نقطه ی آغاز بسم الله را برداشته
یعنی از شب های روشن ماه را برداشته
چه دارم از تو، پنهان می کنم در سینه ام
مثل آیینه که در خود آه را برداشته
آه،بیچاره زلیخا بی قرار یوسف است
نمی داند که یوسف چاه را برداشته
حسرت امروز و فردای منی لعنت بر آن
سرنوشتی که به سویت راه را برداشته
دست من از دامنت کوتاه و قد تو بلند
قامتت این حسرت دلخواه را برداشته
حاکم شرع است و فتوایش برایم واجب است
دست من از دامن کوتاه را برداشته
#حسین_سنگری
این ترانه بوی نان نمیدهد
بوی حرف دیگران نمیدهد
سفره دلم دوباره باز شد
سفره ای که بوی نان نمیدهد
نامه ای که ساده و صمیمی است
بوی شعر و داستان نمیدهد
...با سلام و آرزوی طول عمر
که زمانه این زمان نمیدهد:)
کاش این زمانه زیر و رو شود
روی خوش به ما نشان نمیدهد
#قیصر_امین_پور
پیش از این
عاشقان
از عشقشان که میگفتند
میخندیدم !
اما
به مهمانخانه که بازگشتم
قهوهام را در تنهایی که نوشیدم
دانستم که چگونه
خنجری از تبار عشق
پهلو میشکافد و
بیرون نمیرود
#نزار_قبانی
عشقبازی همه کس کرد وکسی عیب نگفت
طشت رسوایی ما بـود ڪه از بام افتاد
#عارف_قزوینی
دردِ فراق و محنتِ عشق و نویدِ وصل
آغشتهام به این دو سه، یا مرگ، یا نگار
#یغما_نیشابوری
چه زیبا میشود دنیا برای من اگر روزی
تو از آنی که هستی ای معما پرده برداری
#محمدعلی_بهمنی
مومنم کردی به عشق و جا زدی تکلیف چیست؟
آن مسلمانی که کافر می شود پیغمبرش!
#جواد_منفرد
این قلم هم مثل من لبریز از ناگفته هاست
روی کاغذ گاه گاهی جوهرش خون می شود ...
#مریم_موسوی
ﻭﻗﺘﯽ تو ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ، ﮐﺎﻣﻞ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻋﺸﻖ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﺍﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﻧﺎﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ
#حسین_منزوی
❣
یادم آمد گفته بودی مثل مجنون عاشقی
من به جرم جعل عنوان از تو شاکی ام هنوز
#عاطفه_عبدالکریم_پور
شب های دلتنگی دگر باران نبارد کاش
آری برای جان سپردن دوری ات کافیست !!!
#محمد_شیخی
هرچند حیا میکند از بوسهی ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهرهی اوست
الفت چه طلسمیست که باطلشدنی نیست
اعجاز تو ای عشق نه سحر است نه جادوست
ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست
یک بار دگر بار سفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست
از کوشش بیهودهی خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست
#فاضل_نظری
گاه باید روئید
از پسِ آن بـاران
گاه باید خندیـــد
بࢪ غمۍ بۍپایـــان...
#سھرابسپھرے
چگونہ سیر شود چشممـ از تماشایت؟!
ڪہ جــاودانہترین لحظہے تماشایۍ...
#حسینمنزوے
خاک بر سر ماندهام، مانند بِرنوهایِ ایل...
کاش دستی میرسید و ماشهام را میچکاند!
#احمد_جم
آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس
آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس
گلهای کردم و از یک گله بیگانه شدی
آشنایا گله دارم ز تو چندان که مپرس
گوهر عشق که دریا همه ساحل بنمود
آخرم داد چنان تخته به طوفان که مپرس
عقل خوش گفت چو در پوست نمیگنجیدم
که دلی بشکند آن پسته خندان که مپرس
بوسه بر لعل لبت باد حلال خط سبز
که پلی بسته به سر چشمه حیوان که مپرس
دفتر عشق که سر خط، همه شوق است و امید
آیتی خواندمش از یاس به پایان که مپرس
#شهریار
امشب ای ماه شدم غرق غم و تنهایی
باز من ماندم و تو، شعر و شب و شیدایی
نیست در خلوت خالی شبم، هیچ دلی
ای فغان از شب تنهایی و بی فردایی
باز هم شب شد و چشمان مرا خواب نبرد
دورم از آن رخ زیبای مه و رویایی
درد عشقی به دلم دارم و کس یارم نیست
کو، طبیب دل بیمار من سودایی
همچو لیلی به ره عشق چنان حیرانم
که ندارم دگر از ظلمت شب پروایی
دل چو میرفت پی عشق ندانست دریغ
هر قدم دام بلاییست پر از رسوایی
ماه من! منتظرم... کاش به دادم برسی
دست گیرم به دعا، تا تو چه می فرمایی
#آنجلا_راد
مــرگ یعنـی بروی تا قـدمِ آخرِ عشق
و بگوینــد : "بمــان...! ، وصلتتان
قسمت_نیست"
#آنا_جمشیدی
این رسم رفاقت و وفاداری بود ؟؟
تقدیر من از عشق ؛ فقط زاری بود ؟
باید که بپرسم از خدایم یک روز
از خلقت ما هدف ؛ عزاداری بود ؟!
#حامد_احمدزاده_پنهان
دردِدل کن که نماند به دلت دلتنگی
کوه هم درفوران است به آن دلتنگی...
#فرزاد_الماسی
یا رب مرا به عشق علی مبتلا نما
با جامی از ولای علی آشنا نما
چشمم از این جهان پر از های و هو ببند
بازش دوباره بر حرم مرتضی نما
#آقا_علی_بن_ابیطالب_علیه_السلام
#محسن_علیخانی
خلقت گمانم دوستان ، با یا علی آغاز شد
الله گفتا یا علی ، آدم وجودش ساز شد
ورد لب لاهوتیان غیر از علی والله نیست
احمد به نام مرتضی دارنده ی اعجاز شد
یاصاحب صبر