eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتش رسیده قافیه‌ام را عوض کنم آرایه‌های جاریه‌ام را عوض کنم اینجا که ایستاده دلم، در مدار توست پس بهتر است زاویه‌ام را عوض کنم با لای‌لای ساعت شمّاطه‌دارِ عمر باید عبور ثانیه‌ام را عوض کنم شاعرکُش است شهرِ ستم‌پرور شما مهلت دهید ناحیه‌ام را عوض کنم این رود بی نشانه به دریا نمی رسد پس وصله‌های حاشیه‌ام را عوض کنم هر چند من که مدعیِ عشق بوده‌ام ... سخت است اصلِ داعیه‌ام را عوض کنم _ اما مصمّم‌ام که برای مهارِ دل انگیزه‌های آتیه‌ام را عوض کنم دارم به انتحار خودم فکر می‌کنم تا بی تو حال روحیه‌ام را عوض کنم
هشت روز است سحر منتظر این هستند روز بنویسنــد زتــو شاعرهااا کاش امروز منم زائر بودم خوشبحال همه خدام و تو و زائرهااا
تهمت آسودگی بر دیده عاشق خطاست خانه ای کز خود برآرد آب جای خواب نیست
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست  
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام ظهرتون بخیررررررررررر 🌺 تعجیل در ظهور آقا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف صلوات 🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸
صلی الله علیک یا ثامن الحجج روز هشتم در هوای صحن های مشهدم چون کبوتر باز در حال و هوای مشهدم می زند در خاطرم نقاره ی یادِ رضا هرنفس سرشار شورِ یا رضای مشهدم تا صفا گیرد وجودم از شمیم ناب عشق زائرِ باغِ بهشتِ با صفای مشهدم هفت خوان عشق را پیموده ام با پای دل خوانِ هشتم گوشه ی ایوانْ طلای مشهدم هرچه حاجت داشتم اینجا به من بخشیده اند بنده ی لطف رضا، حاجت روای مشهدم این دل غمدیده را روزی زیارت می بری آن زمانْ فکرِ براتِ کربلای مشهدم
ز بعد مرگ کسی خط به قبر ما نکشید ز بهـر آن که نبـودیم در حسـاب کـسی
روز هشتم دل عشاق شده راهی طوس روزه هستیم و گرفتار شما شمس شموس رفته از خاطر مردم ده فروردین که حرم و بارگهت شد هدف ارتش روس دهم فروردین،سالروز به توپ بستن حرم مطهر رضوی توسط ارتش روسیه،۱۲۹۱
عزیزم دوستت دارم ولی با ترس و پنهانی که پنهان کردنٍ یک عشق یعنی اوج ویرانی! دلم رنج عجیبی می برد از دوری ات ، اما نجابت می کند مانند بانوهای ایرانی! تحمل کردن این راز از من زن نمی سازد که روزی خسته خواهد شد دل از اندوه طولانی! غمت را می خورد هر شب دل نازک تر از شیشه تو سنگی را نمی خواهی کنار شیشه بنشانی! مرا باور کنی ، شاید ، به راه عشق برگردم نه از این دست باورهای مردم در مسلمانی! عزیزم دوستت دارم ، غم این جمله را دیدی؟ تفاوت دارد این سیلاب با شب های بارانی
نیست در دیده ی ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را ! 😎
رنگ زیبایی ست پیچ و تاب هم، بسیار دارد این سفیدی روی موهایت، عجب اطوار دارد چون کویری خشک وچین دارست، گرچه صورتت صاف است این آیینه لج، انگار دارد فرق چندانی ندارد با جوانی، وقت پیری یک عصا و عینک و سمعک، فقط سربار دارد باز زندانی شدی امشب، میان قصر خانه مثل هرشب باشکوه ست، دور تو دیوار دارد تلخ و محکم می زند امشب چرا قلبت؟نه..شاید عشق، در دنیای پیری! طعمی از انکار دارد دنگ دنگ...ای وای ساعت، از ده و نیمش گذشته قرص هایت کو که قلبت، ساعت بیمار دارد اتفاقی تازه در پیش است، یانه؟ روشنش کن دور شو از این هیاهو، رادیو اخبار دارد
فَبِحِلْمِکَ أَمْهَلْتَنِی وَ بِسِتْرِکَ سَتَرْتَنِی حَتَّی کَأَنَّکَ أَغْفَلْتَنِی وَ مِنْ عُقُوبَاتِ الْمَعَاصِی جَنَّبْتَنِی حَتَّی کَأَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنِی درهای عطا را که گـشودی یا رب دل از مـن درمانده ربـودی یا رب با حلم خودت گناه من پوشاندی انـگار کـه تــــو حــیا نـمودی یا رب
ما زخم عمیق ایم و شما مرهم مایی تنها تو فقط تکیه گه محکم مایی هر چند زیاد از تو به ما می‌رسد آقا ... اما تو کریمانه رضا از کم مایی "ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم ما فکر گناهیم و تو فکر غم مایی" آدم شدنم خون جگرت کرده ببخشید تو خیمه نشینِ عمل دَرهَم مایی ما از تو به غیر از تو نمودیم تمنا ... این شد که شما فکر زر و دِرهَم مایی (حبیب)
باران که میزند در خیابان ها بیش از بوی خاکِ باران خورده بوی تازه شدن خاطرات به مشام میرسد...!
