عارفی🌷 گفته بود: مانند #حضرت_ابوالفضل دست در بدن نداشت😔 و خون گرم تمام تنش را فراگرفته بود. #لبخند بسیار زیبایی هم بر چهره داشت.
🔰قبل از #شهادت خود آقا مصطفی خطاب به همرزمانش👥 گفته بود: از این تعداد #پنج_نفری که با هم هستیم یکیمان👤 خمس این راه میشویم ولی آن کسی که به #شهادت میرسد وقتی سرش در دامان حضرت امام حسین(ع) قرار گرفت لبخند بزند😍 از تعداد شهدایی که به #مشهد آورده بودند فقط #آقا_مصطفی لبخند بر لب داشت. مادر شهید با دیدن پیکر فرزندش به جای ناراحتی خیلی #خوشحال شد.
#شهید_مصطفی_عارفی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📜فرازی از وصیت شهید ابراهیم رشید: 🔸در هر کاری مشغول هستید #با_دقت به آن بپردازید👌 هیچ وقت #امام_ز
3⃣5⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠امام زمان(عج) نامه شهادت ابراهیم را امضا کرد
🔰شهید ابراهیم رشید، ۱۰ تیرماه📆 در منطقه #تدمر سوریه به شهادت رسید🕊 معراج شهدا🌷 در دوازدهمین روز تابستان، میزبان پیکر شهید مدافع حرم #ابراهیم_رشید بود. برادرش ابوالقاسم، اسفندماه سال ۶۲ #شهید شد و در سال ۷۳ به وطن بازگشت.
🔰مادرشان از روی #جوراب پسرش، قاسم را شناخت، همان جورابی که یازده سال پیش برایش خریده بود و امروز مردی دیگر👤 از خانواده رشید #شهید میشود. #پدر ابراهیم که از پنج سال پیش چشمانش👁 را از دست داده است، زمانی که #خبر_شهادت پسرش را شنید، گفت: "انالله و انا الیه راجعون" و مادرش در ادامه میگفت: که شهید🌷 گریه ندارد❌ و باید خوشحال باشیم.
🔰ابراهیم از اهالی #روستای صرم از بخش کهک (نزدیک #جمکران) است. او زاده کوچهای🏘 بود که هر خانوادهاش #حداقل یک شهید🌷 دارد که میتوان به شهدایی همچون 🔅احمد گلی، 🔅علی فصیحخواه، 🔅نقی، 🔅باقر و 🔅رضا نصراللهی، 🔅احمد رضوانلو و 🔅محمد حاج احمدی اشاره کرد.
🔰خانواده رشید ۹ پسر و یک #دختر دارد که دو پسر👥 این خانواده قاسم (شهید دفاع مقدس) و #ابراهیم (شهید مدافع حرم) شهید شده🕊 و دو پسر دیگر این خانواده #جانباز هستند.
🔰در خلال مداحیها🎤 و پس از وداع خصوصی، پیکر شهید ابراهیم رشید⚰ را به میان جمع میآورند. به هنگام شهادت روی لباسی👕 که او پوشیده بود، نام #جانم_فدای_فاطمه حک شده است. پیکر را که آوردند، پس از اتمام مداحی، رویش را بازکردند تا حاضران هم #وداعی با شهید رشید داشته باشد و در این لحظه متوجه کبودی گوشه چشمش و پهلوهای💔 زخمیاش شدیم. در تمام لحظات مراسم شهید ابراهیم رشید، روضه #حضرت_فاطمه زهرا(س) خوانده شد.
#شهید_ابراهیم_رشید
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃خلاصه زندگی اش را قلم میزنم از همسایگی #کریمه_اهل_بیت تا دو سال استراحت در آغوش تدمر. از آن لحظه نابی که اذن دفاع را از بانوی #قم گرفت تا زمانی که بال درآورد و به سوی آسمان شتافت❣
.
🍃شاید همه آن چیزی که من میدانم همین باشد، در ذهن کوچک و خسته ام نمیگنجد که او را ترسیم و توصیف کند از این پایین تا آن بالا راه بسیار است او به وصال #مادر_پهلو_شکسته به آسمان عروج کرد و من به قعر چاه سقوط😓
.
🍃از زمین، آسمان جور دیگریست، ابرهایش سفرنامه ها میخوانند اگر خوب گوش کنی. از انتظار میگویند اینکه مادری کنج خانه نشسته و از پنجره حیاط را تماشا میکند بلکه در باز شود و قامت رعنای پسرش را باز به آغوش کشد♡
.
