eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 ولادت با سعادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک باد ای حاتم از عطای تو انگشت بر دهن ای اسوه در شجاعت و در رزم تن به تن در وصف هیبت تو همین بس که مرتضی می‌گفت اول رجز اِنّی ابالحسن ✍️ عباس تافته 🔻
اثری نمانْد باقی ز من اَندر آرزویت چه کنم که سیر دیدن نتوان رخ نکویت همه روز گرد کویَت، همه شب بر آستانت غرضی جز این ندارم که نظر کنم به رویت خِرد و ضمیر و هوش و دل‌و جان‌و چشم من شد ز همه خیالْ خالی، به جز از خیال رویت پس از این به دیده خواهم به طواف کویَت آیم که بِسود تا به زانو قدمم به جست‌وجویت ز نسیم جانفزایت، دلِ مرده زنده گردد ز کدام باغی ای‌جان که‌چنین خوش‌است بویت..
مقدّس است برایم نگاه کردنِ تو سرِ قرار، همیشه اگر وضو دارم
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
تبسُّم‌آشنا کردم لبش را در این شق‌القمر اعجاز دارم ...
دیشب به نمازم ، رخ زیبای تو دیدم ... ماندم به قنوت و به تشهد نرسیدم ...
خورشید نجابت و صفا را عشق است سلطان کرامت و سخا را عشق است در بین تمام خوبرویان جهان رخسار امام مجتبی را عشق است *** در نیمه ماه ماه کامل حسن است در سیر و سلوک راه کامل حسن است یک گوشه ای از فضائلش این بس که... در جنگ جمل سپاه کامل حسن است ✍
دلی شکسته تر از نای نی لبک دارم یواش! دست نزن شیشه ام ترک دارم چقدر وسوسه در چشم انتخاب من است که بر صداقت آیینه نیز شک دارم رفیق ! بار غریبی به دوش من مانده که احتیاج به یک دوست ، یک کمک دارم صدا زدم که به من در قبال سکه ی زخم چه می دهید؟یکی گفت: من نمک دارم من و تو هر دو غریبیم و آشنای سکوت خوشم به اینکه غمی با تو مشترک دارم  
بسم الله الرحمن الرحیم حاتم طه ایزد منّان چو آفرینش ما خواست جمله جهان را در اوج حُسن بیاراست جنگل و دریا و کوه و دشت گواهند حمد و سپاس از برای خالق یکتاست هرچه تصور کنی محل تامّل هرطرفی بنگری مجال تماشاست قابل درک است در تمامی ذرّات قدرت پروردگار بس که هویداست ما همه محکوم دادگاه قضائیم حکم خدا چون بدون شاید و امّاست از قلم صُنع او به دفتر خلقت هر کلمه پاسخ هزار معماست هرچه خدا آفریده عین کمال است این همه را از حدیث حُسن تو آراست جمع تمام صفات حُسن دوعالم در وجنات حَسن هرآینه پیداست خادم دربار اوست مرد و زن ما اول این لوح نام آدم‌وحوّاست رأفت او بادبان کشتی نوح است رحمت او ناجی غریق دودنیاست از نظر لطف او وزیده نسیمی دیده‌ی یعقوب اگر هرآینه بیناست مرشد کامل که در مراتب توحید هادی ادریس و هود و صالح و یحیاست شد متوسل به او خلیل خداوند چون که خدا ذبح نوردیده از او خواست خلق دوعالم اسیر یوسف کنعان یوسف کنعان اسیر یوسف زهراست خلق دوعالم گدای حاتم طائی حاتم طائی گدای حاتم طاهاست اوست که در ماجرای وحشت فرعون ناجی موسی در آستانه‌ی دریاست مُلک سلیمان نگین خاتم دستش فرش مسیرش تمام عرش معلّاست صابر اعظم که در مقام تحمّل حضرت ایوب فیض صبر از او خواست ذکر لب یونس است در دل ماهی نام بلندش چنان که عالی و اعلی‌ست عیسی اگر دم گرفت و مرده شفا داد