فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
بیا و جان مرا باز هم بهاری کن
نشستهام به تمنّای عطر نسترنت
━━━━💠🌸💠━━━━
#محمدرضا_ترکی
.
بهار چیست بهجز روز خوب آمدنت
نسیم چیست بغیر از عبور عطر تنت
تو را هزارفرشته بههم نشان دادند
زبسکه لطف و صفا بود در قدمزدنت
مرا اگرچه نبخشیده سهمی از دنیا
خدا به لطف خودش کردهاست سهم منت
همه وجود من از شعر ناب سرشار است
از آن زمان که شنیدم ترانه از دهنت
غزال من! غزل از چشمهات میبارد
قصیده میچکد از قدّوقامت حسنت
بهار من! همهشبهای ما چراغان است
برای روز پر از آفتاب آمدنت
بیا و جان مرا باز هم بهاری کن
نشستهام به تمنّای عطر نسترنت
#محمدرضا_ترکی
آبادی شعر 🇵🇸
. بهار چیست بهجز روز خوب آمدنت نسیم چیست بغیر از عبور عطر تنت تو را هزارفرشته بههم نشان دادند زبس
هر چی منتظر بودم اینجا هم بفرستن که نفرستادن. خودم دست به کار شدم☺️
خُشکانده ام اسم تو را ، عمریست لای دفترم
اما همیشه تازه ای ، در سرسرای باورم
اسم تو را بو می کشم از لای دفتر ، باز هم
مانندِ هرشب با غمِ رویایِ تو همبسترم
دیگر نگو کانون غمهای جهانت نیستم
شمسی ترین منظومه می چرخد ببین دور سرم!
تا کی تمامِ طولِ شب باید ستاره بشمرم؟
تا خواب را مهمان کنم در سرخیِ چشمِ تَرَم
با اتفاق تازه ای افتاده ای در من ،مگر
زیبا و زیبا تر شود تصویر شعر دیگرم
بانوی آب و آینه ، تنها دلیلِ شعر من !
حالم گرفته ،با خودم در فکرِ سیم آخرم
در عشق باید از خودت تا بی نهایت بگذری
ازخود گذشتم خوب من، از تو چگونه بگذرم؟
#امید_صباغ_نو
مانند بخارِ(( ها)) که رو شیشه نشست
این بغض که تو گلوی من بود، شکست
یکبار فقط تو اخم کردی، دیدی؟
آشفته تر از موی سیاهت هم هست
#آریا_خراسانی
.
از پستی دشمنان اسلام همین بس...
دورند ز انسانیت این قوم خوارج
آلوده شده دست شیاطین نجس به...
خون شرف خلق خدا تا مچ و آرنج
اعدام که گشتند ، حقوق بشر آید...
از نطفه ابلیس هم از داخل و خارج
مسموم نمود هر که گل باغ وطن را...
باید بشود لِه به زیر مشت چو نارنج
"عاصی"
🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب
👈 عاملان مسمویت دختران عزیز ایران زمین در شهرهای مختلف را دستگیر و اعدام کنید
🔥🔥🔥
👈👈نشر با شما👉👉
پر می کشم از پنجره ی خوابِ تو تا تو
هر شب من و دیدار، در این پنجره با تو
وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا تو، همه جا تو، همه جا تو
پاسخ بده از این همه مخلوق، چرا من؟
تا شرح دهم، از همه ی خلق چرا تو
#محمد_علی_بهمنی
نشد آخر که تو را تنگ بگیرم بغلم
که کسی غیر تو را جا ندهم در غزلم
نشد از شهد لبت سیر بنوشم شب و روز
که لبالب شود از طعم تو ظرف عسلم
راه شیری عسل از چشم تو می نوشد و من
همچنان حلقه ای از گرد و غبار زحلم
همچنان سایه ی خورشید تو بر من کوتاه
همچنان تا ابدت فاصله دارد ازلم
نشد انگار به منظومه ی چشمت برسم
نشد از خط کشی ات رد شود عکس العملم
تو کماکان همه جای غزلم مستتری
و کماکان من بی تو غزلی مبتذلم
نرسیدم به زمانی که تو را جا نگذاشت
نرسیدی به من و مهلت ضرب العجلم
توی شهری که پر از حسرت آغوش من است
نشد آخر که تو را تنگ بگیرم بغلم
#نیلوفر_عاکفیان
با عشق،به خنده ،گریه با هر کلکی
افسار گرفت و پیر شد دل الکی
ای کاش خلاصه می شدی ای دنیا
در ذوق خرید جوجه های نمکی...
#محمدجواد_منوچهری
☆
غم در دل من آمد و مغلوب نشد
با شادی عید نیز سرکوب نشد
خواندی غزلی برای شادیِ دلم
با شعر تو هم حال دلم خوب نشد
#جواد_محمدی_دهنوی
از سختیِ قیامت، ما را چه باک باشد
بیتو گذشت ما را، هر دم هزار ساعت
#تأثیر_تبریزی
من خواب دیدم از پل تجریش میروی
با پای من به سمت خودت پیش میروی
#احسان_افشارى
به دیگران سپر انداختن بود کارَت
رسد چو نوبت ما تیر در کمان داری
#صائب_تبریزی
من از غم تو غزل میسرایم و آن را،
تو عاشقانه بهگوش رقیب میخوانی . . .
#سجاد_سامانی
قایقِ قسمت اگر دور کند از تو مرا..
رود را سمت تو برعکس شنا خواهم کرد..
#امیر_سهرابی
إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ
اى خدا مرا انقطاع کامل بسوى خود عطا فرما و روشن ساز دیده هاى دل ما را به نورى که به آن نور تو را مشاهده کند
#مناجات_شعبانیه
.
.
.
ما را به گران ترین متاعت برسان
تا اوج بلندایِ شعاعت برسان
ما از تو به کمتر از تو راضی نشویم
ما را به کمال انقطاعت برسان
#عاصی_خراسانی
#شعبانیات
#رباعی
۱۳ شعبان ۱۴۴۳
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیدهور شدم
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم
او را خود التفات نبودش به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
#سعدی
آبادی شعر 🇵🇸
از در درآمدی و من از خود به در شدم گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم گوشم به راه تا که خبر میدهد ز
سلام
درخواست کاربر محترم از اعضا کانال