eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
سری بزن به منی که برای چشمانت تمام روز و شبم غرق شعر گفتن شد
صبحت بخیر ای پدر مهربان من روشن شود به نور رخ تو جهان من هر روز را به یاد تو آغاز می کنم صبحت بخیر ای همه‌ی روح و جان من
بی شک بخیر میشود این اگر مرا با یک پیام ساده ، به “یاد آوری همین
ای قبله ی غایب از نظر ، می آیی از غیب رسیده این خبر، می آیی ای راه کمال و عزت و فخر بشر یک روز بگو که در سحر، می‌آیی...💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آيد وصال و هجر غم انگيز بگذرد ساقی بيار باده که اين نيز بگذرد ای دل به سرد مهری دوران صبور باش کز پی رسد بهار چو پاييز بگذرد...
بوی بهشت می شنوم از صدای تو نازکتر از گُل است گُلِ گونه های تو ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من ای بوی هر چه گل، نفس آشنای تو ای صورت تو آیه و آیینه ی خدا حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر آورده ام که فرش کنم زیر پای تو رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود ای پاره ی دلم، که بریزم به پای تو امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من فردا عصای خستگی ام شانه های تو در خاک هم دلم به هوای تو می تپد چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو همبازیان خواب تو خیل فرشتگان آواز آسمانیشان لای لای تو بگذار با تو عالم خود را عوض کنم: یک لحظه تو به جای من و من به جای تو این حال و عالمی که تو داری، برای من دار و ندار و جان و دل من برای تو
پرسیده‌اید از خود چرا در جنگ عادی ترس شکست از دشمن جانی نداریم؟ در راه فتح قله ها پشت سر هم آغازگر هستیم و پایانی نداریم اما سر دروازه‌ی باز مجازی مغلوب هستیم و نگهبانی نداریم چون‌ پهنه این‌‌جبهه از عمار خالیست در جنگ تبلیغی *سلیمانی* نداریم ✍
نادر از هند نبُرد، آنچه تو بُردی ز دلم ... 👤مهدی اخوان ثالث
"از شنبه بروی خود تلنبار شدیم تا آخر پنج شنبه تکرار شدیم خیر سرمان منتظر آقاییم... جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم" نه ندبه به یاد غیبتش خواندیم ما نه از غم او واله و بیمار شدیم دوریم از آن امام و آن نور خدا زین روست بجای گل کنون خار شدیم باید که کمک حال دلش باشیم ما اما به خدا به دوش او بار شدیم ما مدعی یاری او هستیم و... آیا به عمل برای او یار شدیم؟! شرمنده ام از قصور و تقصیر خودم چون باعث دل سردی دلدار شدیم او حامی ما داعی ما مونس ما... آیا ز برش یار وفادار شدیم؟! لطف و کرم و عنایتش را همگی... ما کی و کجا جمله خریدار شدیم؟! باید که کنیم توبه تا پاک شویم بر پای ولی عصر(عج) ما خاک شویم "عاصی" 🌹جهت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ۳صلوات
لشڪر چشمت همه دار و ندارم را گرفت گرچه قبلا گفته بودے فڪر غارت نیستم!
از مردم افتاده مدد گير كه اين قوم  با بي پروبالي، پر و بالِ دگرانند
ای کاش که با این دل ما راه بیایی ای کاش که این مرتبه کوتاه بیایی عمریست که شب هم نفس قافله ماست میترسم از آن دم که سحرگاه بیایی ما تشنه وصلیم ولی غرق فراقیم کی میشود از سینه این چاه بیایی بسته است ره آمدنت را عمل ما کاش از پس این ابر تو ای ماه بیایی کاری که پسند تو در آن است نکردیم کی میشود ای سیر الی الله بیایی ما گریه برای پسر فاطمه کردیم ای کاش که با این دل ما راه بیایی
کنون که با دل پر خون تو را به غیر سپردم برو که خیر نبینی، من از تو خیر ندیدم
الهی آمین
من با تو نگویم که تو پروانه من باش چون شمع بیا روشنی خانه من باش مهدی اخوان ثالث
از آن زمان که خدا داده بود جان محمد سر ارادت ما بود و آستان محمد علیست آن که به بستر رود بجای پیمبر اگر قریش نموده است قصد جان محمد همیشه ذکر علی بوده بر لبان پیمبر که نام عشق نیفتاده از دهان محمد چنان به رحمت خود غرق کرده است بشر را امید داشت ابوجهل بر امان محمد سزای دشمن او ذوالفقار سوخته جان است علیست قاتل کرار دشمنان محمد به کاروان به تجافی به مومنان به تشفی رسیده است به ما لطف بی کران محمد محمد اسوه رزم‌آوری است تا ابددهر نجَسته است کسی از خم کمان محمد سپاه کفر به هم می‌خورد اگر بنشیند خمی به گوشۀ محراب ابروان محمد اگرچه سفره ی شامش خلاصه در کف نان است رسیده برکت کل جهان ز خوان محمد فغان اگر نپذیرد دریغ اگر نپسندد قصیده ای که سروده است پاسبان محمد
کاش تو بودی و نبود هرآنچه هست!
عاصی ام و روسیاه، باید چه کنم؟! با اینهمه اشتباه، باید چه کنم؟! گیرم که به توبه نیز نائل گشتم با خاطره ی گناه باید چه کنم؟!
ماییم که از بادهٔ بی‌جام خوشیم هر صبح منوریم و هر شام خوشیم گویند سرانجام ندارید شما ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم
عشق از سر رفت بیرون و غرور او نرفت ناز مهمان را ز صاحب خانه می‌باید کشید صائب تبریزی
دل بیمار را در عشق آن بت شفا از نعره‌های عاشقانه است عطار
ما را ز درد عشق تو با کس حدیث نیست هم پیش یار گفته شود ماجرای یار سعدی
خواهم که راز عشقت پنهان کنم ز یاران صحرای آب و آتش پنهان چگونه باشد خاقانی
این عشق ماندنی این شعر بودنی این لحظه‌های با تو نشستن سرودنی‌ست من پاکباز عاشقم از عاشقان تو با مرگ آزمای با مرگ اگر که شیوه تو آزمودنی‌ست حمید مصدق