eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پیش تو هرقدر از دلتنگیام گفتم نشد درد دل کردم ولی از دردهایم کم نشد رفتی و در خود شکستم، نیستم غمگین که سرو بعد طوفان بر زمین افتاد اما خم نشد خواب دیدم در جهنم باز دنبال توام بر غم عشق تو حتی مرگ هم مرهم نشد هیچکس جای تو را در خاطراتم پر نکرد بردی از یادم ولی یادت فراموشم نشد جز وصالت آرزوهای زیادی داشتم مثل صدها آرزوی دیگرم، این هم نشد 👤مجیدترکابادی
به عالم هیچ عیشی را از این خوش‌تر نمی‌دانم که جام از من تو بستانی و من کام از تو بستانم
مزه ی عشق به این خوف و رجاهاست رفیق عشق سرگرمی اش آزار و تسلاست رفیق قیمت یک شب از آن چشم ، غزل نوشیدن سال ها بیت به بیت آه و تمناست رفیق نشدم راهی ات ای عشق که سیراب شوم تشنگی ناب ترین لذت دنیاست رفیق بارها تا لب این چشمه دویده است دلم این سرابی است که از دور گواراست رفیق اسم آن روز که نامیده ای اش روز وصال در لغتنامه ی من "روز مبادا" ست رفیق "نیست در شهر عزیزی که دل از ما ببرد" بنشین شعر بخوان! دور جوان هاست رفیق 🌱
ز کویِ خویشتن راندی مرا از سنگِ محرومی ز دستت آنچه می آمد چنان کردی ، نکو کردی
كجا رسد به تو مكتوب گريه آلودم كه باد هم نبرد نامه اى كه نم دارد ..
بد از نیکان و نیکی از بدان بس دیده ام صائب ز خار بی گل افزون از گل بی خار می ترسم!
سینه صاف مرمری دارد دل نازک تر از پری دارد می چکد از لب تو آب حیات بر محمد و آل او صلوات.
حتی سلام ساده‌ی تو انحصاری است چشمت نشانه‌های پس از می‌گساری است دستم به رعشه گفت: که این باد گفته بود تاوان لمس موی سرش بی‌قراری است کاری به جز مرور تو در دوری‌ از تو نیست بوسه به عکس‌هات زدن دور‌کاری است بیزارم از قفس ولی آه از بهانه‌ها وقتی به رنگ پیرهنت این قناری است... عمرم تویی که می‌گذری از سرم، دریغ سبک تو در وفای به ما روزگاری است این شیوه‌ی زنانه مگر کارگر شود تنها سلاح مانده‌ی من گریه‌زاری است
 محکوم به شعر و بی‌خیالی باشی یک جملۀ تا ابد سوالی باشی با قهر بگویی که: ببین! من رفتم اما نروی، همین حوالی باشی ناممکنیِ رفتن او را بچشی دنبال دلیل احتمالی باشی سی‌سال، تمامِ باورت پر نشود سی‌سالِ تمام، جای خالی باشی با این همه شعر، پیش او درگیرِ بیماریِ لاعلاج لالی باشی او عشقم و عمرم و عزیزم باشد آن وقت خودت جنابِ عالی باشی وابستۀ دختری کویری بشوی سخت است اگر خودت شمالی باشی
گفتی مرا به عشق که باید ز جان گذشت جانم تویی چگونه توانم از آن گذشت ...؟
قسمت شاعر همیشه در اسارت بودن است یا اسیر قافیه یا وزن یا چشمان تو
بعد از ان هر که تو را دید رقیبم شد و بعد اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته ! کاش نقاش تو این قدر هنر مند نبود
سوخت نصف حرفهايم در گلو...امـا تو را هرچه می‌سوزد گلويم دوست دارم بیـشتر -
مشکلت با من و احوال پریشانم چیست؟! قلب من تند نرو! صبر کن؛ آرام بایست -
صبح و ظهرش رانمی دانم فقط این را بدان صبح و ظهرم شب شد و با رفتنت تاریک شد
چرا مانند ما دلتنگ نمیشوند.. آیا در شهر آنها شب وجود ندارد؟
آمدی جانم به قـــربانت ولی دیگر برو...!! یک دو روزِ مانده را با خاطرت سر میکنم...
من به خاک افتادم امّا این جوانمردی نبود می‌توانستی نتازی بر من، امّا تاختی...
پیش تو هرقدر از دلتنگی‌ام گفتم، نشد  درد دل کردم ولی از دردهایم، کم نشد   رفتی و در خود شکستم، نیستم غمگین که سرو  بعد طوفان بر زمین اُفتاد، اما خم نشد   خواب دیدم در جهنم باز دنبالِ توام  بر غمِ عشق تو حتی مرگ هم، مرهم نشد   هیچکس جای تو را در خاطراتم پُر نکرد  بردی از یادم ولی، یادت فراموشم نشد   جز وصالت آرزوهای زیادی داشتم  مثل صدها آرزوی دیگرم، این هم نشد ..
♥️ خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
در خیالم بوسه‌باران می‌کنم نام تو را این گناهِ بی‌تو استغفار می‌خواهد چکار؟
هر لحظه می بینم تورا، هرچند نیستی! دیـگر گـرفـتـار مـن و در بـند نـیـسـتـی! گـاهــی سـراغـم آمـدی، آرام و سـرزده... می بینـمت، تـا می زنـم لبخند نـیستی! می خواستم خـیال تو با مـن بـماند و ... هـی چنگ میزنم به هـر ترفند، نیستی! هرچند میگفتی که میمانی، ولی انگار... اصلا نـبوده قـولی و... پـابـند نـیسـتـی! اصلا شبیه قـبل ها، آن عــشق کـودکـی... آن یار اشـعــار مــن و دلـبـنـد نـیسـتــی! تـغـیـیر کـرده ای، نـکـن انـکار بـی ثـمر... آری! به احساس و غمم سوگند! نیستی!
قلاب را بیفکن و تصمیم با خودش این حقِ انتخاب به ماهی سپردن است‌..
تو همان فردایی که باید به خاطرش زنده بمانم..
از من چه مانده در قمارِ آرزوهایم میبازم و "تقدیر" و "قسمت" نام میگیرند..
بی قراری ها نشانِ جوششِ هر عاشق است آبِ یک جامانده را نامی بجز مرداب نیست..
بی سایه‌تر از خویش حضوری ندیده‌ام حق دارد آفتاب قبولم نمی‌کند
خورشید دلم ناز گلم حضرت دلبر صبح تو بخیر سوگلی حضرت داور افسوس‌ بجای "گل من ، عشق ، نگارم" گویم به تو خواهر و تو گویی که برادر "عاصی" ❤️❤️❤️
چون صاعقه در کوره‌ی بی‌صبری‌ام امروز از صبح که برخاسته‌ام ، ابری‌ام امروز...