eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
غربت هیچ کسی مثل تو #مولی نشود مرهم زخم دلت #زخمِ زبان ها نشود #جگرت سوخته از زهر و #دلم می سوزد جگر سوخته با #خنده مداوا نشود.... به لب تشنه ی تو #همسر تو می خندید طعنه می زد که دگر #ابن_رضا پا نشود. 😔 #الا_لعنه_الله_علی_القوم_الظالمین #آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان💔 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
هیهات #مصیبتی است تنهـا ماندنــ هنگام #رحیـل همرهان جا ماندنــ سخت است زمان #هجرت هم قفســان مبهوت
6⃣4⃣4⃣ 🌷 💠 در آغوش یار راوی: شهید محمود اسدی نقل از نوار خاطرات 🔸صبح روز محمد پس از سرکشی به نیروها به داخل آمد... ساعت 7/5 صبح بود و روز دوم حضور نیروها روی ارتفاعات. محمد نشست کنار ورودی سنگر... حال و هوای داشت. انگار می‌دانست به نزدیک شده است! 🔹محمود اسدی که خودش هم بعدها شد، با او صحبت می‌کرد. در مورد آرایش نیروها و امکان عراقیها و... سنگر کوچک بود و پنج نفر کنار هم بودند که یکدفعه با صدای ، سنگر خراب شد! 🔸 شهید شده بود اما بقیه بچه‌هایی که در سنگر بودند شده بودند. گرد و غبارها که خوابید محمود، محمد را دید که همانطور که نشسته بوده مجروح شده. 🔹سریعاً به سراغ او رفت. مش رجبعلی مسئول داشت دنبال می‌‌گشت و می‌گفت باید عکس بگیرم. ببین محمد چه قشنگی دارد. 🔸محمد را از سنگر بیرون آوردند. عمیقی در پهلوی چپش بود و بازوی راستش هم در خون بود. محمود تعجب کرد و گفت: چطور خمپاره از بالا خورده و اینطور در دو طرف بدن ایجاد کرده! 🔹لبهای محمد هنوز تکان می‌خورد. محمود را جلو آورد اما نفهمید محمد چه می‌گوید. محمد را سریع به پایین منتقل کردند و سوار کرده و خودشان برگشتند. 🔸هنوز چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پشت بی‌سیم اعلام کردند برادر رفت پیش حاج حسین! می‌گویند حال و هوای اردوگاه درست مثل زمانی بود که حاج شهید شده بود. 🔹تا چند روز در اردوگاهها فقط نوارهای و مناجاتهای محمد را پخش می‌کردند. بیشتر مناجاتها و مداحی‌های محمد در مورد عجل‌الله فرجه بود... 🔸محمود خیلی ناراحت بود تا اینکه شبی محمد را دید؛ خوشحال بود و بانشاط. لباس فرم تنش بود. چهره‌اش هم بسیار نورانی‌تر شده بود. یاد مداحی‌های او افتاد و پرسید: محمد، این همه در دنیا از آقا خواندی توانستی او را ببینی!؟ محمد در حالی که می‌‌خندید گفت: من حتی آقا امام زمان عجل‌الله فرجه را در گرفتم 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ یڪ عمرتو #زخم های ما را بستی هر روز ڪشیدی بہ سر ما #دستی هفتہ ڪہ بہ #جمعہ میرسد آقاجان ما تازه بہ #یادمان می آید هستی #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#یابن_الحسن❤️ 💔 #صاحب_عزاےماتم ڪرب وبلا بيا تنها اميدخلق جهان #يابن_فاطمہ 💔بيش از هزارسال، تو خون
