eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هستی‌ات را دادی و داراترین بانو شدی ثروتی بالاتر از لبخند پیغمبر که نیست 📹 شعرخوانی
. زیباترین در نعت امام حسن مجتبی علیه‌السلام از جانب خدای تعالی گُزین شدی وآیینه‌دار حُسن جهان‌آفرین شدی زیبا به خلق و خوی و به روی و به موی هم مجموعهٔ محاسنِ روی زمین شدی گرچه حَسَن به معنی زیباست، لیک تو بیشی ز خویش جُسته و زیباترین شدی بعد از علی به باغ امامت دُوُم گُلی در بوستان عصمت اگر چارُمین شدی صلح تو، خود مقدمهٔ جنگ کربلاست تو رهگشای کوکبهٔ شاه دین شدی ای نور چشم فاطمه! ای آن‌که در لقب اِحسان و حُجّت آمده، بسط‌الامین شدی علم از نبی گرفته، شکیبایی از امام وانگاه بر رسول و علی جانشین شدی ای تابناک اختر چرخِ وِلا! حسن! ای آن‌که خود به نور ولایت عجین شدی داغ تو سوخت جان مرا نیز و این سزاست زیرا تو نیز سوختهٔ زهر کین شدی
هر شب از هر سویِ در، می آیدم در دل خیال از کدامین سو نگهدارم من این ویرانه را؟ 🌙
نوشته ام نامه ای برای امام مهدی اگر بخواند مرا کفایت کند اگر که سیاهه را در سحر بخواند به غیر پرونده ی گناهم که جمعه با چشم تر بخواند . سلام بابای مهربانم سلام ای یار هم زبانم سلام درمان درد عالم سلام ای جان جان جانم سلام ای لطف بی نهایت سلام ای ملجأ و امانم . اگر چه غم را به بر کشیده فراق را در به در کشیده سبوی چون زهر دوری ات را اگر چه لاجرعه سر کشیده صمیمی و ساده مینویسم دلم برای تو پر کشیده . دعای دستت که شاملم شد همیشه حلال مشکلم شد دعای دست شما دلیل هدایت قلب غافلم شد دعات نور حیات بخش شب زمستانی دلم شد . اگر چه لبریز ننگ و عارم تو را صمیمانه دوست دارم کناره از من مگیر آقا بگیر یک بار در کنارم اگر که مُردم تو را ندیدم بیا ز رأفت سر مزارم.... کوچه ی عشق رهگذر دارد هر سری میزبان سنگش نیست آن سری سنگ می‌خورد اینجا که گرفتار آب و رنگش نیست سر فراز است مادر زهرا که در این کوچه زخم ها خورده است هر که دیده است حجم انفاقش متعجب شده است جا خورده است مال دنیا زیاد داشت ولی ذره ای دل نبسته بود به آن غیر مال و منال بسیارش خرج دین کرده بود عمر گران پیش او هر چه بود غیر نبی پای هم در نتیجه کم بودند آبرو ، اعتبار ، جان ، اموال در نگاه خدیجه کم بودند در زمین ولا برای خودش هیچ چیزی نکاشت آخر کار هر چه را داشت خرج کرد و خودش یک کفن هم نداشت آخر کار ارث مادر بزرگ چندین سال بعد دفنش دوباره احیا شد نوه اش بی سر و بدون کفن تشنه لب دفن پای دریا شد جمعه ۱۱ فروردین ۱۴۰۲
هوا هوای بهاران، هوا هوای تو است نفس‌کشیدنم ای مهربان برای تو است نشسته‌ام به‌ امید نزول اجلالت کرم نما و فرود آ که سینه جای تو است بیا که گنبد قلب مرا طلا بکنی تحول دل سنگم به کیمیای تو است دلی که از همه دنیا بریده را دریاب دلی که از همه بیگانه، آشنای تو است... قسم به داغ شقایق، که هر که سوخت دلش جمال مهر تو دیده است و مبتلای تو است چه فرق می‌کند اصلا کلاغ یا گنجشک برای من همۀ نغمه‌ها نوای تو است کسی به شعر من "اِقرأ بِاِسم ربّک" گفت- که بیت کوچکم این روزها حرای تو است تو قول داده‌ای آخر مرا بغل بکنی خلاصه... خاطر من جمع از وفای تو است اگر که بلبل لالم ترانه می‌خواند هوای هوای بهاران، هوا هوای تو است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الا قرار دل و جانِ بی‌قرار ظهورت! کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟ کدام روز به شب می‌رسد که آمده باشی؟ کدام جمعه شود شنبه بر مدارِ ظهورت؟ خوش آن سپیده! که نور از خیام سبز تو گیرد خوش آن سحر! که برآید به افتخار ظهورت دعای عهد بخوانم در آرزوی قیامت سرشک شوق فشانم به ره‌‌گذار ظهورت بهار مبعث پیغمبری گرفت جهان را شکوه دیگر بعثت بُوَد بهار ظهورت گره‌گشای دو عالم، دعای من همه این است که دست حق بگشاید گره ز کار ظهورت ز قطره‌قطرۀ آن چشمه‌چشمه نور بجوشد ز کوثری که برآید ز آبشار ظهورت ز بس شکوفۀ رحمت بریزد از همه جانب شکوفه‌زار شود خاک ره‌گذار ظهورت خوش آن سحر! که نصارا گشوده چشم ببینند بُوَد مسیح مقدّس، طلایه‌دار ظهورت شرایطی‌ست در این انتظار و من که ندارم دلم خوش است که هستم در انتظار ظهورت
بشنیده‌ام که عزم سفر می‌کنی مکن مهر حریف و یار دگر می‌کنی مکن تو در جهان غریبی غربت چه می‌کنی قصد کدام خسته جگر می‌کنی مکن از ما مدزد خویش به بیگانگان مرو دزدیده سوی غیر نظر می‌کنی مکن ای مه که چرخ زیر و زبر از برای توست ما را خراب و زیر و زبر می‌کنی مکن چه وعده می‌دهی و چه سوگند می‌خوری سوگند و عشوه را تو سپر می‌کنی مکن کو عهد و کو وثیقه که با بنده کرده‌ای از عهد و قول خویش عبر می‌کنی مکن چون روی درکشی تو شود مه سیه ز غم قصد خسوف قرص قمر می‌کنی مکنسر درکش ای رفیق که هنگام گفت نیست در بی‌سری عشق چه سر می‌کنی مکن
هم حب وطن ماضی استمراری است هم تا به ابد در رگ و جانم جاری است جمهوری اسلامی ایران عزیز رای ام به تو در اوج بلاها ، "آری" است
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی بیا که با همه نامهربانیت ای ماه خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد ،کس نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی منت به یک نگه آهوانه می بخشم هر آنچه ای ختنی خط من خطا کردی اگر چه کار جهان بر مراد ما نشود بیا که کار جهان بر مراد ما کردی هزار درد فرستادیم به جان لیکن چو آمدی همه آن دردها دوا کردی کلید گنج غزل‌های شهریار تویی بیا که پادشه ملک دل گدا کردی
گفتم که ایمانم ضعیف است و خطاها میکنم گفتم ببینم یک نشان آن را سجایا میکنم دیدم حیاتِ برتری از زندگی در این قفس پس زندگیِ بهتر از اینجا من آنجا میکنم از خود تعجب میکنم با دیدن برنامهء عباس موزون باز هم کار خودم را میکنم میگیرتم جَو آن زمان،ول می‌کند روز دگر وجدان خوابی دارم و این پا و آن پا میکنم دارد هوای بنده را،مشتاق دیدار من است من بندگیِ هر خدایی جز خدا را میکنم انسان و نسيان را ببین الطاف و عصیان را ببین در جنگ عقلم با هوس خود را چه رسوا میکنم پس خوشبحال عارفان آنها که پشت پرده را راحت تماشا می‌کنند اما من افشا میکنم
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی بیا که با همه نامهربانیت ای ماه خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد ،کس نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی منت به یک نگه آهوانه می بخشم هر آنچه ای ختنی خط من خطا کردی اگر چه کار جهان بر مراد ما نشود بیا که کار جهان بر مراد ما کردی هزار درد فرستادیم به جان لیکن چو آمدی همه آن دردها دوا کردی کلید گنج غزل‌های شهریار تویی بیا که پادشه ملک دل گدا کردی
