کردم از
"دین و"
"دل و"
"هوش و"
"خرد"
قطع نظر
من همان روزی که دیدم
"چشم ِ عیار ِتو را"
#صائب_تبریزی
■صلیالله علیک یا صادق آل محمد■
تا شد غزل آغاز در شرح رثایش
هر بیت شد یک روضه از حال و هوایش
دیدم که آتش ریخت در جان الفبا
هر واژه را دیدم که گریان شد برایش
با یاد حیدر سوختم وقتی که دستی
سجادهی او را کشید از زیر پایش
دستی شبیه دست اصحاب سقیفهست
دستی که دارد میکِشد در کوچههایش
با یاد زهرا سوختم آنجا که دشمن
افکنده وقت هجمه آتش در سرایش
قلبم به یاد حال قلب مجتبی سوخت
وقتی که از سیلی به رویی ماند جایش
مانند جدش دیدم او را تا که دیدم
هر لحظه شرحی روضه دارد کربلایش
آنجا که بر لبهای خشکش یا حسین (ع) است
وقتی که از مقتل به گوش آید صدایش
پایان گرفته این غزل اما ندارد
پایان ، بیانِ غصهیِ بیانتهایش
شیخالائمه کشته شد از کینهی ظلم
خاموش شد آوای سبز ربنایش
اما همیشه در دل ما هست زنده
با هر چه قالالصادقِ مشکلگشایش
مظلوم عالم صادق آل محمد(ص)
جان تمام عاشقان بادا فدایش
احمدرفیعیوردنجانی"
بسم الله الرحمن الرحیم
قنوت
ناگهان سجّاده را از زیر پایش میکِشند
مثل حیدر در میان کوچههایش میکشند
بیمروّتها سوار مرکب و دنبال خود
پیرمردی را پیاده، بیعصایش میکشند
با طناب و آتش و سیلی و دست بستهاش
لحظهلحظه عکس مادر را برایش میکشند
روضهها را در خیالش هی مجسم میکنند
از مدینه ناگهان تا کربلایش میکشند
"زینت دوش نبی" افتاده بیسر بر زمین
وای بر من از کجاها تا کجایش میکشند
شاه غیرت روی خاک افتاده و بیغیرتان
نقشهی حمله به سوی خیمههایش میکشند
چون نمیبرّید خنجر حنجرش را از جلو
ناکسان این بار خنجر بر قفایش میکشند
اشک دختربچهای یک شهر را برهم زده
با سر بابا رمق را از صدایش میکشند
در قنوتش رفته در فکر تمام روضهها
ناگهان سجاده را از زیر پایش میکشند ...
#مجتبی_خرسندی
#غزل #مرثیه
#امام_صادق_علیهالسلام
#امام_صادق_ع_شهادت
باز دارد گذرِ شعر به غم میاُفتد
خانهای باز به دستانِ ستم میاُفتد
راه انداختهاند آتش و آقاجانم
وسطِ غائله با قامتِ خم میاُفتد
نا ندارد به خدا، شرم کنيد از سِنّش
پیرمردست و به یک ضربهٔ کم میاُفتد
نکِشیدَش به زمین پشتِ سرِ مرکبِتان
هم نفَس سوخته در سینه و هم میاُفتد
داغِ مادر به دلش دارد و برمیدارد-
طرفِ کوچه همین چند قدم... میاُفتد
میخورَد تا که نگاهش به دو دستِ بسته
یادِ حیران شدنِ اهلِ حرم میاُفتد
روضهٔ عصرِ اسارت، زده آتش به دلش
رفته از حال... به وٱلله قسم میاُفتد...
**
زینب از غارتِ عباس میاُفتد گریه
تا که در سلسله چشمش به علَم میاُفتد!
✍ #مرضیه_عاطفی
قصه تکرار می شود، یعنی،
باز هم در مدینه عاشق نیست!
کوچه در کوچه شهر را گشتم
هیچ کس با "امام صادق" نیست...
💚#سیدحمیدرضابرقعی 💚
.
