eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
تولد یافٺ تا #رهــبر شود ما #عاشـق و او #دلــبرشود تولــد یـافـٺ گـردد نور عین برترین آقا پس از #پیر_خمین ما همه #عمــار، او باشـد #ولـی جان به قربان تو یا #سیّدعلے #اللهم_احفظ_قائدنا_خامنه‌ای @ShahidNazarzadeh
حال و هواے جمع ❣شهیــــــــدانمـــ❣ آرزوست ... #شہادت یعنے سَر از تنِت جدا بشہ جونت براش #فـدا بشہ امــا " #وَلــے" تنہــا نشہ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✅دیروز #حسن(ع) را به #جنگ و امروز #حسین(ع) را به #صلح دعوت می‌کنند. آری 👈آنانکه برای رهبرشان تعیین تکلیف می کنند ازجنس #کوفیانند. پیش مرگ ولی؛ #ولی ندارد چه #علی(ع) باشد؛ چه #سیدعلی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔻داستان شدن یک بانوی زرتشتی ⃣1⃣ یک روز بعد از زیارت و دعا (به سبک خودم البته) رفتم یه گوشه دنج نشستم، نزدیک بست طبرسی ... چند طلبه هم نشسته بودند دیدم که دارن بحث میکنن... از شیعه و سنی... 😒 من چیزی درباره شیعه و سنی نمی دونستم و فقط اسمشونو شنیده بودم❕😕 البته می دونستم امام علی و امام صادق و امام رضا و امام حسین (علیهم السلام)💖 همه از امامان هستن اما هیچ وقت حاج آقا علوی، هیچ نکته ناب علمی یا دینی یا هر چیز دیگری از بهم نگفته بود... یعنی نمیدونم کلاً نبود یا حاج بابا نگفت...😏😟 در رفتار طلاب سنی خشونت غیر تعمدی حس میشد ولی از برخورد طلاب شیعی ☺️آرامش و حس شیرینی و منطق کاملاً دریافت میشد...🏳 در گفتگوی طلاب شیعه، آرامشی منطقی حکم فرما بود عموماً همه با احادیث و منطق سعی بر اثبات خودشون داشتن.🙃 اولین مسأله ای که بحث شد (یعنی من از اونجا وارد بحث ها شدم) مسأله ی✨غدیر✨ بود؛ در مسأله غدیر، منطق طلبه شیعه نسبت به سنی برتری داشت. 😏 چون 300تَن از علمای اهل سنت این مسأله رو رسماً مکتوب و تایید کرده اند.📜 یکی از طلاب شیعی حرفی زد که باعث به فکر فرو رفتنم شد....🤔 💠 سخنی از یکی از علما رو نقل کرد که این چنین بود: "در روز قیامت اگر مردمی که سنی بودند در اعتراض خداوند به این جهت که چرا تشیع رو قبول نکردند، اگر بتوانند بگویند که نمی دانستیم، (البته در روز جزا زبان ها همه به حق سخن خواهند گفت) اگر سخنی از مردم قبول شود از علما و بزرگان اهل سنت هیچ توجیهی پذیرفته نخواهد شد....❌ چون آنها به حق واقف بودند. از طرفی پیامبر در میان هزاران نفر از مسلمانان فرمود: "هر که من مولای اویم این علی مولای اوست....💚 علی (بخوانید ولایت)💚 اتمام نعمت خداوندی بر انسان و مسلمانان است." از لحاظ جامعه شناسی اگر جامعه ای مدیریت و رهبری نشود رو به زوال و فنا خواهد رفت؛ چون رهبری محل تعدیل افراط و تفریط هاست. پس جامعه مسلمان چون تا ابد درگیر افراط و تفریط است (تا زمان ظهور) پس تا آن زمان هم به رهبری و ولایت نیاز دارد؛ لذا رهبری ولایت از نسل فاطمه زهرا(س )💛 ادامه یافت و تاکنون باقیست....✨ اما از دیدگاه طلبه اهل تسنن هیچ رهبر یا ولی برتری، برای نسل حاضر باقی نمانده و همه به برتری رهبر شیعی اذعان دارند، از طرفی در تشیع علم 📚 و عمل ⚙ درهم آمیخته که راه سلوکی انسان توسط آن ادامه پیدا میکند، به همین دلیل علمای شیعی به مقام عرفانی ✨رسیدند👌 اما... در دیگر مذاهب اسلامی اینگونه نیست❗️ هنگامی که وحی نازل شد که (انذرعشیرتک الاقربین).... شبی همه پیامبر اکرم ص مامور شد راجمع کند.... وگفت که چه کسی حاضراست درراه اسلام بمن کمک کند....