eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آبادی شعر 🇵🇸
اکانت نزدیک به انصارالله یمن: به اذن خدا امشب، شبی تاریخی خواهد بود
پیداست صدای طبل تو خالیتان فردا شود انتقام ما حالیتان آن‌کس که شکست گنبد چوبین را درهم شکند هیبت پوشالیتان
وقتِ بدحالیِ ما فاصله را حفظ بکن تا نگیرد به پَرَت آتشِ دلتنگیِ ما... 🆔@abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸
امشب نخوابید یه خبرهاییه 😧😲🙀
هرچند مسیر، مشکل و باریک است با این که به‌ظاهر آسمان تاریک است در چشم تو پرچمِ فلسطین پیداست یعنی به امید حق، سحر نزدیک است
🕊تو شهادت را به جان و عشق، بافته آمدی با گلوی پاره و فرق شکافته آمدی🥀🕊 💫🌷💫🌷💫🌷💫 نام تو اَسماء‌ِ حُسنی، در مقام انبیا ای‌ تو سردار رشید جبهه‌های بی‌ریا مادرت‌ احساس‌ پاکت‌ را‌ به‌ چشمش‌ دیده‌ بود در‌ وجودت‌عشق‌ را‌ با‌ جان‌ و‌ دل‌ بخشیده‌ بود ای‌ به‌ زیباییِ شب‌های‌ مناجات‌ و‌ دعا در‌ نگاهت‌ موج‌ می‌زد‌ گفتن‌ یا ربنا هرکجا نام‌ بلندت بر‌زبان جاری شود از غم تو هر‌ دو چشمانش‌ عزاداری‌ شود دستهایت‌ در‌ میان‌ جبهه‌ها‌ جا‌ مانده‌ است پیکرت‌ اینجا‌ و‌ دستان‌ تو‌ تنها‌ مانده‌ است قلب‌ خمپاره‌ برای‌ با‌ تو‌ بودن‌ پر‌ کشید چون‌ شهادت‌ را‌ میان‌ اشک‌ چشمان‌ تو‌ دید بر صراطِ مستقیمی‌ روشن‌ از نور خدا در شهادت نامه‌ات مهر‌ شهید کربلا در میان جبهه‌ها قرآن همیشه با تو بود تا زمانه ماندنی‌، بر تو‌ سلام، بر تو‌ درود 💫🌷💫🌷💫🌷💫 🥀در‌ میان‌ سیزده‌ تن‌ یار‌ خود‌ بودی‌ ولی قلب‌ خمپاره‌ برای‌ با‌ تو‌ بودن‌ پر‌ کشید🥀 🥀گفته‌ بودی‌ خانه‌ات‌ شبهای‌ قد‌ر یا‌ علی‌ست مثل‌ آن‌ حضرت‌ شهادت‌ نامه‌ات‌ تقدیر‌ شد🥀 ❤️ امروز سالروز سردار شهیدی است که سرزمین مقدس شلمچه شاهد است بر حیات مظلومانه‌اش، شهیدی که به حالت سجده و رو به قبله به لقاءالله پیوست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیبا و عزیز و با شکوه آمده است ماه از وَجَناتش به ستوه آمده است صد پنجره عشق بر زمین تابانده خورشید مگر زپشت کوه آمده است!؟
گَر بَرکنم دل از تو و بردارم از تو مهر آن مهر بر که افکنم؛ آن دل کجا بَرم؟ 🆔@abadiyesher
کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی نگاه‌دار دلی را که برده‌ای به نگاهی... 🆔@abadiyesher
در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه به من کم میکنی لطفی که داری این زمان یا نه 🆔@abadiyesher
باید جواب ابرهه سجیل باشد باید هدف‌ها قلب اسرائیل باشد 🆔@abadiyesher
🔰 به ▪️ شعر زیبای محمد رسولی در مراسم اقامه نماز بر پیکر شهید هنیه دلم خون است و لبریز است از داغ پریشانی که ابراهیم در آتش، که اسماعیل قربانی دوباره در همین جا، پیکری در بین تابوتی دوباره می‌شود تکرار آن صبح زمستانی کجایی حاج محمود این جماعت سخت دل‌تنگ‌اند بخوان یک بار دیگر نوحه‌ی قاسم سلیمانی به خونخواهی مهمان عزیزی آمدیم اینجا که خواهد ماند ردّ خون او در یاد مهمانی دریغ از ما که راحت بگذریم از خون مظلومش چنین مهمان‌نوازی نیست در قاموس ایرانی ببین تصویر وحدت را که در یک روز می‌ریزد برای یک هدف، خون فلسطینی و لبنانی فلسطین مرز اسلام است و قلبش غزه است امروز اگر جز این می‌اندیشی بگو از دین چه می‌دانی؟ به حکام خیانتکار سازشکار باید گفت خجالت می‌کشد اسلام از این رسم مسلمانی به تار عنکبوتی تکیه دادید ای تبهکاران امان از مستی دنیا، امان از سست‌پیمانی اگر غسل طهارت می‌کنید از آب زمزم هم بماند تا ابد ننگ خیانت روی پیشانی مسلمان‌ها! مسیحی‌ها! یهودی‌ها! به پا خیزید که این خونخوار بی وجدان ندارد دین و ایمانی تقلا می‌کند در باتلاق خون و معلوم است پی نابودی خویش است این دیوانه‌ی جانی اگر می‌شد، تمام کودکان غزه را می‌کشت که این افعال برمی‌آید از این روح شیطانی هنیه رفت در ظاهر ولی باور کن اسراییل حماس است آنکه خواهد ماند، اما تو نمی‌مانی ز یاد نقشه‌ها هم نام نحست محو خواهد شد در آن طوفان پایانی، در آن پایان طوفانی الا ای قدس ای مرز شرف، والتین والزیتون به خاک تشنه‌ی تو می‌رسد آن روز بارانی فلسطین می‌شود آزاد، دیدم این بشارت را در آن مردی که می‌گوید اذان بر روی ویرانی شب آزادی‌ از خون شهیدان لاله می‌‌روید و خواهد شد در آن شب مسجد الاقصی چراغانی پس از عمری جهاد اینک بخواب آرام اسماعیل که برخیزد به خونخواهی‌ات اسماعیل قاآنی مبارک باد اسماعیل این‌سان رفتن از دنیا که قامت بسته بر تابوت تو یار خراسانی هنیئا لک! شهید الله! شهید الحق! شهید القدس! شهید راه آزادی! شهید زخم طولانی! شهادت می‌دهم که مذهب سرخت شهادت بود تو هم از پیروان راه سالار شهیدانی حسین! ای اسوه‌ی آزادگان! ای جان مظلومان! تو را اینگونه خواهم خواند در این بیت پایانی پشیمان می‌شود آنکه برای تو نمی‌میرد چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی 🆔@abadiyesher
در آینه‌‌ی چشم تو، پرچم بالید این لحظه‌ی با شکوه را، دنیا دید یعنی که دوباره جلوه گر خواهد شد سرسبزی زیتون، وسط باغ امید 🆔@abadiyesher
چمدان بسته ام از هرچه منم دل بکنم پیرو عقل شوم قید دلم را بزنم چمدان بسته ام از "خواستنت" کوچ کنم تا "نبودت" بروم ، گور خودم را بکنم فصل پروانه شدن طی شده دیگر گل من! بی هدف پیله چرا بیشتر از این بتنم؟ با تو ام میوه ی روئیده درین خارستان! زخمها دارم ازین عشق به اجزای تنم دیگر از مرگ هراسی به دلم نیست عزیز! مانده یک موی تو در جیب چپ پیرهنم شرح دلتنگی من بی تو فقط یک جمله ست: "تا جنون فاصله ای نیست از اینجا... که منم" 🆔@abadiyesher
هم در رهِ معرفت، بسی تاخته‌ام هم در صف عالمان، سر انداخته‌ام چون پرده ز پیش خویش برداشته‌ام بشناخته‌ام که هیچ نشناخته‌ام 🆔@abadiyesher
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت بود ایا که ز دیوانه ی خود یاد کند آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت 🆔@abadiyesher
در تماشای تو قانع نشوم من به دو چشم همه چشمان جهان گو به سـرم بشتابند 🆔@abadiyesher
دلبرا، یارا، نگارا، حال نامت هرچه هست! تا من افتادم ز چشمت، شیشه‌ی عمرم شکست فکر می‌کردم که مردن چاره‌ی اندوه ماست بی‌ امید وصل اما مرگ هم بی‌فایده‌ست بس که خود را در تو می‌بینم، تو را در خویشتن خلق حیران‌اند و می‌نامند ما را خودپرست عاشقت شد بی‌گمان از دوستان و دشمنان هرکسی یک‌بار پای درد دل‌هایم نشست ناز چشمی که شبی عکس تو را در خواب دید بعد از آن بر خوبرویان تا همیشه چشم بست 🆔@abadiyesher
