کاش سمت حرمت باز شود پنجرهها
بــاز از دوریـت افتاده به کارم گرهها
#مجید_تال
پرسید یکی که عاشقی چیست؟!
گفتم که مپرس از این معانی...
آنگه که چو من شوی ببینی..
آنگه که بخواندت بهخوانی..
#مولانا
زبباترین غزل که به چشمم رسیده است..
ترکیب چشم وگونه و لبخند ناب توست...
#حسین_مرادی
با رقیبان سخن از کشتنِ ما میگوید...
کشتن آن است که با غیر سخن میگوید!
#شوقی
از شعر و استعاره و تشبيه برتری
با هيچكس بجز تو نسنجيدهام تو را...
#قیصر_امین_پور
| بی یار مانده | ترس ندارد ز مرگومیر!
پاییز، اضطراب درختان کاج نیست...
#سجاد_شهیدی
عشوهای از لب شیرین تو دل خواست به جان
به شکرخنده لبت گفت مزادی طلبیم
#حافظ
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جز خیال روی او نقشــــــی نیاید درنظر
هرچه ما دیدیم ومی بینیم آن جــانان ماست
#مولانا
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
از زمانی كه به درگاه تو راهم دادند
آبرو مند شدم عزت وجاهم دادند
به مقامی كه نبردند سلاطين راهی
من مسكين بخدا رفتم و راهم دادند
تاشدم معتكف كوی تو ای شمس شموس
مژده روشنی شام سياهم دادند
گرمی وشور طلب كردم ازاين جا چون شمع
چشمه اشك غم و آتش آهم دادند
خواستم با تو بگويم كه خجالت زده ام
عرق شرم به عنوان گواهم دادند
درحريم تو خدا را به تو دادم سوگند
نامه عفو گنه بهر گناهم دادند
چه غم از تابش خورشيد قيامت دارم
تا كه درسايه مهر تو پناهم دادند
سوخت درآتش غم جان«وفایی» وسرود
درغم آل علی حال تباهم دادند
✍شاعر #سیدهاشم_وفایی
من خداے غزل #ناب نڪَاهت شده ام
از رڪَ ڪَردنت اینڪ بہ تو نزدیڪ ترم....
#امید_صباغ_نو
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صاف اگر باشد
هوای بی غُبار دوستی
حالِ دل را می توان
دریافت از سیمای هم...
#صائب_تبریزی
مثل آذر ماهِ کردستان نبودت سرد بود...
کلبهی سرد مرا «شهریورِ» اهواز کن...!🙃
#کنعان_محمدی