بخشندگی اهل کـرم ارثیه اش زهراست مرید حوزه ی علمیه اش آنکس که خدا سلام می داد به او امروز جهان نشسته در تعزیه اش
روزِ دهم از آیتِ عظمـا بنویسید از داغِ غـمِ همسرِ طاها بنویسید اصحابِ قلم را همگی جمع نمایید شاید خطی از مادرِ زهرا بنویسید در وقتِ خداحافظیِ او و پیمبر جبریلِ امین را به تماشا بنویسید از بهرِ کفن کـــردنِ آن مادرِ امت با خطِ طلا، نامِ خدا را بنویسید روزِ دهم آمد، سخن از غسل و کفن شد از ســـوزِ دلِ زینبِ کبری بنویسید
سالروز رحلت همسر باوفاو فداکار رسول الله، حضرت خدیجه ی کبری گرامی باد ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ قامت سرو تورا این همه غم خم کرده است چه ستم هاست که بر سینه ی تو غم کرده است رنگ رخسار تو را شسته به باران مدام چشمهای تو زبس گریه ی نم نم کرده است تو که هر ریشه ی آیین محمد را هم بارش بخشش دستان تو محکم کرده است طلب معجزه کردند و نمی دانستند که خدا معجزه را در تو مجسم کرده است دردل این همه نامحرم کین توز لجوج بادلم قلب تورامحرم و همدم کرده است سال ها صبر صمیمانه ی بانوی حجاز در دل حادثه اندوه مرا کم کرده است این چه دامی است که با قصد فراق من و تو چرخ بی رحم بد اندیش فراهم کرده است؟ شده ای آب و دل فاطمه ات هم شد خون در دلش خانه همه غصه ی عالم کرده است. (راهی) ۱۲فروردین ۱۴٠۲
روح القُدُس کبوتر بام خدیجه است در بند آب و دانه ی دام خدیجه است "کس را چه زور و زَهره که توصیف او کند" جایی که جبرئیل غلام خدیجه است با ذوالفقار، ثروت او همردیف شد این جایگاه، خاصِ مقام خدیجه است روی پیمبری که سراپا ملاحت است خورشید گرم و ماه تمام خدیجه است حوّا شبیه هاجر و مریم نشسته است آنجا که ذکر خیر، کلام خدیجه است در اکـثـر مُـتون زیـارات وارده لبهای شیعه گرم سلام خدیجه است از خود گذشت در ره دلدار، پس مگو ایثارمال، رمز دوام خدیجه است چون هرچه را که داشت به پای نبی گذاشت عالم سند شده ست و به نام خدیجه است جایی که دخترش بشود کوثر کثیر دنیا از این لحاظ به کام خدیجه است بی ربط نیست گر رمضان وقت بندگی ست این ماه، ماه رحمت عام خدیجه است حیدر فقط نه اینکه شده همسرِ بتول داماد مصطفی و امام خدیجه است
دعای‌ِروز‌ دهم ماه‌ِمبارک‌رمضان
جزء 10.mp3
3.66M
تند‌خوانی‌ جزء ده قرآن کریم 🌱 با‌نوای‌‌ استاد‌ معتز‌آقائی‌🎤
یاحسین(ع) این سحر وقتی شدم بیدار گفتم:یاحسین(ع) با دلی از یادتان سرشار گفتم :یاحسین (ع) هرنفس روز دهم یاد تو همراه من است رفت قلبم تا حرم هربار گفتم یا حسین (ع) باز از عشقت دل تفتیده ام آتش گرفت تا شدم از تشنگی تبدار گفتم:یاحسین (ع) از عطش تا شد لبم خشکیده دل آماده شد با لب خشکیده ام بسیار گفتم: یاحسین(ع) شکرحق داری هوایم را برای عاشقی باز لطفت بود با من یار گفتم یاحسین(ع) بهترین افطاری دنیا نصیبم گشت، شکر بازهم در لحظه ی افطار گفتم یا حسین (ع)