ذکر حسن دم‌به‌دم به هر دم عیساست حُسن دوعالم غلام حلقه به گوشش دست به سینه نشسته در بر او راست شیوه‌ی لطفش شبیه لطف پیمبر شیوه‌ی رزمش شبیه شیوه‌ی مولاست از در این خانه پا نکش که نبی گفت؛ هرچه که خیر دوعالم است همین‌جاست چون که کریم و کریمِ ابن کریم است بخشش او نیز قبل عرض تقاضاست زندگی‌اش را سه‌بار داده به مردم این کمی از لطف بیکرانه‌ی آقاست رونق اشعار شاعران شده مدحش دفتر هریک پر از قصیده‌ی قرّاست هیچ‌کسی پیش او غریب نمانده گرچه خودش در جهان غریبه و تنهاست مرد کریمی که در کمال کرامت رازق امروز ما و شافع فرداست کرسی خاص شفاعت از همه‌ی خلق روز قیامت برای اوست که برپاست گرچه سیاه است نامه‌ی همه، اما مِهر حَسن مُهر حُسن عاقبت ماست
☆ بایـد بــدون ایـنکه کـسی را خــبر کـنم با قایـــق خـــیال به قلبت ســـفر کــنم همراه موج، دست‌به‌دست سکوت شب از تــنگه‌ی نگـــاه حــسودان گــذر کـنم وقتی سوار کـشتی نــوحِ دلــت شــدم بی اضطراب از هــمه دنیــا حـــذر کــنم طوفان شعر قصد وزیدن گرفته اســت فـرصت نمانده است نبـاید خـــطر کنم بایــد به جـــای ثانیـــه‌های نـــــبودنت یـک عمـر با تـو درد دلـی مختصـر کنم
هر چند غریبه در وطن بوده و بس بخشنده‌ترین امام من بوده و بس از حاتم طایی ننویسید که او ایما و اشاره‌ی حسن بوده و بس
تو آمدی، رمضان سفره ضیافت شد شب تولد تو تازه ماه رؤیت شد همین که در دو جهان کار تو کرامت شد خیال من دگر از روز حشر راحت شد صلی الله علیک یا ابا محمد یا حسن بن علی ایها الکریم محمد رسولی
﴿از درد ترک خورده و از زخم کبودیم کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم﴾ ﴿او می رود و هر قدمش لاله و نسرین ما سنگ تر از قبل همانیم که بودیم﴾ ﴿ما شهرتمان بسته به این است بسوزیم با داغ عزیزیم که خاکستر عودیم﴾ ﴿تن رعشه گرفتیم که با غیر نشسته ست از غیرتمان بود، نوشتند حسودیم﴾ ﴿پیگیر پریشانی ما دیر به دیر است دلتنگ به یک خنده ی او زود به زودیم﴾ ﴿یک روز میاید و بماند که چه دیر است روزی که نفهمد که چه گفتیم و که بودیم﴾ ﴿بعد از تو اگر هم کسی آمد به سراغم آمد ببرد آنچه ز تو تازه سرودیم﴾ عسکری♡
💐میلاد امام حسن مجتبی مبارک💐 آیینه‌ی احسان خداوند آمد باران پر از عاطفه یک‌بند آمد آن روز که آمد حسن از عرش خدا از شوق زبان شاعران بند آمد
رمضون گذشت و هر شب هنوزم تلاش دارم جلو در میاد می بینه که یه کاسه آش دارم "آیه کرسی" هم میخونم، باز دوباره روم نمیشه خره ها، چطور بگم بش؟ روی اون کراش دارم😜
وقتی گذاشت نام شما را خدا حسن گفتند عرش و فرش همه یکصدا حسن افتاده قند هرکه تو را ذکر می کند طعم عسل دهد به دهان ذکر یا حسن دریای لطف وبخشش و جودند اهل بیت اهل کرامتند همه منتها حسن... تقسیم مال و بخشش آن کار کوچکی است وقتی فقط کریم گره خورده با حسن اوج هنر نمایی تان بوده در جمل وقتی نشانده شور و شر فتنه را حسن از آن زمان چه سخت برایت گذشته عمر آنهم جوار زور و زر و کینه ها حسن حرفی گزاف نیست که تاریخ گفته است با تو کلید خورده اگر کربلا حسن حتی بدون گنبد و گلدسته و ضریح داری گره گشایی و دارالشفا حسن