▪️صلَّی اللهُ عَلَیْکَ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصّادِق
فَأَلْقَى اَلنَّارَ فِي دَارِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ فَأَخَذَتِ اَلنَّارُ فِي اَلْبَابِ وَاَلدِّهْلِيزِ
در میان کوچهها دلشکسته میرود
همچو مرتضی علی دستبسته میرود
کیست اینکه میبرند باز ظالمانهاش
میکِشند و میبرند باز وحشیانهاش
حجت خداست او، اوست جان مصطفی
میوۀ دل بتول، نور چشم مرتضی
نور را بهسوی شب ظالمانه میبرند
بی عمامه بی عبا، وحشیانه میبرند
چون سرای مرتضی خانهاش ز کینه سوخت
باز هیزم و شرر، باز هم مدینه سوخت
شد بهار عالمین خسته از ربیعها
حرمتش شکستهاند، پستها شنیعها
او که میگرفت نور از رخش ستارهها
خادمان مکتبش جابر و زُرارهها
مُحیی محرّم و راوی غدیر بود
او منیر و پیش او شمسْ مُستَنیر بود
رود علم و فقه بود، روح خیزش و قیام
او علَمبهدست بود، تیغ بود در نیام
عمر او مبارزه عمر او جهاد بود
شرع را عمود بود، عرش را عماد بود
گرچه زهر کینهها زد به جان او شرر
داشت داغ کربلا، داشت داغ میخ در
میشویم غرق نور از شعاع پاکیاش
میرویم چون نسیم تا بقیع خاکیاش
✍️ #محمدتقی_عارفیان
#امام_صادق
#شیعۀ_جعفریام
🏴
#امام_صادق_ع_شهادت
اصلاً این مرد مگر پای دویدن دارد؟!
پیرمردی كه خمیدهست، كشیدن دارد؟!
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
#امام_صادق_ع_شهادت
حضرت صادق مگر فرزند پیغمبر نبود؟
یا مگر ریحانهی صدّیقهی اطهر نبود؟
با چه تقصیر و گنه بر خانهاش آتش زدند؟
اجر نشر دانش او شعلهی آذر نبود
اجر و پاداش رسول و عترت مظلوم او
در دل شب حمله بر بابُ اللَهِ اکبر نبود
نیمهشب کز خانه میبردند صاحب خانه را
بر روی دوشش عبا، عمامهاش بر سر نبود
از برای بردن مولا، کس از ابن ربیع
سنگدلتر، بیحیاتر، بلکه ظالمتر نبود
او پیاده میدوید و این به اسب خود سوار
گوئیا در سینهی تنگش نفس دیگر نبود
دیدن بابا در آن حالت پسر را میکُشد
خوب شد همراه بابا موسیِ جعفر نبود
از شرارِ زهر مثل شمع سوزان آب شد
غیر تصویری به جا زآن نازنین پیکر نبود
پاره پاره قلبش از انگور زهر آلوده شد
از بنی العبّاس جز این شیعه را باور نبود
بعد عمری سوختن بر قلب او آتش زدن
این ستم باللَه روا بر آل پیغمبر نبود
«میثم» آن روزی که شد آن پیکر پاکیزه دفن
محشر شهر مدینه کمتر از محشر نبود
✍استاد #غلامرضا_سازگار
🖤🍃
هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که "قال الامام صادق" داشت
#جواد_محمدزمانی
#امام_صادق
یه داغی روی قلبم هست_۲۰۲۳_۰۵_۱۴_۲۰_۰۹_۴۷_۸۳۵.mp3
14.67M
یه داغی روی قلبم هست
حاجمهدی رسولی
▪️شهادت #امام_صادق
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
تنها نشد ز زهر ستم آب، پیکرت
یک عمر ریخت آتش اندوه بر سرت
هر روز بود روز تو از دود آه شب
هر لحظه ریخت خون دل از دیدۀ ترت
چشمت ز دور بود به ذریّۀ رسول
بردند سوی مقتلشان از برابرت
آن شب که شعله گشت زکاشانهات بلند
یاد آمد از شکستن پهلوی مادرت
بردند دست بسته تو را چون علی، ولی
سیلی نخورد پشت در خانه همسرت
خصمت نگاه داشت سه ساعت به روی پا
دیگر نبود بسته دو بازوی خواهرت
