eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ─┅═🍃🌺🍃═┅─ بر سبــط نبــی ، زادهٔ زهـــراصــلوات بر خــوی نکــو ، روی دل آرا صلـوات نامش حسن و ظاهر و باطن حسـن است بر دســت کــریــم آل طــاها صــلوات ─┅═🍃🌺🍃═┅─ بر نـور جمــال سبــط احمــد صــلوات برجلــوهٔ نــور حــیّ ســرمد صــلوات اولْ_ثمــر گلشــن زهــــرا و عـلــی بر دســته گــل باغ محمــد صـلوات ─┅═🍃🌺🍃═┅─ یک دسته گل نیکْ سرشت آمده است در ماه صیام و سـرنوشت آمده است صـد مــژده که در نیــمـهٔ ماه رمضان آقــای جــوانان بهـشــت آمــده است ─┅═🍃🌺🍃═┅─ در قـاب ازل حُـسنِ حَسن پیــدا شد در دامــن یاس ، یاســمن پیــدا شد تا عطـرخوشش بر همه عالم پیچید سرچشمــهٔ آن مُشــک خُتَن پیدا شد ─┅═🍃🌺🍃═┅─ اَنفـاس خـوش از باد صــبا می آید خـوشبــو گلـــی از آل عبــا می آید آقــای جــوانــان بهشـــتی امــشب بـا نــام امـــام مجــتبی می آید ─┅═🍃🌺🍃═┅─ در نیمـــهٔ مــاه رمضـان ، مــاه برآمد گویـی که هزار یوسف از چـاه برآمد پیچیــد ز گلــزار علــی عطــر امــامـت صد مژده که بر اِنس و مَلَک شاه برآمد ─┅═🍃🌺🍃═┅─ اوّلْ پســر شــــاه نجــف آمـده است بر عالمیــان شور و شعف آمده است از عـطـــر گــل یاســـمــن آل عبـــا اهـل ملکوت هم به صف آمده است ─┅═🍃🌺🍃═┅─ ✍رقیه سعیدی
ای غنچه های گرم دعا صبحتان به‌خیر ای بلبلان سر به هوا صبحتان به‌خیر شب رفت و چشمهای زمین غرق نور شد ای بندگان خوب خدا صبحتان به‌خیر ✍ 🌾🌾صبحتون سرشار از برکت🌾🌾
أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیتُ، وَ سَتَرْتَ عَلَی فَمَا اسْتَحْییتُ مهلت دادی، دعا نکردم یا رب خود را ز گنه جدا نکردم یا رب از لطف و کرامتت، گناهانم را پوشاندی و من حیا نکردم یا رب
✔️🥀💞... قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت حتی به قدرِ نیم نگاهی ببینمت تکلیفِ بیقراری این دل چه میشود؟!!! اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت... ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود در راهِ جمکران سر راهی ببینمت یا که مُحَرَمی شود و بین کوچه ای در حالِ کارِ نصبِ سیاهی ببینمت آقا خدا نیاوَرَد آن روز را که من سرگرم میشوم به گناهی ببینمت با این دلِ سیاه و تباهم چه دلخوشم بر این خیالِ کهنه یِ واهی: ببینمت! دارم یقین که روزِ وصالِ تو میرسد ذکرِ لبم شده که الهی ببینمت ✨ 🍃 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃 ✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست بیشم مجال صبر و سر ِانتظار نیست دیوانه این چنین که منم در بلای عشق دل عاقبت نخواهد و عقلم به کار نیست گر خواندنت مراد و گر راندن آرزوست آن کن که رای توست مرا اختیار نیست ما را همین بس‌است که داریم درد عشق مقصود ما ز وصل تو بوس و کنار نیست ای دل همیشه عاشق و همواره مست باش کان‌کس که مست عشق نشد هوشیار نیست با عشق همنشین شو و از عقل برشکن کو را به پیش اهل نظر اعتبار نیست هر قوم را طریقتی و راهی و قبله‌ایست پیش عبید قبله به جز کوی یار نیست
دو فنجان چای دم کردم که صبحت را بیارایم کنارِ قـــندِ لـب‌های تو شیرین گشت دنـــیایم
چه باران قشنگی ریخت در گوش ِخیابان‌ها هوای ِعشق جاری گشت، دوشادوشِ ایوان‌ها سرت سبز و دلت خوش باد در رویای فروردین بهاران خنده‌اش جاری است، بر تن‌پوشِ گلدان‌ها نسیمِ مهر از زیباترین گلزار می‌آید که عطرش چون بهشتی نوبهاری گشت در جان‌ها صدای نغمه‌ی گنجشک‌های مست می‌پیچد میان تنگی دیوار تا آغوش دالان‌ها تب ِعید است و دیدار کلاغان با قناری‌ها درختان شاد می‌رقصند با آهنگ باران‌ها به دستان زمین چتر نوازش بوسه خواهد زد چه باران ِقشنگی ریخت در کوچه، خیابان‌ها
از زشـتـیِ هر بـدی مبــرّایـم کن بر هر چه زتقدیر، شکیبایم کن ای روشنیِ دیده ی هر درمانده هم صحبتِ صالحانِ دنیایم کن مهرآفرین
لبخند ﺗﻮ ﺑﺎ اﺧﻢ ﺗﻮ زﯾﺒﺎﺳﺖ، ﮐﻪ ﭼﻮن ﺳﯿﺐ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ و ﺑﺎ ﺗﺮﺷﯽ دﻟﺨﻮاه ﻋﺠﯿﻨﯽ ﺗﻤﺜﯿﻞ ﻏﻢِ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻗﻠﺐ ﻇﺮﯾﻔﻢ ﯾﮏ ﺑﺎغ اﻧﺎر اﺳﺖ و ﯾﮑﯽ ﮐﺎﺳﻪ ی ﭼﯿﻨﯽ!
