eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دخت پیغمبر اگر بیمار شد هرچه شد بین در و دیوار شد پیشمرگ حیدر کرار شد هرچه شد بین در و دیوار شد از کنیز خویش می‌‌گیرد مدد تا از این پهلو به آن پهلو شود چاره‌ساز خلق، کارش زار شد هرچه شد بین در و دیوار شد دیگر از آیینه‌اش رو می‌گرفت شب که می‌شد پهلوی او می‌گرفت بارها از درد آن بیدار شد هرچه شد بین در و دیوار شد وقت دفنش بوالحسن خون گریه کرد بر جراحاتش کفن، خون گریه کرد نیمه شب کار علی دشوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد در هجوم دشمن و وقت خطر کی شنیده زن بیاید پشت در در دفاع از مرتضی ناچار شد هرچه شد بین در و دیوار شد من نمی‌گویم، ز میخ در بپرس از گل نشکفته‌ی پرپر بپرس سینه‌ی زهرا چرا خون‌بار شد هرچه شد بین در و دیوار شد یاس ما را جوهر نیلی زدند آنچنان بر صورتش سیلی زدند هر دو چشم مادر ما تار شد هرچه شد بین در و دیوار شد داغ شد میخ در و بیراهه رفت بعد از مادر سوی شش ماهه رفت راه شش‌ماهه کُشی هموار شد هرچه شد بین در و دیوار شد ** گر نمی‌شد کشته محسن پشت در بین خون، اصغر نمی‌زد بال و پر تیر کین هم‌دست با مسمار شد هرچه شد بین در و دیوار شد از مدینه تیر آمد بی‌هوا خورد بر قلب غریب کربلا ناله زد هرچه به ما آزار شد هرچه شد بین در و دیوار شد تیغ قنفذ از غلاف آمد برون گودی گودال شد دریای خون قطعه قطعه سیدالاحرار شد هرچه شد بین در و دیوار شد آتش این خانه وقتی گُر گرفت کربلا بر دامن و چادر گرفت عمه‌ی سادات کارش زار شد هرچه شد بین در و دیوار شد با همان دستی که مادر را زدند کربلا تا شام دختر را زدند فاطمیه باز هم تکرار شد هرچه شد بین در و دیوار شد ریسمانِ گردن حبل‌المتین شد غل و زنجیر زین‌العابدین ظلم‌ها بر عترت اطهار شد هرچه شد بین در و دیوار شد پشت در که مادر سادات رفت روضه تا دروازه‌ی ساعات رفت بین کوچه صحبت از بازار شد هرچه شد بین در و دیوار شد شاعر:
از قطره کمتر هستم اما بی هوا در سر دارم هوای شعری از دریای پهناور دارم هوای مدح بانویی که از خلقش خالق ندارد بهر خلقت علت بهتر خاک در این خاندان هستم زبانم لال طفل دبستانی که عاجز مانده در گوهر باید نبی باشی که وصف فاطمه گویی یا دست کم باید شود توصیف گر حیدر علامه هم باشی زبانت لال خواهد شد باید خدا باشی بگویی سوره ی کوثر ذکر تمام انبیا گر یاعلی بوده با ذکر یا زهرا علی کنده در خیبر بابای بچه شیعه ها وقتی علی باشد وقت توسل های خود میخوانمش مادر ام ابیها بوده پرورده ست خاتم را در کربلا هم دخترش پیغمبری دیگر چادر نمازش از یهودی ها مسلمان ساخت در مکتبش هردم شده سلمان مسلمان تر اهل جهنم نیست صد در صد اگر گردد هرکس که با اولاد او محشور در محشر اما ز داغش تا قیامت عرش میسوزد عمر کمی او داشت در این چرخ بازیگر لازم به توضیح جنایت نیست در روضه مکشوف خواهد شد اگر تنها بگویم "در"
می‌شد ای‌کاش که سجادهٔ من کوی تو بود جای تربت سرِ من بر سرِ زانوی تو بود می‌شد ای کاش مُکبّر سرِ تکبیر نماز به لبش "حولِ و لا قوة " بازوی تو بود شاخصِ قبله‌نما، سمتِ جنوب است ولی قبله‌ام کاش میانِ خمِ ابروی تو بود خسته از ذکر نمی‌شد لب من، در همه عمر نخ تسبیحم اگر رشته‌ای از موی تو بود از کجا مات توام؟ پیش‌تر از خلقت خویش چشم و گوش و لبم از نطفه ثناگوی تو بود
Hamed Zamani & Abdolreza Helali - Nahelatal Jesm Yani 320 (MusicTarin).mp3
7.99M
‍ روضه حضرت زهرا ناحله الجسم یعنی .نحیف و دلشکسته میری .جونی اما مادر پیری .بهونه ی سفر میگیری ............😭امشب شب یتیمی ماست من اروم اروم میخونم توهم اروم اروم زیر لب بگو وای مادرم وای مادرم .........باکیه العین یعنی .بارون غصه ها میباره .چشمای مادر ما تاره .دیگه علی شده بیچاره .......😭مردم مدینه هی گفتید ب زهرا یاشب گریه کن یاروز گریه کن از امشب دیگه راحت شدید دیگه صدای زهرای مرضیه نمیااااد دیگه صدای مادر نمیاد .........معصبه الراس یعنی .بستی سری و ک پر درده .رنگ رخ تو مادر زرده .تو کوچه کی جسارت کرده .....😭قربونت برم مادر روزای اخر همش از بابام علی رو میگرفتی مگه چ اتفاقی افتاد مادر تو کوچه های مدینه .......جوری لگد خوردی ک .نمیتونی بلند شی از جات.....اخ مادرم همش دست ب دیوار میگرفتی😭مادر مادر مادر .........جوری لگد خوردی ک .نمیتونب بلند شی از جات .جای غلاف روی بازوهات .داری میری کنار بابا......😭مادر داری زینبت رو تنها میگذاری مادر شرمتده ام مادر توکوچه‌های مدینه دیدم دارن میزنن تورو مادر مادر مادر نتونستم کاری کنم مادر مادر مادر .......هیچکس ای وای من .نگفت تو کوچه ب اون کافر .نزن زنو جلوی شوهر .بمیره زینبت ای مادر ...😭بمیرم برات مادر 😭......من ایستاده بودم .دیدم ک مادرم را .دشمن گهی ب کوچه .گهی ب خانه میزد .....😭الهی بشکنه اون دستی ک ب تو سیلی زد ...الهی بشکند دست مغیره .ک بین کوچها بی مادرم کرد ......الا لعنت الله علی القوم الضالمین🌹😔
record009.mp3
1.62M
سبک: دادش نذار رو قلبم آرزوتو خدا، مادر من خیلی جوونه پس چرا قامتش کمونه چی شده اینطور نیمه جونه، خدا خدا، مادرم از زندگی سیره جوونه اما خیلی پیره همش تو خونه رو می گیره، خدا تو گوشمه هنوزم سر و صدای کوچه همش جلو چشامه ماجراهای کوچه خودم دیدم با چشمام که مادرم رو کشتن لگد زدند به یاس و برادرم رو کشتن مهدی شریفی
حالِ‌من سخت خراب است،خودت کاری‌کن غرقِ دنیا شدم ای عشق،مرا یاری کن ما در این دایره هیچیم،تو امّا همه‌ای کوثری،طاهره‌ای،حانیه‌ای،فاطمه‌ای
دور سر مولا که پَرِ فاطمه می‌سوخت دشمن به تلافی، در و یک سینه به‌هم دوخت تا گفت: علی بر همه‌ی خلق امیر است از خشم، عدو ضربه زد و شعله برافروخت 🏴
🖤 عطر ریحانه فضا را مسخ کرده بود ، لیک روی گلبرگ رخش رنگ خزان افتاده بود گشت میخ در سرافکنده که بر تندیس نور از فشار بوسه ی داغش نشان افتاده بود در خسوف ِچادرِ خاکی، میانِ کوچه ماه- -بر زمین و غلغله در آسمان افتاده بود عاملِ ایجادِ عالم، علتِ هستِ بشر خواهشِ عمرش به نوشِ شوکران افتاده بود 😭 🖤😔💔یاحضرت مادر سلام صبحتون بخیر عرض تسلیت ایام شهادت بانوی عشق و ایثار❤️🏴
بالاتر از اندیشه‌ی دنیاست زهرا بالاتر از بالاتر از بالاست زهرا نور خداوند است هر سو بنگری هست سرّ خداوند است، نا پیداست زهرا اهل قیاس او را نمی‌فهمند هرگز آن‌سوتر از مقیاس انسان‌هاست زهرا درس شهادت را حسین آموخت از او مرد آفرینِ روز عاشوراست زهرا در زندگی چیزی برای خود نمی‌خواست هرچه علی می‌خواست را می‌خواست زهرا روزی که مردم وقت یاری خواب بودند پای غریبی علی برخاست زهرا دل را به آتش زد علی تنها نماند افسوس خود در شعله‌ها تنهاست زهرا پروانه‌ها از شعله‌ها پروا ندارند در سیل آتش کوهِ پا برجاست زهرا در انتهای این مصاف نابرابر پیروز میدان بی‌گمان زهراست زهرا... شاعر:
علیهاالسلام 🔹خطبه🔹 صدای لرزش مسجد به چشم می‌آمد چه می‌گذشت که رحمت به خشم می‌آمد چه مسجدی که مصلای ناسپاسی‌ها... چه مسجدی که رکب‌خوردۀ سیاسی‌ها... و منبری که پس از مصطفی مجسمه بود و پنج وعده به جای نماز، همهمه بود زنی صدای قیام زمانه شد آن روز خِمار بست و به مسجد روانه شد آن روز رسید و آه کشید و حماسه برپا کرد رسید و لب به سخن باز کرد، غوغا کرد که آیه آیۀ اعجاز در کلامش بود و بعد حمدِ خداوند، این‌چنین فرمود: قسم به امر خدا آن ارادۀ ابدی منم که فاطمه‌ام، نیست مثل من احدی فَإنَّکُم تَجِدُنَّ محمّداً نَسَبی و لا یَکونُ أباکُم و قد یکونُ أبِی مرور می‌کنم از روزهای تیره و تار تمام واقعه را ای مهاجرین! انصار! در آن زمانه که حرفی نبود از اسلام برهنه بودنتان بود جامۀ احرام در آن زمانه که گنداب نوش می‌کردید سرِ طعام، نزاعِ وحوش می‌کردید در آن زمانه که انسان نبود جز نسیان شب سیاه بشر بود و زوزۀ عصیان طلوع کرد در آن مُردگی سِراج حیات أبِی مُحَمَّدٍ المُصطفی، لَهُ الصّلوات همان که بود شب و روز مهربانِ شما جواب راسخ دشنام دشمنانِ شما امان نداد به غارتگران قافله‌ها لجام زد به دهان چموش غائله‌ها مگر که آیۀ آرامش و سکینه نبود؟! مگر که مایۀ امنیت مدینه نبود؟! دوباره بر سر حُکمش بگو و مگو کردید به جاهلیتِ دیروز خویش رو کردید.. نشسته‌اید به حکم قیام برخیزید سیوف بدر و احد از نیام برخیزید مگر که قبضۀ شمشیرتان شکسته شده؟ مگر که مرکبتان از نبرد خسته شده؟ که با سکوت شما رحلت نبی طی شد و در سقیفه‌تان مرکب علی پِی شد به مرگ می‌گذرد ماجرا پس از پدرم دلم گرفته از این طعنه‌ها پس از پدرم پدر! مپرس چرا این‌قدر شکسته شدم؟ پدر! مرا ببر از این زمانه خسته شدم! لطافت سخنان تو را نمی‌شنوم صدایِ «فاطمه جانِ» تو را نمی‌شنوم فَقَد فَقَدتُکَ فَقدَ السّماءِ رَحمَتَها فَلیتَ قبلَکَ کانَ المَماتِ صادَفَنا چه کرد خطبۀ او با مدینۀ نیرنگ! چه فایده نرود میخ آهنین در سنگ! 📝
دلـم گـرفـتـه و با غـم کـنـار می‌آید بُـزک نمـیـر! که روزی بـهـار می‌آید به این امید نشستم که در ادامهٔ راه رفیـق و همسفری هم‌قطـار می‌آید هرآنچه بذر محبت به سینه می‌‌کارم دوباره خوشهٔ حسرت به بار می‌آید غمی به وسعت دنیا به روی شانهٔ من- نشسته است و به چشم تو خوار می‌آید گلایه از تو ندارم، رفیق نیمهٔ راه! که "بی‌وفایی" و "رفتن" به یار می‌آید! به جان خریده‌ام اندوه و درد را با آه بـرای گـریه همـین‌ها به کـار می‌آید 🌹🌹🌹
محتاج نگاه و با دلی غرق گناه بردیم به نام حضرت نور پناه وا شد گره کور هرآنجا گفتیم یا فاطمه اشفعی لنا عند الله 💔🥀
من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری هرشب از شدت درد کمرت بیداری استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانم خسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری جان من سعی نکن با کمر تا شده ات محض آرامش من بستر خود برداری سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده است بس که خونابه در این سینه ی زخمی داری سعی کن خوب شوی ، ای همه دارایی من زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری مونس خستگی حیدر خیبر شکنی تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری
بیا به کوچه‌‌ی دل‌ها، کمی قدم بزنیم سری به خانه‌ی دل‌های پر ز غم بزنیم حریم مِهر، مقدس بوَد بیا با مِهر درون سینه‌ی غم‌دیده‌ها حرم بزنیم مباد آنکه بخشکد به سینه عاطفه‌ها بیا ز اشک محبت به سینه نم بزنیم مباد بی‌خبر از هم شویم وقت ملال بیا به رسم عطوفت سری به هم بزنیم مباد تا که محبت روَد ز خاطره‌ها به مِهر دفتری از عشق را رقم بزنیم بکوش در ره مهر و وفا و نیکی کن مدام گام به راه دل از کرم بزنیم به پایمردی و همت، به وقت حادثه‌ها مدد کنیم و بکوشیم و حرف، کم بزنیم اگرچه اهل دِرم در تغافل‌اند امروز تلنگری ز کرم هم به محتشم بزنیم برای درس گرفتن ز حادثات زمان ، سری به دیده‌ی عبرت به شهر بم بزنیم اگر که منتظر آن عزیز دورانیم که خطّ بطلان بر رنج و بر اَلم بزنیم در این زمانه که اندوه می‌کند بیداد بیا که خانه‌ی بیداد را به هم بزنیم دوباره فتنه به پا کرده است اهریمن مباد تا که به همراه او قدم بزنیم چقدر دم بزنیم از عرب‌ستیزی‌مان بیا که دم، ز وفاداری عجم بزنیم مباد آنکه شود حق مسلمین پامال بیا به وحدت، بر لشکر ستم بزنیم اگر که بیم تقابل بوَد به دل ما را چگونه می‌شود آیا دم از جنم بزنیم؟ اگر که پیرو مولای شیعیان هستیم علیه ظلم بیا تا که دل، به یم بزنیم بیا که گردن کفار را، به وحدت مان به وقت حادثه با تیغه‌ی دو دم بزنیم طلب کنیم می از جام (ساقی) کوثر که پشت پای، ز مستی به جام جم بزنیم سید محمدرضا شمس (ساقی)
🖋️ ورود بی اجازه به خانه حضرت زهرا : سلیم می گویند : به سلمان گفتم آیا بدون اجازه به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها وارد شدند ⁉️ گفت : آری به خدا قسم ، و این در حالی بود که « خمار » نداشت . حضرت زهرا سلام الله علیها صدا زد : « وابتاه ورسول الله » [ ای پدر ، ابوبکر و عمر بعد از تو با بازماندگانت بد رفتاری کردند در حالیکه هنوز چشمان تو در قبرت باز نشده است ] این سخنان را حضرت با بلندترین صدایش ندا می نمود . سلمان می‌گویند : ابوبکر و اطرافیانش را دیدم که می گریستند و صدای شان به گریه بلند شده بود . در میان آنان کسی نبود مگر آنکه گریه میکرد ، جزء عمر و خالد بن ولید و مغیرة بن شعبه . عمر می گفت : ما را با زنان و رای آنان کاری نیست ‼️ 📗 سلیم بن قیس هلالی ، ص ۲۲۹ - ۲۳۰ . ┅═✼@Hedayate_fekri_va_dini✼═┅
تکیه گاهی غیر تو مادر ندارم هیچ وقت آشنایی غیر تو کوثر ندارم هیچ وقت.. خیمه ی امنم شده در زیر معجر فاطمه من پناهی غیر این معجر ندارم هیچ وقت رفت و آمد می کنم در روضه هایت، جا بده نیتی.. بالاتر از نوکر ندارم هیچ وقت من کجا و این حریم باصفا کهف الحصین در حریمت جز دل مضطر ندارم هیچ وقت تو به من آموختی بی بی ولایت پیشه گی رهبری جز حضرت حیدر ندارم هیچ وقت آدمم کن.. جان مولا با نگاه رحمتت.. بی نگاهت حالتی بهتر ندارم هيچ وقت هرچه باداباد وقف تو شدم ام الحسن تکیه گاهی غیر تو مادر ندارم هیچ وقت 🔸شاعر: محسن راحت حق ◾️ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بر همه شما خوبان تسلیت باد◾️
بالاتر از اندیشه‌ی دنیاست زهرا بالاتر از بالاتر از بالاست زهرا نور خداوند است هر سو بنگری هست سرّ خداوند است، نا پیداست زهرا اهل قیاس او را نمی‌فهمند هرگز آن‌سوتر از مقیاس انسان‌هاست زهرا درس شهادت را حسین آموخت از او مرد آفرینِ روز عاشوراست زهرا در زندگی چیزی برای خود نمی‌خواست هرچه علی می‌خواست را می‌خواست زهرا روزی که مردم وقت یاری خواب بودند پای غریبی علی برخاست زهرا دل را به آتش زد علی تنها نماند افسوس خود در شعله‌ها تنهاست زهرا پروانه‌ها از شعله‌ها پروا ندارند در سیل آتش کوهِ پا برجاست زهرا در انتهای این مصاف نابرابر پیروز میدان بی‌گمان زهراست زهرا... شاعر:
گردنت را می‌شکست آنجا اگر عباس بود..💔
اگر به کشته شدن، عمر من تمام شود بِه است از این که کسی جز "'علی'" امام شود
🏴 سربند یازهرا آن اسم اعظم که نشانی می‌دهندش سربند یازهراست محکم‌تر ببندش هرکس که در سر آرزوی عشق دارد هنگام رفتن با شهیدان می‌برندش بابا! وصیت‌نامۀ هم‌سنگرت کو؟ این روزها خون می‌چکد از بندبندش آقامعلم، قصۀ از آن روزها گفت کردند سالِ آخری‌ها ریشخندش شرمی نکردند از صدای سرفه‌دارش چیزی نخواندند از نگاه دردمندش گیرم عَلم از دست عباسی بیفتد عباس دیگر می‌کند از جا بلندش هرکس به این آسانی اهل کربلا نیست کار حسین است و دل مشکل‌پسندش ✍🏻 🌷
از من نکردی خواهشی نُه سال، زهرا جان حالاکه چیزی‌خواستی تابوت می‌خواهی؟ ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
مرا حلال ڪن دلم چرا ڪه مدتی‌ست من به درد و بغضِ عاشقی، عذاب داده‌ام تو را...
از شبنم اشک گونه‌هامان تر بود تـشـییـع جـنـازۀ گــلـی پرپر بود از منبــر دست‌هــا که بالا می‌رفت در صحن حسینیۀ دل، محشر بود 📝