تیغ ستم سه بار به قتلت کشیده شد
دیگر نخورد چوب به لبهای اطهرت
بودند اهل بیت تو بعد از تو بس عزیز
دیگر اسیر خصم نگردید دخترت
این غم مرا کشد که به شهر مدینه نیست
جز بوسۀ نسیم به قبر مطهّرت
غربت نگر که پشت در بستۀ بقیع
صورت نهد به دامن دیوار، زائرت
در حیرتم چگونه کفن شد جنازهات
چیزی نمانده بود ز اندام لاغرت
(میثم) گدای توست مرانش ز کوی خویش
ای مهر و مه دو خاکنشین سائل درت
#استاد_سازگار
شاعران در قدمت شعر و غزل می ریزند
در پی وصف تو با واژه عسل می ریزند
منکه درخور نبود واژه و هر مضمونم
مصرعی هم بپذیری ز شما ممنونم
#مصطفی_پیوندی_سرخه 🖤شهادت جانسوز رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق(ع)تسلیت باد.🖤
چقدر از غم این روزگار گریه کنم؟
به غصه ای که شده بیشمار گریه کنم؟...
چه دارد این غم بی انتها میان دلم.
سبب شده ست که بی اختیار... گریه کنم؟
نگاه میکنم و غصه میخورم. تا کی؟
به قبرهای به غربت دچار گریه کنم؟
دوباره آتش و خانه، دوباره کوچه و مرد...
چقدر از غم دنباله دار گریه کنم؟
شکست حرمتی امشب، ولی به یاد سر و.....
به حرمتی که شکست نیزه دار، گریه کنم....
همیشه روضه به هم میخورد گره، باید.
شب شهادت هر یک سه بار گریه کنم...
برای درد بقیع و مزار بی زائر...
وَ یا برای زنی بی مزار گریه کنم؟
خدا کند که بیاید کسی و نگذارد...
که بیقرار در این انتظار گریه کنم....
زهرا سادات موسوی مقدم
آبادی شعر 🇵🇸
چقدر از غم این روزگار گریه کنم؟ به غصه ای که شده بیشمار گریه کنم؟... چه دارد این غم بی انتها میان
ارسالی در لینک ناشناس👌👌👌👌
سپاس🙏🥀🥀🥀
آبادی شعر 🇵🇸
شاعران در قدمت شعر و غزل می ریزند در پی وصف تو با واژه عسل می ریزند منکه درخور نبود واژه و هر مضم
ارسالی در لینک ناشناس👌👌👌
سپاس🥀🥀
ببین چه بر سَرِ زن یا که مرد می آید
طناب را بِکِشی، تازیانه هم بزنی
چه سخت می گذرد مرد آبروداری
طی طریق کند با غلام بددهنی
اگر چه سوخته در ، جای شُکر آن باقی ست
که میخِ در نگرفته به گوشه یِ بدنی
چه حرفها نشنید و چه چیزها که ندید
شکسته دل شد و آمد ولی چه آمدنی
غریب نیز از اینجا نمی رود عُریان
برای تو کفن آورده اند ، عجب کفنی
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
مرهمی نیست که این زخم مداوا بکند
کاشکی با جگرش زهر مدارا بکند
زهر آهسته تمامِ جگرش را سوزاند
حق بده اینهمه از درد تقلا بکند
چند روز است که کارش شده از بسترِ مرگ
خانهای سوخته را خوب تماشا بکند
غربت این است که در شهرِ مدینه هرشب
باید او با درِ آتش زده احیا بکند
رسم این است در این شهر که حرمت شکنند
چقدر روضه مهیاست که برپا بکند :
این حرامی که رسیده است که او را بکشد
از زن و بچهاش ای کاش که پروا بکند
پیرمرد است عصا یا که عبا با نعلین
فرصتی حیف ندادند مهیا بکند
عادتش بود که در آخرِ هر مجلسِ درس
رویِ زانو بزند وای حسینا بکند
عمهاش تا دل گودال ندارد راهی
باید او داد زنَد با همه دعوا بکند
تا مگر بعدِ سه ساعت برسد پیشِ حسین
قبل از آنیکه بر آن سینه کسی جا بکند
بعد از آن هم بدود خیمه به خیمه تنها
تا مگر دخترِ آتش زده پیدا بکند ...