🍃از همسفری میگوید که به #ابوزینب دل بست و عاشق شد و چه خوب میدانست "هجران، کیفر #عشق است"* که چون #یعقوب به انتظار نشست و این کیفر را به جان خرید😞
.
🍃به آخر سفرنامه که میرسند بغض میکنند. به آن لحظه که ابوزینب رفت و برنگشت، چشمه اشک مادر خشک شد نیامد، دل همسر هزار تکه شد اما نیامد. به گمانم مادر دلش نیامد، پسر از لطف حضور #فاطمه(س) بی نصیب بماند که دست به دعا نبُرد بلکه به #انتظار نشست😔
.
🍃و انتظار، عجیب سخت و نفس گیر است. اینبار قلم را به دست میگیرم تا در چاه برای خودم گمنامیاش را رسم کنم، سری که بر دامن زهراست و #تدمر که دو سال میزبان مهمان ایرانی اش بود.
#شهادتت_مبارک
.
*امیرالمومنین علی (ع)
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_احمد_جلالی_نسب
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♡به نام او، به یاد او♡
متولد بهارِ #انقلاب بود، خرداد پنجاهُ هفت. هجده سالگی، قامتش سبز پوش #سپاه شد و نوزده سال پر افتخار برای کشورش خدمت کرد.
🍃همچو شهرتش، #شیردل بود و نترس. در قلبِ محبانِ علی(ع) ترس جایی ندارد. که اگر باشد زبان، لبیک گوی #عشق نمیشود!!
🍃مردی #شجاع و عاشق خانواده پسری پرافتخار، همسری همراه، پدری دوستداشتنی. همه را برای زمین گذاشت و راهی #آسمان شد...!
روحش قرارِ ماندن نداشت...گویی آرامش را در خاکِ #سوریه میدید.
🍃ندای "هَل مِن ناصِر..." خواهرِ ارباب، قدمهایش را برای رفتن محکم کرد و او علی اصغر #تدمر شد...
🍃اولین روز #شعبان، در آستانه میلادِ فخر عالمِ امکان، حضرت ارباب(ع) تقدیر بر #شهادت رقم خورده بود.
🍃وقتِ رفتن به کمین خوردند و هنگام برگرداندن ماشین، پهلویش گلوله را به آغوش کشید...و ذکر #علی (ع) در فضا طنین انداز شد...
🍃خاکِ تدمر با عشق جسمِ بی جانش را در آغوش خود ماندگار کرد و بناشد به تاسی از بانوی گمنامِ #مدینه(س)، چند صباحی مهمانِ غربتِ سرزمینِ شام باشد!!
🍃کیلومتر ها آن سو تر، مادری نگران، همسری چشم به راه و پسرکی شش ساله دلتنگِ قهرمانشان بودند...😔
🍃یکسال گمنامیاش،فرصتی بود تا آیینه #صبر خانواده جلا بگیرد...
تا امیر علی بیاموزد، زین پس مردِ مادرش است...به دلِ کوچکش بقبولاند، گرچه پدر در آسمانهاست اما مزارِ زمینیاش مامن و پناه گاهِ اوست⚘
🍃سفارش به #صبر کرده بود و عجیب این صبر عجین شده در حالاتِ همسرِ زینبیاش بود. وقتی که تابوت را به آغوش گرفت و دست بر #استخوانها کشید. آن هنگام که قبلترها را تصور میکرد و علی اصغرِ خندانش را و آن هنگام که راهِ پیش رو را بدونِ مردِ شیردلش تجسم میکرد، در نگاهش "ما رایتُ الا جمیلا" را میدیدی...
🍃به گفته علی اصغرش، "لا یَوم کَیَومِکَ یا اباعَبدالله..."و همین جمله آرامشی بود بر قلبِ بیتاب و مضطرش.
🌸شهادتت مبارک.
✍️نویسنده : #زهرا_قائمی
🌺 به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_علی_اصغر_شیردل
📅تولد : ۳ خرداد ۱۳۵۷
📅شهادت : ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۴. سوریه
📅تاریخ انتشار : ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
پیله ات را بگشا....
