eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
من طبیبا! ز تو بر خویش خبردارترم که مرا سوز فراقست و تو گویی که تب است!
هر لحظه بدون او هزاران سال است ای نوح من از تو هم کهنسال‌ترم!
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ خواهید که عـالم آسمانی گردد؟ دل‌ها همه غـرق مـهربانی گردد؟ خواهید اگر حضرت صاحب آید باید که غـدیر خـم جـهانی گردد ━━━━💠🌸💠━━━━
🌱 به هر دل بستنم عمری پشیمانی بدهکارم نباید دل به هرکس بست اما دوستت دارم!
آنگونه که جان رفت به دنبال دو چشمت از شعر و‌ ردیف وغزلم هیچ نمانده ست ‌ ‌‌
مجنون اگرشڪست لیلے بہانہ بود دنیا از اولش دیوانه خانه بود!
- ‌دستم از تنگی دل، وقف گریبان شده است '!
سبز؎است میانِ دِل دشت ڪہ در آن "عشق" مھم است و "گذشت"..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آیا تو نابینایی؟ آیا ندیدی که «تمامِ قلبم» در چشمانم جمع شده!؟
گر به صحرا دیگران از بهر عشرت می‌روند ! ما به خلوت با تو ای آرام جان آسوده‌ایم ...
عشق او ما را گرفت از چنگ دیگر دلبران تن برون بردیم از این میدان ولی جان باختیم...
. درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد بگذاری برود، آھ ! به اصرار خودت... بگذاری برود در پی خوشبختی خود؛ و تو لذت ببری از غم و آزار خودت!
نه هر حریف شبانه ، نشان یاری داشت بدان نشانه که من دانم و تو ، یار تویی برای من ، تو زمانی ، نه روز و شب ، آری که دیگران گذرانند و ماندگار تویی...
گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید آمدیّ و همـه ی فرضیه ها ریخت به هم! روح غمگینِ تـــو در کالبدم جا خوش کرد سرفه کردی و نظام ریه ها ریخت به هم
ای شیعه نشان بده ارادت را باز گردیده دوباره امتحانت آغاز هر جور شده فاطمه را یاری کن تبلیغ غدیر واجب است عین نماز...
من غزل می بافتم هر روز با موهای او از حسودی دید شاعر میشوم کوتاه کرد...
اگر گذشته رَوی با تلسکوپ جیمز وب نبین گذشتهٔ من را،تحملش سخت است
▫️ در گلشنی که خرمن گل می‌رود به باد در فکر جمع خار و خس آشیانه‌ایم از ما مپرس حاصل مرگ و حیات را در زندگی به خواب و به مردن فسانه‌ایم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سلام عصرتون ناب🌹🌹🌹
گوش دل می‌شنود آنچه که در دل باشد عشق را زمزمه کافی‌ست، به آواز مگو... 🌹
رفتی ولی کجا ؟ که به دل جا گرفته‌ای دل جای توست گرچه دل از ما گرفته‌ای ترسم به عهد خویش نپایی و بشکنی این دل که از مَنَش به تمنا گرفته‌ای ای روشنی دیده ! ببین اشک روشنم تصمیم اگر به دیدن دریا گرفته ای بگذار تا ببینمش اکنون که می‌رود ای اشک ! از چه راه تماشا گرفته‌ای ؟ گفتی صبور باش به هجرانم "اطهری" آخر تو صبر زین دل شیدا گرفته‌ای !
من همان ماهیِ حوضم که شدم عاشقِ ماه از تماشای تو سهمم شده یک نیم نگاه در تو فَوّاره ی این آب چه موجی انداخت به تو گلدانِ لبِ حوض چو من دل را باخت تا به دیدارِ تو مرهم به دلم بگذارم روز می خوابم و از شوقِ تو شب بیدارم گرچه از دوریِ تو تا به سحر تاریکیم من و تصویرِ تو بر آب به هم نزدیکیم با خیالِ تو شکستم دلِ تنهایی را ولی افسوس ندیدی غمِ شیدایی را تو که از حالِ دلِ غمزده ام بی خبری بی گمان ساده تراز باد ز من می گذری....
تو خجالت نکشی در به در عشق شدم بی مبالاتی دل بود و منم ناشی راه
من منتظر گفتن یک عشق بخیرم کار من از آن بخیر شب هم رد کرد