1680789169098_-2147483648_-211207.ogg
2.06M
شبیه حال اعدامی، که «پایِ دار» میترسد دلم از فاصله‌ها و از این دیوار میترسد تنم لرزی‍ده از سرمایِ رفتار ِ دل آزارت از این تکرارِ رفتارت، دلم هر بار میترسد چنان با جبرِ دنیا و زمان گیر و گرفتارم که ذهن از هر چه انجامش شود اجبار میترسد برای ماندنت دیگر فقط خواهش اثر دارد زبان از خواهش و از این همه اصرار میترسد نگاه سرد و بی‌رنگت، نشان از رفتنت دارد و چَشمِ آن کسی که مانده از اخطار میترسد زمانی عاشقم بودی و امروز اهلِ حاشایی که نبضم نامنظم گشته، از انکار میترسد چه مظلومانه با تقدیرِ بی‌انصاف در جنگم در این بیدادِ ویرانگر، خدا انگار میترسد بیان این پریشانی فقط با شعر ممکن شد از این حالِ دگرگونم «تنِ خودکار» میلرزد... خوانش :
از مقدم مجتبی جهان نور گرفت خورشید به رقص آمد و تنبور گرفت جبریل به وجد آمد و در بزم خدا با ذکر حسن حسن حسن، شور گرفت عید همگی مبارک 🌸
💚🍃 تو می خندی دهانِ باغِ لیمو آب می افتد و سیب از اشتیاقِ دیدنت بی تاب، می افتد تمام ماهیانِ برکه عاشق می شوند آن دم که عکس رویِ چون ماهت به رویِ  آب می افتد ببین خود را درون قابِ چشمانِ پر از شوقم چه عکست روی موجِ اشکِ من جذاب می افتد چه تصویر لطیفی خلق شد از شال و رخسارت چو شال شب که روی شانه ی مهتاب می افتد بخند ای گل! تمام شعرهایم‌ را بهاری کن بدون خنده ات از سکه شعر ناب می افتد تو می آیی، کنارم می نشینی، شعر میخوانی و گاهی اتفاقاتی چنین در خواب ‌ می افتد 😂
ماه است که در ماه خدا آمده است دریای کرامت و سخا آمده است از خانه زهرا و علی ،قرص قمر آقام امام مجتبی آمده است
گفتگوی بی تکلف با مولای کریمان، آقا امام حسن مجتبی(ع) املای پر ایراد من را بیست دادی اوج کرم هستی و مصداق جوادی هرچند که عرض ادب آداب دارد شاعر جسارت کرده عشقی ناب دارد ماه منیر منزل بدرالدّجایی دُرّ گرانقدری، عزیز مرتضایی آغوش زهرا(س) پر شده از خنده‌هایت داداش زینب، جان ناقابل فدایت استاد قاسم در حدیث کربلایی قد کمان مادرت را چون عصایی مثل پدر نان و غذا بر دوش بردی آقا امان از خون دلهایی که خوردی جانم فدای غربت صحن و سرایت جانم فدای مادر نام آشنایت من یاکریمم زائر بارانی تو قربانیم قربانی ایرانی تو جان حسینت شیعه را حاجت روا کن در حق ما چون مادرت زهرا دعا کن التماس دعا
هفت آسمان نشسته به ایوان فاطمه یک کهکشان ستاره به دامان فاطمه منت نهاد خدا و قدم گذاشت بر چشم روزگار حسن‌جان فاطمه هرسال، نیمه‌ی رمضان رزق می‌خوریم از سفره‌ی کریم کریمان فاطمه شب‌های قدر هر که ندا داد بالحسن بخشیده شد به حرمت ریحان فاطمه دو شاه‌بیت حک شده بر سردر بهشت شیرین‌ترین رباعی دیوان فاطمه دلتنگ وبی‌قرار ضریحت شدم که نیست ای یاکریمِ سبز گلستان فاطمه 🍀
‌ شَب به شَب ، واژه به واژه عِشق وَرزیدم تو را ... امشب اما تا سحر دیوانِ شِعرت می کنم ... 🧡🍃 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پر زخمم به دلم وعده ی امداد نده دورم از خانه به من فاصله را یاد نده دل ایّوب هم از صبر من خسته گرفت تو به طوفان زده بیم از وزش باد نده! ' *