قلب های متفاوتی که می توانید با دست بسازید
#شعر_جدید
کسی که نام تو را می برد فقط خودمم!
همیشه ناز تو را می خرد فقط خودمم!
برای دیدن تو چیستان عاشقی است
پرنده نیست ولی می پرد، فقط خودمم!
نه گول می خورد و گول هم نمی زندت
و آب و دانه نمی گسترد، فقط خودمم!
نه یوسف است که از پشت پیرهن-چاک است
که دل به شوق دلت می درد، فقط خودمم!
درون چشم چمن گونت آب می نوشد،
کسی که در تو به خود بنگرد، فقط خودمم!
چه طاقتی است ببیند ولی نگوید هیچ؛
و از کنار تو هم بگذرد، فقط خودمم!
بخیل هیچ کسی نیست جز رقیبانش،
که نامی از تو نمی آورد، فقط خودمم!
#میثم_رنجبر
نشود تشنگی حرص کم از آب گهر
این نهنگی است که هرگز نشود سیر در آب
#صائب_تبریزی
عارفان غافل از افسانهٔ دنیا نشوند
بلبلان را نکند صبح بهاران در خواب
#صائب_تبریزی
آه را نیست اثر در دل آن سرو روان
میکند پیچ و خم موج چه تاثیر در آب؟
#صائب_تبریزی
شربت وصل علاج دل بیتاب نکرد
ماهیان را نکشد موج به زنجیر در آب
#صائب_تبریزی
صائب از هند مجو عشرت اصفاهان را
فیض صبح وطن از شام غریبان مطلب
#صائب_تبریزی
به آه از جگر داغدار قانع شو
که دلپذیرتر است از کباب، بوی کباب
#صائب_تبریزی
زان باده پُر کن ساغرم کز وی سحر سر می زند
خورشید در خم خانه اش هر صبح ساغر می زند
از چند و چونم وارهان ، با جرعه ای آتش فشان
ز آبی که آتش بی امان ، در خشک و در تر می زند
بختم به سودای تنت ، ره می زند به سوی منت
تا آورد در گردنت ، دستی که به سر می زند
تصویر آن شیرین دهن ، خود بر نمی تابد سخن
هست این قدر کز عشق من ، طرحی به دفتر می زند
من شاعرم ! خوش می زنم ، از عشق و از مستی رقم
اما به چشمانت قسم ، چشم تو خوش تر می زند
من می شناسم پنجه را ، این تک نواز آشنا
عشق است هر چند این نوا ، با ساز دیگر می زند
ای عشق ! از آن مشرق درآ ، روشن کن این ظلمت سرا
کاین شب جدا از تو مرا ، بر دیده خنجر می زند
یک جرعه زین می نوش کن ، وز های و هو خاموش کن
عشق است اینک ! گوش کن : انگشت بر در می زند
#_حسینمنزوی
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
زان باده پُر کن ساغرم کز وی سحر سر می زند خورشید در خم خانه اش هر صبح ساغر می زند از چند و چونم و
من شاعرم ! خوش می زنم ، از عشق و از مستی رقم
اما به چشمانت قسم ، چشم تو خوش تر می زند
هر شب صدای پای تو میآمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمیآید صدا امشب...!
✍🏻 #محمدعلی_بهمنی
شبتون در آرامش 🌙✨