⁉️⁉️ هرکس بمن کمک کند بعد از من و من خواهدبود.... همه به یک دیگرنگاه کردند......👀 ان ها باید همه و و و و و و را فدای میکردندکه هیچ نداشت؟؟؟؟😒 ازمیان جمعیت یکی گفت.... "...من یاریت خواهم کرد....."☺️☝️ با لبخندی ارام سری به پایین انداخت...😌 دوباره ازعشیره پرسید.... "ایابه من کمک خواهیدکرد? اگرکسی بمن کمک کند.... بعد از من من و من خواهدبود"... دوباره صدایی نوجوان گفت: "من یاریت خواهم کرد ".....☺️☝️ محمدنگاهی به او کرد و ارام لبخند زد 🙂..... دوباره پرسید ولی هیچکس نبود که یاری کند....بار سوم گفت: "؛ من یاریت خواهم کرد"..... و (ص) پیروزمندانه دست را بالا گرفت وگفت: " این که و من است بعدازمن ولی امت من وحانشین من خواهدبود."....😊 این از داستان اما ان چه در مباحثات آن طلاب بود این بود که چرا اقوام نص صریح و مطمئنه قران را زیرسوال میبرند و قبول ندارند.....؟😒 دلیل شما برای رد این آیه چیه؟؟😏 شرکت توی این مباحثات زیباترین و صد البته خطرناک ترین اشتباه من بود....❌ گاهی فکرمیکنم که اگر پایه های دینی من (ولایت) درست چیده نشده بود الان من کجابودم؟؟ کلا حاج بابا ولیّ من به حساب میاد درسته؟؟؟ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📝 💠من اشتباهی‌ام! 💢نباید این سال ها و این روزها روی کره زمینـ🌍 باشم! 💢نباید این روزها رقم بخورد! من اشتباهی ام!... 💢همه ام دارد فریاد میزند🗣 که من برای این تاریخ🗓 نیستم! این سال های آرام و بی صدا جان من است!  💢من باید جایی میان دشت های یا رمل های به خاک بیفتم، یا میان کوچه های تنگ ، به خون! 💢شاید میان بزم تیرها💥 برقصم و سرنقطه رهایی، پرواز کنمـ🕊!   باید مرا دریابند! سینه ای که تنگ شده فراخ بشود! گلویم تیغ ها را بدَرَد! 💢 که در رگ ها زیادی است زمین را آبیاری کند و این تن👤، زمان را به هم بریزد! 💢باید بشود آنچه است، باید بشود آنچه را که برایش دویده ام! 💢می ترسم به این پاهای👣 زخم خورده بگویم که آمده اید به مقصد ختم نمی شود🚫، می ترسم بگویم که نمی رسیم! 💢می ترسم از حسرت خوردن! دلم شور میزند، نکند میان راه، یک قدم مانده به ، دلم بلرزد💓! نگاهم از نور برگردد😭، به پشت سر نگاه کنم! 💢نکند ●بترسم ●بلرزم، ●بمیرم... ♨️نکند نشوم😭! 💢 نعمت است! نه، شهادت است! نکند از حقمان محروم شویم! 💢ما چقدر نعمت ها که نداشته ایم! که نه دست نوازش را به سرمان دیدیم و نه آغوش را ! 💢که لباس به تنمان نیامد! که سیاه پوش 🏴امام و کفن پوشِ بودیم! 💢که خاکریزمان و عقبه نداشت! که هرجا رسیدیم جنگیدیم👊 که هر کوچه برای ما بود! و برای فتحش چقدر خون دل خوردیم! 💢ما از شب های🌙 این خیابان ها چه ها داریم! هرکجایش می دهد به بودنمان! به نترسیدن هایمان✌️! کردن هایمان... 💢اما خب این خیابان های آرام ، این آدم های ساکت🔇 و بی دغدغه دارند مرا ! عذابِ تدریجی شده است بودنم! ماندنم😞! 💢می دانی تقصیر آن هاست که اسم کوچه ها را به اسم گذاشتند! که از هر پایگاه و منطقه ای که رد شدیم، بخوریم😓!  