eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روزگاری هم اگر دیوانه ات بودم گُذشت... کهنه کفشی نیستی در پیش چشمانم کنون!
حسن ختام در هفت آسمان چو نداری ستاره‌ای ای دل کجا روی که بود راه چاره‌ای ای ابـر غم ببار و دل از گریه باز کن ماییم و سرگذشت شب بی‌ستاره‌ای.
غزل اخلاقی بسیار زیبا از براى کام دنيا خويش را غمگين مکن پشت پا زن بر دو عالم، دست را بالين مکن نخل نوخيز تو بهر بوستان ديگرست ريشه محکم در زمين عاريت چندين مکن چشم خواب آلود را در گوشه نسيان گذار راه دورى پيش دارى بار خود سنگين مکن اشک خونين در قفا دارد وداع رنگ و بو خانه اى کز وى برون خواهى شدن رنگين مکن مى چکد خون از سر شمشير حشر انتقام پنجه از خون ضعيفان سرخ چون شاهين مکن تيشه اى دارى چو آه آتشين در آستين سنگ راهت گر شود کوه گران، تمکين مکن هر چه پيشت آورد قسمت، به آن خرسند باش از براى زيستن اندازه اى تعيين مکن خارخار حرص را در پرده دل ره مده ناقه گردون نورد روح را گرگين مکن زخم دندان ندامت در کمين فرصت است کام خود از بوسه شکر لبان شيرين مکن غنچه مستور مى خواهد بهشت روى يار چشم خود را باز بر رخسار حورالعين مکن نقد از مرگ ارادى ساز حشر نسيه را منزل خود را دراز از چشم کوته بين مکن شکر اين تلخرويان نى به ناخن مى کند وقت حاجت جز به خون خود دهن شيرين مکن نان جو خور، در بهشت سير چشمى سير کن دل چو گندم چاک بهر خوشه پروين مکن شهپر طاوس را آخر مگس ران مى کنند فخر بر عريان تنان از جامه رنگين مکن در نمى گيرد به ارباب خرد افسون عشق گر نه اى بيکار، خون مرده را تلقين مکن آب صاف و تيره صائب دشمن آيينه است سينه خود را غبارآلود مهر و کين مکن
. دست بر سینه گذارید سلامی بدهیم تا شب جمعه همه زائر ارباب شویم الحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام شبتون به خیر خودت ببین که چگونه ست بی تو حالاتم مپرس حال مرا...خسته از سؤالاتم تفاوت من و تو مثل عشق بود و وفا تویی که بایدی و من که از محالاتم چقدر بی تو بخندم در آینه به خودم به آنچه با تو گذر کرد در خیالاتم مرا که طاقت تنها شدن نبود، ای کاش سکوت و صبر نمی بود از کمالاتم به غار کوچک خود خو گرفته ام عمریست پیمبری شده ام غافل از رسالاتم قرار بود که گرمت کنم... که سوزاندم! مرا ببخش دل من که بی مبالاتم ... اگر که رود از آبادیت عبور کند... دلم خوش است به اینگونه احتمالاتم . .
گفتی:بگویم اَز اصولِ شعر گفتن جانا!برای شعر گفتن یک"تو"کافی است...
هر از گاهی که هم از هر نگاهی بی گناهی و‌ هم در محضر قاضی نداری یک گواهی به هر حالت تمسک می‌کنی اما همیشه نمی‌دانی که محکومی به علت های واهی یقین داری به تنها شعر خوانی های عاشق خودت هم خوب میدانی برایش تکیه گاهی سرانجام همین دلبستگی ها هم جدایی است ولی پیوسته درگیری که می خواهی نخواهی به یک سو میخوری حسرت پریشانی به یک سو در این سو سو وزیدن ها نکِش کبریتِ آهی به آتش می‌کشی دار و ندار عاشقی را تصور میکنی بردی ولی در اشتباهی
🍁حسن‌ختام🍁 دستِ ادب به سینه غزل نذرمی کنیم صلّ علی غریب خراسانِ عاشقی دل خسته ای که در حرمت اشک می سرود دور از شماست تعزیه گردانِ عاشقی با حسرتِ کشنده ی لمس ضریح تو داریم روز و شامِ غریبانِ عاشقی گاهی قطارِ خاطره بی وقفه می رود مشهد، پلاک روضه،خیابانِ عاشقی مارال افشون 
غمگین‌تر از آنم که به صد قرص شوم خوب ای قُرص‌ترین قرص وجودم تو کجایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شاخه ای گُل را اسیرِ دستِ طوفان دیده ای؟ کـودکِ گـم کرده مـادر، در خیابان دیده ای؟ بـاغبـانی کـه تمـامِ حـاصـل اش آفـت زده یـا گُـلِ پـژمرده ای را در گلستـان دیده ای؟ نیمه شب ها شاهدِ صد بـار مُردن بوده ای؟ خواب و بیـداری بگو حالِ پریشان دیده ای؟ شــاهـدِ مـرگِ تمــامِ آرزوهـا بـوده ای؟ مـادری را در عـزای طفـلِ بی جان دیده ای؟ با نقـابِ خنـده بـر صورت نشستی انجمن؟ در میـانِ خنده ها چشمـانِ گریان دیده ای؟ خیسِ دلتنگی شدی در لحظه های بیکسی؟ بلبـلی بی آشیـان را در زمستـان دیده ای؟ حالِ من صدها برابر بدتر ازاین گفته هاست مثلِ من سنگِ صبوری را به دوران دیده ای؟
تو رفته‌ای، در و دیوار خانه غمگین است پس از تو ساحت شعر و ترانه غمگین است پس از تو هرچه که باشم حقیقتم این است... جنازه‌ای وسط سردخانه غمگین است