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
___
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
چون لحظه ای که صیاد در کف گهر بگیرد
ای صبح! شب برآن است از تو خبر بگیرد
دزدان ز روی دیوار حمله به خانه کردند
میخواست هرکس از تو خون جگر بگیرد
زهراست پشت این در یا که عزیز زهرا؟!
بار دگر قراراست خانه شرر بگیرد
من اعتقادم این است تو ناجی خلیلی
راضی مشو که این بار شعله به در بگیرد
دور سرت بگردم خیلی تورا کشیدند
ای کاش یک نفر بود راه گذر بگیرد
گفتند پشت مرکب خیلی تورا دواندند
شیعه دگر چه خاکی زین غم به سر بگیرد
با اینهمه مصیبت صدجای شکر باقیست
قسمت نشد دلت را داغی دگر بگیرد
ناموس تو به خانه در حجره های بسته
کس نیست این زنان را تحت نظر بگیرد
ترسیده اند امشب این دخترانت اما
آیا کسی قرار است درد کمر بگیرد؟
فرق است بین آنکه در خانه گریه کرده
با آنکه در خرابه یاد پدر بگیرد
فرق است بین آنکه رفته به مجلس می..
با انکه پشت پرده حس خطر بگیرد
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
___
ما ریــــزهخـــوار صــــادق آل محــمــــدیــــم
ما شیعیــــان عشــــــق حــــلال محــــمـــدیم
اصلاً بهشت چیست به جز شوق روی دوست؟
ما عــاشــقیـــم فــکر وصــــال محـــــــمدیـــم
#ناهید_خلفیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوچه را دود گرفتو وسطِ آتشها
پشتِ در، حضرت زهرا به نظر میآید
روضه خوان کیست؟ امامیست که چون ابراهیم
اهلِ خیریست که در دامن شر میآید
روضه خوان باش که درک صفحاتِ مقتل
فقط از عهده یِ لبهای تو بر میآید
ماه رو بند بینداز ؛ ببین در دلِ شب
مو پریشان وسطِ کوچه قمر میآید
مو پریشان شُدیو زجر کشیدی آری
مو پریشان بِشود ، حوصله سر میآید
روضه بر حاشیه یِ برگِ شقایق بنویس
مثلِ زهراست غَمَت حضرت صادق بنویس
#شهادت_امام_صادق
کمک کنید عبا و عمامه بردارد
عصا بیارد و با خویش جامه بردارد
گذشته سنی از این مرد، در توانش نیست
قدم کنار شما در ادامه بردارد
هزار بار شکستید اگر نمازش را
مباد دست از اذان و اقامه بردارد!
بگو سبک نشمارد نماز را آن کس
که خواست بویی از او را به شامه بردارد
ابوبصیری اگر هست در غروب بقیع
غبار غربت از این سالنامه بردارد!
#امام_صادق_علیه_السلام
#بهجت_فروغی_مقدم
🍃
#امام_صادق
دین ما احمدی و مکتب ما حیدری است
گو دلا حیدریام، مذهب من جعفری است
حضرت صادقم استاد بود در همه عمر
شهریاری که به دستش علم سروری است
#ولیالله_کلامی_زنجانی
#شهادت_امام_صادق
چو چرخم من چو ماهم من چو شمعم من ز تاب تو
همه عقلم همه عشقم همه جانم به جان تو
#مولانا
چنان چشم و دمار از من در آورده است چشمانت
که از کرمانیان، آقا محمد خان قاجاری
#رضا_احسانپور