💢من باید ام سال های جنگ میشد، سال های قبل از قطعنامه! آن زمان که جماران رنگ و بوی میداد و کوچه پس کوچه هایش از صدای پوتین و شعار بسیجی ها✊ لبریز بود 💢همان زمان که از مسجدها🕌 صدای نمازگزارهایش به گوش می رسید و تا خود لرزه به دشمن می انداخت! روز هایی که میان بوی دود🌫 و اسپند، دسته گلـ🌸🍃 مادرها میرفتند، میان میدان به خاک و خون پرپر میشدند🕊 💢و سر دست همان ها که پشت سرشان آب ریخته بودند💦 کنار آرام میگرفتند، من باید جوانی ام سال های جنگ میشد😔... 💢یک شب🌝، دو خط می نوشتم📝 و لای روی تاقچه میگذاشتم، کوله بارم را برمیداشتم، یک روز هم با آن اتوبوس های خاکی🚌 میرفتم و دیگر ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
6⃣8⃣5⃣ 🌷 🕊❤️ 💠مرا کربلایی کرد 🔸 همین روزا بود که رفقا داشتن واسه کاروان زیارتی هیأت ثبت نام📝 می کردند.حسابی دلم گرفته بود💔 نمی دونستم هزینه💶 سفر رو از کجا جور کنم⁉️ 🔹روم نمی شد با کسی در میون بزارم😔.یه شب بعد ، حسین رو دیدم. مثل همیشه گرم احوالپرسی کرد.در مورد سفر پرسید؟! 🔸گفت مصطفی امسال میای یا نه❓ بهش گفتم کارم گره خورده. (تو اون شرایط روم نشد بگم که مالی دارم).تا اینو شنید، دستمو گرفت و با خودش برد یه گوشه 🔹گفت: چه مشکلی داری؟!چه گره ای تو کارت افتاده⁉️هیچ نزدم، با این که دلم لک زده بود واسه ⚡️اما نمی تونستم بهش بگم حتی پول ویزا گرفتن هم ندارم😔 🔸حسین گفت: رفیق اگه کم آوردی من هستم!اگه مشکلت مالیه رو حساب کن👌.خیلی خوشحال شدم😃گفتم از کجا می خوای جورش کنی؟! 🔹گفت من با یه شخصی صحبت کردم ، قبول کرد برا چند نفر که واسه نیاز مالی دارن، هزینه ای رو بده💰.قرار گذاشتم هر وقت توانایی شو داشتن، پول رو پس بدن✔️. 🔸با اینکه هیچ راهی جز این نداشتم، روم نشد قبول کنم🙁.گفتم دمت گرم. اگه جور نشد بهت خبر می دم.اونم گفت پس من منتظر خبرت می مونم😊. به حسین زنگ زدم 📞و حسین هم سریع، پول رو بهم داد. 🔹اون سال با کمک آقا فر ما کربلایی شدیم☺️.قدم قدم کنار هم به سمت حضرت عشقـ❤️ رفتیم.امسال اما حسین 🌷.رفیقمون زود تر از همه ما رفته . 🔸این روزها که بچه های هیئت دوباره دارن واسه زیارت ثبت‌نام📝 می کنند، من تو دلم با حسین حرف میزنم :رفیقی که معرفتت رو ثابت کردی✅،مشتی ترین، اگه هنوز می تونم صدات کنم،یعنی اگه هنوز لیاقت رفاقت با تو رو دارم، ازت یه خواهش دارم🙏.ازت می خوام امسال هم رفیقتو کنی‌! «راوی :مصطفی رحمانی» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
3⃣8⃣9⃣ 🌷 💠رنگ 🔰از طرف لشکر بهم گفتند: برای مراسم اربعین که فردا است یک تابلو بزرگ🎆 از تصویر سید نقاشی کن. رفتم خونه شروع کردم به کشیدن تصویر سید. آن موقع ناراحتی شدید اعصاب🗯 داشت. 🔰بهم گفت: اگه میشه این تابلو را ببر ، می ترسم رنگ🎨 روی فرش بریزه. به خانمم گفتم: بیرون هوا سرد☃ است. من زیر تابلو پهن کردم. مواظب هستم که رنگ نریزد❌ 🔰تصویر را قبل از تمام کردم. آمدم وسایل را جمع کنم که آخرین قوطی از دستم سُر خورد و ریخت روی فرش😱 نمی دانستم جواب همسرم را چه بدهم. به من گفته بود اما من نرفتم😥 🔰بالاخره بیدار شد. با آب💧 و دستمال هم خواستیم رنگ را پاک کنیم بی فایده بود. خانم من همین طور که با دستمال روی فرش می کشید گفت: خدایا، فقط برای اینکه این شهید🌷 (س) بوده سکوت می کنم. 