eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
ما عاشقت نبوده و هجران سزای ماست چشم انتظار بودنمان حرف و ادعاست غرقیم در هوای دل و کار دنیوی این ندبه ها و العجل و گریه ها ریاست خو کرده این جهان به نبودت نیا عزیز! ما اهل کوفه ایم و ته قصه کربلاست طعم عسل گرفته دهان از دروغمان ما برده های شهوت و تلخ است حرف راست ما مذهبی نما که سر سفره هایمان هرکس که نان رسانده نوشتیم او خداست! هر کار را که مانع دیدارمان شده است با افتخار کرده و گفتیم او کجاست!؟ ما غافلیم از تو و دائم دعای تو در فکر سر به راهی این جمع بی حیاست ما را ببخش مایه ی ننگیم و کارمان چیزی خلاف جمله ی آقا بیا بیاست
زینب بنت الحيدر علیها السلام 🌹 نطقت علوی بود به هر کوچه و بازار بر دام کلام تو دلم گشت گرفتار آنقدر به حیدر تو شبیهی که نوشتم بر لوح دلم نام تو را زینب کرار
امان از دل زینب🍃 طبق فتوای تو در عشق نمازی ست خمیده سجده در دین تو بوسه است به رگهای بریده پشت در، فرق پدر، تشت و جگر، دلبر بی سر چار نوبت شده ای در گذر عمر، شهیده قاسم صرافان عزیزم🌹🌹
السلام علیک یا امیرالمؤمنین🍇 نشانمان بده آن لعلِ ذوالمَعانی را به خوردِمان بِده یک دَم خُمِ دَهانیْ را چو پیرِ مَذهَبِتانْ گَشْتَم اَز سَرِ جُبرانْ به نَفْسِمانْ بِچِشان لِذَّت جوانی را برای اهل طریقت دمی بزن نفسی بخوان به گوشِ من آیات لن ترانی را
🌹 ققنوس کوچک، مرد میدان شجاعت تندیس ایثار و فداکاری و غیرت آتش تو را بوسید، غیرت بوسه دارد این آتش عشق است که دارد حرارت ای قاسمی که تعزیه مست حضورت پیچانده ای در کوچه ها عطر شهادت وقتی که شرح حادثه مردی ست از آن لبخند تو در عکس ها دارد روایت این حرف ما هم نیست آمد در حدیثی گویی نجات کل دنیا بود کارت استاد نسل تازه ی «فهمیده» بودن موضوع درس از توست، عنوانش رشادت حتما شهادت می شود پایان عمری که آرزویش بوده در دنیا زیارت
از درک بشر جداست ماشاالله چون‌ مشتریش خداست ماشاالله خاک حرم کعبه حرام است به ما خاک حرمش شفاست ماشاالله بیچاره کسانی که ندارند اورا ارباب حسین ماست ماشاالله فرمود که زیر قبه شاه شهید.. حاجات همه رواست ماشاالله کشتی حسین از ازل بر آب است او ناجی انبیاست ماشاالله سنگ از درو دیوار ببارد هرروز بزم غم او به پاست ماشاالله دست کرمش پر است شکرا لله دورش چقدر گداست ماشاالله تکلیف دلم میان عباس و حسین یک بام و دوتا هواست ماشاالله مارا دم مرگ در بغل میگیرد آنقدر که با وفاست ماشاالله در لشکر اربعینی او هستیم فرمانده کربلاست ماشاالله با این همه زخم باز زیباست حسین زلفش روی نی رهاست ماشاالله
اي رفته كم‌كم از دل و جان، ناگهان بيا مثل خدا به ياد ستمديدگان بيا قصد من از حيات، تماشای چشم توست اي جان فدای چشم تو؛ با قصد جان بيا چشم حسود كور، سخن با كسی مگو از من نشان بپرس ولی بی نشان بيا ايمان خلق و صبر مرا امتحان مكن بی آنكه دلبری كنی از اين و آن بيا قلب مرا هنوز به يغما نبرده‌ای اي راهزن دوباره به اين كاروان بيا ❣
برای دلِ جاماندگان [ اربعین ] شنیده بود که این ‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی است در دل جامانده‌های کرب‌وبلا که هر چه هست، یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آنکه نرفته است، بی‌قرارتر است همیشه آنکه نرفته است، کم‌سعادت نیست و آن کسی که در این راه اهل دل باشد مدام اهل گله کردن و شکایت نیست خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این‌ همه دل‌ دل کند که فرصت نیست
ای که همه نگاه من ، خورده گره به روی تو تا نرود نفس ز تن ، پا نکشم ز کوی تو گر چه به شعله میکشی، قلب مرا به عشوه ات بر دو جهان نمی دهم یک سر تار موی تو
کم حوصله ام مثل گلی اول پاییز قصری که مقارن شده با حمله ی چنگیز
ما دار و ندار خویش را گم کردیم پاییز و بهار خویش را گم کردیم آنقدر عقب جلو شده ساعت مان هنگام قرار خویش را گم کردیم
بهای دانه گندم چقدر بود مگر؟ چقدر توبه کند آدم از گناه خودش!