📝 🏴سلام صاحب عزا 💢این دو ماه ✘نه خواسته هایم را برایتان باز گو میکنم ✘نه از زمانه گلایه میکنم ✘نه از دوران میگویم 💢این دوماه همه نگران شماییم غریبانه کجا شال عزا🏴 به دوش انداخته ای و در عَلَم کردن عزای جد به پیر و جوانان شهرمان کمک میکنید... 💢این دو ماه همه نگران شماییم شمایی ک رو به کتیبه می نشینید و دست روی سر می گذارید و آرام میگویید: خاک روی بر سر من 😔 💢این دو ماه نگران شماییم شمایی ک پلک هایتان در غم این عظمی می شود و خون جاری😭. 💢این دوماه همه نگران شماییم از گله مندی هایم هیچ نمی گویم🚫 فقط خواهشی دارم که است 💢خواهشم این بود که ✾کمتر بکشید ✾کمتر بگریید😭 ✾کمتر ناله کنید و ✾کمتر بر سر و سینه بکوبید 💢آخر این دوماه خیلی نگران شماییم 😔. 💢اما مگر می شود... مگر می شود آرام ماند⁉️ ما ها می شنویم و بر سر و سینه زنان وسط روضه از هوش میرویم😭. 💢بمیرم برای شما که به چشم می بینید... بماند آقا جان زخم دلتان💔 را تازه نکنم آجرک الله یادم باشد، 💢این دو ماه ها برای تسکین قلب داغدیده تان💔 کنار بگذارم😔... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بی نگاهت چه #خمارم، درد دارم جانِ تو... هیچ درمانی نمیخواهم، به جز #چشمانِ تو...! . #شهید_محمدحسین_
5⃣8⃣4⃣ 🌷 💠 برشی از کتاب (زندگینامه شهید محمدخانی) به قلم 🍃🌹تهران که می‌آمد وعده می‌کرد مسجد در مراسم های حاج منصور ارضی. تازه خریده بودم. بعد از افطار گفتم می‌آیم دنبالت باهم برویم. از میدان شهدا که رد شدیم یک ماشین پیکان سفید آمد و پیچید جلوی ما. بدجور خوردیم بهش. پرت شدم. از بالای سرم رد شد خیلی متبحرانه خودش را جمع کرد. استخوان ترقوه‌ام . محمدحسین های سطحی برداشت. 🍃🌹می‌خواستم زنگ بزنم به ، نگذاشت. می‌گفت طوری نیست... گفتم:《بابا من داغون شدم،چیزی از موتورم نمونده.》 گفت:《این بنده خدا گناه داره، 》 بالاخره به راننده ماشین گفت برو... من را برد امام حسین (ع). دکتر آورد بالای سرم. اذان گفتند؛ بدون سحری نیت کرد؛ هرچه اصرار کردم نرفت خانه. 🍃🌹بچه اولش که به دنیا آمد از همان بدو تولد مشکل داشت. هرچی زنگ می‌زدم جواب نمی‌داد. بعد از چند روز پیام داد:《دارم پسرم را می‌کنم》 از که آمد نمی‌خواستم راجع به آن قضیه صحبت کنم. معلوم بود در دلش دارد. 🍃🌹با خانمش می‌آمد مسجد ارگ. یکدفعه گفت:《اگر این مناجات نبود نمی‌دانم می‌توانستم این درد را تحمل کنم یا نه‌... اینجا که میام آرام می‌شوم.》 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#زخـم ها را بہ جــان خـــریدنـد، تـا زخــمی بـر #جــانمــان ننشـینـد ... مــردان پـاڪـ ســرزمینـم ... #شهید_مصطفی_عارفی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آخرین حرفهای رفاقتی 🌹شهید رسول خلیلی🌹 🔹همه که باید بریم 🔸 چقدر خوبه زیبا بریم. 🔹 برام دعا کنی
🍃🌺🍃🌺 در دانشگاه رشته ی می خواند؛ سال ۸۸ در جریان کلا چند روز وسط معرکه بود، شوخی که نبود آن ها می خواستند به وانقلاب ضربه بزنند که خدا را شکر و به یاری امام زمان ناکام ماندند. وقتـے پسرم در به شهادت رسید🕊 و پیکرش را آوردند چون بدن و صورتش بسیاری برداشته بود قابل شناسایی نبود.😔 من او را از ضربه های چاقوی ۸۸ در بازوی چپش شناختم😭😣💚 👇 🌸 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✿شـ⭐️ـبــ هنگام نفس پشتِ نفس هایت برایم تڪرار مےشود😔 ✿از اینکہ برایم چه کردے و برایتـــ چہ⁉️ 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸اواخر #ماه_صفر بود، تازه از سفر کربلای #اربعین برگشته بودیم. درد💔 در ناحیه شکمش بود و خیلی اذیتش می
