eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دردهای ما به غیر از ما ندارد مرهمی ساکن شهر طبیبانیم و بیماریم ما.. !!
غم هجران تو ای دوست چنان کردمرا که ببینی نشناسی که منم یا دگری!
زمانه ای ست که بر گریه عیب می گیرند نهان کنید ز اغیار، چشم تر شده را
نیمی از من سنگ اما نیم دیگر شیشه بود. می‌شکستم ! دیگران را نه ،خودم را بارها.. !
قهوه را با کف بیاور؛ آمدم آن سوی میز بعد از این باهم،کنار هم، به شادی بگذرد 😐
گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است تا حواس احدی جمع به بغضم نشود
با كه گويم غم ديوانگى خود،جز يار؟       از كه‌جويم‌ ره‌ ميخانه، به‌غيراز دلدار؟ سرّعشق‌است‌كه‌جزدوست‌نداندديگر مگنجد غم هجــران وى، اندر گفتار
خاکریز شیعه و سنی در این میدان یکی‌ست خیمه‌گاه تفرقه با خانهٔ شیطان یکی‌ست لات و عزی با نقاب دین به میدان آمدند بت‌شکن‌ها خوب می‌دانند: بت‌گردان یکی‌ست داعش و تکفیری و وهابی و القاعده پشت این دستان پیدا، نیت پنهان یکی‌ست سال‌ها با اسم آزادی، کبوتر کشته‌اند این جهانِ در ستم آزاد، با زندان یکی‌ست تن به ذلت هرگز! اما جان به جانان می‌دهیم در تمام عصرها، رسم جوانمردان یکی‌ست مرز، چیزی نیست! حتی از زمان هم رد شدند از نگاه اهل ایمان، بدر و خان‌طومان یکی‌ست چنگ باید زد به حبل‌الله و از آتش گذشت عروةالوثقی یکی، پیمان یکی، فرقان یکی‌ست هر حریمی حرمتی دارد بپرس از محرمان حرمت آل نبی با حرمت قرآن یکی‌ست باز «بسم الله مجراها و مرساها» بخوان موج‌ها بسیار، اما نوح کشتی‌بان یکی‌ست صالحان، میراث‌داران زمین خواهند شد این حکایت، فصل‌ها دارد، ولی پایان یکی‌ست
سِر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ورنه عشق تو کجا،این دل بیمارکجا؟
خداوندا رسان از ما سلامش به گوش ما رسان یا رب کلامش به سوز سینه ی مجروح زهرا نما تعجیل در امر قیامش  
ای حب تو حسن حصین مولا امیرالمومنین ای وجه رب العالمین مولا امیرالمومنین راه طلب پویم تورا در هر کجا جویم تورا در هر نفس گویم تورا مولا امیرالمومنین خیل ملائک لشکرت تاج ولایت بر سرت اثبات تو انگشترت مولا امیرالمومنین ای جانشین مصطفی وصف تو از قول خدا ای قبله ی دل های ما مولا امیرالمومنین اول تویی آخر تویی باور تویی یاور تویی بعد از خدا جوهر تویی مولا امیرالمومنین هفت آسمان زیر نگین، انگشترت اثبات دین آیات فرقان مبین مولا امیرالمومنین ای روح بخش بی بدل ای مظهر علم و عمل من گفته بودم از ازل مولا امیرالمومنین ای رحمت للعالمین ای زیور عرش برین مگزارم از محنت غمین مولا امیرالمومنین لطفا
به نگاهِ مادرانه ... هوسی مُدام دارم همه‌یِ وجودخود را زمدینه وام دارم بروای‌نسیمِ‌رحمت،‌سفری‌به‌کویِ زهرا وبگو که‌من ‌از‌اینجا‌ به‌شما سلام دارم 🌸
قهوه می‌ریزم برایت ، نیستی آن سوی میز هی شکر می‌ریزم و تلخ است جای خالی‌ات
رفتنم را خواستی' خوش باش حالا' میروم درد دل ها داشتم در سینه 'اما میروم بغض اشعارم شدی' راه نفس را بسته ای قطره قطره آب گشتم سوی دریا میروم حکم' صادر کرده ای محکوم 'کردی نابحق بی مروت' اینچنین محکوم وتنها میروم صحبت از عشق توکردم 'طبل رسوایی زدم گر ندارم در دلت جایی 'از اینجا می روم میروم' اما بدان' دلخور ز رفتن نیستم بس که رنجاندی مرا' با قامتی تا می روم
قصد دارم که فقط همسفرت باشم و بس با بسی دلهره دنبالِ سرت باشم و بس حامی ات باشم و از دور مواظب باشم که به هر حادثه مردِ خطرت باشم و بس دور از جان، چو بلایی به تو عارض گردد من قدم پیش نَهَم تا سپرت باشم و بس گر کمی دیر کنی یا که جوابم ندهی همه مجنون شوم و دربدرت باشم و بس تو به هر اوج که خواهی بپری دلشاد و من به تسبیح و دعا بال و پرت باشم و بس پس رها باش گلم، دست خدا همراهت قانع ام من که فقط باخبرت باشم و بس
ای کاش بیفتد به تو یکبار مسیرم در حسرت دیدار تو کم مانده بمیرم تنها شده ام با در و دیوار اتاقم در پنجۂ رؤیای تو هر لحظه اسیرم سیراب کن از بوسه مرا حضرت باران دور از نفس گرم تو آن تشنه کویرم جا مانده به دل ، تلخی آبان نگاهت انگار نه انگار که من زادۂ تیرم بی وقفه دویدم ، همۂ فاصله ها را هرچند که از دوری و از فاصله سیرم تو رد شده‌ای از من و این شعر و تغزّل من یکسره در پیچ و خم قافیه گیرم بر شاخۂ احساس تو آن سیب گناهم از شاخه بچینم ، مگر آرام بگیرم هرچند که از قافیۂ عشق تو دورم لبریز خیالت شده این شعر اخیرم 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
درس عشقم در کلاس چشم توآغاز شد بر دلم چنگی زدی وقتی که پلکت باز شد آمدم صیدت کنم عشق تو باریدن گرفت قلب تب دارم شکار دیده ی طناز شد♥️ 💐🌿💔
‌ قشنگ نیست که بی‌تو دم از سفر بزنم به جاده دل بسپارم به ماه سر بزنم کجاست پیرهن آبی‌ات که مثل قدیم میان فاصله‌ی دکمه‌هاش پر بزنم شبیه قاصدکی سر به شانه بگذارم کنار لاله گوشت دم از خبر بزنم تو نیستی و دراین فصل سرد ناچارم برای گرم شدن بر تنم تبر بزنم منی که ریشه دراین خاک لعنتی دارم چگونه بار ببندم؟ چطور پر بزنم؟
سرگرمیِ من، قهوه و سیگار و دو خط شعر تصویرِ تو بر صفحه یِ پندار و دو خط شعر
روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم حرف ما و تو چه محتاج زبانست امروز
✨•﷽‌•✨ مهدی جان💚 در تمنای نگاهت، بی‌قرارم تا بیایی من ظهور لحظه‌ها را می‌شمارم تا بیایی اللهـم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج
دست هايت را كه باز كنی به هيچ جا بند نيستم، سقوط می كنم... معروفی
گفته خدا، آفرین به خوی محمّد بر روشِ ناب و گفت‌وگوی محمّد حضرتِ جبریل آمده‌است و نشسته‌است تا بچکد بر سرش وضوی محمّد حورِ جوان را ببین، قرار ندارد چون به مشامش رسیده بوی محمّد از خودِ آدم گرفته تا به قیامت ساکنِ مهمانسرای کوی محمّد آمده سقّای مِهر، تشنه و بی آب تا که لبی تر کند به جوی محمّد آیۂ «وَاللَّیل» را که خوب بخوانی جلوه‌ای از جلوه‌های موی محمّد معنیِ «وَالشَّمس» و «وَالنَّهار» ببینید آینه‌ای از جمالِ روی محمّد حرفِ خدا لهجه‌های مختلفی داشت می‌رسد این بار اَز گلوی محمّد آمده سیمرغ با تمامِ جلالش تا که شود دانه‌چینِ قوی محمّد حوزۂ اخلاق و درسِ عشق بمانَد عقلِ زمان هم در آرزوی محمّد روزِ قیامت که دستِ خلق تهی شد چشمِ امیدِ جهان به سوی محمّد زمزم و کوثر دهان گشوده به خواهش تا که بنوشند اَز سبوی محمّد هست امیدم که دستِ دوست بشوید خاکِ گناهم به آبروی محمّد *** یک صلوات از صمیمِ دل بفرستید محضرِ حیدر، پسر عموی محمّد...
بـاز کـن در را برایـت شعـر ناب آورده ام یک غزل شیرین تر ازشهد شراب آورده ام بـاز کـن در را کـه از صحـن بلنـد آسمان یک بغـل احساس گـرم آفتاب آورده ام از صـدای تیشه ی فرهـاد بر آغوش کوه بوسه ی دلچسب شیرین بازتاب آورده ام از نگـاه مست مجنـون بـر مـدار زندگی عشق را بالاترین فصل الخطاب آورده ام گفته بودی عقل رادر راه دل باید شکست یک جهان دیـوانگی را در جواب آورده ام بـاز کـن در را شنیـدم بی قراری می کنی از قطــار تـا ابــد در راه ، تـاب آورده ام بازکن،بنشین تماشاکن که بعد از مرگ هم شعـرگفتـم ، واژه را بـر وزن آب آورده ام
شبیه دخت نبی می شوی توباچادر مثال حور وپری می شوی توبا چادر دراین زمان ک تمدن اسیر عریانیست زمامدار و قوی می شوی تو با چادر @shermishavam