eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
رباعی شمارهٔ ۱۵ تا دست ارادت به تو داده‌ست دلم دامان طرب ز کف نهاده‌ست دلم ره یافته در زلف دل آویز کجت القصه به راه کج فتاده‌ست دلم
خلقت آدم نعره زد عشق که خونین‌جگری پیدا شد حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور خودگری خودشکنی خودنگری پیدا شد خبری رفت ز گردون به شبستان ازل حذر ای پردگیان پرده‌دری پیدا شد آرزو بی‌خبر از خویش به آغوش حیات چشم وا کرد و جهان دگری پیدا شد زندگی گفت که در خاک تپیدم همه عمر تا از این گنبد دیرینه، دری پیدا شد
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
تا زنده باشم چون کبوتر دانه می‌خواهم امروز محتاج توام؛ فردا نمی‌خواهم   آشفته‌ام... زیبایی‌ات باشد برای بعد من درد دارم شانه‌ای مردانه می‌خواهم   از گوشه‌ی محراب عمری دلبری جستم اکنون خدا را از دل میخانه می‌خواهم   می‌خندم و آیینه می‌گرید به حال من دیوانه‌ام، هم‌صحبتی دیوانه می‌خواهم   در را به رویم باز کن! اندوه آوردم امشب برای گریه‌کردن شانه می‌خواهم
مرا ببخش بدی کرده‌ام به تو گاهی کمال عشق، جنون است و دیگرآزاری‌است
گفتی به من، نصیحت دیوانگان مکن باشد، ولی نصیحت دیوانه می‌کنی
من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم من و تو کوه شدیم و نمی‌رسیم به هم
نگاهت را بیا بر دار از دار الشفا امشب من از دار المجانین... آرزوی کربلا دارم
تا مِیل نَباشَد به وِصال از طَرَفِ دوست سودی نَکُنَد حِرص و تَمَنّـا که تو داری...
همیشه‌عشق‌به‌مشتاقان،پیام‌وصل‌نخواهد داد که گاه پیرهن یوسف، کنایه های کفن دارد
سلام تازه‌ات از چیست؟ ای بــــرف مگر صدبار پامالت نکردیم؟! 🌱
شب دوشین، تبسم‌های پنهانی که می‌کردی نمک‌پاش جراحت‌های پنهان من است امشب
گر ز خاک‌آسودنت آسوده می‌گردند خلق تن به خاک تیره ده، آسایش دل‌ها طلب...
عشق می‌خواهی ز اهلِ درد می‌باید شدن...
یڪ نفر از جنس احساس تو میخواهد دلم یک نفر مثل خودت، اصلا تو میخواهد دلم
اگر بد خلق اگر ساکت اگر تنها اگر سردم.. ولی بعد از تو عمری با خیالت زندگی کردم... (:
واژه ها در هر سه شنبه جمکرانی می شوند جمعه ها درگیر مشق "لن ترانی" می شوند در ظهور ندبه ها دنبال شعری تازه اند پا برهنه زائر عشقی جهانی می شوند بغض ها در گوشه ی قلب قلم ها بی صدا قاری آیات ناب آسمانی می شوند برگ های زرد تقویمم همه خط خورده اند تا کدامین صفحه هایش جاودانی می شوند؟ انتظار یاس ها از بی کسی سر رفته است بس که خیره سمت راهی ارغوانی می شوند عاقبت آن نرگس مستانه هم سر می رسد جاده ها لبریز شعر و شادمانی می شوند
باز با نام علی آغاز دارد می‌کند راز خلقت را خدا ابراز دارد می‌کند گرچه با نام علی خلقت پدید آمد ولی حضرت زهرا گره را باز دارد می‌کند آیه‌ی تطهیر تنها ویژه‌ی این خانه است جبرئیل اینجا فقط پرواز دارد می‌کند حیدری هرکس شود حیدر گشاید هی دری شیعه‌هایش را علی ممتاز دارد می‌کند اشک می‌شوید کثیفی‌های شک را از دلم عشق را با جان ما دمساز دارد می‌کند مَخلَصِ روز ازل تا لم یزل یک یاعلیست ذکر یا حیدر مدد اعجاز دارد می‌کند علی رفیعی وردنجانی - ۲۶
از غصه مریض و غرق بیچارگی‌ام مَشکم! که ز تیر غم پر از پارگی‌ام سـرمست وصـال بـودم، امـا حالا از لـطـف فـراقِ اوست، آوارگی‌ام!
عطرم که از عطاریِ آغوش تو دورم هم شیشه‌ی بی‌تابم و هم سنگ صبورم چون برگم و ای کاش بیافتم سرِ راهت تا کار نَیُفتاده به جاروی سپورم تقدیرِ مرا باش که از پهنه‌ی دریا یک بطری بی‌تابِ نیفتاده به تورم در وسعت یک باغچه‌ی کوچک و تنها پاییز هزاران شبحِ گور به گورم شاداب‌ترین خوشه‌ی این مزرعه بودم دریاب، که چسبیده به دیوار تنورم •⊱♥⊰•
"مشـق شبهایم شود هر تـار ڪَیسویت نڪَار قصه میبافم ز عطـرش تا سپیده سـر زند...!" ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ♥️°
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام با هر نفس ارادت و با هر نفس سلام   باید سلام کرد و جواب سلام شد بر هر کسی که هست از این هیچ کس سلام   فرقی نمی کند که کجایی ست لهجه ات اترک سلام، کرخه سلام و ارس سلام   ظهر بلوچ، نیمه شب کُرد و ترکمن صبح خلیج فارس، غروب طبس سلام   بازارگان درد! اگر می روی به هند از ما به طوطیان رها از قفس سلام   «دیشب به کوی میکده راهم عسس ببست» گفتم به جام و باده و مست و عسس سلام   معنای عشق غیر سلام و علیک نیست وقتی سلام رکن نماز است، پس سلام!   قبل از سلام جام  تشهد گرفته ایم ما کشتگان مسلخ عشقیم، والسلام! «علیرضا قزوه»