نوایی خوش تر از نای و نفس نیست
بجز بودن کنارت را هوس نیست
اگر چه با تو چون درویش بودم
به جان و دل هوایت را رُبودم
ولیکن صحبتی با دل ندارم
که جز سودای این منزل ندارم
دو چشمانِ خُمار و اَبروان خویش
به تنهایی کُند مو برتنم ریش
به لعل لب اگر لبخند داری ...
ز دلدارت دلی خُرسند داری. ..
نفسها در هوای بی کسی مُرد
بپای عشق در دلواپسی مُرد
بيا اى عشق ، اى درمانِ پُر درد
دلم بيدار كن ، با جانِ پر درد
#عباس_رحیمی
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
رد پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت...
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیم بیقرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایهی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دست گلها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچهای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشتهای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایهای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی
#فاضل_نظری
بجو آن صبح صادق را
که جان بخشد خلایق را
هزاران مست عاشق را
صبوحی و امان باشد...
#حضرت_مولانا
صبحتون زیبا💐💐💐
غزل ۴۸۵۹:
چون صدف در حلقهی دریادلان خاموش باش
با دهان گوهرافشان پای تا سر گوش باش
صرف استغفار کن انفاس را در خانقاه
در حریم میکشان گلبانگ نوشانوش باش
نغمهی عشاق را شرط است حسن استماع
در حضور بلبلان چون گل سراپا گوش باش
تا شود گلگونه مینای گردون خون تو
همچو صهبا تا درین خمخانهای در جوش باش
با کمال هوشیاری چون به مستان برخوری
زینهار اظهار هشیاری مکن، مدهوش باش
میکند میخواره را گفتار بیش از باده مست
چون نهادی لب به لب پیمانه را خاموش باش
هدیهی ما تنگدستان را به چشم کم مبین
از مروت بر سر خوان تهی سرپوش باش
پردهی نیش است هر نوشی که دارد این جهان
بر نمیآیی به زخم نیش، دور از نوش باش
تا شود چون شمع از روی تو روشن دیدهها
با زبان آتشین در انجمن خاموش باش
بی زر از سیمینبران داری اگر امید وصل
مستعد صد بغل خمیازهی آغوش باش
از زبان نرم دشمن احتیاط از کف مده
بر حذر زنهار صائب زین چهِ خسپوش باش
#صائب_تبریزی
سلام
صبحتون بخیر و شادی🌷
صبح یکشنبه رسیده است! بیا با شادی
غزل ناب بخوانیم و به هم گل بدهیم
#گلهایمدرسهمون ☘🌱
#جواد_محمدی_دهنوی
من آمدهام عشقِ خود ابراز کنم
یک زندگیِ تازهتر آغاز کنم
حرفی بزن ای هر نَفَست روحِ امید
تا با نفسِ گرمِ تو پرواز کنم.
#حسینعلی_زارعی
دنبال کرد خیل غمت اهل درد را
من ناتوانتر از همه بودم،
مرا گرفت...
#بابافغانی_شیرازی
بلند شو همه رفتند، عاشقانه برقص
به راهورسم خودت جور کن بهانه، برقص
نمانده جز تو و آیینهها کسی دیگر
شبی که جشن پریهاست در میانه برقص
برقص و چرخ بزن، چرخ، چرخ عباسی
سراسرم هیجانی است کودکانه، برقص
مرا رها کن و از حجلهام بزن بیرون
بریز خون، به رگِ شهر، خانه خانه برقص
برقص تا بروی آسمان که مثل هماند
فرشتگانِ به پرواز، دخترانِ به رقص...
(از کتاب شب بی شعر)
#مهدی_فرجی
با همین لبخند شیرینی که درمان من است
بر سر دلهای بسیاری بلا آوردهای
#سجاد_سامانی
🍁 🍁
لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما
نشود یار کسی تا نشــــود بار کسی
گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل
شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی
#شهریار
لب من عطر تو را دارد و من می ترسم
نکند مادرم از بوسه ی ما بو ببرد...
#حسین_زحمتکش
🌱
میخواهم دوستت نداشته باشم!!
اما نمیتوانم ..
و این تنها جاییست،
که خواستن توانستن نیست ..
سلام و درود به همه شما دوستان عزیز 🌹
دلم را آهنی کردم مبادا عاشقت گردد
ندانستم تو ای ظالم دلی آهن رُبا داری...
#وحشی_بافقی
عاشق شدنم درس بزرگی به من آموخت
عاشق که شدی مرگ فقط دست اجل نیست!
#احمد_صفر_زاده
گفتمش روزے خیالش از دلم بیرون ڪنم
دل بگفت او با من است من با خیالش میروم
🖋#راحم_تبریزی🌷
صائب و آینه؛
در دل صاف نماند اثر تیغ زبان
زخم این آینه چون آب به هم میآید
****
دوستان آینهٔ صورت احوال هماند
من خراب توام و چشم تو بیمار من است
زیبا و زشت در نظر ما یکی شده است
تا خویش را چو آینه هموار کردهایم
گرچه خاکیم پذیرای دل و جان شدهایم
چون زمین، آینهٔ حسن بهاران شدهایم
در میان دعوی و معنی بود خون در میان
هر کجا معنی بود تیغ زبان در کار نیست
از خریداران نیافزاید قماش ماه مصر
حُسن گل را هایهوی بلبلان در کار نیست
#صائب
دل به دل راه ندارد، چون اگر راهی داشت
تو ڪنون زنده نبودی،ز #دلتنگیِ من
#داود_سهامی
گفته بودم بی تو می گیرد دلم، یادت که هست؟
بی نگاهت برگ می ریزد دلم، یادت که هست؟
برگ و باری نیست دیگر، گفته بودم نازنین
لحظهای دور از تو می میرد دلم، یادت که هست؟
#صائب_تبریزی
♥️°•○○•°♥️
تنگ آب از روزهای قبل خالیتر شده است
زندگی در دوستی با مرگ عالی تر شده است
هر نگاهی میتواند خلوتم را بشکند
کوزهٔ تنهایی روحم سفالیتر شده است
آخرین لبخند او هم غرق خواهد شد در آب
ماهِ در مرداب این شبها هلالیتر شده است
گفت تا کی صبر باید کرد؟ گفتم چاره چیست؟!
دیدم این پاسخ، از آن پرسش سؤالیتر شده است
زندگی را خواب میدانستم اما بعد از آن
تازه میبینم حقیقتها خیالیتر شده است
ماهی کمطاقتم! یک روز دیگر صبر کن
تنگ آب از روزهای قبل خالیتر شده است
#فاضل_نظری