eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. تو با حسـرتِ شانه یِ من چـه کردی 🌿 .
بی تو ضعفم بود غالب، مرده‌ام پنداشتند مژده وصلت رسید و اضطرابم زنده کرد
عقل بیهوده سر طرح معما دارد بازی عشق مگر شاید و اما دارد؟ با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت سر سربسته چرا این همه رسوا دارد در خیال آمدی و آینه قلب شکست آینه تازه از امروز تماشا دارد بس که دلتنگم اگر گریه کنم می‌گویند: قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده‌ست چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد عشق رازی‌ست که تنها به خدا باید گفت چه سخن ها که خدا با من تنها دارد
دل ِ من،،،صبر و تحملت ڪجاست چتر ِ بالا سرمون لطف ِ خداست میڪَذره ِ این ڪَریه هاے بے امان هنر ِ هر دلے هم،مهر و وفاست 🍃🍃🍃
ای سمت خود ڪشانده خواص و عوام را دریاب این سپاه پیاده نظام را... هر ڪس سلام داد تو را در سفر، گرفت در موڪب نخست، جواب سلام را از دست خادمان تو نوشید هر ڪه چای یڪجا چشید لذت شُرب مدام را... گفتم ڪه «السلامُ عَلی مَن بَڪَتهُ…» برد اشڪ علی‌الدوام ، قوام ڪلام را «ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش» ما قابلیم نوڪری این امام را پای پیاده آمدم و روی من سیاه! پای برهنه نیستم این چند گام را با دست خالی آمدم و روی من سیاه! چیزی نبود قابل عرض این مقام را
حسـرتی گر به دلم هست، همان ديدن توست مـن پرستوی خـزان ديدہ خاموش توام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
از تو نشان گرفتم و دیدم نشان تویی من بی‌هوا پریده‌ام و آسمان تویی ای نقشِ تاک حک شده بر باغِ دامنت هر جرعه‌‌ی شراب به هر استکان تویی تقویم‌ها به شوقِ تو تکرار می‌شوند بوی خوشِ بهار پس از هر خزان تویی از ابتدای عشق تویی تا تمامِ عشق هم ساربان تو هستی و هم کاروان تویی در کوره‌راهِ حادثه دل بر تو بسته‌ام طوفان گذشت، جلوه‌‌ی رنگین‌کمان تویی! ای یار! ای ترانه‌‌ی شب‌های انتظار! خوش‌تر ز شعرِ خواجه کدام است آن تویی جویا_معروفی
. ناز مرا به جان ڪشد بر رخ من نشان ڪشد چرخ فلک حسد برد ز آنچ ڪند به جاے من
نه غزل نوشته بودم.... نه ترانه ای سُرودم.... که به حُرمت سکوتم.... تو به دیدنم بیائی... ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌჻ᭂ࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نَرم کُن یا رب دلش را کَز جُدایی بگذَرَد... 🖇💌
✿بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست دیگران از ساغر و ساقی و ما از یاد دوست ✿خواجوی_کرمانی
«یک لحظه باد روسری‌اش را کنار زد» دیده فروببسته ولی خون‌جگر شدم
با این که قهری باز هم قانون دل این است وقتی صدایت میزنم لطفا بگو جانم !! 🕯🌺
که گفت در رخ زیبا حلال نیست نظر؟ حلال نیست که بر دوستان حرام کنند
جدل به بیهُده با من مکن که نیک بدانی کجاست حدّ حرام خدا و حدّ حلالش... ☺️
دلخوری! با کمی بوسه تمامش بکنیم؟ آتش آرام بگیریم و هوایش بکنیم؟ قهر کردی تلخ شد دنیا به کامم جان من گل بگیرم ماجرا ها را به کامش بکنیم؟
... چیست ؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر ؟! نه من از قهر تو غمگین ، نه تو از مهرم شاد
من چشم به راهت شده ام زود بیا تا هیزم عشقم نشود دود،بیا از آتش قهرت همه ام سوخت که سوخت گر عشق تو همپای دلم بود بیا
بوسه ام را می گذارم پشت در قهرکردی , قهرکردم , سر به سر تو بیا , در را تماما باز کن هر چه میخواهی برایم ناز کن من غرورم را شکستم , داشتی ؟ آمدم , حالا تو با من آشتی ؟
به نظرم بهترین شعر برای دلجویی و آشتی کردن این بیت هستش: "‏ای‌که نزدیک تر از جانی و پنهان ز نگه ‏هجر تو خوشترم آید ز وصال دگران"
آبادی شعر 🇵🇸
که گفت در رخ زیبا حلال نیست نظر؟ حلال نیست که بر دوستان حرام کنند #سعدی
که گفت در لب و بوسه حرام نیست نظر؟ حرام‌تر بوَد ار نشرِ آن به عام کنند
ناز کنی ،نظر کنی ،قهر کنی،ستم کنی گر‌ که جفا ،گر که وفا ، از تو حذر نمی کنم (خوش بحالش طرف هرکاری کرده مولانا ولش نکرده ،من کافی بود دیر جواب بدم فقط)😂😑 ‌
😂😂
میخند😐
خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد که مرگ من نمی‌ارزد به‌غصه خوردن تو..
عشق عمرم را به غارت برد و او لبخند زد گفت: هنگام مصیبت بردباری بهتر است...
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد دفتر قلب مرا واکن و نامی بنویس سند عشق به امضا شدنش می ارزد گر چه من تجربه ای از نرسیدن هایم کوشش رود به دریا شدنش می ارزد کیستم؟ باز همان آتش سردی که هنوز حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد با دو دست تو فرو ریختن دم به دمم به همان لحظه برپا شدنش می ارزد دل من در سبدی عشق به نیل تو سپرد نگهش دار به موسی شدنش می ارزد سالها گر چه که در پیله بماند غزلم صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد ‌ ‌‌🌹
🌱 قسیم بودن نار و بهشت باعث شد؛ که نوکرانِ حسن را خودت سوا بکنی! مرا پدر به تو بخشیده تا به دست خودت؛ دخیل صحن پر از خاک مجتبی بکنی ... مرا که روز و شبم بی تو سرد و تاریک است؛ روا بود که به محشر ز خود جدا بکنی . .؟! 💚°