«گفتیم کربلا، دلمان بی هوا گرفت» از داغ دوری اش چه سکوتی فرا گرفت درگیر روزگار و سرم گرم غفلت است من مانده ام چگونه جواز نوا گرفت امشب دوباره سیل غمش بر دلم زده اشکم چکید و این جگرم را بلا گرفت آماده ی سفر شده ام تا دیار یار شاید شنید خواهش من را، دعا گرفت محکم گره زدیم دل بی قرار را شاید که بر خیال ضریحش شفا گرفت گرد حریم دوست دویدم، به پای عشق دیدم به چشم خویش که دست گدا گرفت میسوزد از فراق حبیب این دلم عجیب از بس به التماس فتادم، صدا گرفت چون حق خریده جمله ی دارایی حسین باید که وصل ثار خدا از خدا گرفت... @khalvatevesal
تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست! از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار
دوزخ عاشقان فراق بوَد هر گناهی جهنمی دارد...
امید به زخمی نشاند بر جگر پاره‌پاره‌ام با این‌همه به فکر وصالی دوباره‌ام هرکس که دید حالِ مرا گریه‌اش گرفت بیچاره‌ من! هنوز به دنبالِ چاره‌ام....
اشک ریزان آمدیم و دل پریشان میرَویم بهر تنبیه آمدیم و بعد جبران میرَویم ما سزای خوردن آن میوه ی ممنوعه ایم با گناهی آمدیم و با گناهان میرَویم
خوش تر از دوران عشق ایام نیست بامدادان عاشقان را شام نیست مطربان رفتند و ساقی در سماع عشق را آغاز هست ، انجام نیست.
در تمام شعر ها می بوسمت ، اما نترس بوسه را ارشاد قبل از چاپ سانسور می کند 🙈
ذوق شعرم را کجا بردی که بعد از رفتنت عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد
آهی که در فراق تو از جان کشیده ام افکنده آتشی که مثالش ندیده ام...
حرم نرفته ولی دلخوشیم اینقدری که صاحبِ حرم از حالِ ما خبر دارد
دلم پر می‌زند امشب برای آن دلِ آبی و رویایی برای آن همه زیبایی و عشق و فریبایی میان فصل زیبا و هزاران رنگ پاییزان که باشد در میان فصل‌ها شهزاد زیبایی تو را بااین زبان سرخ با آبی‌ترین لهجه صدا کردم که شاید از ره رفته،دل کنده و بازآیی مگر روزی نمیگفتی که چشمانم فدای تو ببین امروز چشمانم ندارد هیچ بینایی نمی‌دانم چرا آخر دل سبز مرا کشتی منِ ساده دل تنها گمان کردم که شیدایی بسانِ برگ ریزانِ درختان در خزان باران چو قلبم ناله‌ی هجران سراید از غم جانسوز تنهایی منِ ساده دل تنها میان بیشه‌ی غمها روم این راه بی پایان به صد صبر و شکیبایی
🌿 ما وصل خواستیم و رقیبان فراق را نفرین سریعتر ز دعا مستجاب شد.... ✍
بوسه بر پیشانی و چشم و لبم آسان بود شاهڪار آنست ببوسی این دل دیوانه را ...!