کاهگل چون تَر شود بوی خوش آید بر مشام این رقم زد عشـق، بر رویِ غبارآلودِ مـا..‌..!!
سلام طاعاتتون قبول درگاه حق دوستان لطفا اشعار رو را نام شاعر در گروه‌ها و کانال‌ها منتشد کنید🙏🌸🌸🌸
نيمی از من به خانه برگشته نيمه‌ی ديگرم خيابان است نيمی از من رهاتر از طوفان، نيم ديگر اسير زندان است نيمی از من همين كه ميبينی، ساده و بی خيال و معمولی مثل روحی هميشه سرگردان، نيمه‌ی ديگرم كه پنهان است در بهار از جدا شدن گفتی، باخودم گفتم ای دل غافل گول تقويم را بپا نخوری، تازه اين اول زمستان است دل به دست تو دادم و ديدم، حيف و صدحيف زود فهميدم دل نگه داشتن چه دشوار است دل شكستن چقدر آسان است ابری‌ام مي‌روم قدم بزنم چشم من رازدار خوبی نيست خوب شد ديگران نمی‌بينند اشك‌هايی كه زير باران است بين ما خط فاصله هربار، زلزله پشت زلزله بسيار بسكه ا زترس رفتنت لرزيد دل كه دل نيست شهر ويران ‌است روی قول زنانه‌ام هستم قول مردانه‌ات اگرچه شكست من فروشنده نيستم اما، مشتری مثل تو فراوان است
وَارْحَمْنِى صَرِيعاً عَلَى الْفِراشِ تُقَلِّبُنِى أَيْدِى أَحِبَّتِى، وَتَفَضَّلْ عَلَىَّ مَمْدُوداً عَلَى الْمُغْتَسَلِ يُقَلِّبُنِى صالِحُ جِيرَتِی افتاده به یک کنار می شویندم با گریه و زار زار می شویندم از بس که سیاه کرده ام اعضا را قبل از کفنم سه بار می شویندم
بی حجابی شده افتخار رفته از مردها اختیار چشم و دل ها به فحشا دچار نهی منکر گرفتار عار کیست دیگر به فکر وقار ؟ حق علی گفت و شد یادگار "لعن الله من لا یُغار"
چشم بندی گر ز نامحرم ، دگر محرم شوی... چشم ناپاک ای برادر لایق دیدار نیست...
رمضان آمده ای شیخ سوالی دارم روزه با خون دل و خوردن غم باطل نیست؟ علی قائدی🍃
بر تویی که منطقت باشد چنین پر مغلطه... روزه قطعا نیست واجب چون سفیه و کودنی بر صغیر و کودن و مجنون که واجب نیست صوم چون سفر رفته است عقلت حرف بی خود میزنی! "عاصی" 😂😂😂
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم : أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ ابْنِي وَ وُلْدِي وَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ قُرَّةُ عَيْنِي وَ ضِيَاءُ قَلْبِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي  و لو کان العقل رجلا لکان الحسن اگر عقل در قالب انسانی جلوه‌گر شود، آن انسان حسن خواهد بود . . فرمود نبی : حسن ز من می باشد فرزندِ من و پاره تن می باشد گر عقل به شکل مرد ظاهر گردد آن مرد بدون شک حسن می باشد ۱۴ رمضان ۱۴۴۳
پیاله را نفسِ شربتِ طهور شکست نماز آینه‌ها را هبوط نور شکست سکوت نیمه‌ی شب را طنین شور شکست در ازدحام، پَر و بال‌های حور شکست تمام عرشِ برین محو چهره‌ی ماه است لب ملائکه مشغول اَحسَنُ الله... است تبسمش همه‌ی شهر را غزل‌خوان کرد کویر خالی از احساس را، گلستان کرد و آسمان خدا را ستاره باران کرد طراوت رمضان را دَمَش دوچندان کرد ستاره‌ای بدرخشید و بی نقاب آمد دُرُست نیمه‌ی این ماه، آفتاب آمد به روحِ آیه‌ی تطهیرِ خویش، تن بخشید به پیکر غزل خویش پیرهن بخشید به حُسن عاطفه‌ی خویش، ذوالمِنَن بخشید خدا به حیدر کرار خود حسن بخشید به آفتاب بگوئید آمده قمرش هزار جان گرامی فدای گُل‌پسرش شراب عشق به قربان ساغرش رفته هزار رود به دریای اطهرش رفته فرشته وقت تماشاش شهپرش رفته نگاه بنده‌نوازش