eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم ای که ملول می‌شوی از نفس فرشته‌ها باور من نمی شود، همنفس خدا شدم سفرهء دل برای من، باز کن آیه ای بخوان حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم
قند و شکر است آن لب و دندان که تو داری لبخند بزن تاجر قند و شکرم کن
به چه می‌ارزد عشق؟ به یکی دل که چه آرام شکست هیچ نگفت به دو تا چشم که نگاهش همه تر هیچ نگفت یا به صد خاطره کز یاد تو مانده است بجا من ندانم تو بگو، به چه می‌ارزد عشق؟!
ای صلوات کبریـا بـر گـل رویت  ای همـۀ بهشتیـان سائـل کویت...
ای جفاهای تو خوشتر ز وفای دگران..
عید نجـات بشر آمد  حجّت ثانی عشر آمد!
کاش بودم من دل‌خسته به جای دگران
باز آی که تا فرش کنم دیده به راهت حیف است که بر خاک نهی آن کف پا را
من برای تو خرابم، تو برای دگران..
بھ راز گفتم با دل! زِ خاطرش بگذر جواب داد فلانے از آنِ ماست هنوز..
شبیه صندوق زرد سر خیابانم که در دهان من افتاد، نامه‌ی تو به او...
ما چشمِ وفا از تـو نداریم، جفا کن...
والله که شهر بی تو مرا حبس می‌شود..
جز نقش تو در نظر نیامد ما را جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
لَرزه می‌افتَد به هَر دِل آنچِنان که سَنگ هَم می‌شَوَد یِک روز عاشِق بی‌گَمان از دَستِ تو
▪️صلی الله علیک یا یا خدیجة الکبری دلش را برده‌ای هروقت صحبت کرده‌ای بانو محمد را چنین غرق محبت کرده‌ای بانو به محراب دو ابرویش تماشا کرده‌ای حق را میان معبد چشمش عبادت کرده‌ای بانو تو پیش از وحی ایمان داشتی، اعجاز عشق این است نمازِ مِهر، بر مُهر نبوت کرده‌ای بانو چه خوش فهمیده‌ای با باختن در عشق، باید برد چه سودی در صفای این تجارت کرده‌ای بانو تو امّ‌المؤمنینی، چون‌که جای کینه، مالت را میان مؤمنین، با عشق قسمت کرده‌ای بانو تمام هستیِ حق، کوثرش سهم تو شد، زیرا تمام هستی‌ات را نذر امت کرده‌ای بانو علی بود و نبی بود و تو بودی اولِ این راه تو با زهرات، با مولات، بیعت کرده‌ای بانو رخ مرضیه را بوسیدی و روح‌الامین شد مست چنین شیرین که کوثر را تلاوت کرده‌ای بانو چه دُرّی در دل دلدادگی دیدی؟ که از دنیا به یک پیراهن کهنه قناعت کرده‌ای بانو چه اندوهی است در کوچت؟ که دیگر این محمد، آن محمد نیست، از وقتی‌که رحلت کرده‌ای بانو
من دلم دریاست اما شهر شهر کوچکی‌ست آنقدر که زودتر آدم به آدم می‌رسد
چشم بر هم بِگُذاری رمضان هم رفته از زمان بهره نگیری،که زمان هم رفته می‌رسد یک شب قدر و تو به غفلت گذری ناگهان در تب غفلت ضربان هم رفته نکند نامهٔ اعمال بگوید آن شب نگران آمده بود و نگران هم رفته تا نفس داری و دستت برسد کاری کن میروی در سفر و یک چمدان هم رفته چمدان دل من پر شده از رخت سیاه کاش گویند بر آن آب روان هم رفته با همین لطف خدایی بطلب عفو گناه که خدایت پی جبران همان هم رفته
❤️ℒℴνℯ❤️ عشق را بیمعرفت معنا مکن زر نداری مشت خود را وا مکن خوب دیدن شرط انسان بودن است عیب را در این و آن پیدا مکن ای که از لرزیدن دل آگهی هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن پیرو خورشید یا آئینه باش هر چه عریان دیده ای افشا مکن ✍🏻 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل که تو‌ ای همان پرسش بی زیرایی😉🖇💎
تویی بهشت که بی تو جهنم است زمین علی اگر که تویی ابن ملجم است زمین تو پایه های زمینی سرت سلامت باد که بی وجود تو آواری از غم است زمین پرندگان به هوای چه اوج می گیرند؟ برای درک بلندای تو کم است زمین حسین اگر پسر توست با اشاره ی او سیاهپوش عزای محرم است زمین کجایی ای پسر خاک و مونس دل چاه؟ یتیم مانده و محتاج همدم است زمین چقدر بی تو دل کوچه های کوفه پر است چقدر بی تو پریشان و درهم است زمین نداشت طاقت عدل تورا کسی افسوس علی اگر که تویی ابن ملجم است زمین
▪️صلی الله علیک یا یا خدیجة الکبری دلش را برده‌ای هروقت صحبت کرده‌ای بانو محمد را چنین غرق محبت کرده‌ای بانو به محراب دو ابرویش تماشا کرده‌ای حق را میان معبد چشمش عبادت کرده‌ای بانو تو پیش از وحی ایمان داشتی، اعجاز عشق این است نمازِ مِهر، بر مُهر نبوت کرده‌ای بانو چه خوش فهمیده‌ای با باختن در عشق، باید برد چه سودی در صفای این تجارت کرده‌ای بانو تو امّ‌المؤمنینی، چون‌که جای کینه، مالت را میان مؤمنین، با عشق قسمت کرده‌ای بانو تمام هستیِ حق، کوثرش سهم تو شد، زیرا تمام هستی‌ات را نذر امت کرده‌ای بانو علی بود و نبی بود و تو بودی اولِ این راه تو با زهرات، با مولات، بیعت کرده‌ای بانو رخ مرضیه را بوسیدی و روح‌الامین شد مست چنین شیرین که کوثر را تلاوت کرده‌ای بانو چه دُرّی در دل دلدادگی دیدی؟ که از دنیا به یک پیراهن کهنه قناعت کرده‌ای بانو چه اندوهی است در کوچت؟ که دیگر این محمد، آن محمد نیست، از وقتی‌که رحلت کرده‌ای بانو
🍂🍂🍂🍁🍂🍂🍂 ﷽ 🍂 اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ‌المُؤْمِنینَ او عاشق پیامبری شد که از ازل موسی به‌دین اوست و عیسی به‌دین او با خط خوش نوشته سرانگشت جبرئیل نام علی و فاطمه را بر نگین او... 🍂🍂🍂🍁🍂🍂🍂
بوی تو می‌دهد آغوش خالی‌ام ای واقعیت عشق خیالی‌ام مست توام که قنوتم ترانه شد چون مومن تو شدم لاابالی‌ام «بعد از تو بی خبرم از خودم بگو این روزها چه شدم در چه حالی‌ام» روزی یقین تو بودم ولی گذشت امروز فاجعه‌ای احتمالی‌ام شعرم شکفتن بارانی تو بود حالا فقط خبر خشکسالی‌ام بی هیچ دلهره حال مرا بپرس روزی که من جسدی این حوالی‌ام...
چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود ای پاره ی دلم، که بریزم به پای تو امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من فردا عصای خستگی ام شانه های تو