eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شب شد اجازه هست چراغت بیاورم؟ یک عطر دلنشین به اطاقت بیاورم؟ امشب بگو، بگو که مرا دوست داری‌ام سخت است بر سکوت تو طاقت بیاورم...
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ هـر دفـعه مرا به قـهر رد می‌کردی گویـا که مـرا حـبس ابـد می‌کردی یـک‌بـار نشد نظـر کنی بـر دل مـن با عاشق خود همیشه بد می‌کردی ━━━━💠🌸💠━━━━
می‌خواستم آیینه باشم، سنگ پیدا شد در گفتمانِ قاب‌ها آشوب بر پا شد می‌خواستم چیزی شبیه نی‌لبک باشم سرنا رسید و در غروب ایل غوغا شد آدم شدم محو خدا، مستِ فراوانی از بخت بد پیدا میان قصه حوا شد تا طعم سیب و خوابِ زرد خوشه‌ها رفتم باران گرفت و شهرِ مادرمرده دانا شد من بودم و سهراب و باد و قایقی از نور پارو شکست و واژگون در کوزه دریا شد می‌خواستم عاشق بمانم تا شب اندوه در کوچه‌ی مهتاب اما عشق حاشا شد شاعر شدم بار گناه واژه بر دوشم در من غزل، آدم، خدا با درد معنا شد
شب می‌رسد و دوباره با من تنهاست شب مثل من است تا ابد در رویاست مـا شـــب‌تـابـان راوی خـورشـیـدیـم بیـداری شـب وظیفه‌ی شـاعـرهاست
بگذار که قبل از صفر و ماه محرم محرم شده باشیم تو ای عشق مکرم زود باش دیگ تا نرفتیم تو لشکر یزید😢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاری کن ای عزیز ! زلیخا شود دلم یوسف اگر تویی ، جگرِ غرق خون کم است ... 🌷
ای جوانی که از الان بزنی تیپ خفن تا محرم بشوی یک پسر استایل بدن دعوتت کرده امامت که بیایی هیئت این درست است شما مخ بزنی با همه فن؟ ای جوان این همه مدت همه کاری کردی لا اقل این دهه بر دین خدا تیشه نزن ای که دانی عملت باعث ناراحتی اَست پس دگر عشوه نیا خواهر من خواهر من تو اگر سوی خدا یک نظری داشته ای پله ها فاصله داری ز من و پیلهٔ تن در نهایت همهٔ حرف من اینست فقط که تو بهتر ز منی پس تو بیا جبهه شکن
باز هم کوچه و بازار، پر از غم شده است بر سر و سینه بکوبید، محرّم شده است هر طرف می‌نگرم بوی عطش می‌آید غیرت آب از آنسوی عطش می‌آید از محرّم چه بگویم، سخنم گویا نیست از محرّم چه بخوانم، غزلم شیوا نیست از محرّم چه بگویم، جگرم خون شده است آه، انگار جهان نیز دگرگون شده است من کی ام؟ ذره‌ی ناچیز سر راه حسین ای خوشا بوسه نشاندن به گلوگاه حسین من کی‌ام؟ گرد و غبار لب درگاه حسین من کی‌ام؟ شاعر گمنام هواخواه حسین از قلم، معجزه‌ی تازه‌تری می‌خواهم شعر سوزان شدید الاثری می‌خواهم روضه خوانان! گره از عقدۀ ما باز کنید دم بگیرید و همه مرثیه آغاز کنید دم بگیرید و بگریید، شب عاشوراست شب غربت، شب طوفان، شب مردان خداست روح ما راهی بین الحرمین است، فقط جان ما پیشکش عشق حسین است، فقط قصه آغاز شد و سنگ به هق هق افتاد آتش فاجعه در جان خلائق افتاد شاهزاده علی اکبر که به میدان آمد مثل یک سرو سرافراز خرامان آمد همه مبهوت جوانمردی و رزم آوری اش همه دلباخته ی معرفت حیدری اش عطر فردوس و نفسهای مسیحایی داشت خوی پیغمبری و جذبه ی لیلایی داشت ناگهان، همهمه در پرده ی افلاک افتاد پیکر پاک علی اکبر، برخاک افتاد از جگر گوشه ی لیلا چه بگویم، سخت است ... دیگر از آن قد و بالا چه بگویم، سخت است ... قاسم بن الحسن از دشت جنون می آمد با لب تشنه و آغشته به خون می آمد نوجوان بود ولی سینه ی دریایی داشت قامت کوچک و تدبیر صف آرایی داشت نوجوان بود ولی جام ولایت نوشید عاقبت شربت شیرین شهادت نوشید نوبت کودک شش ماهه، علی اصغر شد حیف از آن غنچه که با تیر جفا، پرپر شد ساقی تشنه لبان، مشک به دندان آمد مثل یک ماه جهانتاب رجزخوان آمد کاش جاروکش آن صحن و سرایت بشوم کاش «یا حضرت عباس» فدایت بشوم لحظه ای که علم از دوش علمدار افتاد کوه محنت به دل قافله سالار افتاد وای از قافله سالار و تن بی کفنش وای از گودی گودال و سر بی بدنش از جگرپاره ی زهرا چه بگویم ، سخت است ... از عزیز دل مولا چه بگویم، سخت است ... بعد از آن، قوم نبی را به اسارت بردند هرچه از اهل حرم بود به غارت بردند کنج تاریک خرابه،گل سرخی خفته وای از درد یتیمی و غم ناگفته... بیرق افتاد ولی زینب کبرا برخاست با همان خطبه ی معروفش از جا برخاست گرچه از داغ برادر،کمرش خم شده بود آخرین فرصت پیکار،فراهم شده بود کربلا هرچه بخواهیم، به ما خواهد داد کربلا حاجت ما را به خدا خواهد داد
دل انگیزی شبیه بوی باران شبیه چشمه ای در یک بیابان تو چسبیدی چنان شیرین به قلبم شبیه گز که می چسبد به دندان 🌸🌸🌸
از دامن شیرین‌دهنان دست کشیدم تا بر سر من شور تمنای تو افتاد...