به مادرش رفته دل مرا بخدا بُرده خوی مادری‌اش چقدر فاطمه‌وار است ذرّه پروری‌اش به نام نامی شاه کرم، به نامِ حسن قیام کرده کرامت به احترام حسن شده‌ست مرغ کرم‌خانه جلد بام حسن هزار حاتم طایی بُوَد غلامِ حسن گدا، یتیم و گرسنه به برکتش سیرند جذامیان مدینه به پاش می‌میرند شکستگیِ پر و بال را شفا دادن مِس وجودی عُشّاق را جلا دادن به سائلان و گدایانِ خود بها داد به دست باکرم خود به سگ غذا دادن تمام این همه یک شمّه از کرامت اوست نمی ز قطره‌ی دریای پُر سخاوت اوست حسن دلاور آلِ نبیِ دادار است میان لشکر حیدر امیر و سردار است اگر که تیغ کِشد،کار دشمنان زار است دُرُست مثل پدرجانِ خود جگردار است یلی که بوسه زده جبرئیل دستش را شترسوار جمل خورده ضرب شصتش را چِقَدر زحمت بی حد کشید و همت کرد هزار بنده‌ی گمراه را هدایت کرد برای دین خداوند استقامت کرد بنای مکتب اسلام را مرمت کرد چه رنج‌های فراوان به پای عشقش دید سه بار مال خودش را برای دین بخشید درخت خشک غمم، کوهساری از دردم شبیه فصل زمستان گرفته و سردم عزا گرفته‌ی این روزگار نامردم برای حِلم حسن آه می‌کشم هر دَم کسی که ماهی دریا به پاش گریه نمود برای غربت بی انتهاش گریه نمود هنوز چشم ترم شورِ عشق کم دارد چِقَدر سینه‌ی تنگم هوای غم دارد غمی که ریشه‌ی دیرینه در دلم دارد "امامزاده‌ی آبادی ام حرم دارد" ولی برادر زینب نه مرقدی دارد نه زائری، نه ضریحی، نه گنبدی دارد قسم به باد که زنگار را ز شیشه زدود قسم به آبی دریا، قسم به چشمه و رود قسم به بال و پر یا کریمِ خاک آلود به کوری همه‌ی آن حرامیان سعود بقیع، مرکز دیدار شیعه‌ها گردد قسم به فاطمه، "صحنِ حسن" بنا گردد ✍
آن لب تب‌ دار را یک بار بوسیدن شفاست وای از این دارو که از بیمار پنهان کرده‌ای! ✍🏻
این جمله را ای یار می‌گفتی به من هربار: 'من دوستت دارم عزیزم بیش از بسیار' با ادعای عشق تو باید چه می‌کردم؟ خب عشق آمد در دلم با آن‌همه اصرار غم‌های خود را هیچ‌وقتی رو نکردم من اما شدم در غصه‌هایت بهترین غمخوار دلتنگی‌ات را هی گرفتم دلخوشی دادم هرگز ندیدی وقت رنجت می‌شدم بیمار وقتی‌که دیگر غصه‌های تو فروکش کرد در چشم‌هایت عشق هم شد خار بی‌مقدار آنی نبودم من که بردارم دل از مهرت با شیوه‌ات نامهربان! کردی مرا وادار دیگر برای عشق از من پافشاری نیست دیگر بس است از دوست هرچه دیده‌ام آزار پژمرد در قلبم گل عشقت خدا را شکر اصلا تمام دردهایم خوب شد انگار
ما نباشیم که باشد که جفای تو کشد؟! به جفا سازد و صد جور برای تو کشد؟!🔐🍂
ما فرو رفتیم در دریای عشق وانکه عاقل بود بر ساحل بماند خواجوی_کرمانی
در مسجد عشق رفته بودم به نماز گـفـتند اذان بـگـو مـن از آن گـفتم ✍
از بس که دیده‌ایم تو را با دو چشمِ خیس بر هر هجایِ نامِ تو رَدی زِ اشکِ ماست 🌷🍃🌸🍃🌷
🌱 مناجات 🌱 از هر چه کردم ای خدا استغفرالله چیزی ندارم جز دعا استغفرالله کردم خطا، کردی تغافل،شرمسارم پیمان شکستم بارها، استغفرالله کَم مِن قبیحٍ با شکیبایی سَترتَه می بخشی‌ام هربار با استغفرالله از بنده‌ات با مهربانی دور کردی کَمْ مِن بلا کَمْ مِن بلا، استغفرالله عمری مرا محبوب و زیبا جلوه دادی آن هم منِ یک لا قبا، استغفرالله هنگام عصیان از کرام الکاتبینت پوشانده‌ای جرم مرا، استغفرالله ای کاش در روز جزا مکتوب باشد در پی نوشتِ هر خطا استغفرالله