خواستم بوسه‌ی گرم از لب گلگون ببرم حال بايد جگر داغ و دل خون ببرم برنگردان به من اين قلب پُر از خاطره را اين کتاب ورق از هم شده را چون ببرم؟ با سرافکندگی قلب خرابم چه کنم؟ گر سر سالم از اين معرکه بيرون ببرم ناگزيرم که در آيينه‌ی چشمت با شرم لب خندان بنشانم دل محزون ببرم شاعر ساحل چشم توأم و همچون موج بايد از سنگ‌دلی‌های تو مضمون ببرم 🆔@abadiyesher
چشم در راه و هراسان باش، ما ناگاه می‌آییم از میان قلب‌های روشن و آگاه می‌آییم بیرق خود را به دست کوه‌ها دادیم و چون سیلاب با سپاهی از شهیدان خدا هم‌راه، می‌آییم بگذرد راه رهایی از دل کرببلای خون از نفیر سرخ عاشورائیان، از آه می‌آییم روزها با نیزه‌های آتشین لشگر خورشید شب به شب از زیر قرآن نگاه ماه می‌آییم بعد از این در سایه‌ات هم مردهامان مستتر هستند از کمین سایه‌ات توفنده و خونخواه می‌آییم از خیابان، کوچه، از بازار و از دکان و از دالان از حیاط مدرسه، از بام دانشگاه می‌آییم می‌کشی ما را بکش، از خون ما سرنیزه می‌روید کور خواندی گر تصور کرده‌ای کوتاه می‌آییم 🆔@abadiyesher
تا دشمنمـــــان ذلیل و آواره شود طوری نزنید درد آن چـــاره شود این‌بار چنان سیلی سختی بزنید تا پرده‌ی گوش‌های او پاره شود ✍ 🆔@abadiyesher
در چنته‌ ما هویزه و سجیل است پهپاد ابابیل پی قابیل است ما منتظر اشاره‌ایم و هر روز انگشت نه، ماشه سمت اسرائیل است 🆔@abadiyesher
هدایت شده از آوای سکوت
از اخم تو تن رعشهٔ دشمن، پیداست با حکمت تو، مقاومت نامیراست هرچند که صاحب علمی افتاده در چشم تو پرچم فلسطین بالاست... @avayesokut
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کجا حرف حق رو نباید زد؟ 🎙 پاسخ می‌دهد 👌 @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـل ✨
ای‌کاش امشب قسمت آغوش من باشی سرد است دنیا کاشکی تن‌پوش من باشی پروانه‌ای ننشسته روی دوشم و باید امشب خودت پروانه‌ای بر دوش من باشی روشن نکرده شام جان را صورت ماهی ای‌کاش نوری در شب خاموش من باشی می‌دانی امشب خسته‌ام بیمار و غمگینم باید بیایی لااقل دمنوش من باشی مانند رازی برملا خواهم شد اما کاش ای مرگ! با لطف خودت سرپوش من باشی این هم تمام آرزوی امشبم ای مرگ: ای‌کاش امشب قسمت آغوش من باشی 🆔@abadiyesher
‍ آشفته‌تر از حال این دیوانه حالی نیست حال مرا دیگر نمی‌پرسی؟ ملالی نیست دنیا همیشه با دلم تاریک تاکرده است دیگر غروب کوچه‌ی ما پرتقالی نیست حس می‌کنم گاهی شبیه فرش کاشانم پاخورده‌تر از من کسی در این حوالی نیست هر روز با ابیات نو سر می‌رسم هرچند این ضجه‌ها در گوش تو جز  قیل‌وقالی نیست بر گونه‌هایم می‌نشانم نقش دریا را بگذر تو هم از (آبِ روی) من خیالی نیست دنیا همین بوده است و خواهد بود می‌بینی روزی به یاد من بیفتی که مجالی نیست 🆔@abadiyesher
چایی برایم دم نکن من اهل چایی نیستم در "سرزمین عاشقی" اهل گدایی نیستم شاید الفبای پریدن را ندارد این قلم! اما یقین دارم که هرگز ابتدایی نیستم من تازه فهمیدم که باید عشق را با عشق دید! در یک مسیرِ روشنی غیر از خدایی نیستم پروانه می‌خواهم شوم از پیله‌ی خود روز و شب! جز فکر این پروانگی... فکر رهایی نیستم دارایی‌ام از دارِ دنیا هست چندین بیت شعر! یک شاعری هستم که هرگز ادعایی نیستم دردی درون سینه‌ام جا دارد و از آتشش! می‌سوزم و دنبال درمان و دوایی نیستم 🆔@abadiyesher