❃﷽❃ :خدا مادرم را کجا می برند..... ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ بمون یاور و یار و همسنگرم کنارم بمون بهترین همســرم تو دار و ندارم ، امید و قرارم ، خدیجه مرو پریشان و زارم ، توانی ندارم ، خدیجه مرو تو بــانــوی اولْ مسلـــمان من تو ای محرم وحی و قرآن من چه زیبا ز جانت ، ز مال کلانت ، گذشتی چنین تمام توانت ، نمودی ضــمانت ، برا حفـــظ دین تو ای دلخوشی های طاها مرو پنـــاه دل  پـــاک  زهــــرا  مرو ببین آه سردم ، تو رخسار زردم ، خدیجه مرو بدونِ تو هـر دم ، گــرفتار دردم ، خدیجه مرو بدون تو زهرا چه تنها میشه اسیر غریبـی و غمهــا میشه تو آتیش کینه ، از آن زخم سینه، می سوزه دلش از اهل مدینه  ، جفاها می بینه ، می سوزه دلش در اوج مصــیبــت برای پـــدر می سوزه گلم بین دیوار و در به جای تسلا ، به زخم زبونها ، دلش خون میشه تویِ کوچه تنها، به سیلی اعدا ، دلش خون میشه امان از غریبی امان از غریبی ، خدیجه مرو تو رو جان زهرا ، امید دل ما ، خدیجه مرو ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ رقیه سعیدی(کیمیا)
سحر روز دهم شد دلم بیتاب است بیقرار حرم و مست می ارباب است ثلث ماه رمضان رفت و هنوزم دل من نگران عرفه در حرم ارباب است...!!
. 🏴 السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ یا خَدیجَةَ الْکُبْریٰ ای که اول یار و غم‌خوار رسول آخرینی محرم و دلدار و پشتیبان ختم‌المرسلینی رحمت حق بر تو ای محبوب فخر آفرینش بندۀ خوب خدا ممدوح قرآن مبینی مهر را بردی به خانه مهربانی کردی از جان ماه شب‌هایش شدی با مهر و عشق آتشینی کرده‌ای با خنده‌هایش باغ جانت را مصفا دیده‌ای از رنج‌هایش داغ با قلب حزینی همدم طاها و یاسین، شاهد تنزیل نوری منشأ خیر کثیری چون تو کوثرآفرینی کوثر تو مادری کرده برای یازده گل مادر آنها و زهرا و امیرالمؤمنینی می‌درخشد تا ابد نام تو در اقطار عالم جاودان شد دین احمد چون تواش رکن رکینی هرچه ثروت داشتی دادی به راه دین شویت وه چه بازرگانی پرسود و سودای ثمینی در دم آخر به‌قدر یک کفن حتی نبودت زندگانی ای خوشا آن‌گونه، مرگِ این‌چنینی ✍️ ▪️
‌‌‌‌‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چو صبح رایتِ خورشید آشکار کند ز مهر قبله‌ٔ افلاک زرنگار کند رسید موسمِ نوروز و گاه آن آمد که دل هوای گلستان و لاله‌زار کند سلام صبحتون بخیر و نیکی🌹
رگهای جوانه پُر شد از بیداری سبز است درختِ باغ مردم داری رای همه برگهای فروردین است: جمهوری اسلامی ایران...آری
. گرفته بود هوای دل پریشانش نشسته بود غبار اجل به دامانش صبور بود و شکایت ز روزگار نکرد ولی هزار محن بود بین چشمانش کنار بستر او فاطمه به سر می‌زد خدیجه بود و تب و گریه‌های پنهانش چقدر پیر شده بانوی رسول الله زنی که بود زمین و زمان بفرمانش قرار شد کفن مصطفی تنش باشد شکست پشت رسول خدا ز هجرانش کفن شد و بدنش خاک شد خدا را شکر حسین بود غم سینه‌سوز پایانش گذشت دور فلک، عصر روز عاشورا در آن میانه حسین بود و جسم عریانش حسین بود و سنان بود و نیزه‌ای بی‌رحم کشید پنجه روی گیسوی پریشانش هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید کسی برید سرش را میان طوفانش هزاربار صدا زد که تشنه‌ی آبم بغیر چکمه نیامد به کام عطشانش همان‌که برد سر شاه را روی نیزه کشیده زد به رخ خواهر هراسانش