. تو با حسـرتِ شانه یِ من چـه کردی 🌿 .
بی تو ضعفم بود غالب، مرده‌ام پنداشتند مژده وصلت رسید و اضطرابم زنده کرد
عقل بیهوده سر طرح معما دارد بازی عشق مگر شاید و اما دارد؟ با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت سر سربسته چرا این همه رسوا دارد در خیال آمدی و آینه قلب شکست آینه تازه از امروز تماشا دارد بس که دلتنگم اگر گریه کنم می‌گویند: قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده‌ست چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد عشق رازی‌ست که تنها به خدا باید گفت چه سخن ها که خدا با من تنها دارد
دل ِ من،،،صبر و تحملت ڪجاست چتر ِ بالا سرمون لطف ِ خداست میڪَذره ِ این ڪَریه هاے بے امان هنر ِ هر دلے هم،مهر و وفاست 🍃🍃🍃
ای سمت خود ڪشانده خواص و عوام را دریاب این سپاه پیاده نظام را... هر ڪس سلام داد تو را در سفر، گرفت در موڪب نخست، جواب سلام را از دست خادمان تو نوشید هر ڪه چای یڪجا چشید لذت شُرب مدام را... گفتم ڪه «السلامُ عَلی مَن بَڪَتهُ…» برد اشڪ علی‌الدوام ، قوام ڪلام را «ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش» ما قابلیم نوڪری این امام را پای پیاده آمدم و روی من سیاه! پای برهنه نیستم این چند گام را با دست خالی آمدم و روی من سیاه! چیزی نبود قابل عرض این مقام را
حسـرتی گر به دلم هست، همان ديدن توست مـن پرستوی خـزان ديدہ خاموش توام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
از تو نشان گرفتم و دیدم نشان تویی من بی‌هوا پریده‌ام و آسمان تویی ای نقشِ تاک حک شده بر باغِ دامنت هر جرعه‌‌ی شراب به هر استکان تویی تقویم‌ها به شوقِ تو تکرار می‌شوند بوی خوشِ بهار پس از هر خزان تویی از ابتدای عشق تویی تا تمامِ عشق هم ساربان تو هستی و هم کاروان تویی در کوره‌راهِ حادثه دل بر تو بسته‌ام طوفان گذشت، جلوه‌‌ی رنگین‌کمان تویی! ای یار! ای ترانه‌‌ی شب‌های انتظار! خوش‌تر ز شعرِ خواجه کدام است آن تویی جویا_معروفی
. ناز مرا به جان ڪشد بر رخ من نشان ڪشد چرخ فلک حسد برد ز آنچ ڪند به جاے من
نه غزل نوشته بودم.... نه ترانه ای سُرودم.... که به حُرمت سکوتم.... تو به دیدنم بیائی... ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌჻ᭂ࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نَرم کُن یا رب دلش را کَز جُدایی بگذَرَد... 🖇💌
✿بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست دیگران از ساغر و ساقی و ما از یاد دوست ✿خواجوی_کرمانی
«یک لحظه باد روسری‌اش را کنار زد» دیده فروببسته ولی خون‌جگر شدم
با این که قهری باز هم قانون دل این است وقتی صدایت میزنم لطفا بگو جانم !! 🕯🌺
که گفت در رخ زیبا حلال نیست نظر؟ حلال نیست که بر دوستان حرام کنند
جدل به بیهُده با من مکن که نیک بدانی کجاست حدّ حرام خدا و حدّ حلالش... ☺️
دلخوری! با کمی بوسه تمامش بکنیم؟ آتش آرام بگیریم و هوایش بکنیم؟ قهر کردی تلخ شد دنیا به کامم جان من گل بگیرم ماجرا ها را به کامش بکنیم؟
... چیست ؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر ؟! نه من از قهر تو غمگین ، نه تو از مهرم شاد
من چشم به راهت شده ام زود بیا تا هیزم عشقم نشود دود،بیا از آتش قهرت همه ام سوخت که سوخت گر عشق تو همپای دلم بود بیا