🔰میگن اهل محشر در قیامت، سرهارا از عظمت✨ حضرت زهرا (س) به زیر می گیرند. بعد خانمم نگاهی به انداخت و ادامه داد: فردای قیامت به مادرت بگو که من این کار را برای شما کردم. شما سفارش ما را بکن، شاید ما را کنند.» 🔰صبح با هم از خانه🏡 بیرون آمدیم. آماده حرکت شدیم. همان موقع خانم همسایه جلو آمد و به خانم من گفت: شما را می شناسید⁉️ یکدفعه من و همسرم با تعجب😟 به هم نگاه کردیم. 🔰خانم من گفت: بله، مگه؟! خانم همسایه گفت: من یک ساعت پیش⌚️ خواب بودم. یک جوان با چهره نورانی✨ شبیه زمان جنگ آمد و خودش را معرفی کرد. بعد گفت: از طرف ما از معذرت خواهی کنید و بگویید به پیمانی که بستیم عمل می کنیم. شفاعت شما در قیامت با (س)😭 📚کتاب علمدار، صفحه 202 الی 20 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#عاشقانه_های_شهدا❤️ 🔰از این که دقیقا چه فعالیت‌هایی دارد خیلی تعریف نمی‌کرد❌ ولی می‌دانستم که #تکاور است. همان سال‌های اول ازدواجمان💞 از فعالیت‌هایی که در محل کارش انجام می‌داد، فیلم تهیه🎥 و به من نشان داد. 🔰من خیلی خوشحال شدم، هر کسی دیگر هم جای من بود #افتخار می‌کرد که همسرش تکاور است😍 دوست داشتم آن را به دیگران هم نشان بدهم #ولی او به من گفت: «اگر بخواهی این فیلم را به خانواده‌ات نشان دهی، دیگر نمی‌توان🚫م فیلم #کارهایم را نشانت دهم». 🔰چون دوست نداشت⭕️ کسی از کارهایی که انجام می‌داد، مطلع باشد. بعد از #شهادت_میثم بود که خانواده‌ام متوجه شدند که او تکاور بوده، آموزش‌های زیادی دیده و #خیلی فعالیت داشته است👌 داوطلبانه هم به #سوریه رفت. #شهید_میثم_نجفی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
3⃣4⃣0⃣1⃣ 🌷 🔹بین عملیات ها بود که داشتیم تو مسجد🕌 محل استقرارمون می کردیم. شب، قبل از خواب با کلی صحبت می کردیم. 🔸یه شب بهش گفتم الان چیکاره ای⁉️ - درس📚 می خونم. - کجا❓ - مدرسه . با شوخی گفتم طلبه ای؟!☺️ - نه بابا می خونم. 🔹- اِ چه جالب حقوق می خونم. - می خوای چیکاره بشی بعد درس⁉️ - فعلا که دارم درس می خونم می خوام یه کار پیدا کنم، حالا بعدش یه فکری💬 می کنم. 🔸- بابا بیا درس و بیخیال شو برو ، زود کارت پایان خدمت💳 و بگیر بیا 🚨 با هم همکار شیم.- آره خیلی خوبه، اتفاقا این جور کارا که و از داره رو خیلی دوست دارم😍 درسم تموم شه🗞 حتما تو آزمون استخدامی شرکت می کنم. 🔹اینجا بود که این یادم افتاد: 💎کوه باشی، سیل یا باران⛈ چه فرقی می‌‌کند؟ 💎سرو باشی، باد یا توفان🌪 چه فرقی می‌‌کند؟ 💎مرزها سهم زمیـ🌍ـنند و سهم آسمان 💎آسمانِ یا ایران🇮🇷 چه فرقی می‌‌کند؟ 💎قفل باید بشکند🔓 باید را بشکنیم 💎حصرِ الزهرا و چه فرقی می‌‌کند؟ 💎مرز ما ❤️ است هرجا آنجا خاک ماست 💎سامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی می‌‌کند⁉️ 💎هر که را صبح نیست شام مرگ هست😔 💎بی شهادت🌷 با خسران چه فرقی می‌‌کند⁉️ 💎شعله 🔥در شعله تن ققنوس میسوزد 💎لحظۀ آغاز با چه فرقی می‌‌‌کند؟ 🔺نقل از دوست و همرزم 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
