آسوده دلان را ، غم شوریده سران نیست
این طایفه را ، غصه رنج دگران نیست
راز دل ما، پیش کسی باز مگویید
هر بی بصری، با خبر از بی خبران نیست
غافل منشینید ز تیمار دل ریش
این شیوه پسندیده صاحبنظران نیست
ای همسفران، باری اگر هست ببندید
این خانه اقامتگه ما رهگذران نیست
ما خسته دلان، از بر احباب چو رفتیم
چشمی زپی قافله ما، نگران نیست
ای بی ثمران سرو شما سبز بمانید
مقبول ، بجز سرکشی بی هنران نیست
در بزم هنر ، اهل سیاست چه نشینند
میخانه دگر جایگه، فتنه گران نیست
#معینی_کرمانشاهی
به من بفروش ناز ای تازهگل چندان که میخواهی
که تا جان و دلی دارم من و نازت خریدنها
#رهی_معیری
☆
چنان به آتش عشق تو سوخت خشک و ترم
که همچو شمع، سراپا سرشکم و شررم
مرا ز عشق تو سودی به غیر #ننگ نبود
دگر مباد نصیبم که #نام_عشق برم
به دیده نقش رُخت دارم و نمیگویم
ز بیم آنکه مبادا بیفتی از نظرم
شگفت ماندهام از کار خویش کز غم عشق
میان اشک شدم غرق و باز شعلهورم
صفای روی تو از گریهٔ من است ای گل
که من به روی تو از پشت اشک مینگرم
#بهادر_یگانه
میروی و خطاست این شیوهٔ نابجاست این
قهر ز من چه میکنی؟ بهر تو همچو من کجا؟
#سیمین_بهبهانی
مصیبتهای دوری را منِ دور از وطن دانم
که دور از خانمان داند غم بیخانمانی را
#ابوالحسن_ورزی
دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
#وحشی_بافقی
تنهاییام شریفتر از عشق او به توست
من با خدا معامله کردم تو با دلت...
#سید_سعید_صاحب_علم
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند
چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی ماند؟!
#حسین_زحمتکش
خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد،
تنه ای بردر این خانه ی تنها زد و رفت
#هوشنگ_ابتهاج
تخیّل نازکآراییش را، وام از تو میگیرد
تغزّل در شکوفاییش الهام از تو میگیرد
#حسین_منزوی
بکش دستی به روی زخم های بیشمار من
که اعجازی که دستت میکند، مرهم نخواهد کرد...!
#جواد_منفرد
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم که میترسم
به جانت چشمِ #زخم آید، چو میگویند تحسینم
#محمدعلی_بهمنی