اینجا همهٔ درخت‌هامان بیدند لبخند و بهار بی‌تو در تبعیدند بی روی تو لحظه‌لحظه‌هامان مرگ‌اند با تو همهٔ ثانیه‌هامان عیدند عبدالرحیم_سعیدی‌راد
انگشت اشاره ات به هر سو باشد خوشبخت ترین جای جهان خواهد شد با خنده ی تو جهان پر از آرامش با اخم تو دنیا نگران خواهد شد
زیباتر از چشم تو را آهو ندارد خوشبو تر از عطر تنت شب بو ندارد
از اوج درد در غزلی تازه حاکی ام از پنج شنبه های بدون تو شاکی ام
این لحظه ی ناب استجابت یارب عجل لولیک الفرج بر لب ماست
42.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️شعرخوانی؛ ازهمان آغاز چشم آسمان‌ها و زمین تا ابد دیگر نمی‌بیند زنی را این‌چنین 🔻شعرخوانی در مدح 🎬هفتمین محفل شعر قم - بیت‌النور
پروانه هم شبیه من از ساده لوحی‌اش دلبسته‌ی‌ گلی‌ است که درکش نمی‌کند
چه می‌ماند پس از دیدار، جز تکرارِ دلتنگی
کیست جز گریه به دلتنگی ما رحم کند؟
شاعر بی ذوقتان تا دست بر دفتر گذاشت قافیه خون دلی بر سرخی جوهر گذاشت قافیه "سر" بود و مضمون چند بیتی مرثیه سوز آن از دفترم، یک مشت خاکستر گذاشت تا قلم از "سر" نوشت، افتاد یاد قتلگاه سرنوشت سرخ، "سر" را بر لب خنجر گذاشت مؤمنِ عدلم ولی هرگز نفهمیدم چرا؟! "سرترین آقای دنیا را خدا بی" سر"گذاشت" روی نیزه قاری قرآن شد و در بزم شام بین یک تشت طلا، لب بر لب دختر گذاشت ارغوان از ضرب سیلی در خرابه جان سپرد عمه اش را بی قرار خاطرات "در" گذاشت اوج عزت را ببین، عباس بی مشک و علم تشنه لب، سر را به روی دامن مادر گذاشت جبرئیل آمد ببیند شبه پیغمبر چه شد؟! شهپرش را زیر جسمِ درهم اکبر گذاشت زیر سمِ اسبها قاسم تماشایی شده نعل تازه بوسه ها بر صورت و پیکر گذاشت گرم بود و دود بود، اما نبود آب ای فلک تشنگی بی رحم بود و غنچه را پرپر گذاشت اوج روضه در منای کربلا این صحنه بود بی حیا از پشت خنجر را روی حنجر گذاشت روضه ی مکشوف را زینب تماشا کرده بود "ذبح اعظم" داغ را بر سینه ی مضطر گذاشت تار و پود هستی او صبر بود و غیرتش هستی خود را برای یک نخِ معجر گذاشت گردش شمس و قمر را روی نیزه دیده بود با دلی لبریزِ غصه پای در محشر گذاشت محتشم باید بخواند مرثیه، من کیستم اوکه با ترکیب بندش، چشم ها را تر گذاشت