★گرچه این شهر شلوغ🌃 است ❣ #ولی باور کن... ★آنچنان #جای_تو خالیست ♡ ❣ #صدا می پیچد😔 شهید نیروی انتظامی #شهید_سعید_سلمان #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#آقـــــای_مــــن😍 🎊او تولد یافت #جانبازی کند ❣میهنم ایران🇮🇷 سرافرازی کند 🎊او #تولد یافت، تا رهبر شود ❣ما همه عشاق، او دلبر😍 شود 🎊او تولد یافت گردد نور عین ❣برترین #آقا، پس از پیر خمین 🎊ما همه عمار، او باشد #ولی ❣جان ما قربان تو #سید_علی❤️ #رهبر_عزیزترازجانم_تولدت_مبارک💐 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🎊🎉🎈🎊🎉🎈 🌸او تولد یافت #جـانبازی کند 🍃میهـنم ایـران🇮🇷 سرافرازی کند 🌸اوتولد یافت تا #رهبـر شـود😍 ‌ 🍃ماهمه عشـ❤️ـاق او #دلبر شود 🌸اوتولد یافت گردد #نـور عین 🍃برترین #آقا پس از پیرخمین👌 🌸مـا همه عمـّار✊ اوباشـد #ولی 🍃جـ❣ـان ما قربان تو #سید‌علی #تـولدتون_مبـارک_آقـــا😍❤️ #سـلامتی_آقامون_صـلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
★گرچه این شهر شلوغ🌃 است ❣ #ولی باور کن... ★آنچنان #جای_تو خالیست ♡ ❣ #صدا می پیچد😔 شهید نیروی انتظامی #شهید_سعید_سلمان #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•| تلنگر 💥 نماز📿 شب 🌟نخونے چپ نمیڪنے بیوفتے درّہ سحرها یہ چیزایے میدن ڪ هیچوقت دیگہ (: 🍂 🍃 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
💥 🌨میگن: تو روز ؛ جایگاه و هر کسی رو نشونش میدن... ☔️میگن:فلانی....ببین.... باید اونجا میبودی... نیستی ! 🌧یعنی چی⁉️ یعنی باید بدوییم فکر نکنیم با و روزه القمر می‌کنیم ؛) ☔️[باید امروزت بهتر از باشه، اگه می خوای کمتر حسرت بخوری...] :) ... ‌‌🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
‍ 🕊 بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم اِنّا لله وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون روح بلند پیشوای مسلمانان و رهبر آزادگان جهان، به ملکوت اعلاء پیوست." ▪️جهان تیره شد. جریانِ شریانِ درخت به احترام ایستاد. چشم ها جوشیدند و زمین، درد را در آغوش کشید.‌دیوارِ بغضِ مردان فرو ریخت و ترنم زنان به آسمان برخاست. پدر رفته بود. نبود. پدر... آه، پدر. ▪️پدری که مرد بود و پیر غلام (ع). پدری که لحن راه گشایَش مرهم خسته دلی های بود. پدری که در میان ظلمت و رِخوت، ره می نمود به طالبان حقیقت. پدری که جان در ره احیای اذهان نهاده بود. پدری پر مهر که خیال لبخندش، برانگیزنده ی جوانان دلداده در ستیزی پررنج و بی عدل بود. ▪️پدر رفته بود. پدر نبود. اما ای پرارج به یادگار نهاده بود که دستاور جهد و جوش و خروش او و مریدان مخلصش بود. "جریان یافتن در مداری بایسته و حاکمیت اسلامی حقیقی" آری! این است ارثیه ی پرارج آن پدر پرمهر؛ و کنون بر ماست، پاس داری و نگاه داری اش. ▪️آری! بر ماست، گوش سپاری به نوای که برخاسته از سخنِ دلِ . 🕊به مناسبت سالروز (ره)🖤 ✍نویسنده : 📅تاریخ انتشار : ۱۳ خرداد ۱۴۰۰ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂به "میثم" گفتند: به دشنام بده؛ نداد❌ 🍀به "طیب" گفتند: به دشنام بده؛ نداد🚫 🌾به "آرمان" گفتند: به دشنام بده؛ نداد⛔️ 🍃هر سه، به جرم"ارادت" به شهید شدند. ✨ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh