#کار_در_کارگاه_خیاطی
#راوی_برادر_گرامی
#شهیددفاع_مقدس
#رضا_فصیحی
شهید رضافصیحی تا ۱۹ سالگی پس از مدتی کار در کارگاه خیاطی پیشرفت کرد و مدیریت داخلی کارگاه را به دست گرفت و شهید قاسمعلی حیدری که چند سالی از شهید رضا فصیحی کوچکتر بود از روستای دستجرد برای کار به تهران آمده بود و با معرفی برادرش در کارگاه خیاطی که شهید رضا فصیحی کار می کرد او نیز مشغول به کار شد. و هر دو شهید باهم همکار شدند.
#افتتاح_کارگاه_خیاطی
شهید رضافصیحی در سن بیست سالگی تصمیم می گیرد که مستقل شود و یک کارگاه خیاطی با کمک برادرانش افتتاح نمود و برای کارگاه خیاطی شش عدد چرخ پیشرفته خیاطی و ده تن پارچه خریداری نمود. و با پیشنهاد خانواده قرار بود به خواستگاری برود و با یک خانواده تاجر وصلت کند. و بخاطر اینکه شهید فصیحی همه چیز تمام بود از نظر اخلاق و پشتکار و ایمان و چهره ی زیبایی که داشت خانواده ی دختر نیز مشتاق این وصلت بودند و ایشان را خیلی قبول داشتند. تمام زمینه های پیش رفت و ترقی برای آینده اش مهیا شده بود. اما به یکباره شهید فصیحی با ثبتنام در بسیج دگرگون شد و زندگی اش در مسیر دیگری قرار گرفت.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://rubika.ir/Yad_shohada1398
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#معرفینامه
#شهیددفاع_مقدس
#محمد_هاشمپور
نام و نام خانوادگی : محمد هاشمپور
فرزند : رضا
تاریخ تولد : ۱۳۳۴/۱۲/۸
محل تولد : دستجرد جرقویه اصفهان
تعداد خواهر و برادر : دوخواهر و پنج برادر
وضعیت تاهل : متاهل
تعداد فرزندان : یک دختر ، یک پسر
لقب : محمدنقشه کش
میزان تحصیلات : پنجم ابتدایی
علاقمند : به حرفه ی قالیبافی
شغل : نقشه کشی قالی
مدت خدمت در سپاه : یک ماه
درجه : مدال پر افتخار شهادت
کارهای مهم : با تقدیم جان خود و ریختن خون خود در راه خدا سربلند ی را به اسلام و مسلمین و هموطنانش هدیه داد.
کارهای دیگر : ایثار و گذشت در راه خدا
نام عملیات : بیت المقدس
محل شهادت : خرمشهر
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۲/۱۲
آدرس مزار : اصفهان ، روستای دستجرد جرقویه ، گلزار شهدای بهشت محمد صل الله علیه وآله وسلم
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#مردخانه_بود
#راوی_خواهرمعزز
#شهیددفاع_مقدس
#مهدی_فصیحی
وقتی برادرم مهدی ۱۲ سالش بود پدرم بر اثر بیماری به رحمت خدا رفت و دوتا برادرای بزرگترمون محمد آقا و علی آقا برای کار به تهران رفته بودند و ما پدر که نداشتیم و یتیم شده بودیم و دوتا برادر بزرگترمون هم بخاطر کسب و کار به تهران رفته بودند و به همین دلایل آقا مهدی از همون نوجوانی مرد خونه شد. و جای خالی پدر و برادرا رو برای مادرم و مادوخواهر پر می کرد. و البته اینم بگم وقتیم که پدرم بود چون خدا بیامرز بیمار بود برادرم مهدی کمک حال پدرو مادرم در کارهای منزل و کارهای بیرون از منزل بود و با اون سن کمش یک مرد به تمام معنا بود. واقعا مرد خونه بود وقتی دستهاشو میدیدی دست یک پسر نوجوان نبود دستهای تپلی داشت اما دستهاش کاری بود و کارهای کشاورزی رو کمک پدرم چه وقتی که زنده بود و چه زمانیکه به رحمت خدا رفته بودانجام میداد. آقا مهدی پدرمون بود؛ یارمون بود؛ برادرمون بود؛ نون آور خونمون بود وخلاصه همه کاره ی خونمون بود و یک تکیه گاه مطمئن برای اهل منزل بود.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398