🍃چه یارانی که رفتند و دوستانشان را باری دیگر با گذشت چندین سال نزد خود فراخواندند، میدانستند رفیق رفیقش را هرگز رها نمیکند و برای پیوستن باید از جان گذشت.
🍃شهید حمید قناد پور ۲۹ مرداد ماه سال ۴۷ در #خوزستان شهری مملو از پروانههای دفاع مقدس دیده به جهان گشود.
🍃در دوران #دفاع_مقدس به رزمندگان اسلام پیوست و زخم هایی در تنش به یادگار مانده بود ، او از قافله دوستان جا ماند و تکیلفی دیگر بر عهده داشت که سالها بعد پس از هجوم تکفیری ها میهمان بی بی زینب(س) در #سوریه شد.
🍃 در کنار تیم پزشکی به رزمندگان مقاومت با دل و جان کمک میکرد.
این شهید والا مقام برای بازسازی و احیای یک بیمارستان صحرایی بین شهرهای #تدمر و #حلب سوریه که به تازگی از محاصره داعش ازاد شده بود اعزام شد که به همراه چندین گروه در آن بیمارستان مشغول پاکسازی بودند که یکی از گروه ها در تله انفجاری گرفتار شده و تعداد زیادی از مدافعان حرم به شهادت رسیدند اما دقایقی بعد از آن شهید قناد پور به همراه تعدادی دیگر در تله انفجاری دوم گرفتار شده و نکته قابل توجه این است که شهید قناد پور که متوجه مین حسگر میشود برای آسیب دیدن کمتر همرزمانش #مین را با ضربه پا از محل دور میکند که همین امر باعث میشود وی نسبت به سایر #مدافعان_حرم آسیب بیشتری دیده و دچار سوختگی کامل شود.
و نهایت خواستهاش پیوستن به دوستانی بود که سالها قبل او را جا گذاشته بودند.
🍃سرانجام روز ۲۳ خرداد سال ۹۶ مصادف با شب بیست و سوم ماه #رمضان به دوستانِ شهیدش پیوست.
✍نویسنده: #فاطمه_اکبری
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_حمید_قنادپور
📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۴۷
📅تاریخ شهادت : ۲۸ خرداد ۱۳۹۶
📆تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : حلب
🥀مزار شهید : اهواز.گلزار شهدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃خلاصه زندگی اش را قلم میزنم از همسایگی #کریمه_اهل_بیت تا دو سال استراحت در آغوش #تدمر. از آن لحظه نابی که اذن دفاع را از بانوی #قم گرفت تا زمانی که بال درآورد و به سوی آسمان شتافت.
🍃شاید همه آن چیزی که من میدانم همین باشد، در ذهن کوچک و خسته ام نمیگنجد که او را ترسیم و توصیف کند از این پایین تا آن بالا راه بسیار است او به وصال #مادر_پهلو_شکسته به آسمان عروج کرد و من به قعر چاه #سقوط.
🍃از زمین، #آسمان جور دیگریست، ابرهایش سفرنامه ها میخوانند اگر خوب گوش کنی. از #انتظار میگویند اینکه مادری کنج خانه نشسته و از پنجره حیاط را تماشا میکند بلکه در باز شود و قامت رعنای پسرش را باز به #آغوش کشد♡
🍃از همسفری میگوید که به #ابوزینب دل بست و #عاشق شد و چه خوب میدانست "هجران، کیفر #عشق است"* که چون #یعقوب به انتظار نشست و این کیفر را به جان خرید.
🍃به آخر سفرنامه که میرسند بغض میکنند. به آن لحظه که ابوزینب رفت و برنگشت، چشمه اشک #مادر خشک شد نیامد، دل همسر هزار تکه شد اما نیامد. به گمانم مادر دلش نیامد، پسر از لطف حضور #فاطمه(س) بی نصیب بماند که دست به دعا نبُرد بلکه به #انتظار نشست.
🍃و انتظار، عجیب سخت و #نفس_گیر است. اینبار قلم را به دست میگیرم تا در چاه برای خودم گمنامیاش را رسم کنم، سری که بر دامن زهراست و #تدمر که دو سال میزبان مهمان ایرانی اش بود.
☆#شهادتت_مبارک☆
*امیرالمومنین علی (ع)
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_احمد_جلالی_نسب
📅تاریخ تولد : ۱۳۵۲
📅تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۹۵
📅تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلزار شهدای قم
🕊محل شهادت : تدمر سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh