eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
55 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
. منم آن خسته جانی ڪه غریب و بی نوا مانده هزاران حرف در دل دارد اما بی صدا مانده خوشا حال ڪسی ڪه باقلم نجوا ڪند تا صبح قلم در دست من خشڪیده و مثل عصا مانده از آن روزی ڪه برگشتم ز دیدارت، حواسم نیست گمانم عقل و هوشم گوشه ای پیش تو جا مانده تمام خاطرات خوب و بد از ذهن من رفته فقط یاد تو در ذهنم ، نمیدانم چرا مانده ندارم شڪوه ای از غم ، ڪه تنها مونسم باشد به رویم بسته شد هر در، فقط باب دعا مانده
منطقِ چشم تو با فلسفه ام همخوان نیست... قتلِ عَمد و طلبِ عَفو، تناقض دارد!!
گفتم بلد بودن نمیخواهد؟ دلم گفت عاشق شدن درسی ست در چشمان معشوق
سرخوشم با حال‌و روزِ بی‌کسی‌هایِ دلم چونکه غیر از این‌نباشد راهِ دیگر‌ پیشِ رو
فشنگ ترین شعر، خطاب به خدا؛ زاهـد به کـرم، تو را چو ما نـشـناسـد بیـگـانه تـــو را چـو آشــنا نـشـناســد گـفتی کـه گـنه کـنی به دوزخ برمـت   این را به کسی گو که تو را نشناسد ابوسعید
ای فراموشی کجایی تا به فریادم رسی باز احوالِ دلِ غَم‌پروَرَم آمــَـد به یاد ...
سخت است که تنهایی خود را بچلانی تا چکه کند بی کسی از گوشه چشمت...
چیزی نپرس، حال دلم روبراه نیست بگذر ڪه شرح قصه ی من دل بخواه نیست
از خدا خواسته ام هرچه که دارم بدهم جای آن چشم بگیرم که تماشات کنم!
ای که هم دردی و هم درمان من وی که هم جانی و هم جانان من دردم از حد رفت درمانی فرست ای دوای درد بی درمان من
هوسِ تو را دارم که دیوانه‌ام کنی با خواندنِ یک شعر... 🖇💌
.. دلم شوق تورا از باغ رضوان بیشتر دارد بهشت کویت از فردوس ، خواهان بیشتر دارد هوای روح من ابریست آقا جان ،بگریانم هوا وقتیکه دلگیراست، باران بیشتر دارد اسیر پیله ی خویشم ، پرم از حسرت پرواز چنین پروانه ای ،شوق گلستان ،بیشتر دارد تو خورشیدی اگرچه بر تمام خلق می تابی ولی همسایه با همسایه احسان بیشتر دارد بیادل را به اقیانوس آرام‌رضا بسپار اگر دلشوره از شبهای طوفان بیشتر دارد اقاجان بزرگی کن مرا ، کوچک حسابم کن ،که میدانم نظر بر مور ،امثال سلیمان ،بیشتر دارد آقای من اگر دنیا جوابم کرده ،دنیای جوابی تو که این دارالشفا ،ازدرد ، درمان بیشتر دارد شفاعت کن مرا پیش خدا با آبروی خود رضای دوست از این راه ،امکان بیشتر دارد غلامی تو رااز مادرت زهرا ،طلب کردم که مادر نقش در تصمیم سلطان ، بیشتر دارد اگر چه عطر رضوان در جهان پیچیده با نامت ولی نبض حضورت را خراسان بیشتر دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باتوبهتر مےشودنطق وڪلامم یاحسین ڪن قبول از راه دورعرض سلامم یاحسین صبح وظهر وعصر وشامم هردقیقہ دم بہ دم نام توباشد فقط ذڪرمدامم یاحسین 😭
از برکت دعای تو باران گرفته است            یک شهر مرده با نفست جان گرفته است بوی بهشت گمشده در توس می‌وزد           یا نه! هوای توست که جریان گرفته است یا ثامن الائمه برای ابد جهان       در زیر سایه‌ات سر و سامان گرفته است از آن زمان که توس تو را در بغل گرفت      عالم به دل هوایِ خراسان گرفته است چشم جهان به پنجره فولاد خیره است       با دست‌های معجزه طوفان گرفته است در من حلول کرده‌ای، ای آفتاب شرق این قصه هم به نام تو پایان گرفته است خدیجه پنجی
راز خود هر چند پنهان داشتم فاش کرد این دیدهٔ گریان من
به که گویم که دل از آتش هجر تو بسوخت؟ شده‌ای قاتل دل، حیف ندانی که ننننندانی
چه نویسم که قلم شرم کند از دل ریشم بنویسم، ولی افسوس نخوانی که نخوانی
از برکت دعای تو باران گرفته است پلک شهر مرده با نفست جان گرفته است
همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانـــــی
من و تو اسوه عالم شده از باب تفاهـــــم که منم غرقِ تو و تو به تمنایِ کسانی 👌👌
به گمانم شده‌ای کافر و ترسا شده‌ای کآیتی از دل شیدای مسلمان، تو نخوانی
مثل یک کودک اگر بازی نمیدادی مرا این همه رؤیا به روی هم نمی انباشتم آه! ای شاخه گُل ِ با هر نسیمی رفتنی کاشکی جای تو خاری در دلم می کاشتم
نیست امروز شکست دلم از چشم پرآب دایم این خانه خرابست ازین خانه خراب خواه چون شمع بسوزان همه را خواه بکش که خطای تو ثوابست و گناه تو ثواب ....
عاشـق آن نیـست که هر دم طلب یـار کنـد عاشـق آن است که دل را حـــرم یـار کنـد
گفتم که بیا تا من ودل فاصله ای نیست؛ گفتی که برای غمِ من حوصله ای نیست! رفتی که نبینی من و بی طاقتی ام را در جور و جفا برتر ازاین مرحله ای نیست وقتی که به جز وسوسه ی از تو سرودن دستانِ هنرمندِ مرا مشغله ای نیست یک مرتبه هم لب نگشودم به شکایت گویی که میانِ من و تو مسئله ای نیست عمریست دلم خون شده از دردِ فراقت درباغِ خزان دیده ی من چلچله ای نیست میخواستم از غم نسُرایم که نشد! حیف... بعد از تو درونِ دلِ من هلهله ای نیست در دشتِ پُر از وحشت و کابوسِ خیالم بانگ جرس و همهمه ی قافله ای نیست دنبالِ تو گشتم همه ی عمر و نصیبم... جز پای ترک خورده و پر آبله ای نیست با این همه تا هست توانی به تنِ من میسوزم و میسازم و از تو گله ای نیست
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی چراغ خلوت این عاشق کهن باشی به سان سبزه پریشان سرگذشت شبم نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی تو یار خواجه نگشتی به صد هنر، هیهات که بر مراد دل بی قرار من باشی تو را به آینه داران چه التفات بود چنین که شیفته ی حسن خویشتن باشی دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق وگرنه از تو نیاید که دلشکن باشی وصال آن لب شیرین به خسروان دادند تو را نصیب همین بس که کوهکن باشی ز چاه غصه رهایی نباشدت، هر چند به حسن یوسف و تدبیر تهمتن باشی خموش سایه که فریاد بلبل از خامی ست چو شمع سوخته آن به که بی سخن باشی 🌸🌸
در انتهای قلب ترک خورده ام بمان حرفی نزن فقط کناردل خسته ام بمان عمریست دلخوشم که تورا دوست دارمت درامتداد لحظه های غریبانه ام بمان
شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان اگر تو باز برآری حدیث من به دهان بعید نیست که گر تو به عهد بازآیی به عید وصل تو من خویشتن کنم قربان تو آن نه‌ای که چو غایب شوی ز دل بروی تفاوتی نکند قرب دل به بعد مکان وصال دوست به جان گر میسرت گردد بخر که دیر به دست اوفتد چنین ارزان کدام روز دگر جان به کار بازآید که جان‌فشان نکنی روز وصل بر جانان؟ شکایت از دل سنگین یار نتوان کرد که خویشتن زده‌ایم آبگینه بر سندان ز دست دوست به نالیدن آمدی سعدی تو قدر دوست ندانی که دوست داری جان 🌸🌸 ✨
دلتنگی و جداییمان را تباه کن بایک کلام تازه مرا روبه راه کن پروانه ای شدم که ببینی چه می کِشم گاهی تو هم بسوز و خودت را نگاه کن @khatdl
من بی‌خبرم از تو و تو بی‌خبر از من سخت است که من دلهره دارم، تو نداری از پنجره‌ی رو به خیابان اتاقت آنقدر که من خاطره دارم تو نداری...!