‍ گاهی باید از (ع)، چیزی فراتر از ، توبه و خواست و در میدان عمل مردانه، آمر به معروف شد. عاشقان حسین (ع)♥️ پیروان خوبی می شوند مثل ، طلبه جوانی که غیرتش اجازه نداد خانم بی پناهی به حراج برود📛 در مقابل عده ای که اسم مرد را به تاراج برده اند، ایستاد.‌ کرد و تیغ جهالت نااهلان حنجرش را همچون حنجر خنجر خورده اربابش پاره کرد⚡️ خورد اما زخمی که از حرف های مردم بر دلش ماند بیشتر از زخم های آن ها درد داشت. در عجبم از عده ای که برای حضرت زینب(س) گریه می کنند اما وقتی این روزها کسی از ناموس این خاک دفاع می کند، بی تفاوتی را پیشنهاد می دهند. شاید هم چون مردم کوفه اول نامه نوشته📩 و در وقت عمل شمشیرها را تیز کرده اند. تیزی شمشیرها بیشتر از جسم، دل را زخم می کند💔 مثل دلِ که از این همه نصیحت های بی فکر سوخت. او به فکر راه ارباب و بود و مردم به فکر سازشی که جز چیزی در آن نیست. او درد کشید😣 ماهها و با دلی شهید شد🌷 شهادتت مبارک . زنان این سرزمین تا جان در بدن دارند مدافعانی همچون تو هستند. دعا کن به خون های پاکتان زینبی زندگی کنیم و بمانیم🤲 ✍نویسنده:‌ منتظر 📅تولد: 1371/8/9 📅شهادت: 1393/1/3 تهران 🗺مزار: تهران.بهشت زهرا قطعه ۲۴ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ سلام آقا✋ دوباره و تسبیح خورشـ☀️ـید که دانه دانه لحظه‌ها را💔 می شمارد 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مادری #گذشت پدری #گذشت فرزندی #گذشت همسری #گذشت و چگونه در بند #خاک بماند کسی که #پرواز را آمو
🌾یادگار از کهنه تفنگی باقیست و لباسی که بر آن فشنگی باقیست 🌾یادگار پدرم دوش به می نالید که از این قصه فقط هفته جنگی💥 باقیست   نازدانه شهید: (ابوامیر) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷🍃 ✔️در #ازدواج بسیار سختگیر بود؛ خواهرش، همسرش را به او معرفی کرد و بعد از صحبت کردن متوجه شد که #ه
‍ ‍ 🔰سامرا و کوچه های ساکتش، حرم و غربتش، مقدس و امام غائب از نظر😔 دل زائر و بغض ، دو رکعت نماز و 🤲 ♻️همه را مدیون هستیم که با جانشان، امنیتِ جانمان❣ را تأمین می کنند. آنان که به عشق هرجا زنگ خطری⚠️ به صدا درآمد، جان بر کف حاضر شدند. 💢مهدی نوروزی از همان مدافعانی است که جسارت به حرم های سوریه، و ظلم به خانواده های شیعه را تاب نیاورد و برای راهی شد🚶‍♂ ♻️شجاعتش💪 باعث شد تا به او لقب بدهند. خط شکن بود و هرجا که نیروها در تنگنا بودند، چشم امیدشان به فرمانده بود♥️ تا خط را بشکند و همه چیز ختم به خیر شود. 💢از دعای همسر در خطبه تا دعای مادر در زیر قبه به شهادتش🌷 ختم می شد. ♻️شب های جمعه از سامرا به می رفت با بغض می خواند، روضه میخواند و گریه می کرد😭 شاید در روضه علی اصغر، محمد هادی اش را به حسین سپرد و از او دل کند💕 💢بعد از زیارت در جست و جوی شهادت راه سامرا را پیش گرفت وآخر هم شهد نصیبش شد. آخرین نفس را به یگانگی معبود شهادت داد و و با ذکر شهید شد🕊 ♻️او رفت و حالا دل داغدار💔 خانواده باقی مانده و حرف های عده ای که نمکِ روی است و که سخت برای پدر است. 💥راستی اگر فرزندانتان با آرامش را می نویسند‌; بخاطر این است که بابای با عشق ❣ ✍نویسنده: منتظر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh