eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
نه می شود که ترا عشق من جواب کنم نه آنکه این دل وا مانده را مجاب کنم میان غصه ی تنهائی و غم عشقت غم زلال ترا بی شک انتخاب کنم دچار مهر توام، جان بخواه می میرم مباد اینکه از امر تو اجتناب کنم به ناز پنجره وا کن ببینمت ای ماه بمیرم آنکه اگر رو بر آفتاب کنم بنوش یک دو غزل از لبم که تا دم صبح ترا ببوسم و ترک از شراب ناب کنم زلال شبنم صبحی و همدم گل سرخ خطاست پیش تو صحبت من از گلاب کنم من از نگاه تو خواندم که دوستم داری اجازه هست ترا دلبرم خطاب کنم؟
باید این رابطه از روی رفاقت باشد نه سلامی که فقط از سر عادت باشد عشق آنگاه قشنگ است که در سایه‌ی آن نه خیال تو ، که وجدان تو راحت باشد مهربانی فقط این نیست که گاه از سر لطف حالی از دوست بپرسی که سلامت باشد گله ای از تو ندارم گُل من ! کی دل من مثل دل های دگر اهل شکایت باشد؟ خواستم حرف دلم را رُك و راحت بزنم ور نه کی دوست سزاوار ملامت باشد ! فرض کن بشکند از دست تو یک شب دل من تن تو خرّم و جان تو سلامت باشد
هرچه را خواسته در ثانیه محتوم شده است سرنوشت از قلمش بوده که مرقوم شده است او بجز ظلم‌ستیزی گنهی داشته است؟ جلوه‌ی عالم قدسی به چه محکوم شده است؟ پادشاه جبروت است که محبوب خداست صاحب جامعه از جامعه محروم شده است شرف عقل از ایوان علی‌النّقی است عشق از لطف علی بوده که مرسوم شده است کلّ طومار جهان در ید شایسته‌ی کیست؟ کهکشان با نخ تسبیح که منظوم شده است؟ جان او آب زلالیست پر از نور هدی جسم او آینه در آینه معصوم شده است مشعل هر شب تاریک علی النّقی است او مسیر ملکوت است که معلوم شده است او که تاریکی دشمن جگرش را سوزاند دهمین نور الهی‌ست که مسموم شده است
بیمارِ خنده های توام بیشتر بخند . . .
دل به امّید صدایی که مگر در تو رسد ناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
‏گاهی میان مردم در ازدحام شهر غیر از تو هرچه‌هست فراموش میکنم
این روسری آشفته ی یک موی بلند است آشفتگی موی تـــو دیـــوانه کـــننده سـت بالقوّه سپید است زن اما زن ایــن شعـــر موزون و مخیّل شده و قافیه مـند اســـت در فــوج مــدل هـــای مدرنیتـــه هنـــوز او ابروش کمان دارد و گیسوش کمند است پـــرواز تـــماشـــایی مـــوهای رهـــایـــش تصـــویرِ رهـــاکــردن یک دسته پرنده ست دل غرق نگاهی سـت که مابینِ دو پلکش یک قهوه ای سوخته ی خـیره کننده ست با اخم به تشخیصِ پزشکان سرطانزاسـت خندیـدن او عامـــل بیمـــاری قنـــد اســـت تصویـــر دلـــش بـــا کـــمک چــشمِ مسلّح انگار که سنگی تهِ شـیئی شکــننده ست شاید بـه صنـــوبر نرســـد قـــامـــتش امّـــا نسبـــت بـه میانگین همین دوره بلند است ماه است و بـــعید است که خورشید نداند میزان حضور و حذرش چـــند بـه چند است
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ وقتی که غم عالم و آدم داری بر صفحه دل ماتم داری ناخوانده، پیام تو جوابش این است مشهد...حرمِ امنِ رضا....کم داری ━━━━💠🌸💠━━━━
از روزِ ازل پرچمتان بـر بام است جنگیدنِ با شما خیالی خام است همپای عقاب هــــای کوهستانید کز همتتان هــــوای ما آرام است روز نیروی هوایی مبارک باد
دهه ی مبارک سلسله رباعیات ارزشی حماسی زنده باد صد لاله و یاس و رز و مریم داریم بر زخم دل از مهر تو مرهم داریم ثابت قدمیم در ره (سید علی) ما عشق به میهن و به پرچم داریم حسین جعفری
شبیه دستِ گرفتارِ در حنا مانده میانِ بهمنِ کوچِ تو عشق جا مانده تو رفته ای و به امیّدِ کشفِ روزنه ای تمامِ قد ،نگران دست در دعا مانده برای درک حقایق همیشه کور و کر است کسی که عشق چشیده ست و مبتلا مانده دوباره رخت عروسی به تن کشیده زمین میان کوچه ی برفی دو ردّ پا مانده... دلم به میل خودش رفته تا قدم بزند دوباره شب شده این خیره سر کجا مانده!؟ گمان کنم که قرار و مدار و خاطره ای میان برف دل انگیزِ کوچه ها مانده و باز پای قرارش نشسته یخ زده است امان ز دستِ دلِ مبتلایِ وا مانده طبیب آمد ودید و سپس جوابش کرد دلی که بعد تو بی رحم ،در کما مانده 📚گیدا
نقاره که زد غبار آهم را شست از دل غم و رنجِ دیر گاهم را شست وقتی که خدا را به تو دادم سوگند باران زد و دفتر گناهم را شست
تو انعکاس من شده ای ... کوه ها هنوز تکرار می کنند تو را در صدای من
. صبح آمده و پنجره را باز کنید از عشق بگویید و غزل ساز کنید آبادی شعر است بیایید همه با شعر و غزل روزِ خود آغاز کنید
با شعر، غزل، ترانه آغاز کنید خورشید شوید وبرجهان ناز کنید از پلک سحر نور خدامی ریزد تا روشنی سپیده پرواز کنید خاطره یوسفیان
دلم به‌ یاد تو دائم بهانه می‌گیرد به هر که می‌رسد از تو نشانه می‌گیرد شبیه رشته‌ء تسبیح و رشته‌ء اشکم بهانه‌های تو را دانه‌دانه می‌گیرد به مرغ خانه‌به‌دوشم اگر اجازه دهی به بام عاطفه‌ات آشیانه می‌گیرد برای عشق اگرچه دلم کمی پیر است اگر بهار تو باشی جوانه می‌گیرد برای آنکه نیاید کسی به خلوت ما دلم سراغ غمت را شبانه می‌گیرد دلم هوای کسی را نمی‌کند دیگر ولی به یاد تو دائم بهانه می‌گیرد
گفتی دعایم میکنی،گفتم خدا میخواهمش گفتی نمیخواهد توام،با این عبادت کردنت😐
" صبح آمده و پنجره را باز کنید" با ذکرِ دعا در فرجش راز کنيد در امر ظهورش متوسل بشوید بر این گلِ نرگس ،همه آواز کنيد
این روسری آشفته ی یک موی بلند است آشفتگی موی تـــو دیـــوانه کـــننده سـت بالقوّه سپید است زن اما زن ایــن شعـــر موزون و مخیّل شده و قافیه مـند اســـت در فــوج مــدل هـــای مدرنیتـــه هنـــوز او ابروش کمان دارد و گیسوش کمند است پـــرواز تـــماشـــایی مـــوهای رهـــایـــش تصـــویرِ رهـــاکــردن یک دسته پرنده ست دل غرق نگاهی سـت که مابینِ دو پلکش یک قهوه ای سوخته ی خـیره کننده ست با اخم به تشخیصِ پزشکان سرطانزاسـت خندیـدن او عامـــل بیمـــاری قنـــد اســـت تصویـــر دلـــش بـــا کـــمک چــشمِ مسلّح انگار که سنگی تهِ شـیئی شکــننده ست شاید بـه صنـــوبر نرســـد قـــامـــتش امّـــا نسبـــت بـه میانگین همین دوره بلند است ماه است و بـــعید است که خورشید نداند میزان حضور و حذرش چـــند بـه چند است
به نام عشق، به پروردگار شور و غزل پناه می برم از شر چشم های عسل سپیده سر زد و در کودتای نافرجام شکست خورده دلم چون همیشه، مستاصل چقدر فاجعه بار است رفته ای و هنوز میان عقل و دل من بپاست جنگ و جدل پس از تو زندگی من نشد شبیه قدیم که سخت خاطره هایت مرا گرفته بغل هزار مرتبه کشتم تو را درون دلم هزار مرتبه دل رفت سمت عکس العمل برای این همه جنگ شبانه خواهم برد شکایت از «تو و دل» را به سازمان ملل 📚گیدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این درد نبودنت اگر ناچیز است پس کاسه‌ی صبر ما چرا لبریز است؟ تو نیستی و بهار هم اینجا نیست بی‌تو همه فصل‌های ما پاییز است
edit_mixdown.mp3
12.54M
🎵 شعرخوانی 👤 کربلایی مجتبی خرسندی 💐 ولادت امام علی (ع) 📆 ۱۴ بهمن ۱۴۰۱
ابرم وبر روی دوش آبشار افتاده ام مثل شاعرهای احساسی به دار افتاده ام من که با رویای چشمان تو شاعرتر شدم بی هوا از مردم چشمت کنار افتاده ام بیت بیت ازگوشه ی خودکارو دفتر ریختی حال دربین غزل ها بیقرار افتاده ام این همه طعم غزلهایی که مضمونش تویی روز جمعه روی دست انتظار افتاده ام آه از این شعرهایی که به یغما میرود وای بی تو از طناب روزگار افتاده ام کاش قدری مهربانتر بود چشمانت به من آه میدانی که من چندین بهار افتاده ام؟!